





براندازي ديكتاتوري جمهوري اسلامي
اولین سری از اسناد داخلی نایاک که در جریان دادگاه بدست آورده ام تقدیم هموطنان میشود. ترجمه فارسی این اسناد به زودی روی سایت قرار میگیرد و از این بابت پوزش میخواهم. متاسفانه به علت مشکلات بی شمار دادگاه و کمبود وقت، قادر به انجام فوری آن نبوده ام.
در این مجموعه به چند سند در مورد راه اندازی و فعالیت های گروه لابی ایرانیان برای همکاری بین المللی نگاه میکنیم. تریتا پارسی این گروه را در سال 1997 راه اندازی کرد که فعالیت اصلی اش لابی در کنگره آمریکا برای برداشتن تحریم های اقتصادی و سیاسی از روی رژیم ایران بود.
چند سند در مورد رابطه تریتا پارسی با باب نی، نماینده فاسد کنگره آمریکا نیز بررسی میشوند. تریتا پارسی از سال 1997 دستیار باب نی بود و این همکاری تا زمان برملا شدن فساد مالی باب نی در سال 2005 ادامه یافت. سرانجام باب نی به دو سال و نیم زندان محکوم شد. بخشی از فساد مالی وی به رشوه گیری از یک دلال اسلحه در لندن مربوط میشد که برای جمهوری اسلامی کار میکرد.
سری بعدی اسناد به ورود تریتا به آمریکا در سال 2001، همکاری با شورای آمریکائی ایرانی امیر احمدی و راه اندازی نایاک مربوط می باشد.
برای مطالعه بخش اول روی این لینک کلیک کنید:
http://www.iranian-americans.com/2009/11/1548.html
شروع کار در شورای آمریکائی ایرانی و مهاجرت به آمریکا
تلاش برای راه اندازی یک گروه لابی جدید
راه اندازی نایاک
همکاری مشترک با دو لابیست واشنگتن برای پیشبرد لابی
همکاری مشترک دو لابیست و باب نی با دو قاچاقچی مقیم لندن که برای جمهوری اسلامی کار میکردند
تلاش برای دادن یک چهره انسانی به لابی
تریتا پارسی در نامه محرمانه خود به روی کافی نوشت: "اگرچه هدف اصلی لابی ما برداشتن تحریم ها و باز کردن تجارت است ولی باید در آغاز و بمنظور کسب اعتبار در میان ایرانیان، روی موضوعاتی مثل ویزا یا تبعیض علیه ایرانیان کار کرد. ضمنا باید به لابی خودمان یک چهره انسانی بدهیم."
" به سوی راه اندازی یک لابی ایرانی – آمریکائی
اگرچه وظیفه اصلی این لابی باید بهبود رابطه ایران و آمریکا و برداشتن تحریم ها باشد اما در مرحله اول بایستی روی موضوعاتی کار کرد که حساست کمتری ایجاد میکند مثل مشکل ویزا یا تبعیض علیه ایرانیان.
اگر در آغاز کار روی اینگونه موضوعاتی که بحث انگیز نیست متمرکز شویم، اینکار باعث کسب اعتبار لابی ما در میان جامعه ایرانیان می شود.
در مقابل، کمپانی های نفتی نیز که در صف اول برداشتن تحریم ها هستند، تاکنون نتوانسته اند به کارزار خود یک چهره انسانی بدهند و مثلا در توجیه فعالیت های خود، از اینگونه دلائل استفاده کنند: "ما برای ایرانیانی که در چنگال رژیم دیکتاتوری ایران هستند نگرانیم" یا مثلا: "تحریم های موجود علیه ایران باعث ویرانی بسیاری از خانواده های آمریکائی شده که شغل خودشان را بخاطر تحریم ها از دست داده اند."
با انسانی جلوه دادن لابی خودمان هم میتوانیم اعتماد جامعه ایرانی را بخود جلب کنیم و هم میتوانیم برای پیروزی در کنگره آمریکا ازآن استفاده کنیم.
کمک مالی
تا کنون، سازمان های ایرانی – آمریکائی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های نفتی رفته اند. این استراتژی مثل یک شمشیر دو لبه است. از یکطرف، این کمپانی ها بطور کامل با ما همراه هستند و در این زمینه گشاده دستی لازم را نیز دارند که باید به نمونه شورای امیر احمدی اشاره نمود. اما از طرف دیگر، کمپانی های نفتی وجهه خوبی در میان ایران ها ندارند و باعث بی آبروئی ما در میان این جماعت خواهد شد.
باید حمایت مالی کمپانی های مزبور را محدود کرد مثلا بیشتر از ده درصد در آمد کل لابی نباشد.
باید به سراغ آندسته از بخش های اقتصادی رفت که هم چهره مثبتی دارند و هم آنکه از باز شدن دربهای ایران بروی تجارت و داد و ستد سود میبرند مثل کمپانی موتورولا که از بازار 70 میلیون نفری ایران سود سرشاری خواهد برد. بطور کلی باید توجه داشت که کمپانی هایی که در بخش ارتباطات و کامپیوتر کار میکنند منفعت زیادی در ایران دارند زیرا نیروی کار ایران مجرب ولی ارزان است مثل هند. یا بایستی برای کمک مالی به سراغ کمپانی های ساختمان، آبیاری یا شرکت های نوشابه با شرکت هایی مثل مک دونالد رفت.
رقبای احتمالی ما
شورای آمریکائی ایرانی (امیر احمدی)
این شورا در طول پنج سال گذشته با نفوذ ترین گروه آمریکائی ایرانی در صحنه سیاسی آمریکا بوده است. این گروه توسط هوشنگ امیر احمدی اداره میشود. اما بخاطر روابط امیر احمدی با جناح محافظه کار در ایران، اعتبار شورا خدشه دار شده است. از طرف دیگر، حمایت مالی کمپانی های نفتی نیز کمتر شده و تلاش های امیر احمدی برای جذب جامعه ایرانیان مقیم آمریکا نیز با شکست روبرو شده است.
برای مشاهده مجموعه اسناد به زبان انگلیسی، روی این لینک کلیک کنید
روز: با وجود اینکه روز گذشته اخبار غیر رسمی خبر از توقف اعدام دو جوان کرد به نامهای شیرکومعارفی و حبیب اله لطیفی داشتند، اما فعالان کرد همچنان سایه دار را بر سر زینب جلالیان،فعال زن کرد سنگین می بینند
زینب جلالیان دختر 27 ساله ای است که اینک با حکم اعدام به اتهام محاربه در زندان سنندج به سر می برد. به گفته یکی از نزدیکان زینب، اتهامی که دادگاه زینب رابه خاطر آن مجرم شناخته و بابت آن به وی حکم محاربه و اعدام داده، همکاری با گروه کرد "پژاک" عنوان شده است. این در حالی است که زینب جلالیان این اتهام را نپذیرفته است؛ به گفته کسانی که او و فعالیتهایش را می شناسند،زینب با گروه پ.ک.ک. همکاری غیر مسلحانه داشته و صرفا کار تبلیغی می کرده است
یک منبع مطلع در این مورد به روز می گوید : باور کردن این مساله شاید سخت باشد، اما زینب در ده سالگی به حزب پ.ک.ک نزدیک شد و با آنها شروع به همکاری کرد. او که در یکی از شهرستانهای آذربایجان شرقی زاده شده بود، به دلیل ممانعت خانواده اش از تحصیل، که وی عاشق آن بود، از خانه فرار کرد و همان زمان یعنی در ده سالگی جذب این گروه سیاسی کردستان شد که در آن زمان براحتی و بدون هیچ مشکل جدی از سوی حکومت ایران، در این استان مرزی فعالیت سیاسی می کردند و جوانان زیادی مثل زینب از کودکی و نوجوانی جذب آن شدند
وی همچنین با اشاره به اینکه "نمی شود به این پیشینه بی توجه بود"، می گوید: دختر ده ساله ای را در نظر بگیرید که در هوای سرد کوهستان به یک گروه سیاسی پناه ببرد. همانجا رشد کند و درس بخواند. آیا این دختر را که هرگز حامی دیگری در زندگی نداشته و اساسا نوع دیگری از زندگی به او نشان داده نشده، مبارزه مسلحانه ای انجام نداده و خودش نیز اعتراف می کند که هیچ وقت دست به اسلحه نبرده و صرفا کار تبلیغی کرده است، می توان در 27 سالگی به اعدام محکوم کرد؟
به گفته این فرد که از نزدیکان زینب جلالیان است وی سال گذشته از مرز عراق وارد ایران شد، اما پس از مدتی در شهر کرمانشاه و به گفته ای پس از دستگیری یک خانواده کرد که یک عضو پژاک را پناه داده بودند، دستگیر و با همان اتهام آنها یعنی عضویت در پژاک راهی زندان شد.
حکم اعدام زینب پس از صدور در دادگاه، در دیوان عالی کشور نیز تایید شد و اینک او در همان شرایطی قرار دارد که احسان فتاحیان پیش از اعدام قرار داشت
یکی از فعالان کرد در این زمینه به روز می گوید : رفتار حکومت ایران در برابر کردها رفتار دو گانه ای است. شدیدترین برخوردهای خصمانه و سرکوبگرانه با فعالان سیاسی کردستان در شرایطی صورت می گیرد که حکومت ایران سالها شاهد پیوستن جوانان کرد به احزاب سیاسی کردستان و فعالیتهای آنان بوده است، اما با سکوت خود که حتی علامت رضایت بود، به نوعی باعث تقو یت این گروه ها نیز شد. به ویژه اینکه گروه های کردی مثل پ.ک.ک و هواداران عبداله اوجالان، در مرزهای مشترک عراق- ترکیه- ایران همواره خطر بیشتری برای ترکیه بوده اند تا ایران و دولت ایران اگر چه به ظاهر با این گروه میانه ای نداشته اما در باطن از حضور آنها استقبال هم کرده زیرا با وجود آنها می توانسته همیشه برگ برنده ای در برابر ترکیه داشته باشد که حضورش در مرز اروپا و رابطه دوستانه اش با امریکا همیشه ایران را تهدید کرده است
کمیته گزارشگران حقوق بشر- شیدا جهانبین، روزنامهنگار و عضو دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب پس از ترک ایران در فروردینماه 87، اکنون با خطر دیپورت از سوی دولت هلند مواجه گشته است
این فعال دانشجویی، که با نام «ترانه آزادی» نیز شناخته میشود در آبان ماه 84 برای اولین بار بازداشت شد و در اسفندماه همان سال ماموران وزارت اطلاعات بار دیگر برای بازداشت وی اقدام نمودند که به دلیل عدم حضور او در منزل موفق به این کار نشدند
این روزنامهنگار و وبلاگنویس سابقه همکاری با روزنامههای توسعه و همشهری، مجله آزما و هفتهنامه فکر روز را داشته است و فعالیتهای دانشجویی او در زمره دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب نیز قابل توجه میباشد
در حال حاضر وضعیت این فعال دانشجویی نگران کننده است چرا که با توجه به سابقهی فعالیتهای او، و سابقهی برخورد دستگاه امنیتی با روزنامهنگاران و فعالان دانشجویی، دیپورت و بازگرداندن شیدا جهانبین به ایران ممکن است سبب بازداشت و حتی برخوردهای شدیدتر با وی شود
سکولارهای شرمگین - رضا میهن دوست
مازیار بهاری، گزارشگر هفته نامه نیوزویک که در جریان اعتراضات خیابانی به نتیجه انتخابات در تهران بازداشت شده بود و به مدت بیش از سه ماه در زندانها در حبس بوده در مصاحبه با شبکه خبری سی ان ان، گوشهای از مشاهدات خود در مورد شکنجههاى وحشیانه در سیاهچالهای رژیم را افشا کرد
به گزارش سی ان ان، “همه ترا فراموش کردهاند”، اینها کلماتى بود که مازیار بهارى خبرنگار نیوزویک هر روز از بازجوهاى خود طى چند ماهى که در زندان انفرادى بسر میبرد، مىشنید. مازیار، خبرنگار و فیلمساز است. او به همراه صدها تن دیگر در جریان تظاهرات پس از انتخابات ماه ژوئن در ایران دستگیر شد
مازیار بهاری پس از …تشریح نحوه دستگیرى خود گفت: بازجو هر روز به من مىگفت ترا اعدام خواهیم کرد. یک روز ساعت چهار صبح بعد از نماز صبح بیدار میشوى و حلقه دار را در برابر خودت خواهى دید. من هم حتما سعى مىکنم که آن روز این جا باشم تا خودم صندلى را از زیر پایت بکشم. این لحظه آخر زندگی تو خواهد بود
خبرنگار هفته نامه نیوزویک افزود: من طى سه ماه هر روز با تهدید اعدام زندگى مىکردم. بازجو مىخواست مرا بترساند و زیر فشار شدید روحى قرارم دهد تا مجبور به اعتراف به چیزى که خودشان مىخواستند، شوم. مرا شکنجههاى جسمى هم دادند، ولى شکنجههاى روحى بسیار مؤثرتر بود
مازیار بهاری درباره شکنجههاى جسمی در زندان گفت: لگد زدن، مشت زدن، سیلى زدن و ضرب و شتم با کمربند. آنها در زندان اول آدم را تحقیر مىکنند. مىخواهند آنقدر آدم را تحقیر کنند تا اتهامى که به تو مىزنند را بپذیری. سلول انفرادى بدترین بخش زندان است. وقتى در انفرادى هستید، احساس مىکنید که دیوارها دارند به هم نزدیک مىشوند و اتاق دارد کوچک مى شود، گویا که در قبر هستید. بعد از چند هفته که مرا تهدید به اعدام کردند، با خودم گفتم اگر هم مرا اعدام کنند، چه فرقى مىکند، دیگر آخر کار رسیده است. بعضى وقتها هم فکر مى کردم که اعدام شدن از ماندن در سلول انفرادى خیلى راحتتر است. چون مىدیدم برخى افراد در رژیم جمهورى اسلامى سه چهار سال در انفرادى بسر بردهاند
نگاه مثبت جامعه جهانی و بخصوص آمریکا به مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی از ابتدای ماه اکتبر با چالشهای پیچیده ای به پیش می رود. اول اکتبر گروه پنج بعلاوه یک و جمهوری اسلامی فقط برای نشان دادن تمایل مثبت برای یافتن راه حل از طریق مذاکره با یکدیگر در یک مکان نشستند. نه صحبت از توقف غنی سازی شد و نه اینکه تهدید به افزایش تحریمها مطرح گشت. اما چند روز بعد، خانم کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در نشستی در دانشگاه واشنگتن با حضور رابرت گیت وزیر دفاع این کشور و با میزبانی سی ان ان گفت که سه توافق ضمنی در مذاکرات اول اکتبر صورت پذیرفت *. اول اینکه ایران موافقت کرده است که اورانیوم عنی شده با غلظت پایین را به خارج (روسیه و فرانسه) ارسال کند و در مقابل سوخت اتمی دریافت کند. دوم، تهران اجازه بازرسی به آژانس بدهد و سوم با ادامه مذاکرات با شرکت تیم کارشناسی دو طرف در 20 اکتبر همراهی کند. در همان جلسه که خانم امانپور گرداننده اصلی برنامه بود، آقای گیت وزیر دفاع در برابر این پرسش قرار گرفت که آیا به نظر او منظور ایران از برنامه اتمی اش نظامی است یا نه؟ آقای گیت با صراحت اعلام کرد که شخصا معتقد است که قصد اولیه رژیم از برنامه اتمی نظامی بوده اما آمریکا و متحدان اروپایی قصد دارند تا محاسبات رژیم ایران را از نظر منافع وارد شدن در چنین پروژه ای تغییر دهند. خانم کلینتون همچنین در مقابل سوال خانم امانپور که سران رژیم با آنکه هنوز چند روزی از نشست اول اکتبر نگذشته است، به انکار هرگونه توافقی پرداخته اند، گفت که جمهوری اسلامی� این بار زمان زیادی برای نشان دادن جدی بودن خود ندارد و حداکثر تا دو یا سه هفته باید حرفهایش را عملی کند
نشست 20 اکتبر با حضور نمایندگان رژیم و کشورهای پنج + یک در وین آغاز شد اما بدون هیچ گونه توضیحی به روز دوم کشیده شد (ظاهرا غربی ها با عدم فشار یا تهدید، خواستار نگه داشتن رژیم بر سر میز مذاکره بودند و با بهانه جویی ها بر علیه فرانسه با آرامی برخورد کردند). در روز دوم یعنی 21 اکتبر آقای البرادعی سخن از پیش نویس توافقتنامه ای به میان آورد که می تواند راه حل بدون تنش را میان طرفین میسر کند. سپس سرتیتر خبرگزاری های بین المللی به قبول این توافق از سوی نماینده رژیم در مذاکرات وین اختصاص یافت. پس از آن قرار شد که رژیم تا بعداظهر جمعه پاسخ خود را از سوی رهبرانش اعلام کند. در عوض نمایندگان رژیم ایران اعلام کردند که پاسخگویی را به اواسط هفته بعد موکول می کنند و در عوض آژانس می تواند در روز یکشنبه 25 اکتبر از سایت جدیدالاعلام قم بازدید کند
توافق بر مبنای تحویل 1200 کیلوگرم اورانیوم غنی شده از سوی جمهوری اسلامی به غرب در مقابل دریافت سوخت برای راکتورهای تحقیقاتی، آنچنانکه در پیشنهاد پیشنهادی البرادعی آمده است، آنقدر شکننده است که هم غرب و هم رژیم ایران ضرر و زیانهایی از دیدگاه خود در آن می بینند. برای رژیم ایران از دست دادن 1200 کیلوگرمی که در دو دهه گذشته همه هست و نیست خود را بر روی آن قمار کرده است و متحمل فشارها و تحریمهای کمر شکن شده است به مثابه از دست دادن برگ برنده و قدرت چانه زنی است. نقطه مثبت برای رژیم در این توافق، پذیرش ضمنی غنی سازی در ایران با درصد کم است که به نوعی نقض قطعنامه های پیشین شورای امنیت در این زمینه است. التبه این قطعنامه ها همیشه تضمین عملی دارد و به هیچ روی از ابطال آنها در این توافق سخنی به میان نیامده است
از نظر غرب تحویل گرفتن 75 تا 80 درصد از کل اورانیوم غنی شده (آنچنانکه به صورت رسمی اعلام شده است و مقادیر پنهانی احتمالی را شامل نمی شود) حداقل رژیم را تا یکسال دیگر از دستیابی به بمب اتمی دور نگاه می دارد. این در حالی است که در مقابل این عمل، تحریمهای کنونی برداشته نمی شود و صرفا وضع و اعمال تحریمهای بیشتر فعلا متوقف می گردد. سیاستهای اوباما در حال حاضر از جنبه ای با سیاستهای بوش و هیات حاکمه گذشته آمریکا در یک مسیر است و آن پیشبرد و اعمال سیاستی متفاوت با اروپا. اگر در دوره گذشته بوش برخلاف سیاستمداران اروپایی صرفا شعارهای تند و توخالی بر علیه جمهوری اسلامی سر می داد، اکنون که اروپایی ها حاضر به افزایش فشارها هستند، یکبار دیگر واشنگتن ساز دیگری می زند و سودای دیگری در سر دارد. اینبار اما سیاستهای واشنگتن نسبت به اروپا رنگ و بوی مماشات گرایانه بیشتری دارد. گفته می شد که کاخ سفید در تدارک اعلام یک پیروزی بزرگ در حل مسئله اتمی ایران در اواسط هفته جاری بود، اما سخنان ضد و نقیض رهبران رژیم، آب سردی بر این ذوق زدگی زود هنگام بود. بیش از 30 سال است که غرب در رویای یافتن طرف حساب قابل مذاکره و معقول که بتواند حداقل معاملات سیاسی را انجام دهد در محافل سیاسی و حجره های مذهبی رژیم چرخ می خورد اما زهی خیال باطل از یافتن یک حرف معقول از سوی تهران که به سیاست مداوم و عملی راه پیدا کند. علی رغم آنکه تحلیلگران غربی و بعضا وطنی که معامله را تمام شده می دانند، باید اهمیت دسترسی به بمب اتمی برای رژیم را یکبار دیگر یادآور شد. آری جمهوری اسلامی برای سرکوب داخلی محتاج حمایت خارجی و یا حداقل کاهش فشار خارجی دارد، آنهم در زمانی که غرب با هرگونه عشوه گری رژیم ایران راه می آید. اما هزینه باج دهی در خارج نیز نمی تواند برای جمهوری اسلامی بی حساب و کتاب باشد. از یاد نبریم که رژیم بر چهار پایه سرکوب داخل، صدور تروریسم، مبدل شدن به قدرت اتمی، و ضد یهودی گری می تواند به حیات ادامه دهد. گذشت از هرگونه از� این چهار پارامتر حیاتی، رژیم را به سوی سقوط سوق می دهد زیرا یکی از ستونهای اصلی اش تخریب می شود. تهران می تواند با زیر مجمهوعه این چهار عنصر در جهت باج دادن پیش رود و با آنها بازی کند، اما گذشت از تمامیت هریک از این چهار عنصر حیاتی، بازی با آتش است
عبدی هزارخانی
هموطنان عزیز
یکسال و نیم پیش، تریتا پارسی و نایاک از من به دادگاه فدرال شکایت کردند تا همانطور که در یکی از جلسات هیئت مدیره شان گفته بودند “مرا به زانو در آورند”. طبق قوانین آمریکا، نایاک توانست بخش مهمی از مکاتبات، مدارک شغلی و مالی مرا بدست آورد و من نیز بخش کوچکی از اسناد داخلی نایاک را بدست آوردم
بلافاصله، نایاک از دادگاه تقاضا کرد تا این اسناد محرمانه بماند. تقاضای نایاک از طرف دادگاه رد شد. دو هفته پیش نایاک یکبار دیگر و این بار بصورت فوری به دادگاه رفت تا جلوی انتشار اسناد را بگیرد. این تقاضا نیز با شکست روبرو گردید
طی دو هفته گذشته، نایاک و شبکه دوستداران رژیم ایران در آمریکا یک کارزار بزرگ برای بی اثر کردن انتشار این اسناد براه انداخته اند و با بکارگیری موسسات روابط عمومی حرفه ای در پی آنند تا آب رفته را به جوی بازگردانند
بمنظور اطلاع رسانی به هموطنان و برای آشنائی با نحوه کار لابی رژیم ایران در آمریکا، اسناد درونی نایاک را از این پس منتشر خواهم نمود. هدف از انتشار این اسناد تنها برای شناخت نایاک و نحوه لابی آنان در کنگره آمریکا و آشنائی با حامیان آمریکائی و ایرانی آن میباشد
حسن داعی
19 نوامبر 2009
صدها نفر از معترضین به سفر محمود احمدی نژاد به برزیل روز یکشنبه در شهر ریودوژانیرو، پایتخت این کشور آمریکای لاتین دست به تظاهرات زدند. به گزارش بی بی سی این تظاهرکنندگان نمایندگان گروه های گوناگونی همچون مسیحیان انجیلی، یهودیان و سازمان های ضد نژاد پرستی بودند. محمود احمدی نژاد قرار است امروز برای ملاقات با لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل، وارد این کشور شود. تظاهرکنندگان در شعارهای خود برزیل را سمبل تساهل و مدارا و همزیستی مسالمت آمیز افراد و گروه های مختلف قومی، نژادی و مذهبی خواندند. به گفته معترضان حضور محمود احمدی نژاد در این کشور ناقض این اصول و ارزشهای بنیادین است. تظاهرکنندگان قفس بزرگی پر از بادکنک های سفید را حمل می کردند و آن را نماد سرکوب ارزش های انسانی در ایران می خواندند
ديشب سر شام برق ما رفت كه رفت،،،اوضاع من و عيالم شد هشلفت،،،در سفره چراغ گرد سوزي بنهاد،،يعني به ميان سفرمان امد نفت،،،آن هيكل رعنا و تكت ما رو كشت،،،آن پنجهٔ نرم و نازكت ما رو كشت،،،با پنجهٔ خود به من زدي يك سيلي،،، پنج به علاوه يكت ما رو كشت،،،كم با دل بي نواي من بازي كن،،،هي عشوه گري و ناز و طنازي كن،،،تحريم نكن من را از نوش لبات،، برخيز و به بوسهاي غني سازي كن،،، آنان كه به احمدي نژاد مفتخرند،،،هرگز تو مپندار كه هالو و خرند،،،ديروز در خانه اون جمع شدند،،،، شايد دم خانه اون چند تا گوجه فرنگي بخرند،،
کمیته گزارشگران حقوق بشر - عليزماني كه در جلسه دوم دادگاههاي علني، بدون حضور وكيل مدافع انتخابي مورد محاكمه قرار گرفته بود، توسط قاضي صلواتي رئيس شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به اعدام محكوم و با اعتراض وي، حکم مزبور به دادگاه تجديدنظر ارسال شد
طبق اخبار رسيده، صبح امروز دادگاه تجديدنظر، تاييد اين حكم را به عليزماني ابلاغ كرده است
در متن كيفرخواست صادره عليه عليزماني آمده است:" آقای محمدرضا علیزمانی فرزند اسماعیل 37 ساله اهل و ساکن اسلامشهر متهم است به: 1- محاربه از طریق عضویت و فعالیت مؤثر در راستای پیشبرد اهداف گروهک تروریستی انجمن پادشاهی ایران؛ 2- توهین به مقدسات؛ 3- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران؛ 4- تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی کشور و 5- خروج غیرقانونی از کشور
عليزماني درحالي به عنوان يكي از متهمان اعتراضات پس از انتخابات محکوم شده كه زمان بازداشت وی اسفندماه 87 بوده و هيچگونه دخالتي در رويدادهاي پس از انتخابات نداشته است
تاكنون براي 5 تن از متهمان حوادث پس از انتخابات، حكم اعدام صادر شده است
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران روز جمعه مانع برگزاری مراسم دهمين سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر در تهران شدند
پرستو فروهر، فرزند داريوش و پروانه فروهر، روز جمعه اول آذر ماه به راديو فردا گفت: «نيروهای انتظامی از ساعات نخستين صبح امروز در دو طرف [کوچه] نرده گذاشتند و با حضور در اين کوچه و کوچههای اطراف، از آمدن افراد به خانه ما جلوگيری کردند
خانم فروهر اضافه کرد: «حتی از ورود نزديکترين افراد و اقوام ما به خانه جلوگيری شد
داريوش فروهر، رهبر حزب ملت ايران، و همسر او، پروانه اسکندری، روز اول آذر ۱۳۷۷ بر اثر ضربات متعدد کارد در منزل مسکونی خود به قتل رسيدند
نيروهای انتظامی و امنيتی ايران طی چند سال اخير از برگزاری مراسم سالگرد قتل داريوش و پروانه فروهر جلوگيری کردهاند
پرستو فروهر همچنين به راديو فردا گفته است که مقامهای امنيتی روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه او را احضار کردهاند تا به طور رسمی به او ابلاغ کنند که در صورت برگزاری مراسم، نيروی انتظامی از ورود مهمانان به خانه فروهرها جلوگيری خواهد کرد
خانم فروهر همچنين گفت اين موضوع که در طول يک سال حتی دو ساعت هم اجازه داده نميشود مراسمی برای پدر و مادرش برگزار شود، «بسيار تلخ» است
در آذر ماه سال ۱۳۷۷، هفده روز پس از به قتل رسيدن فروهرها، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، اعضای کانون نويسندگان ايران هم به قتل رسيدند
پس از آن، ماجرای اين قتل ها به رسانههای ايران کشيده شد و با عنوان «قتل های زنجيرهای» شناخته شد
http://www.radiofarda.com/content/f5_foroohar_10th_ban/474061.html