Tuesday, April 13, 2010

انتقال ابوالفضل عابدینی به بهداری زندان اوین


خبرگزاری هرانا – ابوالفضل عابدینی، فعال حقوق بشر و از اعضای سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران که به تازگی به 11 سال زندان محکوم شده است به بهداری زندان اوین منتقل شد
بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال حقوق بشر از همان ساعات اولیه ورود به بند 2 الف زندان اوین به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفته و بعد از چند ساعت مقاومت در برابر شکنجه های فیزیکی و به دلیل عارضه شدید قلبی ”افتادگی دریچه میترال” و تاب نیاوردن در مقابل ضربات شدید جسمی راهی درمانگاه زندان اوین شد

ابوالفضل عابدینی که پیشتر در اعتراضات مردمی پس از انتخابات ریاست جمهوری در اهواز بازداشت شده بود پس از سپری کردن ایام بازداشت خود در تاریخ 05/08/88 از زندان سپیدار اهواز با قید وثیقه ازاد و مجددا در تاریخ 11 اسفند 88 و در سناریو سازی دستگاه امنیتی برای فعالان حقوق بشرخاصه همکاران و مسئولین سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران توسط نیروهای امنیتی سپاه بامحاصره محل سکونت و با ضرب و شتم شدید بازداشت شد.
عابدینی در ایام بازداشت اولیه در بازداشتگاه امنیتی اهواز بارها توسط مامورین امنیتی به وسیله کابل و تسمه کولر ابی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و ضعف جسمی وی پس از ازادی به دلیل شکنجه جسمی کاملا مشهود بود.

لازم به ذکر است هفته گذشته شعبه یکم دادگاه انقلاب اهواز این فعال حقوق بشر را به 11 سال زندان محکوم کرد

Monday, April 12, 2010

جوابيه اميد حبيبي نيا با نام عوضي خودتي در پاسخ به سيد ابراهيم نبوي


ابراهیم نبوی در کنار لاجوردی در دهۀ ۶۰

مقاله جوابيه اميد حبيبي نيا با نام

عوضي خودتي

اصطلاح «عوضي» به دو معنا به كار برده مي شود. من در اينجا هر دو معنا را توضيح مي دهم تا خواننده خود تصميم بگيرد كه اغلب نويسندگان مستخدم سايت وزير ارشاد اسلامي سابق در ايالات متحده آمريكا از كدام دسته هستند.

يك تعريف ممكن است شامل حال گروهي كه اشتباها خود را جاي روزنامه نگار، طنزپرداز، تحليل گر سياسي و سرانجام تئوريسين جنبش سبز جا مي زنند، بشود و تعريف ديگر شامل كساني كه در قالب ناسزا ، مردم آنها را خائن، بي شعور، نان به نرخ روز خور، چماقدار سابق، و... به شمار مي آورند.

امروز ابراهيم نبوي در سايت جرس كه برخي آن را «كيهان سبز» مي خوانند، نوشته اي با عنوان «عوضي ها» درج كرد و من و همه كساني را كه با اشغال مسالمت آميز سفارت جمهوري اسلامي همدلي كرده بوديم با همان ادبيات سخيف هدف گرفت، اين نوشته پاسخي ست فراخور همان نوع ادبيات.

نبوي نوشته است «عوضي ها» يي كه به سفارت ايران (اين سفارت ايران يعني جايي كه شما دائم در آن بيتوته مي كنيد نيست، سفارت جمهوري اسلامي است) در هلند حمله كردند «نه انقلابي اند، نه مخالف حكومت اند، نه جزو نيروهاي جنبش سبز اند، نه سلطنت طلب اند، هيچ كدام نيستند، فقط يك مشت موجود بي فكر و رهبري طلب هستند كه مي خواهند جلب توجه كنند و از اين مسير آبروي يك جنبش بزرگ اجتماعي را هم مي برند»

شيوه منطق و استدلال واضع دكترين «اسب تراوا» بهتر از اين نيست، يعني گروهي كه مخالف حكومت يا انقلابي نيستند بي هيچ دليل آشكاري به قول وي به سفارت «حمله مي كنند»!

و بعد هم تكليف شان را مشخص كرده كه اين ها جز نيروهاي جنبش سبز هم نيستند، اين اظهر من الشمس است جنبش سبزي كه شما روشنفكر و رهبرش باشيد همان بهتر كه چنين پيرواني نداشته باشد. به گمان نبوي اين افراد تنها در پي جلب توجه بوده اند و حتي آبروي جنبش بزرگ اجتماعي موسوي كه بزرگترين دستاوردش تا به اينجا دعوت عام براي شركت در يك «نمايش انتخابات» ديگر بوده، را هم مي برند.

بايد پرسيد كه آبروي اين «جنبش» تا به حال چه بوده است كه با يك اعتراض در سفارت جمهوري اسلامي برده مي شود؟ اگر اين جنبش شما آبرويي داشت آن وقتي كه در كمال وقاحت و ساده لوحي، گوسفند وار در برابر همين سفارتخانه ها صف كشيديد و به مشروعيت نطام جمهوري اسلامي راي داديد و معترضان را ريشخند كرديد، آبرويش را از كف داد.

و اساسا چه بهتر كه آبروي اين جنبش شما با چنين اعتراضاتي از بين برود وقتي نهايت تدبير و درايت شما سر از «اسب تراوا» در مي آورد كه يك فرصت بي نظير را از دست جنبش مردم مي ربايد! و كساني شما را نفوذي و عامل وزارت اطلاعات براي خاموش كردن اعتراضات مي خوانند.

نبوي سپس چنين ادامه مي دهد: «مي گويم " عوضي" ها و مقصودم انقلابيوني است كه انقلاب كردن را از راه دور دوست دارند، اگر بنا به شهامت باشد، لابد بايد اين انقلابيون كفش و كلاه كنند و به ايران برگردند و مثل بسياري از آنها كه در اعتراض به حكومت، به خيابان مي روند، با دولت استبدادي بجنگند، اما انقلابي عوضي، يا انقلابي قلابي كسي است كه شهامت جنگيدن ندارد، به همين دليل خودش را تندتر از همه انقلابيون نشان مي دهد. او به قلب حكومت حمله مي كند، ولي نه در تهران، بلكه در لاهه، او توسط پليس دستگير مي شود، ولي نه توسط وحشي هاي جمهوري اسلامي، بلكه توسط پليس مودب و تميز هلند، او به زندان مي رود، ولي نه در كهريزك، بلكه در زنداني تميز در قلب هلند. انقلابي قلابي چنين است.»

نبوي براي آنكه عده اي هوادار نوجوان ش را كه كتاب خواندن را دوست ندارند سر موضع نگه دارد، همان مهملات هميشگي سبزها را رديف مي كند و خودش را به كوچه علي چپ مي زند!

مثلا نمي گويد زماني كه «انقلابيون» گروه گروه به فتواي امام خميني ش تيرباران مي شدند، خودش كجا بود؟ من آدرس ش را بلدم، وزارت كشور جمهوري اسلامي!

نبوي نمي گويد كه اين «انقلابيون» جان بدر بردگان شكنجه ها و قتل عام هاي دهه شصت به دست همكاران خودش در وزارت اطلاعات و وزارت كشور هستند كه همان همكاران اكنون رسانه هاي اصلاح طلب را مي گردانند!

نبوي نمي گويد كه اين «انقلابيون» هر لحظه آماده برگشتن و گذشتن از مرزها هستند اما عوضي هاي اصلاح طلب ما در عافيت نشسته اند و هر از چند وقت در مهماني سفارت و نمايش انتخابات حضور بهم رسانده و تنور مشروعيت جمهوري اسلامي را گرم نگه مي دارند.

نبوي نمي گويد زماني كه يك نوجوان چهارده ساله را به اتهام داشتن يك برگ اعلاميه زير شكنجه متلاشي مي كنند و همان شبانگاه بي هيچ دادگاهي پيكر نيمه جانش را به رگبار مي بندند و حتي نشان گور دستجمعي را هم به خانواده ش نمي دهند اما بابت پنج گلوله، پنچ هزار تومان طلب مي كنند او و امثال او كجا بودند؟ نخست وزير محبوب امام شان كجا بود؟ رئيس مجلس و رئيس بنياد شهيدشان كجا بود؟ وزير ارشاد و معاون وزير اطلاعات شان چه مي كردند؟

نبوي نمي گويد كه اغلب نويسندگان «كيهان سبز» در آمريكا نه تنها رنگ زندان را نديده اند بلكه حتي تجربه يك بازجويي تشريفاتي ساده را هم ندارند، او نمي گويد كه اگر هم كسي مانند خودش زنداني شده با نوشتن توبه نامه و تن دادن به رذالت مصاحبه تلويزيوني و اعترافات ساختگي عليه ديگران و لودگي از بند رهايي يافته است و اكنون كنج عافيت نشسته است.

نبوي نمي گويد كه در حالي كه بسياري از همين «انقلابيون» سالها ممنوع الخروج بوده اند او و امثال او با ويزا و دعوتنامه سوار هواپيما شده و محترمانه به خارج از كشور «صادر» شده اند!

نبوي نمي گويد كه اين «انقلابيون» زماني كه او در دفترش در وزارت كشور نشسته بود و چايي و كشمش و كلمپه ش را مي خورد و براي سركوب «ضد انقلاب» مانند همان اسب تراوا يش طرح و برنامه مي داد، جنگ شان را كرده بودند، آن هم وقتي كه بهاي همراه داشتن يك اعلاميه سرب داغ بود.

«عوضي واقعي» چنين مهملاتي را براي گروهي نوجوان سبزالله به هم مي بافد!

نويسنده در استخدام سايت جرس سپس براي زهرآلود تر كردن نوشته خود مي افزايد: «عوضي ها جنس اصلي نيستند، كپي اند، رونوشتي مخدوش كه كارنامه شان را خودشان مي نويسند، دوازده مدرك دكترا دارند، اما ديپلم شان را نگرفته اند، از سن شش سالگي عضو سازمانهاي چريكي بوده اند، اما زماني طرفدار مبارزه مسلحانه شده اند كه همه اجداد تاريخي شان دست از آن ماجراجويي ها برداشتند. روزنامه نگاراني بسيار باسابقه اند، اما عجيب است كه تعداد مقالات شان در عصر درخشان روزنامه نگاري شان به تعداد انگشتان دست نمي رسد. كمونيست هاي دوآتشه اي هستند كه كلاه چه گوارا هم براي سرشان گشاد است. وقتي كمونيست شده اند كه همه كمونيست ها در ديدگاه شان تجديد نظر كرده اند.»

متلك پراكني نبوي البته آن چنان جاهلانه است كه نيازي به پاسخ ندارد اما شايد بد نباشد اشاره كنم كه «عوضي هاي واقعي» كساني هستند كه در همه دولت ها در ده جا كار مي كردند و ده جا همزمان «كارت ساعت» مي زدند! عوضي ها كساني هستند كه وقتي مردم شعار «مرگ بر جمهوري اسلامي» مي دهند به دنبال «انتخابات» ديگري هستند و وقتي مردم شعار «مرگ بر خامنه اي» و «مرگ بر اصل ولايت فقيه» مي دهند از شعارهاي ساختارشكنانه اعلام برائت مي كنند و به تقدس اصل ولايت فقيه و اعلام بيعت با رهبرشان مي پردازند.

عوضي هاي واقعي كساني هستند كه با سهيمه يا بدون كنكور به دانشگاه رفتند و با ضرب و زور مدركي گرفتند در حالي كه بسياري از «انقلابيون» از ورود به دانشگاه و ادامه تحصيل محروم بودند، عوضي هاي واقعي كساني بودند كه در دانشگاه چماقدار بودند و يا سردسته «انقلاب فرهنگي» بودند و بعد به لطف دوستان روزنامه نگار شدند و گاه هم كه سنبه پر زور بود در روزنامه آن يكي جناح طنازي كردند!

عوضي هاي واقعي نه پرنسيب دارند و نه اخلاق، عوضي اند و هميشه دنباله روي قدرت!

نبوي در «عوضي نامه» ش نوشته است: «عوضي ها، از همه تندرو ترند، آنها به خاتمي و موسوي فحش مي دهند، چون خاتمي و موسوي در موضع قدرت نيستند، اما از آنها نمي شنويد كه كلمه اي عليه خامنه اي و احمدي نژاد كه در موضع قدرت اند چيزي بگويند. آنها وقتي در سوئيس هستند، و همزمان با حضور احمدي نژاد و مرتضوي و لاريجاني كه تصويري مخدوش از واقعيت نشان مي دهند، گم مي شوند، اما در سخنراني اكبر گنجي حاضر مي شوند تا او را به اتهام اينكه سي سال قبل انقلابي بوده، محاكمه كنند. آنها فقط مي توانند ضعيف كشي كنند. آنها فقط مي توانند در كشورهاي دموكرات چهره انقلابي بگيرند، آنها فقط عليه زندانيان شعار مي دهند ولي نمي دانيم چرا كاري به زندانبانان ندارند.»

مصرف داخلي اين «عوضي نامه» فقط براي شستشوي مغزي سبزالله است همانطور كه وقتي خامنه اي آسمان و ريسمان را به هم مي بافد و همه چيز را به «توطئه دشمن» ربط مي دهد تا ذهن حزب الله ش را مطابق مشي خود «فرمت» كند.

والا چه كسي نمي داند كه مخالفان جمهوري اسلامي مخالف هر دو جناح و هر دو پادگان جمهوري اسلامي هستند و طبعا هيچ دريغي ندارند كه عليه خامنه اي يا عليه خاتمي- موسوي سخن بگويند. نبوي تصور مي كند كه كسي به سايت ها، نشريات و رسانه هاي اپوزيسيون واقعي يا مخالفان جمهوري اسلامي دسترسي ندارد و به يمن فيلترينگ گسترده برادرانش، هر كسي هر چه او بگويد مي پذيرد؟

نبوي در روز روشن دروغ مي گويد و منكر تظاهرات و اعتراضات «انقلابيون» عليه حضور هر يك از مقامات جمهوري اسلامي در سالهاي اخير در هر نقطه از جهان مي شود و از اين ميان براي او مهم اين است كه كسي به گنجي اعترض نكند!

عوضي هاي واقعي نه تنها دغلكارند بلكه مانند پينوكيو هنگام دروغگويي دماغ شان هم دراز مي شود!

نبوي سپس مي نويسد: «عوضي ها، در زماني كه مردم آرام مي روند تا به مقصدشان برسند، تند مي كنند و زماني كه همه مردم در صحنه حاضر مي شوند، به مهماني رفقايشان مي روند. عوضي ها در تهران با يك متر سبيل مي شوند چپ طرفدار دولت ديكتاتور كه فقط عليه زندانيان و مردم حرف مي زنند، در هلند مي شوند تندرو تر از سبزهايي كه بآرامي مقابل سفارت تظاهرات مي كنند و مودبانه اعتراض مي كنند و در آمريكا مي شوند منتقدين جدي خدا و پيغمبر»

.

با همين شيوه عوضي نامه مي توان گفت: عوضي هاي واقعي زماني كه مردم براي رسيدن به خواسته هاي دهها سال مبارزه براي آزادي و حقوق دمكراتيك، موتور جنبش انقلابي را به حركت در مي آورند، فرمان عقب گرد مي دهند و به مهماني سفارت مي روند و عليه هر كسي كه در حزب آنها نباشد لجن پراكني مي كنند ولي وقتي مخالفان اعتراضات مسالمت آميز در برابر سفارتخانه ها برگزار مي كنند به آنها مارك «عوضي» و تندرو مي چسبانند و در آمريكا مي شوند جيره خوار بنگاه هاي مختلف براي تامين هزينه حق التحرير دوستان و شركاء و «تفريحات سالم» و مسافرت هاي دائمي و البته نماز خواندن پشت سر حاج آقا.

دو هفته پيش از «نمايش انتخابات» در يك مناظره آن لاين با نبوي گوشزد كردم كه اين «انتخابات» نيست! نتيجه ش روشن است و فقط به رژيم مشروعيت مي دهد كه مخالفان را از دم تيغ بگذراند اما عوضي هايي مانند اصلاح طلبان فتواي شركت در انتخابات دادند، حالا كه پس از ده ماه مردم، آشكار و روشن از اصلاح ناپذير بودن رژيم و لزوم سرنگوني آن سخن مي گويند، عوضي ها باز از سازش و «دعواي خانگي» و فراخوان براي شركت در انتخاباتي ديگر حرف مي زنند.

عوضي ها هميشه سد راه تغيير و دگرگوني زيربنايي هستند اما هميشه هم چون برف در برابر خواسته هاي مردم آب مي شوند.

بهرام بيضايي فيلمي دارد به نام «سگ كشي» پيشنهاد مي كنم اگر نديده ايد، ببينيد!

Thursday, April 8, 2010

پیام مردم قرقیزستان به مردم ایران : این گونه کار را تمام می کنند

نیک آهنگ کوثر



از : دکتر کورش عرفانی



بنا به گفته روزنامه لوموند رئیس نیروهای اپوزیسیون قرقیزستان، تمیر ساریوو اعلام کرده است که تظاهر
کنندگان پس از زدو خوردهای شدید با پلیس کنترل کاخ ریاست جمهوری را در بیشکک پایتخت این کشور به دست گرفته اند و «حکومت خود» را تشکیل داده اند. به گفته اپوزیسیون دولت حاکم استعفاء داده و ریس جمهور کورمانبگ باکیوف پایتخت را ترک کرده است

روز چهارشنه ۳ تا ۵ هزار تظاهر کننده در مقابل کاخ ریاست جمهوری تجمع کرده و با نیروهای سرکوبگر دولتی درگیر شدند. آنها خواهان استعفای ریس جمهور قرقیزستان بودند. تظاهر کنندگان به نیروهای سرکوبگری درگیر شده و آنها را وادار به عقب نشینی کردند. مردم سپس مجلس را به تصرف خود درآوردند و بخشی از ساختمان دادگستری را به آتش کشیدند.
گزارش ها حکایت از کشته شدن چهل نفر در جریان درگیری ها دارد. هم چنین ۲۲۵ زخمی گزارش شده است. نیروهای سرکوبگر که از نارنجک های صوتی و گاز اشک آور بهره می بردند تلاش داشتند که تظاهر کنندگان را مهار کنند اما در مقابل مقاومت مردم مجبور شدند به درون ساختمان های دولتی که به محاصره ی تظاهر کنندگان درآمده بود فرار کنند. شب چهارشنبه مردم خانه ی ریس جمهور کشور را مورد حمله قرار داده و تصرف کردند. در شهر برزکر دیگری به نام نارین مردم ساختمان فرمانداری را تصرف کردند. در شهر دیگری به نام تالاس در نزدیکی مرز قزاقستان مردم وزیر کشور را به گروگان گرفته و او را تنبیه کردند. برخی خبر از مرگ وی می دهند
در همین حال رهبران اپوزیسیون با نخست وزیر دیدار کرده و خواستار آن شدند که قدرت را به نمایندگان مردم واگذار کرده و قدرت دولتی را ترک کنند. یکی از رهبران اپوزیسیون این مطلب را در مطلبی که از تلویزیون دولتی – که به تصرف دولت در آمده است- اعلام کرد

آخرین خبرهای تایید نشده حکایت از تسلیم دولت در مقابل مخالفان دارد. دولت آمریکا در آخرین تلاش برای حمایت از دولت ضد مردمی قرقیزستان اعلام کرد که باور دارد حکومت قرقیزستان هنوز پابرجاست.
دولت آمریکا در این کشور پایگاه نظامی دارد و از این وحشت دارد که دولت مردمی این کشور آمریکایی ها را از قرقیزستان بیرون کند. سفیر آمریکا در این کشور از تظاهر کنندگان خواسته است که قانون را رعایت کنند و با روش های مسالمت آمیز برای حل اختلافات با دولت این کشور وارد مذاکره باشد. سخنگوی وزارت خارجه ی روسیه نیز خواهان پرهیز دو طرف از خونریزی شد. روسیه نیز در خاک قرقیزستان پایگاه نظامی دارد

به نظر می رسد که حرکت اعتراضی مخالفان دولت قرقیزستان که روز چهارشنبه کار حکومت استبدادی را یک سره کرد بتواند برای ما درس های مفیدی داشته باشد.
بی شک نمی توان شرایط عمومی جامعه ی ایران و قرقیزستان را یکی دانست. بسیاری از وجوه آن غیر قابل مقایسه است. در این جا وارد این جزییات نمی شویم. به خود قیام چهارشنبه بر می گردیم. در این روز مردم دو کار کردند: ۱) تجمع کردند و با نیروهای رژیم درگیر شدند و از سد آنها عبور کردند ۲) به طور هدفمند مراکز دولتی را تصرف کردند

در این روز مردم اسلحه را از دست نیروهای سرکوبگر بیرون آوردند و با استفاده از آن نیروهای رژیم استبدادی و متقلب را کنار زدند. ساختمان های وزارت دادگستری، رادیو و تلویزیون، مجلس و کاخ ریاست جمهوری را تصرف کردند و دولت را وادار به واگذاری قدرت کردند.
علت موفقیت قیام مردم قرقیزستان را می توان در عوامل گوناگونی جست. لیکن مهم ترین آن وجود قاطعیت در نیروهای مردمی برای تمام کردن کار بود. این قاطعیت ترکیبی است از شجاعت و پذیرش خطر از یکسو و فهم این واقعیت ساده که انتخاب دیگری وجود ندارد. این قاطعیت در بخش مهمی از تظاهرکنندگان ایرانی و یا در کسانی که آنها را رهبری می کردند وجود نداشت. آنها هنوز به این باور نرسیده بودند و شاید هنوز هم نرسیده اند که راه دیگری جز داشتن قاطعیت عملی در مقابل رژیم هایی مثل جمهوری اسلامی ایران و یا جمهوری قرقیزستان وجود ندارد. مردم قرقیزستان و رهبران اپوزیسیون آنها دریافتند که دیگر جای بازی و شوخی «مبارزه ی مسالمت آمیز» نیست و باید وارد عمل جدی شد. وارد عمل شدند، بهای آن را پرداختند و موفق شدند


مردم سلاح های نیروهای سرکوبگر را از چنگشان درآورده و بر علیه آنها به کار گرفتند
این درس به سان سایر موارد مشابه ای که تا به حال وجود داشته است نشان می دهد که یا باید این گزینه اجباری را بپذیریم و یا این که هم چنان خود را مضحکه ی دست تئوریسین های فکاهی نویس در مورد اسب تروا کنیم. انتخاب با ماست

Saturday, April 3, 2010

Eye Removal Torture... Islamic Regime's invention..+18


The victim, cry: Please, please, oh, my God, Oh my God...that is going to hurt... doctor please, help me...God please help... for the God sake please help...
Victim: Please help, God, doctor, please help...
Photographer: Doctor, your hand is on the way...
Victim: I am telling you, doctor, I cannot see anymore... leave my eye alone...
Photographer: Doctor, I asked that you remove you hand is on the way...
Dr.: Seyed Taghi...
Pasdar: Finish it off, finish it off Doctor...
Dr.: Open the eye, keep it open...
Victim, in pain: Oh God, Oh, God...
Photographer: Doctor, your hand is in the way...
Victim in pain: Doctor, please don't push, oh my God, my head is exploding...
"Eye removal torture developed by Islamic Regime of Ayatollahs . Victim Seyed Taghi Tabatabai, his hands are tied to the bed header... "

ننگ و نفرت بر اهریمن ضد ایرانی پاینده ایران و ایرانی

نامه دختر دکتر فیروزی به زندانبان پدرش