Friday, October 31, 2008

پلیس زنان جوان را به محلی میبرده تا اخوندهای ثروتمند و قدرتمند با آنها عمل جنسی انجام دهند

دانا م. هيوز
مجله فرانت‌پيج، 27 ژانويه 2004
يكي از معيارهاي موفقيت بنيادگرايان اسلامي در كنترل جامعه عمق و كليت سركوب آزادي‌ها و حقوق زنان است. در ايران 25 سال است كه ملايان حاكم قوانين و تنبيهات تحقيركننده و ساديستي را بر زنان و دختران تحميل كرده‌ و آنان را در يك نظام آپارتايد جنسي شامل جداسازي، حجاب اجباري، وضع قانوني درجه‌‌دوم، شلاق و سنگسار برده كرده‌اند
با پيوستن به روندي جهاني، بنيادگرايان روش ديگري را نيز براي سلب انسانيت زنان و دختران به شيوه‌هاي پيشين خود افزوده‌اند: خريد و فروش آنان براي فحشا. به دست آوردن تعداد دقيق قربانيان اين تجارت ناممكن است، اما بر مبناي منبعي دولتي در تهران، تعداد نوجوانان روسپي 635 درصد افزايش يافته است. بزرگي اين آمار بيانگر سرعت رشد اين سوءاستفاده است. در تهران تعداد تقريبي 84000 نفر زن و دختر در كار فحشا هستند كه بسياري از آنان در خيابان‌ها و بقيه در 250 فاحشه‌خانه‌اي هستند كه بنا بر گزارش‌ها در شهر دايرند. اين تجارت بين‌المللي نيز هست: هزاران زن و دختر ايراني به بازارهاي برده‌داري جنسي خارج از كشور فروخته شده‌اند
رئيس پليس بين‌المللي ايران معتقد است كه امروزه تجارت بردگي جنسي يكي از پرسودترين فعاليت‌ها در ايران است. اين تجارت مجرمانه خارج از جيطه‌ي اطلاع و مشاركت بنيادگرايان حاكم صورت نمي‌گيرد. مقامات حكومتي خود در خريد، فروش و سوء استفاده‌ي جنسي از زنان و دختران دست دارند
بسياري از اين دختران از مناطق روستايي مجروم مي‌آيند. اعتياد به مواد مخدر به طور اپيدميك در سرتاسر ايران شيوع يافته است و برخي از والدين معتاد فرزندان خود را مي فروشند تا مواد مخدر مورد نياز خود را تآمين كنند. ميزان بالاي بي‌كاري كه براي جوانان 15 تا 29 ساله 28 درصد و براي زنان 15 تا 20 ساله 43 درصد است عاملي جدي در گرايش جوانان بي‌قرار به پذيرش پيشنهادهاي كاري توام با ريسك است. تاجران برده از هر موقعيتي كه در آن زنان و كودكان آسيب‌پذير مي‌شوند بهره مي‌برند. مثلاً به دنبال زمين‌لرزه‌ي اخير بم، دختران يتيم را ربوده‌ و به بازار برده‌ي شناخته شده‌اي در تهران كه محل ملاقات‌هاي تاجران برده‌ي ايراني و خارجي است بردند
مقصدهاي معروف قربانيان تجارت برده كشورهاي عرب خليج فارس‌اند. به گفته‌ي رئيس دادگستري استان تهران، قاچاقچي‌ها دختران 13 تا 17 ساله را هدف قرار مي‌دهند تا به كشورهاي عربي بفرستند، هرچند كه گزارش‌هايي از دختران 8 و 10 ساله نيز وجود دارد. يكي از اين باندها پس از فرار دختر 18 ساله‌اي از زيرزميني كه در آن گروهي دختر را براي ارسال به قطر، كويت و امارات نگاه‌داشته بودند كشف شد. تعداد زنان و دختراني كه از كشورهاي خليج فارس اخراج مي‌شوند نشان‌دهنده‌ي بزرگي اين تجارت است. بنيادگرايان اسلامي اين قربانيان را هنگام بازگشت به ايران سرزنش مي‌كنند و اغلب مورد تنبيه بدني قرار مي‌دهند و به زندان مي‌اندازند. زنان را معاينه مي‌كنند تا ببينند آيا به ”فعاليت غيراخلاقي“ پرداخته‌اند يا نه. در صورت مثبت بودن نتيجه‌ي معاينه، مآموران خروج مجدد آنان از كشور را ممنوع مي‌كنند
پليس تعداي باند فحشا و برده فروشي را كه مقرشان در تهران بود كشف كرده است كه دختران را به فرانسه، انگلستان، و تركيه نيز فروخته‌اند. شبكه‌اي كه در تركيه بود زنان و دختران قاچاق شده را مي‌خريد، برايشان گذرنامه‌هاي جعلي تهيه مي‌كرد و آنان را به كشورهاي اروپايي و عربي خليج فارس مي فرستاد. در يك مورد دختر 16 ساله‌اي به تركيه قاچاق شده و سپس به مبلغ 20 هزار دلار به مرد 58 ساله‌اي با مليت اروپايي فروخته شده بود
در استان خراسان واقع در شمال شرقي ايران، بنا به گزارش پليس محلي دختران به عنوان برده‌ي جنسي به مردان پاكستاني فروخته مي‌شوند. مردان پاكستاني با اين دختران، كه بين 12 تا 20 سال سن دارند، ازدواج مي‌كنند و سپس آنها را به فاجشه‌خانه‌هاي پاكستان كه ”خرابات“ ناميده مي‌شوند مي‌فروشند. شبكه‌اي به دام افتاد كه با خانواده‌هاي فقير اطراف مشهد تماس مي‌گرفت و براي ازدواج دختران‌شان پيشنهاد قيمت مي‌داد. سپس دختران از طريق افغانستان به پاكستان برده مي‌شدند تا به فاجشه‌خانه‌ها فروخته شوند. در استان مرزي سيستان و بلوچستان واقع در جنوب شرقي ايران بنا به گزارش‌ها هزاران دختر ايراني به مردان افغاني فروخته شده‌اند. مقصد نهايي آنان نامعلوم است
يكي از عواملي كه به افزايش فحشا و تجارت برده‌داري جنسي كمك مي‌كند فرار دختران نوجوان از خانه است. اين دختران برعليه محدوديت‌هاي بنيادگرايانه‌اي كه بر آزادي‌شان تحميل شده‌ است، بدرفتاري در خانه، و اعتياد والدين عصيان مي‌كنند. شوربختانه، در پروازشان به سوي آزادي، مورد بدرفتاري و بهره برداري بيشتري قرار مي‌گيرند. نود درصد دختراني كه از خانه مي‌گريزند كارشان به روسپي‌گري مي‌كشد. در نتيجه‌ي اين گونه فرارها، تنها در تهران در حدود 25 هزار بچه‌ي خياباني وجود دارد كه بيشترشان دخترند. پااندازها كودكان خياباني، فراريان و دخترمدرسه‌اي‌هاي آسيب‌پذير را در پارك‌هاي شهر شكار مي‌كنند. در يك مورد زني دستگير شد كه دختران ايراني را به مردان كشورهاي خليج فارس مي‌فروخت؛ چهار سال بود كه دختران فراري را شكار مي‌كرد و مي‌فروخت. او حتي دختر خود را به قيمت 11 هزار دلار فروخته بود
به علت وجود حكومت استبدادي در ايران، مقامات از اغلب فعاليت‌هاي سازمان‌يافته مطلع‌اند. برملا شدن شبكه‌هاي برده‌داري جنسي در ايران نشان داده است كه بسياري از آخوندها و مقامات در بهره‌برداري جنسي و تجارت زنان و دختران دست دارند. برخي زنان گزارش داده‌اند كه براي گرفتن حكم طلاق از قاضي مجبور شده‌اند به هم‌خوابگي با او تن دهند. زناني كه به جرم روسپي‌گري بازداشت شده‌اند مي‌گويند مجبورند با افسري كه دستگيرشان كرده است هم‌خوابگي كنند. گزارش‌هايي وجود دارد كه پليس زنان جوان را به محلي مي‌برده تا آخوندهاي ثروتمند و قدرتمند با آنها عمل حنسي انجام دهند
در شهرها خانه‌هاي امني برپا شده است تا به فراريان كمك كنند. اما مسئوليني كه اين خانه‌ها را اداره مي‌كنند اغلب فاسدند و با
استفاده از دختران اين خانه‌ها باندهاي فحشا راه مي‌اندازند. به عنوان مثال، رئيس سابق دادگاه انقلاب كرج و هفت مقام رده‌بالاي ديگر در ارتباط با يك باند تن‌فروشي كه از دختران 12 تا 18 ساله‌ي خانه‌ي امني به نام مركز هدايت اسلامي استفاده مي‌كرد دستگير شدند
ساير نمونه‌هاي فساد مقامات فراوان است. قاضي‌اي در كرج بود كه در شبكه‌اي كه دختران جوان را براي فروش در خارج از كشور شناسايي مي‌كرد فعاليت داشت. و در قم، كه مركز تعاليم اسلامي ايران است، هنگامي كه يك باند تن‌فروشي‌ كشف شد برخي از دستگير‌شدگان آن از نهادهاي حكومتي، ازجمله قوه‌ي قضائيه بودند
بنيادگرايان حاكم درباره‌ي موضع رسمي‌شان در مورد تجارت سكس نظرات متفاوتي دارند: يا آن را حاشا و پنهان مي‌كنند و يا آن را به رسميت مي‌شناسند و به آن كمك مي‌كنند. در سال 2002 يكي از گزارشگران بي‌بي‌سي به خاطر عكس گرفتن از روسپي‌ها از ايران اخراج شد. مسئولين به او گفتند ”تو را اخراج مي‌كنيم … چون از فاحشه‌ها عكس گرفته‌اي. اين انعكاس واقعي زندگي در جمهوري اسلامي ما نيست. ما فاحشه نداريم.“ بااين‌حال، كمي پيش از آن در همان سال، مسئولين بخش اجتماعي وزارت كشور به رسميت شناختن فاحشگي را به عنوان شيوه‌اي براي سامان‌دهي آن و كنترل شيوع HIV پيشنهاد كردند. آنان طرحي را پيشنهاد كردند كه فاحشه‌خانه‌هايي به نام ”خانه‌ي اخلاق“ ايجاد شود و در آنها از ازدواج موقت سنتي (صيغه) استفاده شود كه طبق آن زن و مرد مي‌توانند براي مدت زمان كوتاهي، حتي يك ساعت، ازدواج كنند تا فجشا راحت‌تر انجام شود. ايدئولوژي و روال‌هاي بنيادگرايان اسلامي آنجا كه كنترل كردن زنان و مورد استفاده قرار دادن آنان در ميان باشد به خوبي قابل تطبيق‌اند
برخي ممكن است تصور كنند كه تجارت پررونق سكس در حكومتي ديني كه در آن برخي روحانيون مانند پااندازها عمل مي‌كنند در كشوري كه توسط بنيادگرايان اسلامي بنا شده و اداره مي‌شود يك تناقض است. درواقع اين تناقض نيست. نخست آنكه بهره‌‌كشي و سركوب زنان هردو به طور تنگاتنگي با يكديگر عجين‌اند. هردوي آنها در جاهايي كه زنان به طور انفرادي يا جمعي از آزادي و حقوق‌شان محروم ‌‌شده‌اند وجود دارند. دوم آنكه بنيادگرايان اسلامي ايران مسلماناني محافظه‌كار نيستند. بنيادگرايي اسلامي جنبشي سياسي است كه ايدئولوژي سياسي‌ آن زنان را از نظر قابليت فكري و اخلاقي ذاتاً دون‌تر مي‌شمارد. بنيادگرايان از فكر و بدن زنان متنفرند. فروش زنان و دختران براي فجشا نوعي سلب انسانيت است كه مكمل مجبور كردن زنان و دختران به پوشاندن بدن و سر با چادر است
در يك ديكتاتوري مذهبي مانند ايران، نمي توان جهت عدالت براي زنان و دختران به حكومت قانون متوسل شد. زنان و دختران هيچ تضميني براي آزادي و حقوق خود، و انتظار هيج‌گونه احترام و ارجي از جانب بنيادگرايان اسلامي ندارند. تنها پايان رژيم ايران زنان و دختران را از تمامي اَشكال بردگي‌هايشان آزاد خواهد كرد

یه ذره تفاوت بین نیمچه دموکراسی و فاشیست آخوندی


دادگاه شهر پاريس شكايت رئيس جمهوري فرانسه را عليه انتشار يك مجموعه كتاب و عروسك شبيه سازي شده او، مردود دانست، امروز اعلام شد كه نيكلا ساركوزي عليه اين حكم تقاضاي تجديد نظر كرده است. ماجراي شكايت رئيس جمهوري فرانسه از آنجا آغاز شد كه يك ناشر فرانسوي كتابي طنز آميز عليه نيكلا ساركوزي منتشر كرد كه اين كتاب همراه با عروسك كوچكي شبيه سركوزي فروخته مي شود. به اين مجموعه تعدادي سوزن اضافه كرده اند. بد نيست بدانيد كه طبق يك سنت آفريقايي با سوزن زدن به عروسك جادو گران يا آدمكهاي پارچه اي كه معرف شخصيت هاي پليد هستند، مردم از خود دفع شر مي كنند
وكيل رئيس جمهوري امروز تاكيد كرد كه مخالفت ما با فروش اين عروسك است و با انتشار كتاب مشكلي نداريم. اعضاي دادگاهي كه اين شكايت را وارد ندانسته اند معتقدند كه " كاريكاتور و طنز به عرصه آزادي بيان و عقيده تعلق دارد، حتي اگر تحريك كننده و بي نزاكت جلوه كند". آنها البته پذيرفته اند كه حق اظهارات طنز آميز بايد مرزهائي را رعايت كند، اما بنظر آنها اين مجموعه كتاب و
عروسك و سوزن از اين مرزها عبور نكرده است
در فاشیست اخوندی کوچکترین حرف به رهبری ۶ ماه تا ۲ سال زندان دارد اونم به شرطی که حرفت خیلی مهم نباشد و شانس بیاری به چنگال سیستم قتلهای پشت پرده و بی سر و صدا و قتلهای ساختگی حکومت نیفتی

تعدادی از عبارات جستجو شده در موتورهای جستجودر رابطه با موضوع آخوند گلستانی _همراه با فیلم کامل

منبع :آمار سیستم امارگیری وبلاگ‌های فارسی‌ وبگذر در مورد وبلاگ

فیلم کامل آخوند گلستانی:http://freedomvatan.blogspot.com/2008/11/blog-post.html


حاج آقا گلستانی با زن همکارش
golestani.3gp
akhond golestani
حاج آقا گلستانی با زن همکارش!
حاج اقا گلستاني
حاج گلستانی
حسن گلستاني
س کس گلستانی
سخنرانی خمینی و گلستانی
سک س تویسرکان
فلیم sexy
فیلم sexy
فیلم آخوند گلستانی و یک زن
فیلم سک سی حجت الاسلام گلستانی
گلستاني
همدان فیلم آخوند
حاج آقا گلستاني
حاج آقا گلستانی
حاج حسن گلستاني
امام جمعه تويسركان فيلم
ايت اله گلستاني
اخوند گلستانی
golestani 3gp rapidshare
آخوند گلستانی

akhond golestani


حاج گلستان
حاج اقا گلستاني
حاج حسن گلستاني
حاج حسن گلستانی
حاج اقا گلستانی
حجت الاسلام حسن گلستانی
حجت الاسلام گلستانی
امام جمعه تويسركان گلستاني
علی گلستانی تویسرکا
گلستاني
حسن گلستان
گلستانی امام جمعه تویسرکان
گلستانی تویسرکان
ماجرای اقای گلستانی
ماجرای گلستانی
همدان فیلم آخوند
حسن گلستانی
حسني امام جمعه تويسركان
گلستانی - امام جمعه تویسرکان
فيلم حاج آقا گلستاني
فيلم حاج آقا گلي
فيلم همدان آخوند گلستاني
فیلم آخوند گلستانی و یک زن
فیلم حاج آقا گلی
فیلم حاج گلستانی
فیلم حاجی گلستانی
فیلم سک سی حجت الاسلام گلستانی
سک س تویسرکان
شيخ گلستاني
شيخ گلستاني در تويسركان
عدم زنا با محارم
علي گلستاني امام جمعه تويسركان
امام جمعه تويسركان فيلم
golestani 3gp rapidshare
sex گلستاني
آخوند گلستاني
آخوند گلستانی
آموزش س کس
آيت‌الله گلستاني
آیت ا... گلستانی
آیت الله گلستانی
اخوند گلستانی
تویسرکان حجت الاسلام
ايت اله گلستاني
حاج آقاگلستانی
آخوند گلستانی
حجت الاسلام حاج آقا گلستانی

Thursday, October 30, 2008

خمینی و مفاتیح مدل جدید



جنین در کف خیابا نهای تهران و اصفهان





رهبر آزاده ، پی پی دارم آماده



فارس; فرمانده سپاه ساوجبلاغ از ثبت‌نام كوچك‌ترين عضو بسيج كشور كه تنها سه روز دارد، در بسيج اين شهرستان خبر داد

تصویر فوق مربوط به این بسیجی قهرمان سه دقیقه پس از تولد میباشد
لازم به ذکر است که این کودک با پای راست از شکم مادرش بیرون آمده و در هنگام تولد ۲۴ کیلو وزن داشت که بر همین اساس پزشکان معتقدند که در آینده مثل همین سردار قیروزآبادی خودمان ترکه ای بشود ! شاهدان عینی میگویند وی بعد از بیرون آمدن از شکم مادرش در راستای احیای سنت امر به معروف به مادرش گفته خانم پاشو جمع کن خودتو این چه وضعشه ! این کودک بعد از تولد بجای گریه کردن صلوات میفرستاد !وی تحصیلات حوزوی را به مدت نه ماه در شکم مادرش به پایان رساند و با درجه اجتهاد زائیده شد ! نامبرده بلافاصله پس از تولد با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم نمودن فجایع غزه با آرمانهای بنیانگذار بیعت نموده و با ساسانهای بنیان بردار میثاق گره زد ! اخترشناسان معتقدند که شب قبل از تولد این کودک آسمان در شب تاریک بود و مردم با چشم غیر مسلح قادر به روئیت کره ماه بوده و نیز رنگ ماست نیز سفید بود لیکن عطارد و نپتون معلوم نبودند و اگر بودند ما که ندیدیم و این خودش خیلی مهم است !در حال حاضر این کودک به جهت تبرک به عتبات عالیات برده شده و در هنگام مراجعت ما باید در فرودگاه بگوئیم دیپلمات سرافراز خوش آمدی خوش آمدی ! بعد از تولد علما در گوش راست او تکبیر و در گوش چپش گفته اند مرگ بر منافقین و صدام و جلد سوم رساله این بزرگوار هم اکنون در دست چاپ میباشد ! او به هیچ عنوان حاضر به پذیرش پوشک my baby نبوده چون میگوید باعث وابستگی ما به شرق و غرب میشود لیکن برخی معتقدند که همان عبا عمامه برای جیش و پی پی اتفاقاً بهتر از پوشک جواب میدهد ضمن اینکه بچه عرق سوز هم نمیشود !پس از تولد این کودک مابقی طاق کسری فرو ریخته است که به همین جهت هنوز بین علما محل اختلاف است که آیا این کودک همان امام زمان است یا امام زمان همین کودک میباشد لیکن برخی از مراجع معتقدند که ریختن طاق کسری ربطی به این طفلکی نداشته بلکه کار این رحیم مشائی اسرائیل دوست خاک بر سر میباشد !به همین مناسبت فردا راهپیمائی عظیمی از جائیکه مترو ما را سوار میکند تا جائیکه اتوبوس پیاده مان میکند برگزار میگردد که شرکت کنندگان بدون قرعه کشی میتوانند برای زیارت پیاده بروند مرقد تا مشت محکمی به جهت دفتر حافظ منافع دوست و برادر امپریالیسم جهانخوار و شرق و غرب و اینا وارد گردد ! پس فردا نیز به سلامتی ختنه و اصلاح ریش این کودک به مدل ستاری مجلس جشن و سروری همراه با سینه زنی و قیمه خوری و اهداء صیغه نامه رسمی از دانشگاه زنجان به جهت بیعت با آرمانهای این بسیجی نوباوه برگزار میگردد
علیه التکان ... بچه را بتکان
بر گرفته از وبلاگ علیرضا رضائی فرآموشش نکنید

متن نامه فرزاد کمانگر خطاب به ملت ایران




اینجانب فرزاد کمانگر معروف به سیامند معلم آموزش وپرورش شهرستان کامیاران با ۱۲ سال سابقه تدریس که یکسال قبل از دستگیری در هنرستان کارودانش مشغول به تدریس بودم و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی معلمان شهرستان کامیاران شاخه کردستان بودم و تا زمان فعالیت این انجمن و قبل از اعلام ممنوعیت فعالیتهای آن مسئول روابط عمومی این انجمن بودم . همچنین عضو شورای نویسندگان ماهنامه فرهنگی - آموزشی رویان (نشریه آموزش و پرورش کامیاران) بودم که بعدها بوسیله حراست آموزش و پرورش این نشریه نیز تعطیل شد . مدتی نیز عضو هیئت مدیره انجمن زیست محیطی کامیاران (ئاسک) بوده ام و از سال ۱۳۸۴ نیز با آغاز فعالیت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به عضویت آن درآمدم . در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مسئله درمان بیماری برادرم که از فعالین سیاسی کردستان می باشد به تهران آمدم و دستگیر شدم . در همان روز به مکان نامعلومی انتقال داده شدم. زیرزمینی بدون هواکش ، تنگ و تاریک بردند ، سلولها خالی بود نه زیرانداز نه پتو و نه هیچ شی دیگری آنجا نبود . آنجا بسیار تاریک بود مرا به اتاق دیگری بردند . هنگامی که مشخصات مرا می نوشتند از قومیتم می پرسیدند و تا می گفتم <کرد> هستم بوسیله شلاق شلنگ مانندی تمام بدنم را شلاق میزدند . به خاطر مذهب نیز مورد فحاشی ، توهین و کتک کاری قرار میدادند . بخاطر موسیقی کردی که روی گوشیم موبایلم بود تا می توانستند شلاقم میزدند . دست هایم را می بستند و روی صندلی مینشاندند و به جاهای حساس بدنم … فشار وارد می کردند و لباسهایم را از تنم به طور کامل خارج می کردند و با تهدید به تجاوز جنسی با چوب و باتوم آزارم می دادند .
پای چپ من در این مکان بشدت آسیب دید و بعلت ضربه های همزمان به سرم و شوک الکتریکی بیهوش شدم و از هنگامی که به هوش آمدم . تاکنون تعادل بدنم را از دست داده ام و بی اختیار می لرزم ، پاهایم را زنجیر می کردند و بوسیله شوک الکتریکی که دستگاهی کوچک و کمری بود به جاهای مختلف و حساس بدنم شوک می زدند که درد بسیار زیاد و وحشتناکی داشت بعدها به بازداشتگاه ۲۰۹ در زندان اوین منتقل شدم . از لحظه ورود به چشمانم چشم بند زدند و در همان راهروی ورودی (همکف - دست چپ بالاتر از اتاق اجرای احکام) مرا به اتاق کوچکی بردند که در آنجا نیز مرا مورد ضرب و شتم (مشت و لگد) قرار دادند . روز بعد به سنندج منتقل شدم تا برادرم را دستگیر کنند . در آنجا از لحظه ی ورود به بازداشتگاه با توهین و فحاشی کردن و کتک کاری روبه رو شدم . مرا به صندلی بستند و در اتاق بهداری از ساعت ۷ صبح تا روز بعد همانگونه گذاشتند . حتی اجازه ی دستشوئی رفتن نیز نداشتم . به گونه ای که مجبور شدم خودم را خیس کنم . بعد از آزار و اذیت بسیار دوباره مرا به بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل کردند . در اتاقهای طبقه ای اول (اطاقهای سبز بازجویی) مورد بازجویی و کتک و آزار و اذیت قرار دادند .
در ۵ شهریور ماه ۱۳۸۵ بعلت
شکنجه های بسیار ناچاراً مرا به پزشک بردند که در طبقه اول و در مجاورت اتاق های بازجویی قرارداشت که پزشک آثار کبودی و شکنجه و شلاق زدن ها را ثبت کرد که آثار آن در کمر ، گردن ، سر ، پشت ، ران ، پاها کاملاً مشهود بود . مدت دوماه شهریور و مهرماه در سلول انفرادی شماره ۴۳ بودم . که چون شدت شکنجه ها واذیت و آزار خارج از تصور و بسیار زیاد بود مجبور شدم ۳۳ روز اعتصاب غذانمایم و هنگامی که خانواده ام را تهدید و احضار می کردند برای رهایی از شکنجه و اعتراض به اذیت و فشار بر خانواده ام خودم را از پله های طبقه ی اول پرت کردم تا خودکشی نمایم . مدت نزدیک به یکماه نیز در سلول انفرادی کوچک و بدبویی در انتهای طبقه اول (۱۱۳) حبس بودم . که در این مدت اجازه ی ملاقات و تلفن با خانواده را نداشتم . در مدت ۳ ماه انفرادی اجازه هواخوری را هم نداشتم و سپس به سلول چند نفره شماره ۱۰ (راهرو) منتقل شدم و ۲ ماه نیز در آنجا بودم . اجازه ملاقات با وکیل یا خانواده را نیز نداشتم . در اواسط دیماه از ۲۰۹ تهران به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه واقع در میدان نفت انتقال داده شدم در حالیکه نه اتهامی داشتم و نه تفهیم اتهام شدم . بازداشتگاهی تنگ و تاریک که هرگونه جنایتی در آن میشد .همه لباسهایم را در اتاق بیرون آوردند و بعد از ضرب و شتم لباسی کثیف و بدبو به من دادند و با ضرب و شتم مرا از راهرو و بازداشتگاه به اتاق افسر نگهبانی و از آنجا به راهرو دیگری که از در کوچکی وارد می شد بردند . سلول بسیار کوچکی که در واقع از همه کس مخفی بود و صدایم به جایی نمی رسید . سلول تقریباً یک متر و شصت سانتیمتر در نیم متر بود . دو لامپ کوچک از سقف آویزان بود . هواکش نداشت . آن سلول قبلاً دستشوئی بود و بسیار بدبو و سرد . یکعدد پتوی کثیف در سلول بود . هنگام بیدارشدن بی اختیار سرت به دیوار می خورد . اتاق سرد بود . برای نفس کشیدن مجبور بودم صورتم را روی زمین بگذارم و دهانم را به زیر در نزدیک بکنم تا نفس بکشم . و هنگام خواب یا استراحت هر ساعت چند بار با صدای بلند در را می زدند تا از استراحت جلوگیری کنند و یا لامپ های کوچک را خاموش می کردند . دو روز بعد از ورود مرا به اتاق بازجویی بردند و بدون هیچ سئوالی مرا زیر ضربات مشت و لگد گرفتند و توهین و فحاشی کردند . دوباره مرا به سلول بردند صدای رادیویی را تا آخر باز می گذاشتند تا قدرت استراحت و تفکر را از من بگیرند در ۲۴ ساعت ۲ بار اجازه دستشویی رفتن داشتم . ماهی بکبار نیز اجازه استحمام چند دقیقه ای داشتم . شکنجه هایی که در آنجا می شدم مثل :
۱-بازی فوتبال : این اصطلاحی بود که بازجوها به کار می بردند ، لباسهایم را از
تنم در می آوردند و چهار -پنج نفر مرا دوره می کردند و با ضربات مشت و لگد به همدیگر پاس میدادند . هنگام افتادن من روی زمین می خندیدند و با فحاشی کتکم می زدند.۲-ساعتها روی یک پا مرا نگه می داشتند و دستهایم را مجبور بودم بالا نگه دارم هرگاه خسته می شدم دوباره کتکم می زدند . چون می دانستند که پای چپم آسیب دیده بیشتر روی پای چپم فشار می آوردند . صدای قرآن را از ضبط صوت پخش می کردند تا کسی صدایم را نشنود .۳-در هنگام بازجویی صورتم را زیر مشت و سیلی می گرفتند ،۴-زیر زمین بازداشتگاه که از راهروی اصلی به طرف در هواخوری پله های آن با زباله و ریزه های نان پوشانده می شد برای اینکه کسی متوجه آن نشود ، اتاق شکنجه دیگری بود که شبها مرا به آنجا می بردند ، دستها و پاهایم را به تختی می بستند و بوسیله ی شلاقی که آنرآ “ذوالفقار” می نامیدند به زیر پاهایم ، ساق پا ، ران و کمرم می زدند . درد بسیار زیادی داشت و تا روزها نمی توانستم حتی راه بروم .۵-چون هوا سرد بود و فصل زمستان ، اتاق سردی داشتند که معمولاً به بهانه بازجویی از صبح تا غروب مرا در آن حبس می کردند و بازجویی هم در کار نبود.۶-در کرمانشاه نیز از شوکهای الکتریکی استفاده میکردند و به جاهای حساس بدنم شوک وارد میکردند.
۷-اجازه استفاده از خمیردندان و مسواک را هم نداشتم ، غذای مانده و کم و بدبویی به من میدادند که قابل خوردن نبود.در اینجا نیز برای فشار وارد کردن به من اجازه ملاقات ندادند و حتی دختر مورد علاقه ام را نیز
دستگیر کردند . برای برادرهایم مشکل ایجاد میکردند و آنها را بازداشت می کردند . بعلت سلول و پتو و لباسهای غیر بهداشتی کثیف و بدبو . دچار ناراحتی پوستی (قارچ) شدم و حتی اجازه دیدن پزشک را هم نداشتم . بعلت فشار شکنجه ها مجبور شدم . که ۱۲ روز اعتصاب غذا نمایم . ۱۵ روز آخر بازداشتم سلولم را عوض کردند و به سلول بدبوتر و کثیف تری که هیچگونه وسیله گرمایی نداشت انتقال دادند . هر روز مورد فحاشی و هتاکی قرار می گرفتم حتی یکبار بعلت ضربه هایی که به بیضه هایم زدند بیهوش شدم . شبی نیز لباسهایم را در همان شکنجه گاه (زیرزمین) در آوردند و به تجاوز جنسی تهدیدم نمودند و.. برای رهایی از شکنجه چند بار مجبور شدم . که سرم را به دیوار بکوبم . مرا وادار به اعتراف به مسائل عاطفی و روابط و.. وادار میکردند . صدای آه و ناله سلول های دیگر مرتب شنیده میشد وحتی گاهاً بعضی اقدام به خودکشی مینمودند .۲۸ اسفندماه به تهران بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل شدم و هر چند به سلول جمعی ۱۲۱ منتقل شدم ولی باز اجازه‌ی ملاقات نداشتم. هنوز فشارهای روحی - روانی مانند بازداشت خانواده و جلوگیری از ارتباط با آنها فحاشی ، هتاکی و… بر من وارد میکردند.
پرونده ام بعد از ماهها بلاتکلیفی خردادماه ۸۶ به
دادگاه انقلاب شعبه ۳۰ فرستاده شد . بازجوها تهدید میکردند که نهایت سعی آنها گرفتن حکم اعدام یا زندانی درازمدت می باشد . و در صورت اثبات بی گناهیم در دادگاه و آزادی در بیرون از زندان تلافی !؟ می کنند . نفرت عجیبی که از من به عنوان یک کرد ، ژورنالیست و فعال حقوق بشر داشتند . با وجود همه ی فشارها از شکنجه دست بردار نبودند .
دادگاه عدم صلاحیت رسیدگی به پرونده را در تهران اعلام نمود . و رسیدگی پرونده را به سنندج واگذار نمود . با هر بار حمایت مردمی و سازمانهای حقوق بشراز من و اعتراض به بازداشت و شکنجه های قانونی آنها عصبانی تر میشدند و فشارها را بیشتر می کردند . در شهریور ماه ۸۶ به بازداشتگاه سنندج منتقل شدم جایی که برایم <کابوس وحشتناکی> شده که هیچگاه از ذهنم و زندگیم خارج نخواهد شد . در حالیکه طبق قانون خودشان من اتهام جدیدی نداشتم . از همان لحظه ورود کتک کاری و آزار و اذیت جسمی و روانی ام آغاز شد .
بازداشتگاه ستاد خبری سنندج یک راهرو اصلی و ۵ راهرو مجزا داشت که در آخرین راهرو و آخرین سلول مرا جای دادند . جایم را مرتب عوض میکردند تا روزی رئیس بازداشتگاه همراه چند نفر دیگر مرا بدون دلیل ضرب و شتم نمودند و از سلول خارج نمودند روی پله هایی که ۱۸ پله بود به زیرزمین و اتاقهای بازجویی منتهی میشد با ضربه ای که بر بالای پله ها از پشت به سرم وارد نمودند به زمین افتادم و چشمانم سیاهی رفت با همان حالت مرا از پله ها به پائین کشیده بودند ، نمی دانم چگونه ۱۸ پله مرا به پائین آورده بودند . چشمانم را باز کردم . درد شدیدی در سر وصورت ، پهلویم احساس میکردم با بهوش آمدنم دوباره مرا زیر ضربات مشت و لگد گرفتند و بعد از یک ساعت کتک کاری دوباره مرا کشان کشان از پله ها بالا کشیدند و به راهروی دوم و سلول کوچکی بردند و به داخل آن پرت کردند . و ۲ نفر باز هم مرا زدند تا مجدداً بیهوش شدم . هنگامی که به هوش آمدم که صدای اذان عصر را می شنیدم . صورت و لباسهایم
خونی بود . صورتم متورم شده بود . تمام بدنم سیاه و کبود شده بود . قدرت حرکت کردن نداشتم بعد از چند ساعت بزور مرا به حمامی انداختند تا صورت خونین و لباسهایم را تمیز کنم .لباسهای خیسم را تنم کردند و به علت وخامت جسمیم ساعت ۱۲ شب چند نفر از روسای اطلاعات در حالیکه چشمانم را بسته بودند وضیعت وخیم جسمی ام را دیدند .و فردای آن روز مجبور شدند مرا به پزشکی خارج از بازداشتگاه و مستقر در زندان مرکزی نشان دهند . بعلت آسیب دیدگی دندان ها و فکم تا چند روز قدرت غذا خوردن هم نداشتم . شبها پنجره سلول را باز میکردند تا سرما اذیتم کند . به من پتو نمیدادند بناچار مجبور بودم موکت را دور خود بپیچم . اجازه هواخوری ، ملاقات و تلفن نداشتم و بارها و بارها در اتاقهای بازجویی واقع در زیرزمین مورد ضرب و شتم قرار می گرفتم . مجبور شدم ۵ روز اعتصاب غذا نمایم . بارها سرم را به دیوارهای زیرزمین می کوبیدند . و از زیر زمین تا سلول با ضربات مشت و لگد می بردند . هیچ اتهامی نداشتم نه درکرمانشاه و نه در سنندجشکنجه مشهور <جوجه کباب> اصطلاحی بود که رئیس بازداشتگاه اطلاعات سنندج به کار میبرد و اکثر شبهایی که خودش آنجا بود انجام میداد . دست و پا را می بست و کف زمین می انداخت و شلاق میزد .صدای گریه ها و ناله های زندانیان دیگر که اکثراً دختر بودند شنیده میشد و روح هر انسانی را آزار میداد . شبها پنجره ها را باز میگذاشتند ، لباسهایم را در دستشویی که در زیرزمین بود بعد از کتک کاری خیس میکردند و به همان صورت مرا به سلول میبردند ، بعلت سردی هوا مجبور بودم خودم را لای پتوی کثیف سلول بپیچانم.نزدیک به ۲ ماه نیز در انفرادی های سنندج بودم ، پرونده ام در سنندج نیز عدم صلاحیت رسیدگی گرفت و دوباره به تهران منتقل شدم . نزدیک به ۸ ماه انفرادی آزارهای جسمی و روحی در این مدت . وی جسم و اعصاب و روانم تاثیر بسیار بدی گذاشته . بعد از یک شب بازداشت در ۲۰۹ به اندرزگاه ۷ زندان اوین در جایی که مواد مخدر سرگرمی زندانیان محسوب میشود منتقل شدم و از ۲۷ آابان به زندان رجایی شهر زندانی که در طبقه بندی سازمان زندانها متعلق به زندانیان خطرناکی چون قتل ، آدم ربایی و سرقت مسلحانه و… منتقل شده ام ..

آیا احمدی نژاد شلوار ش را خیس کرده ؟


اگر خیال می کنید که سایت با فوتوشاپ عکس بالا را دستکاری کرده تا شلوار جناب احمدی نژاد را به این شکل در آورد سخت در اشتباهید . این عکس دقیقا از خبرگزاری دولتی فارس در اینجا اورده شده است که به شرکت جناب احمدی نژاد در مراسم ارتحال آیت الله مشکینی تعلق دارد . در عکس بالا ملاحظه می کنید که احمدی نژاد در حال دعا نیم نگاهی هم به شلوار مبارک دارد

مجوز شرعی ازدواج موقت دختران و ترمیم پرده بکارت


در سوالی از آیت ا… روحانی از مراجع تقلید درباره اینکه آیا دختری که احتمال می دهد اگر ازدواج موقت نکند به گناه می افتد و ازدواج موقت بر او واجب است و از طرفی خانواده دختر مخالف ازدواج او هستند و او می خواند مخفیانه این عمل را انجام دهد اما می داند که با ازدواج موقت بکارت خود را از دست می دهد و بعد از ازدواج دائم شوهر و خانواده او متوجه این عمل او خواهند شد و او را به عنوان یک دختر هوسباز سرزنش خواهند کرد : ۱ - آیا بر چنین دختری جایز است که بعد از ازدواج موقت و از دست دادن بکارت با عمل جراحی دوباره صاحب پرده بکارت شود تا کسی از ازدواج موقت مخفیانه او اطلاعی پیدا نکند ؟ ۲ - اگر شوهر دائم بکارت دختر را یکی از شروط ضمن عقد قرار دهد آیا می توان این بکارت غیر واقعی را به شوهر به عنوان بکارت واقعی مطرح کرد ؟ …تصویر جواب های آیت … روحالی به این سوال ها به شرح بالا است

چو ایران نباشد تن من نباد







روستای آدم کوتوله ها (لی لی پوت) در قلب کویر لوت ایران



مردم لي لي پوت
حتما تعجب خواهيد كرد وقتي بدانيد ايران هم جايي دارد شبيه لي لي پوت، سرزمين افسانه هاي داستان گاليور. روستاي ماخونيك كه در اطراف شهر بيرجند واقع شده است، به دليل قد و قامت كوتاه ساكنان آن به لي لي پوت مشهور است
گرچه اين روستاي كوچك، به خاطر قد و قامت مردمانش مشهور نشده است، بلكه دلايل ديگري نيز دارد
علت مشهورشدن روستاي ماخونيك در142 كيلومتري شهرستان بيرجند واقع در استان خراسان جنوبی - آداب، رسوم و فرهنگ خاص مردمانش است. در روستاي ماخونيك نه تنها نحوه زندگي كه محل سكونت نيز ساده و ابتدايي است. خانه هاي روستاييان ماخونيك داراي شكل هندسي خاصي نيست و تمام امكانات زندگي دريك اتاق جاي گرفته است
آداب و رسوم ساكنان روستا از نحوه قضاوت تا شيوه كشاورزي و از چگونگي تقسيم ارث تا بازي ها همگي از گذشته هاي دور جريان داشته و اغلب آنها دست نخورده باقي مانده است
به گزارش ميراث خبر، روستاي ماخونيك پيش از اين به عنوان منطقه كوتوله ها مطرح شده بود و قد متوسط مردم اين روستا مي تواند ناشي از ازدواج فاميلي و نوع تغذيه آنها باشد
از ماخونيك تا مرز افغانستان در حدود نيم ساعت راه است و اهالي ماخونيك اصليت افغاني دارند كه در حدود سه چهار قرن پيش به اين ناحيه آمده اند و اينجا را براي سكونت انتخاب كرده اند. ازدواج فاميلي ميان كوتاه قدها و نوع تغذيه باعث شده بود كه افراد روستاي ماخونيك كوتاه قد باشند ولي چند سالي مي شود كه با تغيير وضعيت تغذيه اهالي و مصرف قرص و قطره آهن، نسل جديد بهتر شده اند.براي وارد شدن به خانه هاي روستاي ماخونيك بايد كمر را خم كرد. در داخل خانه هم نمي شود راست راست ايستاد. ظاهراً از آنجا كه هواي آن ناحيه سرد است مردم خانه ها را كوچك و كم ارتفاع مي سازند تا راحت تر گرم شوند.مردم ماخونيك تا 50 سال پيش، چاي نمي نوشيدند، شكار نمي كردند و اصلاً گوشت هم نمي خوردند و هنوز سيگار نمي كشند. مردم ماخونيك اين قبيل كارها را گناه مي دانستند. ورود تلويزيون به اين روستا به معناي ورود شيطان بود و اهالي تا چند سال پيش به تلويزيون مي گفتند شيطان. آنها هرگز اجازه نمي دادند كودكان پاي صفحه تلويزيون بنشينند و جادو شوند.

Wednesday, October 29, 2008

فاشیست آخوندی_ فقر _خودکشی دانشجویان


علت خودكشي دانشجوي دانشگاه تهران از زبان همكلاسي اش
درحالي كه برخي رسانه ها علت خودكشي يكي از دانشجويان كارشناسي ارشد دانشگاه تهران را مشكلات خانوادگي اعلام كرده بودند يكي از همكلاسي هاي او علت اصلي خودكشي او را بيكاري عنوان كرد
وي در گفتگو با خبرنگار عصرايران اظهار داشت: آن مرحوم 4 سال قبل همسرش را عقد كرده بود اما در اين مدت به دليل داشتن مشكلات مالي و بيكاري نتوانسته بود زمينه برگزاري جشن عروسي خود را فراهم كند و فشار ناشي از اين موضوع باعث شد كه دست به خودكشي بزند
وي تاكيد كرد: اين دانشجوي كارشناسي ارشد سنجش از دور دانشگاه تهران كه صبح ديروز خودكشي كرد متولد 1358 بود و از دانشجويان فعال، نمونه و با انگيزه دانشكده به شمار مي رفت و باور كردن مرگش براي دوستان و همكلاسي هاي او دشوار است.ما مي دانستيم كه او مشكل مالي دارد و براي تامين نيازهاي روزمره مجبور بود همزمان با تحصيل چند روز در هفته را به شيراز برود و كار لوله كشي انجام بدهد
گفتني است يك دانشجوي كارشناسي ارشد رشته سنجش از دور وسيستم اطلاعات جغرافيايي دانشكده جغرافياي دانشگاه تهران در خوابگاه 16 آذر دانشگاه تهران ساعت 5/9 صبح دوشنبه با پرتاب خود از طبقه چهارم خوابگاه خودكشي كرد

Monday, October 27, 2008

سخنرانی خمینی در باره حجت الاسلام گلستانی و فساد مالی رژیم


حسین پویا
سخنرانی امام خمینی در خصوص:ویدئوی حجت الاسلام گلستانی و فساد مالی رژیم ولایت فقیه1- به نوشته سایت تابناک متعلق به محسن رضایی سرکرده سابق سپاه و دبیر شورای مصلحت رژیم آخوندی، در تاریخ پنجم آبان ماه هشتاد و هفت از قول یک کارشناس اقتصادی رژیم:" در سه سال گذشته رتبه ايران در ميان كشورهايي با بالاترين سطح فساد مالي 54 رتبه بدتر شده است؛ يعني در سال 1383 رتبه ايران 87 بوده كه در سال 84 رتبه ايران 88 شده و امسال رتبه ايران 141 شده است؛ يعني از 84 تا 87، اقتصاد ايران 53 رتبه در زمينه فساد مالي پس‌رفت داشته است "2- به نوشته سایتهای مختلف فیلمی از حجت الاسلام حسین گلستانی امام جمعه تویسرکان در حال عملیات خاک برسری با همسر یکی از کارمندان ستاد نماز جمعه اش بطور مخفی گرفته شده و پخش شده. فیلم روی یو تیوب است و خبر را تقریبا همه علاقمندان به فیلمهای پورنو و طرفداران حجت الاسلام گلستانی، معروف به آقا گلی شنیده و دیده اند. میگویند در حال حاضر ایشان از چنان معرفیتی برخوادار شده که میتواند کاندیدای بعد از احمدی نژاد برای ریاست جمهوری باشد. همچنین گفته میشود از طرف کمپانیهای فیلمسازی پورنو به ایشان پیشنهادات بسیار نان و آب داری شده.3- در خبر دیگری مشخص شده است که حضرت آيت الله نوري همداني در سن هشتاد و چند سالگی دچار مشکل فراموشی شده و متاسفانه از این به بعد قادر به صدور فتوا نیست. علت این فاجعه عظما این است که ایشان چند سال پیش یعنی در سن هشاد سالگی یک دختر خانم بیست و یکی دو ساله را به نکاح در آورده و برای انجام وظائف شرعی در قبال عیال چهارم شرعی خودشان؛ یعنی همین دختر خانم بیست و یکی دوساله، مجبور به استفاده از قرص وایاگرا شده اند و افراط در استفاده از این قرص باعث بروز عارضه فراموشی در حضرت آیت اله شده است.
ظاهرا به مناسبت همین اخبار ناگوار روح حضرت امام خمینی مرحول در حالیکه یک چماق در دست داشته بر احمدی نژاد ظاهر شده و پس از چند بار کوبیدن بر کله آن جعلق نابکار، خطابه زیر را ایراد فرموده:خمینی به احمدی نژاد:لاکن پسره جعلق خجالت نمی کشی از مرحوم من؟. شرم و حیا نمی کشی این امام را؟ اون علی گدا هم لاکن از تو بی عرضه تره. ترکمون زدید نظام ولایت فقیه را. صددفه امر کردیم مواظبت باشید که این منافقین در ارکان نظام نفوذ میکنن و همه چیز شما را خراب می کنن. این فساد ها همه از منافقینه. از کمونست هایه. اگر ما آن موقع یک پنجاه و صدهزار دیگر از اینها را اعدام کرده بودیم این اتفاقات و فسادها و مفسده های ویدئویی و غیره پیش نمی آمد. لاکن آیات عظام و حجج اسلام و آقازاده هاشان و این مومنین حزب اللهی و سربازان گمنام امام زمان که اهل دزدی و فساد نیستن. اهل رشوه و حق و حساب نیستن. در متون دینی یک حدیث هم نیامده لاکن که آخوند دزد باشه. این منافقین و کفار هستن که آبروی نظام اسلامی را برده اند و چه و چه کرده اند و ما را به درجه 141 از فساد رسانده اند. اینها که امروز مفسده می کنن لاکن یک زمانی خودشان را شکنجه میکردن و میگفتند نظام کرده. حالا هم این دزدیها و مفسده ها را می کنن و میگویند آخوند دزده. آخوند نیازی به این دزدیها نداره. آخوند نیازی به آن رابطه مفسده با آن ضعیفه ی شوهر دار نداره. اگر اجازه نمیدادی که دوربین ویدئو وارد این کشور اسلامی بشه، امروز آن صور قبیحه در یوتیوب فاسد نمی بود. اینترنت و یوتیوب عامل استکبار هستند و اینها فاسد میکنند جوانان ما را. همین آقای نوری را لاکن من بیست ساله میشناسم. ایشان برای حفظ بیضه اسلام آنچنان فداکاری کرده که هم حافظه اش خراب شده و هم بیضه اش به خطر افتاده. هر آیت اللهی که قرص وایاگرا نمیخوره. نیاز نداره. اما ایشان برای حفظ شعائر بوده که این فداکاری را کرده. آن حجت الاسلام هم داشته تکلیف شرع اش را میکرده. آن خانم مطلقه بوده و آن آشیخ محلل بوده. لاکن روحانیت اینجوری فداکاری میکنه. لاکن تو نمیفهمی این صورت را و نمیتوانی مقابله باشی منافقین را. آگاه باش. لاکن آخوند دخالت در اقتصاد نداره. از اولش هم ما گفتیم که اقتصاد مال خره. در ادارات مفسده شده چه مربوطه به دولت ولایت فقیه. آن دکترای تقلبی کردان هم لاکن کار منافقینه. اینها در انتخابات تقلب بودند. در جنگ تقلب بودند. در شکنجه تقلب بودند. در دکترا هم تقلب هستند. آن آقای کردن از سربازان گمنام امام زمان بوده. من امروز امر میکنم که اعدام باشید از اینها. از این زنهای بدحجاب هم اعدام باشید. من امروز لاکن هشدار میدهم که اسلام در خطره. نگران مفسده ادارات نباشید. اگر اینها اعدام بشن و قلمها شکسته بشه لاکن مفسده هم رفع خواهد شد انشاءاله و شما به رتبه صدم و پنجاهم خواهید رسید. والسلام علیکم و رحمه اله

HAPPY CYRUS DAY TO ALL IRANIAN













به یاد حسن حسنی کارگر کارخانه کنف کار رشت که از فقر و شرمساری زن و فرزندنش خود کشی کرد



آخرین کور سو امیدش به پایان رسید، یازده ماه بود که حقوقش را نداده بودند و با غم و دست تنگی هر روز به خانه می آمد. تنها چیزی که در جیب اش بود فقر وبی عدالتی بود که باید آن را هم با خانواده اش تقسیم میکرد .حسن حسنی کارگر زحمتکش کارخانه کنف کار زشت، که شاهد تعطیلی کارخانه و واگذاری آن بود همه چیز را پایان دیده یافت و هزینه زندگی سخت خود را که چیزی حز فقر و نداری نیود با طنابی که جانش را گرفت پرداخت کرد. حتا پول خریدن طناب را از دوستش قرض گرقت و گقت حلالم کن...زندگی در ایران تحت نظام جمهوری اسلامی، شکنجه و عذاب آور است و ما شاهد اتفاقاتی هستیم که هر انسانی را تکان میدهد، به فقر و گرسنگی، اعتیاد و فساد، گرانی و بیکاری، ناامیدی و غم، ضرب و شتم و پایمال کردن حقوق زنان، فضای رعب و وحشت، پدیده خودکشی را هم اضافه کنید. انسان هایی که در اثر فقر و بحرانهای روحی و اجتماعی که در فقدان آزادی و نبود فضای شاد و رفاهمند خودش را عریان ساخته است، جانشان را می گیرند
... او دیگر نگران حقوق عقب مانده اش نیست، او دیگر وقتی به خانه اش میرسد و دست خالی خود را از کار می بیند اشک نمی ریزد، او دیگر دلش برای پسرش که حقوق ۵ یا ۶ هزار تومانی را از سربازی برایش می فرستاد نمی سوزد، او دیگر شاهد سفره خالی خود و خانواده اش نیست، او دیگر شاهد نداری و پایمال کردن حقوق کارگران نیست ... او دیگر زنده نیست
سیاهی چشم هایش با طناب رفته بود و تنها رو سیاهی نطام مستبد و فاسد جمهوری اسلامی به جا مانده است. طنابی که جای دست مسئولین و مدیران بی لیاقت و بی برنامه روی آن مانده است و گواه میدهد عامل اصلی این خودکشی را باید در خود سیاست های
ضد کارگری و ضد مردمی و غارتگر جمهوری اسلامی جستجو کرد
رشت- خبرگزاري كار ايران
همزمان با برگزاري كميسيون كارگري استان گيلان، 200 كارگر شركت كنف كار رشت كه در جريان حلق‌‏آويز شدن همكارشان قرار گرفته بودند، در اعتراض به بي توجهي مسوولان نسبت به آينده كارگران، مقابل استانداري گيلان تجمع كردند.به گزارش خبرنگار گروه كارگري ايلنا, حدود 200 كارگر شركت كنف‌‏كار رشت كه با شنيدن خبر حلق‌‏آويز كردن همكار خود، عنان اختيار را از دست داده بودند، همزمان با برگزاري كميسيون كارگري استان گيلان، مقابل استانداري تجمع كردند.اين كارگران با اشاره به اينكه 11 ماه حقوق و مزايا, عيدي و پاداش سالهاي 84 و 85 و نيز بن كارگري را دريافت نكرده‌‏اند، افزودند: كنف‌‏كار حدود 4 سال است به بخش خصوصي و اگذار شده، اما مشكلات اين واحد از سال 83 همزمان با بارش سنگين برف و تخريب مقداري از شيرواني كارخانه آغاز شد و چون رابطه كارفرما با مسوولان خوب بود، كارگران تا 15 تير 85 تحت پوشش بيمه بيكاري قرار گرفتند.اين كارگران با اشاره به اينكه جهت پيگيري و راه اندازي كارخانه، ابتدا به اداره كل صنايع استان مراجعه كرده‌‏اند، گفتند‌‏: پس از آنكه از برگزاري جلسه كميسيون كارگري در رابطه با كنف كار خبردار شديم، مقابل استانداري آمده و تجمع كرديم.اين كارگران با اشاره به اينكه تصميم كميسيون كارگري در گذشته مبني بر بازسازي كارخانه بوده است، گفتند: قرار بود تا مدتي كه كارگران تحت پوشش بيمه بيكاري قرار دارند، كارخانه بازسازي شود، اما كارفرما در اين مدت هيچ اقدامي انجام نداد و پس از شكايت كارگران، اداره كار نيز حكم بازگشت به كار كارگران را صادر كرد.اين كارگران با اشاره به اينكه حدود 11 ماه است كارگران به كارخانه مي‌‏آيند، اما از فعاليت و توليد در اين كارخانه خبري نيست، گفتند: تامين اجتماعي حقوق بيمه بيكاري نمي‌‏دهد، كارفرما هم كه كارگاه را تعطيل كرده و راه‌‏اندازي نمي‌‏كند و در اين شرايط 200 كارگر سرگردان شده‌‏اند.اين كارگران با اشاره به اينكه بازنشستگان كنف كار براي مطالبات حقوق خود، حكم توقيف 8 دستگاه كلاف و ژنراتور را گرفته و صبح شنبه با حضور ماموران، اين دستگاهها از كارخانه خارج شده است، گفتند: با خروج اين دستگاهها، امكان راه اندازي كارخانه به صفر رسيد.اين كارگران با اشاره به اينكه كنف كار در جاده تهران- رشت قرار دارد و با توليد 11 ميليون تخته نخ ها و كيسه ها كنفي، از بزرگترين كارخانجات كشور است، گفتند: گويا براي مسوولان، تعطيلي كارخانجات بزرگ و از دست رفتن فرصت هاي شغلي اهميتي ندارد.اين كارگران از حضور رييس‌‏جمهور در سفر استاني به گيلان و دادن وعده‌‏هاي غير عملي انتقاد كرده و گفتند: روزي كه احمدي‌‏نژاد در زمين ورزشي رشت سخنراني مي‌‏كرد، كارگران كارخانجات كنف‌‏كار, پوشش, پنگوئن, ريسندگي و بافندگي, نختاز, پارس خودرو, ‌‏الكتريك رشت و ساير كارخانجات بحران زده استان هر يك مطالبات خود را بر روي پارچه هاي بزرگي نوشته و در مقابل ديدگان رييس‌‏جمهور به نمايش گذاشتند، به اميد آنكه از رييس جمهوري كه ادعاي عدالت محوري و مهرورزي دارد، كمك بگيرند.اين كارگران با اشاره به اينكه صبح امروز30 ارديبهشت ماه 86 "حسن حسني" كه 18 سال سابقه كار در كنف كار داشت، به دليل مشكلات شديد مالي و شرمندگي در مقابل زن و فرزند، خود را حلق‌‏آويز كرده‌‏است، گفتند: معناي سفرهاي استاني رييس‌‏جمهور را هم فهميديم، يعني اينكه عاليترين مقام اجرايي كشور به استان بيايد، وعده بدهد، وعده هايش عملي نشود و كارگري خود را حلق آويز كند، زيرا رييس جمهور اهل شعار است و از عمل خبري نيست.اين كارگران با اشاره به اينكه حسن حسني را به خاك سپرده‌‏اند، از رييس جمهور براي حضور در مراسم ترحيم كارگري كه 11 ماه است حقوق نگرفته و به ناچار خود را حلق آويز كرده است، دعوت كردند

توحش و جهالت انسان






بنام خدایی که کوروش را آفرید







Sunday, October 26, 2008

راز فلاکت این زن و کودک پا‌ها ی رهبر مبارک است


فاشیست آخوندی _روزگار غریبی ست


خدای را درپستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی ست نازنین

تصاویر از اعدام کردها