Saturday, May 22, 2010

حلقه ی دار برگردن شیرین ! حلقه ی ُگل برگردن قاتل بختیار! -

حلقه ی دار برگردن شیرین ! حلقه ی ُگل برگردن قاتل بختیار! - بهروز ستوده
ازاین زشت تر و نفرت انگیز تر نمی شود ، دو صحنه ی اعدام شریف ترین و فهیم ترین جوانان این مرز و بوم از یکطرف و استقبال رسمی و انداختن حلقه گل به گردن قاتل شاپور بختیار را از طرف دیگر در کنار یکدیگر قرار دهید تا به ماهیت واقعی وعمق رذالت حکومت اوباش تروریست پروری که 31 سال است بر سرنوشت ملتی حاکم گردیده اند بهتر پی ببرید و بدانید آنانکه هنوز در اندیشه ی خام اندرز دهی و اصلاح نمودن این رژیم تروریست و تروریست پرور و بازگرداندن آن به "خط امام راحل" بسر می برند در چه وادی نافرجام و مردم فریبی بسر می برند

ازاین زشت تر و نفرت انگیز تر نمی شود که سیاست گران شرق وغرب نه تنها چشمان خود را بر این همه جنایت رژیم جمهوری اسلامی که همه روزه در وطن بلا دیده ما مرتکب می شود ببندند بلکه در پی منافع اقتصادی خود در خاورمیانه و خلیج فارس ، به یک رژیم تروریست و آدم کش باج هم بدهند و در حقیقت او را در اعمال تروریستی و آدم کشی تشویق نمایند ! آیا براستی دولت فرانسه ، وقتی قاتل زنده یاد شاپور بختیار را با یک دانشجوی فرانسوی بی گناه و اسیر در دست باند تروریست خامنه ای ، مبادله می نماید و قاتل به عنوان "قهرمان" درتهران از او استقبال رسمی و دولتی به عمل می آید، نمی دانند که اینگونه اقدامات و گردن نهادن به باج خواهی آدمکشان حاکم برایران ، اراذل و اوباش جمهوری اسلامی را تشویق وتحریص به اعمال تروریستی و کشتار و شکنجه واعدام آزادیخواهان و هواداران حقوق بشر در ایران می نمایند ؟ آیا نمی دانند که فقط در طی یک سال گذشته و نه 31 سال گذشته ، حکومت اسلامی و رهبران تروریست آن به چه جنایات هولناکی دست زده اند ؟! مسلماً دولت مردان شرق وغرب بهتراز من و شما می دانند که در میهن بخت برگشته ی ما چه می گذرد ولی چیزی بنام نفت و منافع اقتصادی آنان ، می تواند قاتل ها و تروریست را از زندانهای کشورهای اروپائی ، آزاد و راهی ایران نماید تا باند جنایت پیشه ولایت فقیه به چاقوکشان و آدمکشان خود بگوید که : نهراسید ، به جنایات و اعمال ضدبشری خود ادامه دهید که حکومت اسلامی و شخص ولی فقیه با تمام قوا و امکانات از شما حمایت می کند . بگوید که : جنایات و تبهکاری های شما در ایران با پوشش "خدمت به اسلام" مشروعیت پیدا می کند و با پشتیبانی نیروهای انتظامی و قضائیه همراه می گردد ، در خارج هم حتی اگر در حین ارتکاب اعمال تروریستی و آدم کشی دستگیر شوید ، جمهوری اسلامی قادر است با به گروگان گرفتن تنی چند ازاتباع کشورهای مربوطه و ساخت و پاخت با آن دولت ها ، شما را از زندان کشورهای خارجی بیرون بیاورد !

و امروز نیز سه مادر امریکائی که فرزندان شان توسط عوامل جمهوری اسلامی در کوههای کردستان عراق ربوده ، سپس به حکومت اسلامی تحویل داده شده و چند ماهی است که در گروگان باند تروریست ولایت فقیه بسر می برند ، در یکی از هتل های تهران و نه در زندان اوین با فرزندان خود ملاقات کردند ! شیادی حکومت دروغ و تزویر را ببینید که حتی حاضر نشده اند این سه مادر را برای ملاقات با فرزندانشان به زندان اوین ببرند تا مبادا این مادران امریکائی برسر راهشان به زندان اوین و درحین ملاقات با فرزندان خود ، ناله و فریاد مادران ایرانی را که در جستجوی اجساد فرزندان خود و یا گرفتن خبر و نام نشانی از عزیزان گمشده و یا زندانی خود هستند از نزدیک مشاهده کنند و فردا در بازگشت خود از ایران برای دیگران بگویند که مردم ایران در چه جهنمی بسر می برند . در جهنمی که ننگی است برای بشریت متمدن و تمامی دولت هائی که چشم بر نقض ابتدائی ترین حقوق بشر درایران بسته و تمام حواس خود را متوجه بازی های اتمی رژیم خون و جنون اسلامی نموده اند

چندی پیش مصاحبه ی خبرنگاری را می خواندم با یکی از سر دسته های دزدان دریائی سومالی ، دزدان دریائی سومالی که از آنان به عنوان تروریست های دریائی نیز یاد می شود در آن مصاحبه گفته بود : "ما ازدرد گرسنگی به کشتی ربائی و آدم دزدی روآورده ایم ، اگر کاری میداشتیم و گرسنه نبودیم هرگز به این کار ناشایست و ضد انسانی گروگان گیری و باج خواهی دست نمی زدیم ".

دزد و تروریست دریائی سومالی آنقدر شهامت دارد که به ناشایستی کار خود اعتراف می کند و تبهکاری خویش را ناشی از فقر و گرسنگی می داند ولی دزدان و تروریست های حاکم بر ایران که 31 سال است کشور و ملتی را به گروگان گرفته و هزاران هزار انسان بی گناه را از دم تیغ گذرانده اند نه تنها گروگان گیری ها و آدم کشی های خود را ناشایست و غیر انسانی نمی دانند بلکه به آن افتخار هم می کنند و برگردن آدم کشان و تروریست های ایرانی و لبنانی و فلسطینی حلقه های ُگل می آویزند و به آنان جایزه می دهند
سخن آخر اینکه : تا زمانی که ایرانیان خارج از کشور ، نهادهای حقوق بشری ، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری ، شخصیت های ملی و ادبی و فرهنگی و مذهبی و خلاصه تمامی ایران دوستان و بشر دوستان ایرانی یکپارچه و متحد برای خاتمه دادن به جنایات جمهوری اسلامی به حرکت در نیایند و ستاد و رهبری مشترکی را به منظور بسیج افکارعمومی جهانیان بوجود نیاورند تردیدی نداشته باشید که تروریست های حاکم بر میهن ما هر روز جنایت جدیدی را مرتکب خواهند شد . دنیا را باید علیه جمهوری اسلامی به حرکت درآورد ، هیچ حزب و گروه ودسته ای قادر به انجام چنین کاری نیست ولی ستاد مشترک ایرانیان خارج از کشور که تجلی گاه وحدت واراده ملی ایرانیان باشد می تواند ازعهده ی این مهم برآید
31 اردیبهشت ماه 1389
21 می 2010

دکتر شاپور بختیار ۳۱ سال پیش: اینها ماموریت دارند که ایران را به نابودی بکشانند



Monday, May 17, 2010

فرانسه علی وکیلی راد، قاتل شاپور بختیار را آزاد می کند



بنابه گفته منابع دولتی، وزیر کشور فرانسه حکم اخراج قاتل آخرین نخست وزیر شاه ایران را امضاء خواهد کرد. علی وکیلی راد که در سال 1991 شاپور بختیار را به قتل رسانده بود، بزودی با حکم وزیر کشور فرانسه از این کشور اخراج شده و به ایران باز خواهد گشت. این تصمیم یک روز پس از آزادی کلوتید ریس که به جرم جاسوسی دستگیر شده بود، اتخاذ شده است. وکیلی یک از سه نفری است که بختیار را به قتل رسیده بودند که دو نفر دیگر موفق به فرار شده ولی وی در سوییس دستگیر و به فرانسه تحویل داده شد


---

قرار است علی وکیلی راد که در فرانسه زندانی است در ازای آزاد شدن “کلوتیلد ریس” از حبس
جمهوری اسلامی آزاد شده و به تهران فرستاده شود و شاید تاهنگام انتشار این خبر آزاد شده باشد ، ولی او همدستانی داشت که زمانی اندک پس از ترور از انظار ناپدید شدند . نام این جنایتکاران غلامحسین شوریده شیرازی نژاد، حسین شیخ عطار ، ناصر قاسمی نژاد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی است که اثری از آنها پیدا نیست .دکتر بختیار تنها قربانی این جنایت نبودبلکه سروش کتیبه جوانی که به امور داخلی منزل بختیار می رسید نیز همراه او در جنایت جمهوری اسلامی به قتل رسید .دکتر شاپور بختیار سیستمداری بود که اگر ملت ایران به توصیه های او عمل می کرد ، هرگز شاهد چنین نابسامانیهائی در کشور نبود

http://khaandaniha.com/text/2146


عزیمت قاتل بختیار به تهران

قابل توجه كساني كه خود را به خواب زده اند و از حقوق بشر مي گويند


پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم




پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم

بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر*حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی‌ ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار(به صورت قاچاق)از مرز ایران ترکیه بوده اند,به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند

چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم

بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر *حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی‌ ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار ( به صورت قاچاق ) از مرز ایران-ترکیه بوده اند به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند

وی ادعا می‌کند که حتا میتواند جای این گور دسته جعمی را نشان بدهد،او پس از اخراج ناگهانی از ژاندارمری به مقامات ویژه دادستانی در شهر دیاربکر مراجعه کرده و از این مقامات تقاضای حفاظت جانی کرده است

او همچنین ادعا می‌کند که دوازده سال پیش ،به مدت سه روز در زمان خدمتش در ژاندارمری شهر *حَکّاری یوکسک اووا ، شمدیلان، چوکورجا در منطقه شیرناک وان و در آخر دیاربکر با سازمان امنیتی به نامه مستعار “جیتم” و به نام مبارزه با ترور به عنوان بازجو به طور موقت خدمت و همکاری کرده است

او می‌گوید در زمان ورود این پناهندگان به صورت قاچاق ، یعنی‌ در سال ۱۹۹۷ میلادی وی در یک پست موقتی و به عنوان پلیس مرزی; در شهر وان ،در منطقه باش قلعه خدمت می‌کرده است،او در توضیحات خود ادامه میدهد : اکثر این پناهندگان تابع کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان بودند

بنا به اعترافات این شاهد ،دستور کشتار پناهندگان ،از طرف فرمانده کل منطقه و با این عنوان بوده است: این افراد فراری هستند و از طرف کشورشان در پیگرد قانونی‌ قرار دارند ،اگر ما آنهارا دستگیر کنیم و به دادستانی تحویل دهیم هیچ فایده ای ندارد زیرا که دادستانی آنهارا یا آزاد می‌کند و یا یا اینکه آنها را به کشورشان بازمیگرداند ،و اگر این اتفاق بیفتد اینها در مدتی‌ کوتاه دوباره به صورت قاچاق برای ورود دوباره به خاک ترکیه تلاش خواهند کرد….دست همشان را از پشت ببندید و بعد آنها را بکشید !!

این جنایت، در فاصله تقریبا ۵ کیلومتر به دور از ایستگاه پلیس همان منطقه در جایی‌ که از قبل علامت گذاری شده بوده است

http://www.astreetjournalist.com/2010/05/17/killed-fourty-refugees-and-buried-them-all-in-a-pit-hole/

Friday, May 14, 2010

مِهر ایران در ترانه های کُردی



کُردها مردمانی ایرانی هستند که در سرزمین ایران و بخش های جدا شده کردستان ایران یعنی در کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه زندگی می کنند و بسیاری از آن ها نیز اکنون در کشورهای مختلف جهان پراکنده اند. کُردها در هر کجای جهان که باشند همه جای ایران را سرای خود می دانند. ایرانیان کُرد، بیشتر در استان‌های آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، کرمانشاهان، لرستان، گیلان، و خراسان شمالی زندگی می کنند. زبان کُردی از شاخه غربی زبان های ایرانی است و کُردان اندیشه های خود را به گویش های مختلف این زبان بیان می کنند. ترانه سرایان کُرد در "گورانی"ها یا ترانه های خود از حماسه های شیرمردان و شیرزنان کُرد در نبرد با دشمنان سرزمین مادری سخن می گویند و دلاوری پاسداران میهن را می ستایند. مِهر ایران به عنوان خاستگاه و سرزمین مادری همه کردان جهان، در ترانه های کُردی جایگاهی ویژه دارد.ترانه زیبای "ایران، ایران" را می توانید به زبان کُردی بشنوید و متن آن را به کُردی و فارسی بخوانید. شعر این ترانه از ترانه سرای کُرد "حسن زیرک" است که در سروده هایش پیوسته به میهن آریایی و استوره های ایرانی توجه داشته است. ترانه دیگر نیز " وطن" نام دارد که ترانه سرایش تصویری زیبا از ایران، ارائه می دهد و عشق به سرزمین آریایی، سرزمین کاوه آهنگر را به زیبایی می سراید. ترانه کردی وطن را نیز بشنوید:


ترانه " ایران، ایران " به کُردی"

ئیران، ئیران، ئیران بُو بَه مَه سکنی شیران

چاویت گِه لاویژه، دلو کیشی ئه ستیران

ئه گه ر بارگا که ی لینا عاله می کرده بریان

ئه گه ر بارگا که ی لینا، دنیا بوی که و ته گریان



برگردان ترانه کردی "ایران ایران" به فارسی:

ایران، ایران، ایران مسکن شیران شده است

چشم ( دیده) ات ستار سهیل است، قلبت کهکشان ستاره هاست

اگر بارگاهش را بنا نهد، عالم برایش دلسوخته می شوند

اگر بارگاهش را بنا نهد، دنیا برایش گریان می شود





ترانه " وطن " به کُردی:

به هه وای عیشقی دل به په روشه

وینه ی په روانه بفروزی خوشه

عیشقی پیروزم زور پر خروشه

آو عیشقه عیشقی ولاته ولاته

ئه ی وه ته ن روحم فیداته فیداته

نه سیمت وینه ی عه تر و عه بیره

دیمه نت جواناو خوشه، دلگیره

زیخت دانه ی در، خاکت ئیکسیره

ئه ی خودا ئه م خاکه چه ن جوانه

ئه م به هه شته روی جیهانه

بولبولی باغی کوردانم، کاوه نیژادم، خه لکی ئیرانم

بویار ئه خوینم، بونیشتمانم

ئه ی خودا ئه م باغه چه ن خوشه

ئه م ده نگه ده نگی سروشه




برگردان ترانه کُردی " وطن" به فارسی:

به هوای عشق او دلم پر پر شده است

مثل پروانه بسوزد بهتر است ( لذت بخش تر است)

عشق آزاد و رستگارم، بسیار پر خروش است

آن عشق، عشق وطن است ( وطن است، وطن است جانم)

ای وطن روحم فدایت، فدایت، فدایت

نسیمت مثل عطر و عبیر است

منظره ات زیبا و خوب و دلپذیر است

ریگ هایت همچون دُر، خاکت اکسیر است

ای خدایا این خاک چقدر زیباست

این بهشت روی جهان است

بلبل باغ خاک کردانم، کاوه نژادم، اهل ایرانم

برای یار می خوانم، برای میهنم

ای خدا این باغ چقدر دلنشین است

این صدا، صدای سروش است


* گردآوری و اجرای این ترانه های زیبای کردی حاصل تلاش هنرمندانی چون شاهپور کمالی، علیرضا صنعتی، فرشاد رستمی، آرش صمیمی، محمود شاه ملکی و پژوهش های بهمن کاظمی است
http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/19/post-185/

استاد شجریان در مصاحبه‌ای در استرالیا : وقت آن رسیده است که دین از سیاست جدا شود .

Thursday, May 13, 2010

مروری بر قانون اساسی ولايت فقيه، سراب ظرفيت‌های اجرا نشده قانون اساسی""محمد جعفری



با حاکميت نظامی – امنيتی و به‌ظاهر فروکش‌کردن نهضت سبز و به خاموشی گرائيدن مدعيان نمايندگی جنبش سبز و اتاق‌های فکر که بر اين نظر بودند و هستند که ظرفيت‌های اجرا نشده‌ی قانون اساسی ولايت مطلقه‌ی فقيه بايد به اجرا دربيايد، حال وقت آن است که با فراغ بال تحقيقی در اين باره به عمل آوريم و ببينيم که آيا واقعا نظام ولايت مطلقه‌ی فقيه و قانون اساسی منبعث از آن ظرفيتی در جهت اجرای آزادی و حقوق مردم در بردارد و يا خير؟ در اين راستا لازم است که به تيرک خيمه‌ی نظام که همان ولايت مطلقه‌ی فقيه است به‌طور اجمال بپردازيم

علمای شيعه در طول تاريخ و با اين اعتقاد حرکت خود را شروع کردند که امامت و ولايت به معنای زمامداری سياسی، مختص امام معصوم است و در غيبت امام کسی را نشايد که بنام دين و امام بر مردم حکومت براند تا اينکه کمتر از دو قرن پيش، ملا محسن نراقی مشهور به فاضل کاشانی به لحاظ نظری برای اولين با در شيعه ولايت فقيه را به معنای رهبری سياسی در زمان محمد شاه قاجار مطرح کرده است. و بعد از آن هم تا سال ۴۸ که آقای خمينی مسئله ولايت فقيه را به عنوان حکومت اسلامی مطرح کرد، همه علمای درجه اول شيعه از جمله شيخ الطائفه، شيخ مرتضی انصاری، ملا محمد کاظم خراسانی، آيت الله بروجردی، آيت الله خوانساری، آيت الله خوئی و... حکومت را از آن جمهور مردم می دانستند
نظر ملا احمد نراقی در مورد ولايت فقيه که در کتاب عوائد الايام، مرحوم ملا احمد نراقی، چاپ سنگی، صفحات ۱۸۵-۱۹۰،آمده است، مرحوم حائری يزدی عصارۀ و لب کلام نراقی را چنين آورده است
" تمام نيازهای مردم ، چه فردی و چه اجتماعی و چه آن نيازمندی هائی که از نهاد زندگی طبيعی روز مرۀ انسانها برخاسته می شود و چه آن تکاليف اخلاقی و دينی که به خاطر مصالح فردی و اجتماعی از سوی شارع مقدس يا از طريق عقل عملی و وجدان برتر انسانی الزام آور است، همه به يک قدرت حاکميت اجرائی احتياج دارد تا در اثر نظارت آمرانۀ آن، نظام مطلوب و اصلح فردی و جمعی در افراد و در ميان جوامع برقرار و استوار گردد. و چون اين قدرت اجرائی در هيچ شخص و يا طبقۀ مخصوصی از سوی يک مقام برتر تعيين و مشخص نگرديده، به قاعدۀ اولويت و احقيت عقلانی...اين تنها فقيه است که می تواند اين فقدان را جبران کرده و زمام امور را به دست گيرد و همچون ولی بر صغار و مجانين بر کل جامعه و افراد فرمانروائی کند و در يک کلام، به نظر ايشان فقيه هم قوۀ مقننه است و هم قوۀ مجريه؛ هم سياستمدار است و هم سياستگزار، هم قوۀ نظامی است و هم قوۀ انتظامی! "(۱
نظر به اينکه آقای خمينی نظريه ولايت فقيه را تمام و کمال به لحاظ نظری از مرحوم نراقی اقتباس کرده و درعمل هم خود آن را پياده کرده است، بايد ديد که از نظر بنيان گذار حکومت ولايت فقيه، ولايت فقيه به چه معنا است. آقای خمينی در کتاب ولايت فقيه يا حکومت اسلامی خود، می گويد: "«ولی امر» متصدی قوۀ مجريه هم هست"(۲) در مورد نوع حکومت اسلامی می گويد: " حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه بمعنی متعارف فعلی آن که تصويب قوانين تابع آر اء اشخاص و اکثريت باشد...مجموعۀ شرط همان قوانين اسلام است که بايد اجرا و رعايت شود...شارع اسلام يگانه قدرت مقننه است. هيچکس حق قانونگزاری ندارد و هيچ قانونی جز حکم شارع را نمی توان به اجرا گذاشت. بهمين سبب در حکومت اسلامی بجای مجلس قانونگذاری که يکی از سه دسته حکومت کنندگان را تنشکيل می دهد مجلس برنامه ريزی وجود دارد که برای وزارتخانه های مختلف در پرتو احکام اسلام برنامه ترتيب می دهد..."(۳) و حکام حقيقی " همان فقها هستند، پس بايستی حاکميت رسماً به فقها تعلق بگيرد نه کسانی که بعلت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعيت کنند."(۴) ولی فقيه "مانند جعل قيم برای صغار. قيم ملت يا قيم صغار از لحاظ وظيفه هيچ فرق ندارد"(۵) در مورد وظيفه ولی امر می گويد: " ما مکلف هستيم که اسلام[حکومت] را حفظ کنيم. اين تکليف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجب تر است. همين تکليف است که ايجاب می کند خونها در انجام آن ريخته شود."(۶) ولی امر مطلق "منصوب به فرمانروائی است. ولی فقيه " به مقام حکومت و قضاوت منصوبند و اين منصب برای هميشه برای آنها محفوظ است."(۷) يعنی اينکه اين مردم نيستند که او را انتخاب می کنند، بلکه او از جانب شارع يعنی خداوند منصوب شده است و وظيفۀ مرد هم اطاعت است. مشاهده می کنيد که به لحاظ تئوری با مرحوم نراقی تفاوتی ندارد الا اين که قدرت فقيه غليظ تر هم شده است
حال بينيم در مقام عمل آقای خمينی ولی فقيه اول چگونه عمل کرده است. در اينجا فقط به يک نمونه اشاره می کنم. شما می دانيد که همين آقای خامنه ای که فعلاً در مقام رهبری هستند، در سال ۶۶ در مقام رياست جمهوری در نماز جمعه ۱۱ دی ماه ۶۶ گفت:" برخی میخواستند از فتوای امام اينطور استنباط و يا سوء استفاده کنند که امام میفرمايند: دولت میتواند با کارفرما شرط کند که در صورتی میتوانی از خدمات استفاده کنی که اين کارها را انجام دهی. چه کارهايی؟ کارهايی که برخلاف مقررات پذيرفته شده و احکام پذيرفته شده اسلامی است. امام میفرمايند: نه، اين ها شايعاتی است که افراد مغرض اين شايعات را ايجاد میکنند. يعنی چه ؟ يعنی چنين چيزی در پاسخ امام وجود ندارد. امام که فرمودند: دولت میتواند شرطی را بر دوش کارفرما بگذارد - اين هر شرطی نيست - آن شرطی است که در چهارچوب احکام پذيرفته شده اسلامی است و نه فراتر از آن ".(۸
آقای خمينی در پاسخ به بيانات رئيس جمهور در نماز جمعه برمی آشوبد و پيرامون اختيارات حکومت اسلامی وقدرت آن میگويد
" از بيانات جنابعالی در نماز جمعه اينطور ظاهر میشود که شما حکومت را که به معنای ولايت مطلقهای که از جانب خدا به نبی اکرم صلیاللَّه عليه و آله وسلمه واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جميع احکام فرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمیدانيد و تعبير به آن که اين جانب گفتهام حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختيار است، بکلی برخلاف گفتههای اينجانب است ... بايد عرض کنم حکومت شعبهای از ولايت مطلقه رسولاللَّه صلیاللَّه عليه و آله و سلّم است، يکی از احکام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعيه حتی نماز و روزه و حج است...، حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، يک جانبه لغو کند و میتواند هر امری را چه عبادی و يا غيرعبادی است که جريان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامی که چنين است جلوگيری کند. حکومت میتواند از حج که از فرايض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگيری کند
آنچه گفته شده است تا کنون و يا گفته میشود، ناشی از عدم شناخت ولايت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختيارات از بين خواهد رفت. صريحاً عرض میکنم که فرضاً چنين باشد، اين از اختيارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسايلی است که مزاحمت نمیکنم."(۹
آقای خامنهای رئيس جمهور، بلافاصله بعداز دريافت پاسخ آقای خمينی مجدداً نامهای به وی مینويسد و در آن از حرفهای گذشته خود توبه کرده و به نظر آقای خمينی در مورد اقتدار حکومت صحّه میگذارد. متعاقب آن آقای خمينی در تاريخ ۲۱/۱۰/۶۶، در پاسخ به نامه آقای خامنهای رئيس جمهور، خطاب به وی چنين میگويد
" جناب حجت الاسلام آقای خامنهای، رئيس محترم جمهوری اسلامی دامت افاضاته، مرقوم شريف جنابعالی واصل و موجب خرسندی گرديد. اينجانب که از سالهای قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزديک داشتهام و همان ارتباط بحمداللَّه تعالی تاکنون باقی است، جنابعالی را که يکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی میدانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستيد و از مبانی فقهی مربوط به ولايت مطلقه فقيه جداً جانبداری میکنيد، میدانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستيد که چون خورشيد روشنی میدهيد..." (۱۰
چند مورد ديگر هم برای تجربه و عبرت از ولی فقيه اول آورده می شود
- «من ممکن است ديروز حرفی زده باشم و امروز حرف ديگری و فردا حرف ديگری را، اين معنا ندارد که من بگويم چون ديروز حرفی زده‌ام بايد روی همان حرف باقی بمانم.» (۱۱
يا
- «اگر يک در ميليون احتمال، يک احتمال بدهيم که حيثيت اسلام با بودن فلان آدم يا فلان قشر در خطر است، ما مأموريم که جلويش را بگيريم، تا آن قدری که می‌توانيم هر چه می‌خواهند به ما بگويند که کشور ملايان حکومت آخونديسم و از اين حرفهايی که می‌زنند، و البته اين هم يک حربه‌ای است برای اين‌که ما را از ميدان به در کنند، ما نه، از ميدان بيرون نمی‌رويم.» (۱۲
- وقتی ۸ نماينده مجلس شورای اسلامی که بنا به گفته خودش عصارۀ ملت هستند از وزير امورخارجه می‌خواهند که بيايد در مجلس و در مورد سفر مک فارلين توضيح بدهد، آنها را از هستی ساقط و خفه می‌کند و می‌گويد
«من هيچ توقعی نداشتم از بعضی اين اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچند لکن بعضی از اين اشخاص که سابقه دارند هيچ توقع نداشتم... لحن شما در آن چيزی که به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن کاخ ‌نشينان آن جا تندتر است.» (۱۳
پس معنای حکومت ولايت فقيه در عمل و نظر از نظر بنيان گذار آن
۱- اصل بر اطاعت است و نه انتخاب
۲- قانون يعنی احکام اسلامی که ولی فقيه بيان کننده آن است
۳- تعيين و مشخص کردن قانون با ولی فقيه است و نه ديگران
۴- آزادی هم در چهار چوبی است که فقيه تعيين می کند

قانون اساسی جمهوری اسلامی
با امعان نظر به آنچه گذشت حال ببينيم قانون اساسی چگونه سامانه ای است وچگونه تنظيم شده است. بطوريکه ملاحظه خواهيد کرد، بدون استثناء تمام اصولی که در قانون اساسی حقی از حقوق مردم در آن ديده می شود، قيدی دارد که با آن قيد، آن حقوق از مردم ساقط می شود. در قانون اساسی منطق همان منطق استبدادی ولايت مطلقۀ فقيه است که در بالا شرح آن گذشت
با توجه به جنبه نظری و عملی ولايت فقيه، قانون اساسی لباسی است که بر قامت ولی فقيه و فعال مايشاء بودن ايشان دوخته شده است، و بر همين اساس زمانی که آقای خاتمی رئيس دولت اصلاحات رياست قوه مجريه را در دست داشت و مجلس را هم اصلاح طلبان در اختيار داشتند، وقتی لايحه قانون مطبوعات و نظارت استصوابی شورای نگهبان را به مجلس برد، همان مجلس بر اساس حکم حکومتی، لايحه را به کناری انداخت ونه از رئيس جمهور و مجلس اصلاحات و نه از ديگران حتی صدای جغدی هم برنخاست و علت هم هيچ نبود جز اينکه ولی فقيه از حقوق خود در قانون اساسی استفاده کرد و در نتيجه آقای خاتمی از تجربه آن دوران رياست جمهوری به عنوان «تدارکاتچی» ياد می کند
قانون اساسی سامانه و يا دستور العملی برای نوع خاصی از اداره کشور و بر اساس ۴ ماده فوق تنظيم شده که از سه قسمت زير تشکيل شده است
۱- اسکلت اصلی و يا پايه ها
۲- وسايل نگهدارنده اسکلت از تعرضات در مواقع خطر
۳- زينت آرائی و دکوراسيون به نحوی که مانع از ديدن چهره واقعی اسکلت شود

۱- اسکلت اصلی و يا پايه ها
اسکلت اصلی و پايه ها را اصل ۵، ۵۷، ۱۱۰و۱۵۷ تشکيل می دهند
اصل ۵- « در زمان غيبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است که طبق اصل يک صد و هفتم عهدهدار آن می‌گردد
اصل ۵۷- «قوای حاکم در جمهور اسلامی ايران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه که زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال می‌گردند. اين قوا مستقل از يکديگرند
اصل ۱۱۰ - وظايف و اختيارات رهبر
" ۱-. تعيين سياست ها کلی نظام جمهوری اسلامی ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام
۲- نظارت بر حسن اجرای سياست های کلی نظام
۳- فرمان همهپرسی
۴- فرماندهی کل نيروهای مسلح
۵- اعلام جنگ و صلح و بسيج نيروهای
۶- نصب و عزل و قبول استعفای: فقهای شورای نگهبان، عاليترين مقام قوه قضاييه، رئيس سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، رييس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهان عالی نيروهای نظامی و انتظامی
۷- حل اختلاف و تنظيم روابط قوای سه گانه
۸- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نيست، از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام
۹- امضاء حکم رياست جمهوری پس از انتخاب مردم. صلاحيت داوطلبان رياست جمهوری از جهت دارا بودن شرايطی که در اين قانون می‌آيد، بايد قبل از انتخابات به تأييد شورای نگهبان و در دوره اول به تأييد رهبری برسد
۱۰- عزل رييس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم ديوان عالی کشور به تخلف وی از وظايف قانونی، يا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفايت وی
۱۱- عفو يا تخفيف مجازات محکوميت در حدود موازين اسلامی پس از پيشنهاد رييس قوه قضاييه
رهبر می‌تواند بعضی از وظايف و اختيارات خود را به شخص ديگری تفويض کند
اصل ۱۵۷- « به منظور انجام مسئوليتهای قوه قضائيه در کليه امور قضائی و اداری و اجرائی مقام رهبری يک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی و مدير و مدبر را برای مدت پنج سال به عنوان رئيس قوه قضائيه تعيين می نمايد که عاليترين مقام قوه قضائيه است
آيا سمت و سوی اصول فوق، در جهت احقاق آزادی و حقوق مردم و يا در جهت هرچه مستحکمتر گردانيدن استبداد ولايت مطلقۀ فقيه است؟ قانون اساسی دارای اسکلتی به مانند نظام شاهنشاهی وحتی بدتر از آن وسيلۀ چگونگی اجرای خواست ديکتاتوری است بنام ولی فقيه که علاوه بر اين اسکلت دارای موادّی است که نقش جانبی و زينت آرائی و دکوراسيون را بازی می کند و بيشترين کارش تحميق و اغفال مردم است، بدين شرح
در همين يک ماده ۱۱۰، اختيارات وسيعِ بدون پاسخگوئی و مسئوليت پس دادن، چنان گسترده و همه جانبه است که می تواند هر انسانی را به ديکتاتوری و مستبد بدل کند. اما کار به همين جا ختم نمی شود
موادّ فوق اسکلت اصلی قانون اساسی است که طبق آن مواد، تمامی نيروهای مسلح نظامی و انتظامی، و کل قوۀ قضائيه(اصل ۱۵۷) در اختيار رهبری است که پاسخگو به احدی و هيچ مقامی نيست الا به خدا آن هم در روز قيامت
به منظور برطرف کردن نواقصی، برای تقويت اسکلت ديکتاتوری، موادی ديگری در قانون اساسی تعبيه شده که به لحاظ اجرای خواست ديکتاتور به مانند آلماتور مسلح در ساختمان، اسکلت فوق را برای استحکام بيشتر تقويت و تکميل می کند. آلماتور ها در قوۀ مقننه بکار می آيند

۲- وسايل نگهدارنده اسکلت از تعرضات احتمالی در قوه مقننه
وسايل نگهدارنده اسکلت از تعرضات احتمالی در قوه مقننه و در مواقع خطر از طريق شورای نگهبان عمل می شود و در حقيقت شورای نگهبان که به منظور يکی از بازوهای اجرائی منويات رهبری در قانون اساسی تعبيه شده، از چنان اقتداری برخوردار است که قادر است هر قوه ای را فلج کند
اصل ۴- «کليه قوانين و مقررات مدنی، جزايی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سياسی و غير اينها بايد بر اساس موازين اسلامی باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانين و مقررات ديگر حاکم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است. » و اين تنها اقتدار شورای نگهبان نيست. بر طبق اصل ۹۹ : «شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، رياست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همهپرسی را نيز بر عهده دار

ساخت شورای نگهبان
شورای نگهبان دارای ۶ فقيه و ۶ حقوقدان است که انتخاب ۶ فقيه آن با مقام رهبر است و ۶ حقوقدان را رئيس قوۀ قضائيه که رهبر او را تعيين کرده و زير دست رهبر است به مجلس شورای اسلامی معرفی می کند و با رای مجلس انتخاب می شوند و آن ها را نيز غير مستقيم رهبر تعيين می کند.(اصل ۹۱) تازه با اينکه ۶ نفر حقوقدان شورای نگهبان را غير مستقيم رهبر تعيين می کند، برای محکم کاری، طبق اصل ۹۶ " تشخيص عدم مغايرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثريت فقهای شورای نگهبان و تشخيص عدم تعارض آنها با قانون اساسی بر عهده اکثريت همه اعضای شورای نگهبان است." که در حقيقت کار اصلی بر عهدۀ فقها است و ۶ نفر حقوقدان نقش کارگزار فقها را بر عهده دارند
اصل ۹۸ - « تفسيرقانون اساسی نيز به عهده شورای نگهبان است
موافق اصل ۱۰۸- « قانون مربوط به تعداد و شرايط خبرگان، کيفيت انتخاب آنها و آييننامه داخلی جلسات آنان برای نخستين دوره بايد به وسيله فقهای اولين شورای نگهبان تهيه و با اکثريت آراء آنان تصويب شود و به تصويب نهايی رهبر انقلاب برسد
ملاحظه می شود که با چنان اقتداری که شورای نگهبان دارد، مجلس اگر هم مجلس باشد، امکان اينکه بر خلاف نظر ولی مطلق فقيه چيزی تصويب شود، وجود ندارد. افزون بر اينکه استبدادگران فکر اين را هم کرده اند که ممکن است چنين چيزی اتفاقی بيفتد، در اين صورت طبق اصل ۱۱۲، کار به شورای تشخيص مصلحت نظام که به دستور رهبر تشکيل می شود و اعضای ثابت و متغير آن را نيز رهبر تعيين می نمايد، ارجاع می شود.(۱۴
شورای نگهبان با چنان اقتدار و نقشی، در عين حالی که بازوی اجرائی رهبر است خود نيز نقش ولايت امری را بر عهده دارد. بر اساس موادّ فوق، دو قوه از سه قوه حکومت جمهوری اسلامی در دست ولی مطلقۀ فقيه است، می ماند قوۀ مجريه. اين قوه نيز به لحاظ قانونی با اهرمهايی که به مانند شمشير داموکلس بالای سر رئيس جمهور، در دست ولی فقيه قرار دارد، او را کنترل می کند
اولين اهرم، کنترل رئيس جمهور طبق قانون اساسی، قوای مسلح نظامی و انتظامی است و بويژه سپاه پاسداران است که به خاطر " نگهبانی از انقلاب و دست آورد های آن پا بر جا می ماند"(اصل ۱۵۰) از اين نگاه حتی امنيت جانی رئيس جمهور در دست کسانی است که فرماندۀ آن ها، رهبر است
دومين اهرم، در اختيار داشتن سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی است(اصلهای ۱۱۰، ۱۷۵
سومين اهرم: اصل ۱۶۹
نظر به اين که رئيس جمهور قادر است از طريق تصويبنامه و يا آئين نامه های هيئت دولت به بعضی از خواسته های خود جامه عمل بپوشاند، فکر اين مسئله هم شده که اگر خدای ناکرده آن ها نيز موافق مقررات اسلام [بخوانيد منويات ولی فقيه] نبود، جلو آن گرفته شود
طبق اين اصل " قضات دادگاه ها مکلفند از اجرای تصويبنامه ها و آئين نامه های دولتی که مخالف با قوانين و مقررات اسلامی يا خارج از حدود اختيارات قوه مجريه است خودداری کنند و هر کس می تواند ابطال اين گونه مقررات را از ديوان عدالت اداری تقاضا کند." ديوان عدالت اداری هم « زير نظر رئيس قوه قضائيه تأسيس می کردد» ( اصل ۱۷۳)
چهارمين اهرم کنترل رئيس جمهور، از طريق شورای تشخيص مصلحت نظام، مجلس و قوۀ قضائيه زمانی که ضرورتی ايجاب کند عملی می گردد و....تمام اينها به مثابه اهرم کنترل رئيس قوۀ مجريه در دست رهبر برای اعمال قدرت قرار دارد. خدا هم چنان قدرتی به خود نداده است!
اگردرانتخاباتی سالم و درست، رئيس جمهور انتخاب شود، باز به لحاظ قانونی و بر اساس همين قانون اساسی توان مانور چندانی جز تبعيت از ولی فقيه برايش باقی نخواهد ماند
و به حقيقت آقای منتظری در باره قانون اساسی گفته است
« حقيقت اينست که با قانون اساسی فعلی ايران که همه اهرمهای قدرت در اختيار رهبر قرارداده شده، بدون اين که پاسخگو باشد و مسئوليتها، بر عهده رئيس جمهور قرارداده شده بدون اين که اهرمهای قدرت را در اختيار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئيس جمهور شود، قدرت هيچ کاری را ندارد. اين امر تضاد واضحی است در قانون اساسی که بايد اصلاح گردد

۳- زينت آرائی جهت عيان نشدن فوری چهرۀ ديکتاتوری
تما اصولی که در قانون اساسی از آن به عنوان ظرفيت های اجراء نشده ياد می شود عبارتند از: اصول ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۳۲، ۳۳ و ۱۶۸ است
اصل ۲۲- " حيثيت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجويز کند
اصل ۲۴ - « نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام يا حقوق عمومی باشد. تفصيل آن را قانون معين می کند
اين قيد قانون و يا اسلام و يا حقوق عمومی را کدام قانون و اسلام است و در دست چه کسی است و چه کسی آن را تعيين می کند؟ طبيعی است که در دست رهبر است و همين قيود مجوزی برای تعطيلی نشريات و مطبوعات تا به حال بوده و خواهد بود
اصل ۲۵- « بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون
اصل ۲۵ نيز با همان« مگر به حکم قانون»، مجوز سانسور و استراق سمع و تجسس را صادر می کند
اصل ۲۶- « احزاب، جمعيتها، انجمنهای سياسی و صنفی و انجمن های اسلامی يا اقليت های دينی شناخته‌شده آزادند، مشروط به اين که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازين اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هيچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد يا به شرکت در يکی از آنها مجبور ساخت
با آمدن اين جمله که « وحدت ملی، موازين اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.» می شود جلو هر کدام آز آن ها را سد کرد
اصل ۲۷- « تشکيل اجتماعات و راهپيمايیها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.» چون ريش و قيچی دست خودشان است می توانند بر طبق اين اصل مانع از تشکيل هر اجتماعی بشوند. همچنانکه تا به حال شده اند
اصل ۳۲- « هيچ ‌کس را نمی‌توان دستگير کرد مگر به حکم و ترتيبی که قانون معين می‌کند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذکر دلايل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضايی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات می‌شود
اصل ۳۳- « هيچ کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعيد کرد يا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع يا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد
اصل ۱۶۸- « رسيدگی به جرائم سياسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گيرد. نحوه انتخاب، شرايط، اختيارات هیأت منصفه و تعريف جرم سياسی را قانون بر اساس موازين اسلامی معين می‌کند
ملاحظه می کنيد: قانونی که در اين اصول نام برده شده بدون استثناء داری قيودی است که آن قيود در دست عاملان و آمران رهبری است و در سی سال گذشته از اينگونه قيود برای اجرا نشدن حقوق مردم بهره جسته اند و به موجب همين اصول هم دست ملت به جائی بند نيست. فکر می کنيد، آقای منتظری اطلاع نداشت و يا نمی دانست که مواد فوق هم در قانون اساسی وجود دارد و اين نظر را مطرح کرد که در درون چنين قانونی حتی امام زمان هم که رئيس جمهور شود، بقول آقای خاتمی نقشی جز تدارکاتچی را نميتواند بازی کند؟ نه او خوب می دانست ولی چون با خودش و مردم يگانه بود، می دانست که قانون و اسلام دست ولی فقيه مطلق است و نه مردم
اسکلت و آلماتورهای بنيادی قانون اساسی که در حقيقت مرامنامۀ اجرائی چگونگی منويات ولايت مطلقۀ فقيه است را مشاهده کرديد. حال با توجه به توضيحات فوق آيا شما خواننده محترم به اين نتيجه نمی رسيد که قانون اساسی بر پایۀ همان نظریۀ آقای خمينی که:
"در حکومت اسلامی بجای مجلس قانونگذاری که يکی از سه دسته حکومت کنندگان را تنشکيل می دهد مجلس برنامه ريزی وجود دارد که برای وزارتخانه های مختلف در پرتو احکام اسلام برنامه ترتيب می دهد..."(۱۵)، شوراهائی است که برای مشروعيت و قانونی کردن اجرای منويات ولی فقيه تنظيم شده و برنامه ريز آن است؟
حال از تمامی سران اصلاح طلب و ديگر حاميان آنان می پرسم که چگونه با چنين ساخت و سازی، راه به آزادی و استيفای حقوق فردی و اجتماعی و داشتن اختيار سرنوشت به دست خود می برد؟ بايدمان گفت: يا ولايت مطلقۀ فقيه را نمی دانيد چيست، يا قانون اساسی را مطالعه نکرده ايد و يا اينکه چون چنين قانون اساسی در دوران قدرت و با حمايت شما ها به ملت ايران تحميل شده است، آن را ناديده می گيريد و همچنان در پی به اجر در آوردن ظرفيتهای اجرا نشدۀ آن هستيد؟ بدون اينکه بخواهيد بخشی از تاريخ کشور را ناديده بگيريد و يا صورت بعضی از رويدادهای کشور را پاک کنيد، از تجربۀ سی سال گذشته درس بگيريد که دوران خامنه ای دنبالۀ دورۀ خمينی است با اين تفاوت که جنايت و غارتِ اموال ملت ايران روز به روز ابعاد گسترده تری به خود گرفته است. بنابر اين اگر به راه ملت و آزادی و استيفای حقوق آنان بر آئيد، بهترين زمانی است که کلام حق را جاری کنيد که ولايت فقيه نه! ولايت جمهور مردم آری
اگر شما هم با وجدان پاک خود خلوت کنيد، اذعان خواهيد کرد که نمی توان ثابت کرد تمامی اين ستمها، استبدادگری ها، خلاف قانون عمل کردنها و تجاوز به حقوق و آزادی ها، زاييده دوران آقای خامنه ای است. اگر منصف باشيم خواهيم ديد مهمترين آن ها ريشه در دوران آقای خمينی و روشی که او پايه گذاری کرد دارد. چه خوب می گويد آقای منتظری که ريشه همه خطاها و مصيبتهای را انديشه ولايت مطلقه آقای خمينی می داند و در گفتن اين حقيقت ابايی ندارد. پس از سی سال بايد اين حقيقت را با تمام وجود تصديق کرد. که برای خارج شدن از بن بست اولين قدم نفی ولايت فقيه، اصلی که ۳۰ سال است مانند مارغاشيه به دور ملت ايران پيچيده و مانع حرکت مردم به سوی آزادی، مردمسالاری،حقوقمداری و رشد و تعالی شده است

محمد جعفری
mbarzvand@yahoo.com
۲۵ فروردين ۱۳۸۹

يادداشت و نمايه:
۱- حکمت و حکومت، دکتر مهدی حائری تزدی،چاپ اول ۱۹۹۵،چاپ شادی، ص۱۹۳.
۲- حکومت اسلامی، آيت الله خمينی،۱۳۹۱ ۰هجری برابر ۱۹۷۱ ميلادی، صص۲۷،
۳- همان سند،ص۵۲ و۵۳.
۴- همان سند،ص ۶۰ همان سند.
۵- همان سند،ص ۶۵،
۶- همان سند،ص ۸۷،
۷- همان سند،ص ۱۲۲و ۱۲۷
۸- کيهان، شنبه ۱۲ ديماه ۱۳۶۶، شماره ۱۴۰۸ ص ۱۸
۹- ، صحيفهنور، ج ۲۰، ص ۱۷۰، نامه آقای خمينی، مورخ ۱۶/۱۰/۶۶.
۱۰- همان سند، نامه آقای خمينی به خامنه ای، مورخ ۲۱/۱۰/۶۶.
۱۱-صحيفه نور، ج ۱۸، ص ۱۷۸.
۱۲- همان سند، ج ۱۶ ص ۲۱۱ ـ ۲۱۲.
۱۳- همان سند، ج۲۰،ص ۵۱.
۱۴- اصل ۱۱۲ - مجمع تشخيص مصلحت نظام
« مجمع تشخيص مصلحت نظام برای تشخيص مصحلت در مواردی که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازين شرع و يا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شورای نگهبان را تأمين نکند و مشاوره در اموری که رهبری به آنان ارجاع می‌دهد و ساير وظايفی که در اين قانون ذکر شده است به دستور رهبری تشکيل می‌شود. اعضاء ثابت و متغير اين مجمع را مقام رهبری تعيين می‌نمايد. مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضاء تهيه و تصويب و به تأييد مقام رهبری خواهد رسيد
۱۵- حکومت اسلامی، آيت الله خمينی،۱۳۹۱ ،ص ۵۲و۵۳

Wednesday, May 12, 2010

صحنه هایی تکان دهنده در شکنجه گاه آخوندها در اهواز!



صحنه هایی تکان دهنده در شکنجه گاه آخوندها در اهواز! توضیح مهم: من این فیلم را نساخته ام و اگر دوستانی این فیلم را بدون آهنگ عربی دارند به من بدهند تا جایگزین این فیلم کنم. من شخصا عربی نمیدانم و منظوری در این رابطه که عربی میخوانند نداشته ام. هدف فقط نشان... دادن جنایات رژیم بوده است. لطف کند اگر کسی میداند در فیلم چه گفته میشود و به کی توهین میشود به من اطلاع دهد؟ ولی شکنجه هیچ توجیه دینی, گروهی, کاری, امنیتی و .... و یا حقوقی ندارد که ندارد که ندارد