امروزدر کلینیک محل کارم بیماری داشتم که خیلی متاثرم کرد
با توجه به منطقه کاری ام که دریکی از مناطق جنوب شهر است دیدن انواع مختلف درد ورنج مردم برایم چندان عجیب وتازه نیست اما حقیقتا اینمورد را تابحال ندیده بودم
بیمار مراجعه کننده دختر سیزده ساله ای بود که باتفاق مادرش مراجعه کرده بود.شکایت بیمار هم درد پهلو دردوطرف وبقول خودش درد کلیه هاش بود.ابتدا با شرح حالی که بمن داد علائمی که بنفع عفونت ومسائل شایع کلیوی باشد پیدا نکردم.ازاو خواستم که بیشتر توضیح بدهد اما حرف زیادی نداشت
مادرش بالاخره توضیح داد که فرزندش حدود ۱۰ روز قبل در دادگاه به تحمل صد ضربه شلاق محکوم شده وپس از اجرای حکم وزمانی که پشتش از شدت ضربات شلاق خونین وکبود شده اجازه دادهاند به خانه بیاید. دوست نداشتم چیزی از ماجرابپرسم وبنده خدارو تو معذوریت قراربدم.اما مادر دخترک که انگار دلش نمیخواست من قضاوتی درموردش بکنم توضیحاتی داد وماجرا را برایم شرح داد.درهرحال اشتباهی از طرف فرزندش صورت گرفته بود وگویا بهمین دلیل هم چنین مجازاتی شده بود . صرف نظر از ماهیت جرم دخترک ، وقتی به جثه وهیکل کودکانه ونحیف آن دختر کم سن وسال نگاه کردم باورم نمیشد که توانسته باشد درد ورنج اصابت صد ضربه شلاق بر بدن نحیفش را تحمل کند.
ده روز از ماجرای مجازات او گذشته بود.ناباورانه پرسیدم چگونه تحمل کردی درد اصابت صد تازیانه را ؟ گفت : درتمام مدت تنبیه دست وپایم را به تخت بسته بودند والبته اول دردناک بود ولی بعد از چند ضربه اول دردزیادی حس نکردم.طفلک با همان زبان کودکانه اش توضیح داد که پس ازآمدن به خانه تازه دردهایم شروع شده ودراین چند روزه نه میتوانم بخوابم ونه سرپا بایستم ویا راه بروم.وقتی خواستم معاینه اش کنم بسختی ازروی تخت معاینه بالارفت ونوع حرکاتش نشان میداد که تا چه حد از شدت درد حرکت کردن برایش زجر آور است. خوب نیازی نیست که بگویم دریافت صد ضربه تازیانه با بدن هرانسان قوی هیکلی چه میکند چه رسد به این بیمار که کودکی 13 ساله بود
پس از مدتی این دو تن کلینیک را ترک کردند ولی تألم وتاثری که از دیدن درد ورنج این نوجوان کم سن وسال که به چنین عقوبت سختی مجازات شده بوداز ذهنم خارج نمیشود. فکرش را بکنید دختری با قد حدود 150 سانتیمتر – وزن حدود 40 کیلو وسن کمتر از 14 سال چگونه میتواند به جنین مجازات سختی گرفتار شود؟
چه خوب است عدالت . وچه خوبست که عدالت برای همه باشد. وچه خوب بود که برای برقراری عدالت ، فردی که همین دیروز ، کشوری ومردمی به بزرگی ملت ایران را به بازی گرفت وبا لطایف الحیل سمت وزارت کشور هم نصیبش شد پس از آن رسوایی جهانی اش ، برای جبران گوشه ای از خطاهایش ، لااقل یک ضربه از تازیانه عدالت را دریافت میکرد .اما چه شد؟ شنیدیم که هفته پیش درجلسه هیئت دولت با چهره ای خندان حضور داشته وبه فکر ارائه خدمات بیشتر به مردم خویش است واز این دست بسیار دیده ایم وشنیده ایم......
چه شیرین بود اگر بزرگان نیز دردایره عدالت گرفتار میشدند وهمچون آن دخترک گرفتار، پس از مجازات تازیانه قانون ، شب تا صبح از درد بخود میپیچیدند واز لحظه ای خواب راحت نیز محروم میشدند. چه خوب بود آنانکه ناجوانمردانه خون انسانی همچون دکتر زهرابنی یعقوب رادانسته پایمال نمودند وجان شیرینش را در عنفوان جوانی وبالندگی فدای نامردیهای خویش نمودند درمحکمه ای گرفتار عدالت میشدند وطعم زجر آور اجرای عدالت را به تمام وجودشان حس میکردند.آیا کسی صدای تظلم خواهی پدر ومادرش را شنید؟ چه خوب بود اگر عدالت برای او هم بدرستی اجرا میشد.
آیا چنین روزی خواهد رسید؟
وبلاگ روز از نو
|