Friday, May 29, 2009

اصلاح طلبان و اصول گرایان دو روی یک سکه اند


روز اخذ رای برای انتخاب رئیس جمهور ایران نزدیک میشود. تصورات برخی که با تغییرات و تحولات جهانی چگونگی برگزاری انتخابات تغییرات بنیادی خواهد داشت تحقق نیافت
ثبت نام داوطلبان پایان پذیرفت و چهارنفر، دو اصلاح طلب و دو اصول گرا که از امکانات وسیع دولتی و مالی برخوردار هستند از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان بیرون آمدند. میدانیم که روسای جمهور در جهان با در نظر گرفتن اختیاراتی که دارند اهمیت کمتر و یا بیشتر پیدا میکنند و سئوال اینست که رئیس جمهور در قوانین جمهوری اسلامی ایران چه اختیارات و چه نقشی دارد؟ در قانون اساسی جمهوری اسلامی رئیس جمهور رئیس قوه مجریه است و شخص اول کشور ولی فقیه است. برای کاندیدا شدن فرد باید با اعتقاد درونی و عملی به ولایت فقیه تایید شورای نگهبان را که فقها و حقوقدانانش برگزیده رهبر جمهوری اسلامی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم هستند کسب کند. در انتخاباتی که آنهم تحت نظر شورای نگهبان است رای لازم را بدست آورد و صحت و سقم آنرا نیز شورای نگهبان تائید کند و سرانجام با تنفیذ حکم از سوی رهبر نظام رئیس جمهور شود. این رئیس جمهور برابر قانون اساسی مورد تائید صاحبان قدرت، اختیارات بسیار محدودی دارد. همانطور که آقای محمد خاتمی رئیس جمهور سابق اظهار نموده است نقش و اختیار رئیس جمهور از یک تدارکاتچی تجاوز نمیکند. دیده شد آقای خاتمی با آراء بالا بهمراه مجلسی که اکثریت قاطعی حمایتش میکردند نتوانست به آنچه در مبارزات انتخاباتی بیان کرده بود عمل کند
جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته از دادن آزادیهای فردی و اجتماعی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر بمردم ایران خودداری کرده است. در حالیکه چند هفته تا روز انتخابات بیشتر نمانده کوچکترین روزنه ای که نشان دهنده اندکی آزادی باشد ملاحظه نمیشود
در ایران آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی قلم و مطبوعات که لازمه ایجاد جو مناسب انتخاباتی است وجود نداشته و ندارد
انتخابات در جمهوری اسلامی غیر آزاد، دولتی و ولائی است. جمهوری اسلامی، مذهب سالارست و انتخاب و دمکراسی مورد قبول اکثر گردانندگان حکومتی نیست. از عقاید مذهبی مردم سالهاست که استفاده ابزاری میشود. رای دادن به این یا به آن وظیفه شرعی تلقی میشود و تکلیف شرعی با انتخاب آزاد درتباین است
قانون اساسی جمهوری اسلامی راهی برای بقدرت رسیدن مردم باز نگذاشته است و تمام قدرت در انحصار مذهب سالاران است و فقط خودیها حق انتخاب شدن دارند. با نبودن آزادی و بسته بودن راه انتخاباتی همگانی که خودی و غیر خودی نداشته باشد و اندک بودن اختیارات رئیس جمهور نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده است

در میدان انتخابات دو دسته از خودیها که با ساختار حکومت مشکلی ندارند دیده میشوند
1- اصول گرایان که آقایان احمدی نژاد و رضائی کاندیدای آنان میباشند
2- اصلاح طلبان که آقایان موسوی و کروبی آنان را نمایندگی میکنند. سخنان انتخاباتی آقای کروبی از ایشان چهره ای نه آنچنان که هست ارائه میدهد. اما مردم بیاد دارند که در دوران رئیس مجلس بودن در اجرای دستورات و احکام حکومتی تا چه اندازه اصرار و تاکید داشتند. هشدار ایشان بر ضرورت دور نگاهداشتن نیروهای نظامی و نیمه نظامی مانند بسیج از دخالت در انتخابات و یا نگارش نامه ای در ضرورت برکناری آقای جنتی رئیس شورای نگهبا ن بعلت حمایت آشکار از آقای احمدی نزاد و نقض بیطرفی که لازمه ریاست یک شورای نظارتی است و استفاده رئیس جمهور فعلی از رادیو و تلویزیون در افشای بخش اندکی ازآنچه مبارزه بین خودیها ست میباشد و آقای کروبی خوب میدانند که در حاکمیت گوش شنوائی نخواهند یافت

یکی از کاندیداهائی که بنظر میرسد مورد توافق بین اصول گرایان و اصلاح طلبان باشد آقای موسوی نخست وزیر دهه شصت است و از آنجا که دهه 60 دورانی حساس و سرنوشت ساز در ایران بوده است؛ حضور ایشان با سکوت کامل و تایید همه جانبه از وقایع آن زمان پرسشهای بسیاری را موجب شده است. بیست سال اظهار نظر نکردن و بقولی بکارهای شخصی و هنری پرداختن نمیتواند توجیهی بر در دوران نخست وزیری ایشان باشد. کشتار زندانیان اعدامها و تسویه حسابهای خونین با مخالفین از روزهای تاریک در دوران نخست وزیری آقای موسوی است. اصولگرای دیگری که سالها فرمانده سپاه پاسداران بوده است آقای رضایی میباشد که در همه دوران گذشته مسئولیت های متعددی داشته و اگر اراده مرکز قدرت برآمدن ایشان تعلق پذیرد کشور ایران پادگانی تر از حال و در همین راستای موجود خواهد بود. در باره داوطلبی آقای احمدی نژاد نیازی بیادآوری اقدامات دوره ریاست جمهوری ایشان نمی بینم چون بسیاری از صاحبان قدرت نیز به اینجا رسیده اند که بر اثر کارهای آقای احمدی نژاد ایران گرفتار بن بستهای بزرگ نگرانی آفرین در بسیاری از زمینه هاست. بنظر میرسد آنچه که عده ای را بر آن داشته است تا انتخابات این دوره ریاست جمهوری را سرنوشت ساز بنامند نگاهی است که به تحولات جهانی میشود پس از نزدیک به سی سال قطع رابطه با دولت امریکا رئیس جمهور جدید امریکا با شعار تغییر به صحنه سیاست جهانی وارد شده است و میخواهد با حکومت ایران بمذاکره بنشیند. همه نامزدهای انتخاباتی خود را آماده این مذاکره میدانند. آنچه ملاحظه میشود این است که مردم ایران تعیین کننده رئیس جمهوری که در مذاکرات شرکت خواهدداشت نیستند بلکه انتخاب از سوی رهبری نظام انجام میشود. رئیس جمهور امریکا هم به این نکته توجه کرده است که قدرت تصمیم گیرنده فوق رئیس جمهور است. انتخابات در ایران با توجه به شرایط حاکم و قانون اساسی انتصاب است نه انتخاب. آزادیهای گفتار و نوشتار و رسانه های گروهی و همچنین آزاد بودن احزاب سیاسی و اتحادیه ها و سندیکاها ابتدایی ترین شرایطی هستند که جهانشمول میباشند و در ایران بهیچ وجه رعایت نشده و وجود ندارد (مصداق بارز آن توجه به خبری کوتاه از روزنامه اعتماد ملی مورخ 10/2/88 است که نشان میدهد حاکمیت راهی برای اظهار عقیده و اجتماع دگراندیشان باز نخواهد گذاشت. خبر را بخوانید : نیروهای امنیتی از برگزاری جلسه کمیته دفاع از انتخابات آزاد و عادلانه ممانعت بعمل آورد. این جلسه قرار بود دیروز در دفتر موسسه حقوقی راد که متعلق به محمدعلی دادخواه است برگزارشود
برای موثر بودن رئیس جمهور در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دگرگونیهایی در قانون اساسی که سی سال پیش به آراء عمومی گذاشته شد ضرورت دارد. بنظر نمیرسد عبور کنندگان از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان بتوانند در حرکت بسوی حاکمیت ملی و کاهش نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گامی شایسته بردارند. شرایط موجود نشان میدهد که حرکت در دایره بسته قدرت است و آنانکه از اصلاح طلبی سخن میگویند با هشت سال در مقام ریاست جمهوری بودن نتوانستند و یا نخواستند از دایره قدرت گامی بیرون نهند و اگر اصلاح طلبی را که گروهی مدعی آن هستند، کوششی در ایجاد تغییرهای تدریجی در جامعه بدانیم اصلاح طلبان چه تغییری ایجاد کرده و یا به آن رسیده اند؟ در پایان دوره اصلاحات حرکت در همان دایره بسته ادامه داشت. شرکت مردم در انتخاب رئیس جمهور چگونه موجب تغییرات مهم خواهد شد وقتیکه همه تصمیمات رئیس جمهور با اشاره ی قدرت برتر نظام اجرا و یا کان لم یکن میشود؟ خوب و خوبتر یا بد و بدتر بودن یکی از این چهره های داوطلب چه تاثیری دارد؟
کسانیکه پس از طی مراحل برابر مقررات نظارت استصوابی مجاز به داوطلبی میشوند چه فرقی با هم دارند که خوب و بد داشته باشد؟ بد و بدتر مشروط به توان تغییر در موازنه قدرت است که اکنون مفهومی ندارد. این چهار نفر نامزدهای ریاست جمهوری در سه دهه گذشته در تمام نابسامانیهای کشور، نقض آشکار حقوق بشر، سقوط اقتصادی، تورم، گرانی، بیکاری و انزوای کشور ایران در جهان دخالت مستقیم داشته اند و بر یکدیگر برتری ندارند
اصلاح طلب و اصول گرا دو روی یک سکه اند. روزی این و دگر روز آن برای مسند ریاست جمهور بوده اند. اصلاح طلبان نیز چون اصولگرایان خود را در برابر ملت مسئول نمی دانند. مدعیان اصلاح طلبی با بهره بردن از فراموشی مردم باز هم شعارهایی را میدهند که خود بمرحله اجرا در نیاوردند. چه تفاوتهائی در نتایج کارهای اصول گرایان و اصلاح طلبان میتوان پیداکرد؟ در پایان دوره هشت ساله اصلاح طلبان چرا دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد آمد؟ آیا اصلاح طلبان دیگر برنامه ای نداشتند؟ راهکارها را نمیدانستند؟ در سی سال گذشته همه داوطلبان در اقدامات حاکمیت حضورشان گاه کم رنک و زمانی پررنگتر بوده است و هیچکس نمیتواند از بار مسئولیت اقدامات گذشته خود را منزه بداند
برای انتخابات پیش رو بعضی با عنوان کردن مطالبه محوری خواستهایی را بیان داشته اند و عده ای از آنها هم به این بهانه برای تایید دو کاندیدای مدعی اصلاح طلبی بمیدان آمده اند. گویا مصلحت خویش در این دیده اند که آنچه را بر مردم ایران گذشته است بیاد نیاورند و بازار انتخابات را گرم کنند. میگویند چون میخواهیم به دولت آقای احمدی نژاد نه بگوئیم به اصلاح طلبان رای خواهیم داد! مردم ایران جناح های حاکمیت را شناخته اند و حق دارند به اصلاح طلبان هم اعتماد نکنند. آیا اصل حاکمیت ملی فقط با دیدگاه اصولگرایان در تضاد است؟
چشم بستن بر واقعیت ها و دعوت از مردم برای رای دادن آیا فریب مردم ایران نیست؟

مهدی مویدزاده