Wednesday, September 30, 2009

تصويري دردناك از حسين شهرياري زنداني سياسي سالخورده 71 ساله با دستبند در بيدادگاه جمهوري اسلامي




تصويري دردناك از حسين شهرياري زنداني سياسي سالخورده 71 ساله با دستبند در بيدادگاه جمهوري اسلامي
------------------


خبرگزاری هرانا : به گزاش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسن شهریاری، از فعالان سیاسی حزب پان ایرانیست ظهر روزگذشته پنجم مهرماه توسط دو مامور مسلح اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج در منزل مسکونی خود بازداشت و به کلانتری مهرویلای این شهر منتقل شد و صبح امروز نیز به زندان رجایی شهر کرج انتقال داده شد
لازم به توضیح است ایشان در سال 1378 در جریان کوی دانشگاه جزو افراد بازداشت شده بود و پس از آن به دفعات به دادگاه انقلاب احضار و چندین بار نیز بازداشت شد که آخرین بار آن درسال 1386 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام عضویت در مجلس "مخالفین جمهوری اسلامی" و "عضویت در حزب پان ایرانیست" به یکسال و نیم زندان محکوم شد و به علت مشکلات جسمی پانزده روز در زندان به سر برد؛ از آن تاریخ تا کنون برای بازداشت ایشان اقدامی به عمل نیامده بود. این فعال سیاسی قدیمی با 71 سال سن به ناراحتی قلبی دچار است

دوازده سال زندان برای چهار پرونده سیاسی در مناطق کردنشین

دوازده سال زندان برای چهار پرونده سیاسی در مناطق کردنشین
چهار شهروند کرد در طی چهار پرونده مجزا در طی روزهای اخیر از سوی دادگاه انقلاب جمعاً به تحمل 12 سال زندان محکوم شدند.

خبرگزاری هرانا : چهار شهروند کرد در طی چهار پرونده مجزا در طی روزهای اخیر از سوی دادگاه انقلاب جمعاً به تحمل 12 سال زندان محکوم شدند.
به گزارش کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در طی روزهای اخیر، شورش مام رحمانی، 25 ساله، از اهالی یکی از روستاهای میاندوآب به اتهام همکاری با اپوزیسیون کرد از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب شهر مهاباد به تحمل 5 سال حبس تعزیری محکوم شد.
در پرونده ای مشابه یک شهروند دیگر کرد به نام علی احمدی، اهل مهاباد به اتهام همکاری با احزاب کرد در دادگاه انقلاب حکم محکومیت خود به تحمل 5 سال حبس تعزیری را دریافت کرد.
همچنین طی گزارشات دریافتی دو جوان به نامهای هژار خانی و رامین کوهی از اهالی مهاباد به اتهام کلیشه ای، همکاری با احزاب کردی هر یک به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
از روند دادرسی و همچنین رعایت حقوق متهمان همچون حضور وکیل مدافع منتخب در طول جلسه دادگاه اطلاعی در دست نیست

كدام جمهوری؟ كدام اسلامی؟ _ رامین كامران

كدام جمهوری؟ كدام اسلامی؟

نوشتهٌ رامین كامران



ضرب اجتماعی اعتراضات اخیر در ایران همگان را به سوی موضعگیری و گاه كوشش در تفسیر واقعه كشانده است . شاید رایج ترین مقولاتی كه در این هر دو راه به كار گرفته شده این زوج «جمهوری» و «اسلامی» باشد كه برخی مدعی هستند با انتخابات اخیر نصفش از دست رفته و باید اعاده گردد. تحلیل هایی را كه بر پایهٌ این دو مقوله بنا شده در همه جا میبینیم و شعارهایی را هم كه در این زمینه داده میشود همگی میشنویم

باید به صراحت گفت كه این حرفها بسیار سست است. البته سستی آنها حتماً به چشم بسیاری میاید ولی گویی همین هویدا بودن ضعفشان باعث میشود تا به چیزیشان نشمرند و با بی اعتنایی از كنارشان رد شوند. تصور میكنم انقلاب 57 باید به ما آموخته باشد كه چنین رفتاری بسیار خطرناك است. حرفی كه در میدان منطق سست باشد الزاماً در پهنهٌ تاریخ ضعیف نیست. اسلامگرایان با همین نوع حرفها به قدرت رسیدند و نیرویی كه بالاخره پیروزشان كرد از همین قبیل سخنانی برمیخاست كه در چشم بسیاری بی مایه و گاه شایستهٌ تحقیر مینمود. حرف یاوه به قربانیانش رحم نمیكند پس به او رحم نباید كرد. اگر تصور میفرمایید كه اغراق میكنم نگاهی به سرنوشت سی سال اخیر خودتان و كشورتان بیاندازید




ماركس در حق امپراتوری كهن آلمان كه به دلیل ادعای گرد هم آوردن دو اقتدار سیاسی و مذهبی رسماً «امپراتوری مقدس رومی» (sacrum romanum imperium) نام داشت، به طعنه گفته بود این امپراتوری نه مقدس بود و نه رومی ولی ادعای هر دو را داشت! این سخن در مورد جمهوری اسلامی هم كه خمینی ساخته به كمال صادق است، چون این نظامی كه ادعای بهره وری از هر دو صفت جمهوری و اسلامی را دارد نه جمهوری بودنش از روز اول معنای درستی داشته است و نه اسلامی بودنش.

اول این تخم دوزرده ای را كه خمینی برای ما گذاشت از نزدیك وارسی كنیم تا بعد ببینیم با آن چه اُملتی میتوان درست كرد.



كدام جمهوری؟

خمینی تا قبل از به راه افتادن انقلاب اسلامی مطلقاً عنایتی به مفهوم جمهوری نداشت و در كتاب ولایت فقیهش فقط صحبت از «حكومت اسلامی» می كرد. در ابتدای انقلاب هم شعار اصلی كه اسلامگرایان در دهان مردم انداختند «استقلال، آزادی، حكومت اسلامی» بود كه همه گیر و كارساز افتاد. شعاری كه رواج و اثربخشی خود را مدیون ابهامش بود.

این ابهام در یك بخش شعار (حكومت اسلامی) متمركز شده بود ولی از بار مثبت دو كلمهٌ اول كه آزادی و استقلال بود، سود میبرد در عین اینكه بخش اصلی و در نهایت تعیین كنندهٌ شعار بود چون مربوط بود به نظام سیاسی.



از این گذشته، ابهام عبارت «حكومت اسلامی» آنرا در مكانی در مرز اخلاق و سیاست قرار داده بود. از دید آنهایی كه تصور میكنند اخلاق برتر از سیاست است و شرط حیات معقول و آبرومند اجتماعی الزاماً برقراری نظام سیاسی درست نیست و سجایای اخلاقی حكومتگران برای این كار كفایت میكند، داشتن بعد اخلاقی حسن شعار مزبور به حساب میامد. به این ترتیب كمابیش چنین وانمود میشد كه حكومت اسلامی از خود نظام سیاسی معینی نیست و در عمل (یعنی به شرطی كه حكومتگران به اخلاق اسلامی متخلق باشند) در هر نظامی قابل تحقق است و برای بهبود وضع مردم اثربخش. اگر به فساد حكومت آریامهری توجه كنیم جاذبهٌ شعاری كه پیروی از اخلاق را در بین حكومتگران نوید میداد بهتر برایمان روشن خواهد شد.

به علاوه، همین ابهام نیمه اخلاقی و آشتی پذیری ظاهری با هر نوع حكومت، دست حكومت شاه را برای مبارزه با این شعار می­بست، بخصوص كه نظام آریامهری خودش برای كسب مشروعیت وامدار مذهب بود.



این «محاسن» را شمردیم ولی نمی­باید تصور كرد كه خمینی با احتساب پیشاپیش تمامی این فواید عملی بود كه عبارت «حكومت اسلامی» را برگزیده بود. دلیل انتخاب این عبارت كه در بعضی چاپ ها تیتر كتاب بود و در چاپ بعد از انقلاب به صورت «سوتیتر» روی كتاب ولایت فقیه قرار گرفت، امری نظری بود. خمینی تا خرداد 42 از قدرت علما تصویری داشت كه در واقع به نظام قدیم كشورداری ایران بازمی­گشت عرضهٌ مشروعیت به سلطنت در عوض حرمت دیدن، بهره وری از قدرت و اجرای (به ناچار محدود ولی به هر حال قابل توجه) قوانین شرعی. این معامله در حقیقت با انقلاب مشروطیت موضوعیت خود را از دست داده بود ولی نظام اتوریتر پهلوی همیشه بدان تظاهر می­كرد و به نوعی ادامه اش می­داد چون به پشتیبانی روحانیت محتاج بود. اما بعد از پوست انداختن این نظام كه با انقلاب سفید صورت گرفت، دیگر جایی حتی برای تظاهر به ادامهٌ این معامله هم باقی نماند. از اینجا خمینی ناچار شد تكلیف خود را روشن كند. وی در مقابل سلطنت موضع گرفت و كوشید نظام سیاسی خاصی را تعریف و به عنوان جایگزین سلطنت عرضه كند كه علما در آن فقط از حكومت پشتیبانی نكنند، بلكه خود اصلاً و اساساً حكومت بكنند. این نظام كه در برابر سلطنت تعریف میشد نمیتوانست نام جمهوری بگیرد چون از دید خمینی «جمهوری» همان حكومت جمهور مردم بود و از دید وی به همان اندازه مردود به حساب می­آمد كه استبداد پادشاهی، به همین دلیل نظام آرمانی خود را همه جا «حكومت اسلامی» نامید.



عبارت «جمهوری اسلامی» در ماه های آخر انقلاب جای «حكومت اسلامی» را گرفت. این تغییر دو دلیل داشت یكی سیاسی و دیگری لغوی. عبارت «حكومت اسلامی» وجه ضد سلطنتی حركتی را كه خمینی ایجاد كرده بود با روشنی كافی بیان نمی نمود و در شرایطی كه دیگر تعادل قدرت به نفع خمینی دگرگون گشته بود و مسئلهٌ بیرون راندن شاه جدی شده بود، مطلب می­بایست به روشنی بیان می­گشت كه همه دریابند. علاوه بر این در دنیای امروز حكومتها یا سلطنتی هستند یا جمهوری، عبارت سومی برای نامیدن شكل بیرونی یك حكومت نداریم. پس هدف شد برقراری جمهوری اسلامی.


كاربرد كلمهٌ «جمهوری» برای نامیدن نظام ساخته و پرداختهٌ خمینی در پی این فرآیند و به دلایلی كه شمردیم صورت گرفت نه از عشق آزادیخواهی و نه به معنای دمكراتیك بودن حكومت. اگر وی به دمكراسی محبتی داشت پیشنهاد بازرگان را برای برقراری جمهوری دمكراتیك اسلامی می­پذیرفت. اولین خصیصهٌ نظامی كه وی می­خواست بر پا كند ستاندن حق حاكمیت از مردم بود كه دیدیم از همان ابتدا انجام شد و در اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم جا گرفت. در این نظام، از روز اول نظر مردم ارزشی نداشته مگر در حد مشورت چون اصل قدرت و مشروعیت قرار است از جای دیگری (كه بارگاه الهی باشد) ساطع گردد. تجربهٌ سی ساله گواه این سخن است.

این از حكایت جمهوری، برویم سر بخش اسلامی داستان.



كدام اسلامی؟

وقتی تكلیف جمهوری یكسره شد این توهم پیش می­آید كه لابد بخش دوم كار كه مربوط است به منشأ الهی قدرت محكم است و وجه اسلامی نظام ساخته و پرداختهٌ خمینی كه قرار است نقطهٌ مقابل حاكمیت مردم باشد از خود اسطقسی دارد، بخصوص كه طرح و عرضه اش كار ملایی بوده است با سابقه و آخوندها هم در آن همه كاره هستند. ولی درست كه وارسی كنیم می­بینیم خیر، اصلاً از این خبرها نیست و ریش و پشم و عمامه هم دردی را از بی سر و تهی كار دوا نمی­كند.


در بین شیعیان تكیه گاه قدرت مذهبی به معنای دقیق و درست كلمه غیر از عصمت نمی­تواند باشد و دردسر اصلی اینجاست كه گروه اخیر در طول تاریخ دراز خود از غیبت امام دوازدهم به این سو، هیچگاه نتوانسته تكلیف عصمت را روشن نماید و چند قرن است كه سرگردان مانده.


نكته در اینجاست كه خمینی در عمل نه صحبتی از عصمت ولی فقیه به میان آورد، نه اصلاً با در نظر گرفتن وضعیت خاص این مفهوم در مذهب شیعه كه مدتهاست عاطل مانده و بار تقدسش به طرز بی حسابی بالا رفته، می­توانست اقدام به تصرف عصمت بكند. او به جای عصمت صحبت از ولایت كرد كه قابل استفاده تر می­نمود و تازه وقتی به ولایت فقیه رسید با اصرار متذكر شد كه ولایت فقها در حد ولایت مطلقهٌ پیامبر و امامان نیست و از اجرای شریعت الهی فراتر نمی­رود و ایجاد تغییر در آنرا شامل نمی­گردد.

این احتیاط خمینی چند دلیل داشت. اول اینكه لابد تصور می­كرد احكام الهی جامع و كامل است و برای ادارهٌ جامعهٌ امروز كافی است پس حاجتی به تغییر آنها نیست و همان اجرا كافیست. دوم اینكه به هیچوجه نمی­خواست دیگر فقها از قدرت گرفتن او احساس نگرانی بكنند. چون كسی كه ولایت مطلق داشته باشد محق خواهد بود تا هر فقیهی را خواست عزل كند. روشن است كه باقی علمای شیعه تمایلی نداشتند كسی از میان آنها چنین قدرتی را صاحب شود و اگر قرار بود پشتیبانی این گروه برای به زیر كشیدن شاه جلب شود می­بایست از این بابت خاطرشان جمع میشد. اصرار خمینی بر محدود بودن ولایت فقیه حتماً این احتیاط بجا را نیز شامل می­شد كه نمی­خواست در معرض كلاسیك ترین اتهام ارتداد در بین شیعیان كه عبارت است از ادعای مهدویت، قرار بگیرد. جالب اینكه در عمل هم عنوان امام گرفت و هم از این اتهام هم جست و هم شریعتمداری را از مقام مذهبی اش خلع كرد.



خمینی از ولایت محدود صحبت می­كرد چون قاعدتاً دلیلی نمی دید تا راهی برای تغییر احكام اسلام در نظر بگیرد و با بحث از ولایت مطلقه خود را به دردسر بیاندازد. ولی بستن دست و پای حكومت با احكام شریعت بی سرانجام بود و این بی سرانجامی به سرعت روشن شد. از قضای روزگار در دوران نخست وزیری همین موسوی هم روشن شد كه امروز طرفدارانش از محدودیت ولایت و حتی انتخابی بودن آن صحبت میكنند. بحث ضبط اموال مردم و تقسیم آنها از سوی حكومت بود كه مجلس تصویب كرده بود و دولت می­خواست اجرا كند ولی شورای نگهبان به اتكای احكام شرعی مانع بود. خمینی در اولین مرحله اختیارات شورای نگهبان را محدود نمود و در مرحلهٌ بعد راه تغییر قانون اساسی و در نهایت تأسیس شورای تشخیص مصلحت نظام را باز كرد كه برتر از مسئلهٌ صرف انطباق قوانین با احكام شرع (و احیاناً با قانون اساسی) نظر بدهد و در عمل بخشی از ولایتی را كه دیگر مطلقه بود، صاحب شود. همین شورای تشخیص مصلحتی كه رئیسش امروز طرفدار محدود كردن و انتخابی كردن ولایت شده است. (شرح مفصل ماوقع در كتاب قانون اساسی ایران اصغر شیرازی آمده است).



به این ترتیب بود كه ولایتی كه قرار بود محدود باشد صورت «مطلقه» گرفت. باید توجه داشت كه تحول مزبور الزاماً به دلیل حرص قدرت خمینی انجام نگرفت (حال هر قدر هم اصرار داشته باشیم تا بر عیوب شخصی او تكیه كنیم)، به این دلیل واقع شد كه منطق حكومتگری جز این نیست و هر كس دیگر هم می­خواست به اسم اسلام و با اجرای قوانین اسلامی حكومت كند، حتی اگر پارساترین فرد روی زمین هم می­بود، چاره ای جز این نمی­داشت.



اما مشكل اسلامی بودن حكومت ساختهٌ خمینی فقط از نبود اسمی عصمت و تصرف رسمی آن تحت عنوان ولایت مطلقه برنمی خیزد. اشكال در اینجاست كه ناظران سنتی بر امر عصمت و كلاً اقتدار مذهبی، یعنی روحانیان در این میان مقهور دولت و از حقوق سنتی خویش محروم شده اند. خمینی به ضرب چنگ انداختن به دستگاه دولت بود كه در عمل عصمت را صاحب شد نه به رضایت و موافقت روحانیان شیعه و بنیادی نهاد تا جانشینش نیز كه قاعدتاً توسط مجلس خبرگان رهبری تعیین میشود بتواند چنین كند. میبینیم كه انتخابات مجلس مزبور هم با این وجود كه نامزدی محدود به فقهاست مثل انتخابات مجلس شورای اسلامی و... با دخالت دولت و تقلب و همان نظارت استصوابی انجام میگیرد. البته در این دوره كه مردم به دلایل روشن، عنایتی به آخوندها و حفظ حقوق آنها ندارند، كسی به این مسئله چندان توجهی نمی­كند ولی باید پذیرفت كه در جمهوری اسلامی حق روحانیت نیز همانطور خورده شده كه حق عموم مردم. به عبارت دیگر این حكومت در باب عصمت نیز همانطور تقلب میكند كه در باب حاكمیت.

این هم از وجه اسلامی این حكومت.



جمع اضداد

اگر جمهوری و اسلامی را جدی بگیریم باید بپذیریم كه بین آنها آشتی ممكن نیست. جمع آمدن این دو در عبارت «جمهوری اسلامی» از ابتدا در حكم جمع اضداد بود و هنوز هم هست چون یك نیمه اش به حاكمیت انسان راجع است و دیگری به عصمت كه الهی است.

می­پرسید این آشتی به چه ترتیب است كه سی سال است در عمل ممكن شده؟ به ترتیب تقلب. تقلب فقط از رذالت اسلامگرایان برنمی خیزد بلكه با ذات جمهوری اسلامی عجین است چون نظام مزبور بدون آن از كار میافتد. حكومت كردن محتاج تصمیم گرفتن است و هر جا پای تصمیمگیری در میان باشد باید مرجعی نهایی بتواند رأیی قاطع و فاصل بدهد. مرجع مزبور یا متكی است به رأی مردم و یا به پشتیبانی الهی. اگر بخواهد به این هر دو اتكا داشته باشد باید هماهنگی بین این دو بی خدشه باشد. میزان كردن رأی مردم و رأی روحانیان محتاج دستگاهی است كه بتواند مداوماً این دو گروه را همرأی نماید. در این نوع حكومت­های توتالیتر تضمین همرأیی همگانی (یا همان وحدت كلمهٌ معروف) بر عهدهٌ حزب واحد است. وقتی حزب واحد جمهوری اسلامی (كه از قضا باز همین موسوی دبیركلش بود) منحل شد، این زحمت افتاد بر عهدهٌ شورای نگهبان. نظارت استصوابی درست برای همین است كه هم رأی مردم را دستكاری كند و هم رأی ملاها را تا بین آنها اختلاف نیافتد و اسلامگرایان به نام هر دو حكومت كنند و اسم این شترمرغی سیاسی را كه نه بار می­برد و نه پرواز می­كند بگذارند جمهوری اسلامی. خلاصه اینكه آشتی بین جمهوری و اسلامی جز با تقلب ممكن نبوده و نیست و اگر بر همنشینی این دو اصرار بورزیم معنای حرفمان خواستاری تعادل بین دمكراسی و اسلام نیست كه از اصل بی معناست، این است كه می­خواهیم همان تقلبی كه سی سال است دوام نظام را تضمین كرده احیأ شود و ادامه بیابد. همین و بس


نتیجهٌ اخلاقی

اگر در این میان برخی تصور میكنند كه با هر شعاری به هر نتیجه ای میتوان رسید و باید فعلاً از اینجا شروع كرد تا مبارزه پیش برود، باید به آنها هشدار داد كه كار انقلاب به نیت نیست به شعار است و به قدرت و اگر شعار مبهم بود به نفع آنكه قدرت بیشتر دارد تفسیر خواهد شد. در انقلاب اسلامی همین خیال همنشینی جمهوری و اسلامی یعنی شعار جمهوری اسلامی بود كه ایران را به جایی كشاند كه امروز شاهدش هستیم و برای نجات از آن به هر تخته پاره ای متوسل میشویم. بعد از گذشت سی سال باز همان شعار بدعاقبت را (این بار در قطعات جداگانه) عرضه كردن و به خیال تعمیر جمهوری اسلامی (با لوازم یدكی) به میدان آمدن، حتماً در حكم پیشرفت نیست، بخصوص كه سی سال تجربهٌ عملی این حكومت هم پشت سر ماست. البته اگر این اصلاحگرایانی که جلو افتاده اند و در چهار گوشهٌ دنیا جلسه میگذارند و خود را نمایندهٌ ملت ایران معرفی میکنند چنین چیزی بگویند منطقی است چون نفعشان در این است و شعورشان بیش از این نیست ولی اگر آزادیخواهان چنین کنند به هیچوجه از آنها پذیرفته نیست.

باید به كسانی كه هنوز در حد این شعار مانده اند تذكر داد یك بار انقلاب اسلامی كردن امری است مایهٌ تأسف ولی دوبار انقلاب اسلامی كردن، به قول اسكار وایلد، دیگر حمل بر بی مبالاتی خواهد شد. بهتر است كمی به خود بیایند

رامین كامران : چه كسی میكوشد نهضت مردم ایران را متوقف سازد؟


چه كسی میكوشد نهضت مردم ایران را متوقف سازد؟

رامین كامران

سپتامبر 2009

[این مقاله برای سایت iranliberal.com نوشته شده است و نقل آن با ذكر مأخذ آزاد است]

با گذشت بیش از سه ماه از شروع اعتراضات اخیر در ایران برای همه روشن شده كه جریان جدی تر از آن است كه به این زودی ها ختم شود و شكافی هم كه در نظام افتاده ترمیم پذیر نیست. اما در عین حال نوعی كندی در كار پیدا شده، یا به عبارت دقیق تر نوعی درجا زدن. چون حركت موجود است ولی پیشرفتی در كار نیست. تنور مخالفت با عیان كردن جنایات رژیم و خواست مجازات آنهاست كه گرم مانده است و احیاناً با حمله به احمدی نژاد كه البته هر دو بجاست ولی برنامهٌ عمل نیست و نمیتواند هدف نهایی هم باشد.

به تصور من مشكل از موقعیت عملیاتی نهضت مخالفت (در برابر نظام و در قبال دولت­های خارجی كه به نوبهٌ خود در دعوا وارد شده اند) برنمی خیزد و ریشه اش را باید در جایی جستجو كرد كه دور به نظر میاید ولی دور نیست، بنیادی است: نداشتن دیدگاه نظری درست برای تحلیل تاریخی جریان و به تبع ناتوانی در طرح استراتژی مناسب برای راهبرد آن. مشكل در درجهٌ اول فكری است ولی فقط وجه نظری كار را در بر نمی­گیرد بلكه وجهی عملی آنرا هم شامل می­گردد.

نكته در این است كه اكثر گروه ها و فعالان سیاسی، در عین فراوانی انتشارات، تحلیل روشنی از جریان ندارند وبا همان ابزار ذهنی كهنه ای كه مدت­هاست به آن خو گرفته اند به زیر و رو كردن وقایع مشغول شده اند و هنوز از این اسباب از كارافتاده دل نمی­كنند. راهنمایی های عملی شان هم تابع تحلیلشان است و بسا اوقات بی عاقبت.

قبل از رفتن سر اصل مطلب از فرصت استفاده كنم و یادآوری كوچكی بكنم. گاه صحبت كردن از تئوری در باب مسائل اجتماعی واكنش­هایی توأم به تنگ حوصلگی ایجاد می­كند. بسیاری این قبیل مباحث را خسته كننده و بی ثمر می­شمرند، چیزی از ردیف بحث و جدل­هایی كه فرضاً طی انقلاب بین گروه های مختلف در می­گرفت و راهی به جایی هم نمی­برد: مغشوش، بی ارتباط با واقعیت و در نهایت تلف كنندهٌ وقت در شرایطی كه جریان حوادث سیر خود را طی می­كند و به نظریات مورد بحث نه ارتباطی دارد و نه حتی اعتنایی. افرادی كه حوصلهٌ این قبیل مباحث را ندارند تصور می­كنند كه همهٌ این­ها حرف است و عمل چیز دیگری است، تئوری فقط دست و پا گیر است و اگر كسی اهل عمل باشد، یعنی قصد و همت آنرا داشته باشد، بهتر است از پرداختن بدان بپرهیزد.

این تصور خطاست. عمل درست تابع شناخت درست است و شناخت درست هم به طور دیمی و فقط با نگاه به آنچه كه جلو چشم ما جریان دارد حاصل نمیگردد. درست فهمیدن و درست عمل كردن به هم وابسته است و تاریخ صحنهٌ قرعه كشی نیست كه بتوان بی خیال هر كاری كرد وسر انجام نیك را به بخت موافق محول نمود. تئوری هم فقط مال گپ زدن آدمهای بیكار نیست. آنهایی كه ندارند و فكر میكنند نداشتن تئوری برایشان امتیاز است و فكرشان را «خارج از چارچوبهای جزمی» آزادتر میگذارد دقت ندارند كه آنچه آزادی تصورش میكنند فقط بی انضباتی فكری است كه تاوانش را هم در صحنهٌ نظر و هم عمل خواهند پرداخت.

از این مقدمه گذشته، آنچه كه همهٌ ما از چند ماه پیش شاهدش هستیم پیدایش حركت مردمی عظیمی است كه از روز تأسیس جمهوری اسلامی تا به حال سابقه نداشته است. این حركت كه نطفه اش در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بسته شد ضربه ای به نظام اسلامی وارد آورد كه از زیر بار آن كمر راست نخواهد كرد. ولی در عین حال از همان ابتدا هم روشن بود كه باید برای ادامهٌ حركت استراتژی معقولی پیدا كرد وگرنه نیرویی كه به راه افتاده است، هر قدر هم وسیع باشد، در نهایت راه به جایی نخواهد برد. نمی­توان این جریان را فقط با ذكر فجایع رژیم زنده نگاه داشت، حیات این جنبش مستلزم داشتن هدف روشن است.

حال ببینیم كه گروه های سیاسی تازه دمكرات امروز چه ابزاری برای تحلیل موقعیت حاضر و عرضهٌ راهكار دارند و ما را به كجا می­خواهند ببرند.

اسلامی ها

از اسلامی ها شروع كنیم كه بخشی از آنها خواهی نخواهی جلودار حركت شده اند. این گروه همیشه از بابت نگرش كلی به تاریخ سرگردان بوده است و تكلیف روشنی نداشته. حلاجی كل این مطلب محتاج مقاله ای جداگانه است ولی به طور خلاصه میتوان گفت كه اسلامگرایان از یك طرف منتظر ظهور مهدی هستند و از طرف دیگر مدعی برقراری حكومت الله بر روی زمین، یعنی كاری كه قاعدتاً بر عهدهٌ خود مهدی است! روشن است كه از این دید متناقض و یاوهٌ تاریخی با معجزه هم نمی­توان حرف اساسی بیرون كشید.

البته می­توان این وجه كلی را نقداً كنار گذاشت و به امور محدودتری پرداخت، به برداشت آنها از تاریخ ایران و احیاناً تجربیات تاریخی خودشان. مهمترین این تجربیات مربوط است به قدرتگیری این گروه در سال پنجاه و هفت. تحلیلی كه آنها از این واقعه عرضه كردند و هنوز هم مایهٌ دستشان است، این است كه روحانیت كه در طول تاریخ حافظ اصلی هویت و منافع مردم ایران بوده است با انقلاب مشروطیت به عقب رانده شده بود ولی بالاخره توانست در رأس نهضت انقلابی قرار بگیرد و شاه را بیرون و كشور را به راه راست هدایت كند. این از وجه نظری داستان. تجربهٌ عملی اسلامگرایان از این انقلاب هم عبارت بود از گسترش تدریجی تظاهرات جمعی تحت رهبری خمینی و به دست گیری اختیار این تظاهرات توسط خودشان كه با جذب یا به حاشیه راندن باقی گروه های سیاسی همراه گردید و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش به موفقیت رسید.

نكتهٌ اصلی در این است كه مدعیان اصلاح طلب رهبری اعتراضات اخیر غیر از همین حرفهایی كه خلاصه شد چیزی (چه نظری و چه عملی) در چنته ندارند تا بتوانند به راه جدیدی بروند. برای همین هم هست كه هر جا موفق به سازماندهی و عرضهٌ شعار شدند از انقلاب اسلامی گرته برداشتند و این را هم به سرعت روشن كردند كه اصلاً قرار نیست از چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی جلوتر بروند. در حالت فعلی روش و افكار آنها فقط در جهت محدود كردن جنبش و توقف آن سیر می­كند و هیچگاه هم نخواهد توانست از این حد فراتر برود. برای آنها ختم تاریخ همین پروژهٌ حكومت اسلامی است، بعد از این قرار نیست اصلاً اتفاق عمده ای بیافتد تا طرحش را بریزند یا به طرفش بروند. فكر و عمل آنها به آخر خط رسیده است و هر طرحی هم كه بیاندازند نقش و نگاری است بر در و دیوار این بن بست. اگر دائم هشدار میدهند كه نباید از زیر عبای اسلام بیرون رفت برای این است كه می­خواهند اختیار كار در دست خودشان بماند.

سلطنت طلبان

سلطنت طلبان نیز در این دعوا مدعی هستند و فراوان اظهار نظر و موضعگیری می­كنند. نگاهی هم به وضع آنها بكنیم.

نكتهٌ اصلی در این است كه هواداران حكومت اتوریتر پهلوی هیچگاه از خود حرفی در باب تاریخ نداشته اند، از بابت دید تاریخی از همهٌ گروه های سیاسی ایران بینواترند و در حقیقت انگل لیبرال هایی هستند كه بینش مبتنی بر ترقی و تجدد را به ایران آوردند و جنبش مشروطیت را شكل دادند. كار طرفداران حكومت پهلوی بیش از این نبوده كه فكر ترقی را آزادی زدایی كنند تا بشود به كار تأیید استبدادش گرفت. آنها در عوض این آزادی كه معنایش جز حق تصمیم­گیری ملت نیست نقش شاه را برجسته كرده اند تا با الهام گیری از نظام قبل از مشروطیت (و نه با تجدید آن) یك دستگاه سیاسی اتوریتر برپا كنند. خلاصه اینكه بینش تاریخی آنها برداشتی ابتر و از ریخت افتاده از بینش لیبرال است و طبعاً به این دلیل كه آزادی در آن جا ندارد تجربهٌ انقلاب مشروطیت را هم شامل نمی­گردد. برنامهٌ سیاسی آنها هم مدرن كردن بوده است به همان ترتیبی كه انجام دادند و سالهاست تبلیغش را می­كنند ولی مشكلشان هم این است كه از بابت سد و راه ساختن و این قبیل جلوه های تجدد جمهوری اسلامی از آنها پیش افتاده و تا حد فن­آوری اتمی هم جلو رفته و خلاصه سرمایه ای را كه مدعی مالكیت انحصاری آن بودند خواهی نخواهی از چنگشان بیرون كشیده است.

حال برویم بر سر عمل. تجربهٌ قدرتگیری آنها جز تجربهٌ كودتایی نیست. یعنی اینكه فرد قدرتمندی با تكیه به نیروی نظامی سررشتهٌ كار را در دست بگیرد و مملكت را به آنجایی ببرد كه باید . تا آنجایی كه به حركت­های مردمی مربوط می­شود تمامی تجربهٌ تاریخی طرفداران حكومت پهلوی به مخالفت و سركوب آنها محدود می­­گردد. گفتارشان راجع به انقلاب پنجاه و هفت را میشناسیم یا آنرا حاصل جنون جمعی قلمداد می­كنند یا توطئهٌ خارجی و یا هر دو و به هر صورت برای آن در هیچ مرحله اش اعتباری و مشروعیتی قائل نیستند، انقلاب مشروطیت هم اصلاً به آنها مربوط نیست چون هنوز به دنیا نیامده بودند و نهضت ملی هم كه تكلیفش روشن است. در این شرایط عجبی نیست اگر در برابر حركت اعتراضی و وسیع مردمی دچار آشفتگی فكری بشوند. این نوع حركت در شیوهٌ اندیشه و فرهنگ سیاسی آنها جایی ندارد، بخصوص كه می­ترسند نتیجه اش از هدفی كه در حقیقت تنها سرمایهٌ سیاسی آنهاست و عبارت است از بازگشت سلطنت، دورشان سازد. البته رواج سریع و پرمعنای شعار «جمهوری ایرانی» نشان می­دهد كه حق هم دارند نگران باشند.

چپگرایان

گروه اخیر از بابت بینش تاریخی و ایدئولوژی تكلیف روشن تری دارد ولی مشكلش در این است كه به همان نسبت كه این دو روشن و دقیق است با دمكراسی هم بیگانه است. دید تاریخی گروه اخیر همان ترقی خواهی عصر روشنگری است كه مانند لیبرال ها و پس از لیبرال ها وارث آن شده اند. ایدئولوژی شان هم كه برای همه آشناست عبارت است از رفتن به سوی جامعهٌ بی طبقه به زعامت طبقهٌ كارگر یا جایگزین عملی آن كه همان حزب پیشگام لنینی است. به هر صورت داستان داستان خروج از جامعه و دمكراسی بورژوآیی است.

متأسفانه بخش قابل توجهی از چپگرایانی كه مدعی دمكراسی شده اند بیشتر با رقیق كردن این ایدئولوژی است كه به دمكراسی نزدیك شده اند تا با تغییرش. می­بینیم كه این گروه حتی هنگام صحبت از دمكراسی اكثراً از همان مقولات تحلیلی استفاده می­كند كه تا چندی پیش برای كوبیدن این نظام و ارائهٌ راهی غیر از آن و ورای آن مورد استفاده قرار میداد. با این نوع وصله پینهٌ تئوریك كه گاه فقط چاشنی حقوق بشر به آن اضافه شده است، می­توان مقاله نوشت ولی چاره جویی نمی­توان كرد. این قبیل مقولات نه میتواند به كار درك معنای جنبش اخیر مردم ایران بیاید و نه آنرا به جایی كه باید راهنمایی نماید. دید ماركسیستی، چه رقیق و چه غلیظ، اصولاً با دمكراسی ارتباطی ندارد و اگر هم ادعای آزادیخواهی میكند به آزادی به آن معنایی كه ما میشناسیم و طالبیم ربطی ندارد. از این دید دمكراسی اصولاً یكی از مراحل تاریخ است كه دورانش سر آمده و باید جا به نظام سیاسی و اجتماعی دیگری بدهد. خلاصه اینكه اصلاً برنامه برنامهٌ دیگری است.

اگر میبینیم كه چپگرایان دائم ابراز نگرانی میكنند كه پس طبقهٌ كارگر چه شد یا درخواستهای اقتصادی كجاست یا چرا طبقهٌ متوسط میداندار شده است و... به این دلیل است كه آنچه واقع شده با بینش تاریخی و سیاسی شان مطلقاً هماهنگی ندارد. از این دیدگاه دورهٌ انقلاب های لیبرال بورژوآیی كه نمونه اش انقلاب مشروطیت بود، سرآمده، اگر انقلاب در كار است كه باید به دست طبقهٌ كارگر انجام شود و اگر هم پای كس دیگری در میان است كه لابد انقلاب نیست. این گروه از نظر فكری هنوز در همان موقعیتی قرار دارد كه كمونیست های اروپای شرقی به هنگام سقوط كمونیسم قرار داشتند. موقعیت موجود تاریخی در تئوریشان قابل هضم نیست و حتی اگر در عمل هم اتفاقاتی بیافتد كه به نظر اجتناب ناپذیر یا گاه مطلوب بیاید از بابت تئوریك تكلیف قضایا روشن نیست و معلوم نیست كه باید در برابرش چگونه موضع گرفت.

از بابت عملی هم سرمایهٌ چپگرایان چندان به كار نمیاید مگر در باب بسیج كردن و به اصطلاح كار سازمانی و تبلیغات. ولی تجربهٌ استراتژیك گروه اخیر، بر خلاف تصور رایج، بسیار تنك است. دلیل بنیادی این بی برگی هم روشن است، سخنان ماركس برنامهٌ استراتژیك نیست، تحلیل تاریخی و اجتماعی است و دورنمایی از تحول آیندهٌ تاریخ بشر. آنجایی هم كه قرار شده این حرفها به اجرا گذاشته شود استراتژی از دل طبقهٌ كارگر نجوشیده است بلكه از دیگری بوده كه ترتیباتی فراهم آورده تا قدرت به دست كمونیستها بیافتد تا به اسم این طبقه اعمالش كنند. در این میان چپگرایان ایرانی هیچگاه از خود استراتژی طرح نكرده اند و از الگوهای موجود پیروی نموده اند كه نه فقط هیچكدامشان راه به دمكراسی نمی برده است، بلكه در موقعیت تاریخی و اجتماعی ایران از اصل كارساز هم نبوده است.

امروز كه گروه های متعدد شهری و بخصوص طبقهٌ متوسط به میدان آمده اند دو راه بیشتر پیش پای رفقا نیست یا پیوستن به این حركت و رفتن به دنبال دمكراسی یا نشستن به انتظار گودو. دودلی ها و نگرانی هایی كه می بینیم از این است.

خلاصه

صریح بگویم خلاصه عاقبت ما این شده است كه با سه گروه طرف هستیم كه همه مدعیند كه می خواهند جنبش مردم به جلو برود و پیروز شود اما از آنجا كه می بینند به راه دلخواه آنها نمی رود، ترجیح می دهند نقداً توقف كند تا بلكه فرصت تصحیح خط سیر آن فراهم شود. نشسته اند و در مقام راهنمایی و تشویق دائم حرف هایی می زنند كه در آن رهنمودی نیست و اگر تشویق هست از بن گوش است نه از ته دل.

مشكل هر سه گروه در این جاست كه خلاف این حكایت آزادیخواهی نمی توانند حرفی بزنند ولی بالاخره نمی توانند ساكت هم بنشینند و باید چیزی بگویند. پس باید از همین قبیل توصیه ها صادر كنند كه می شنویم و می خوانیم: اولی می گوید كه چارچوب كار باید صرفاً اسلامی باشد، یعنی تا آن مرزی كه پشت سرتان قرار گرفته بتازید كه یك وقت سر از دیار كفر در نیاورید؛ دیگری می گوید با آرامش حركت كنید و مرحله به مرحله و سنجیده پیش بروید و اگر هم لازم شد اصلاً پیش نروید عجله ای نیست، یعنی اگر غیر از این بكنید ممكن است به جمهوری برسید و وارث تاج و تخت را قال بگذارید؛ آخری هم فریاد برآورده كه پرولتاریا را دریابید، یعنی اگر كارگران در صف مقدم نباشند هر كاری هم كه بكنید انقلابتان قبول نیست.

جنبش مردم ایران اگر باید به نتیجه ای برسد و از آن مهم تر، اگر باید به نتیجه ای به مشكل گشا برسد به این نوع حرف ها نیاز ندارد. دمكراسی را می توان به دلایل مختلف، معقول و غیرمعقول، طالب بود ولی دمكراسی را نمی توان با هر بینش تاریخی، هر ایدئولوژی و هر استراتژی به دست آورد. بین این ها ارتباط منطقی هست. منطق هم اگر ارزش دارد فقط برای كلاس درس نیست، برای زندگی است.

باید به مدعیان آزادیخواهی یادآوری كرد كه عمل منظم و ثمربخش برای رسیدن به دمكراسی مستلزم پذیرفتن آن بینش تاریخی است كه آزادیخواهی مدرن بر آن بنا شده است و نیز قبول لیبرالیسم كه چیزی جز ایدئولوژی آزادیخواهی نیست و بالاخره به كار بستن استراتژی متناسب با این دو. تا اینجا، به حساب سخنانی كه از چپ و راست میشنویم نتیجه خیلی امیدبخش نیست ولی نباید به كلی نامید بود. به این دلیل كه حركت اعتراضی خود منطقی را تعقیب میكند كه به طرف خروج از نظام می رود. صبر تاریخ زیاد است و همانطور كه بالاخره به ایرانیان نشان داد كه فكر حكومت مذهبی از اساس فاسد و یاوه است آنقدر حوصله به خرج خواهد داد تا این را نیز به روشنی دریابند كه رسیدن به دمكراسی محتاج بینش و روشی است كه از دیگر مكاتب سیاسی نمیتوان به وام گرفت.

در این میان می ماند دو دل نگرانی. اول اینكه راه خروج از توتالیتاریسم یكی نیست و دو تاست. یكی به طرف حكومت اتوریتر می رود و دیگری دمكراسی لیبرال است، نمونه های هر دو را در بین بازماندگان بلوك شرق میبینیم. باید حسابمان را بكنیم و حواسمان را جمع كنیم چون تاریخ بنگاه بیمه ندارد تا ضمانت كند كه حتماً به راه درست خواهیم رفت. دوم هم اینكه عمر آدمی كوتاه است و عمر تاریخ دراز. هرچند باید انصاف داد كه این آخری دغدغه ای صرفاً شخصی است و در مقیاس تاریخ مقداری ندارد.




http://iranliberal.com/Maghaleh-ha/Ramin_Kamran/Kamran_rokood.htm

تصويري از حسين شهرياري زنداني سياسي سالخورده در ميان جوانان



دستگیری حسین شهریاری، فعال سیاسی سالخورده
به گزاش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسن شهریاری، از فعالان سیاسی حزب پان ایرانیست ظهر روزگذشته پنجم مهرماه توسط دو مامور مسلح اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج در منزل مسکونی خود بازداشت و به کلانتری مهرویلای این شهر منتقل شد و صبح امروز نیز به زندان رجایی شهر کرج انتقال داده شد

خبرگزاری هرانا : به گزاش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسن شهریاری، از فعالان سیاسی حزب پان ایرانیست ظهر روزگذشته پنجم مهرماه توسط دو مامور مسلح اجرای احکام دادگاه انقلاب کرج در منزل مسکونی خود بازداشت و به کلانتری مهرویلای این شهر منتقل شد و صبح امروز نیز به زندان رجایی شهر کرج انتقال داده شد
لازم به توضیح است ایشان در سال 1378 در جریان کوی دانشگاه جزو افراد بازداشت شده بود و پس از آن به دفعات به دادگاه انقلاب احضار و چندین بار نیز بازداشت شد که آخرین بار آن درسال 1386 توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج به اتهام عضویت در مجلس "مخالفین جمهوری اسلامی" و "عضویت در حزب پان ایرانیست" به یکسال و نیم زندان محکوم شد و به علت مشکلات جسمی پانزده روز در زندان به سر برد؛ از آن تاریخ تا کنون برای بازداشت ایشان اقدامی به عمل نیامده بود. این فعال سیاسی قدیمی با 71 سال سن به ناراحتی قلبی دچار است

تیرخلاص زن: کشته شدگان در حال مهمانی رفتن کشته شدند

آتش سوزي در بازار تهران

آقای موسوی و بازگشت به اسلام ناب محمدی- کامران پارسایی

آقای موسوی و بازگشت به اسلام ناب محمدی- کامران پارسایی

آقای موسوی و بازگشت به اسلام ناب محمدی

آقای موسوی در جدیدترین بیانیه خود به تشریح شبکه راه سبز امید و خواسته ها و عملکرد آن را در دوران فعلی پرداختند.تاملی در این بیانیه میتواند کسانی را که خود را به خواب غفلت زده اند و همچنان به حمایت از جنبش سبز می پردازند بیدار کند. به گمان من در چند روز آینده دوستان آقای موسوی دوباره به تجزیه و تحلیل های آن چنانی از این بیانیه خواهند پرداخت.آقای موسوی د رآخرین رهنمود خود دیدگاه های خود را در رابطه با کلیت نظام بیان کردند و خواستار آن شدند تاهوادارانشان به تبعیت از ایشان قدم در راهی بگذارند که که جز به تبثیت نظام دلخواه آخوندی و آسمانی ایشان نخواهد انجامید تا جایی که روشنی می گویند.

(ما خواسته های بسیار روشن و منطقی داری ما حفظ جمهوری اسلامی را میخواهیم و تقویت وحدت ملی و احیای هویت


اخلاقی نظام ما امر غیر متعارف و نا بهنگامی نمی خواهیم . آنچه ما می خواهیم حقوق از دست رفته ملت است.)

آری آقای موسوی خواستار حفظ نظامی هستند که در سی سال گذشته هر گونه حقوق انسانی را زیر پا گذاشته است ایشان به خوبی میدانند که چه کلاه بزرگی برسر ملت شریف ایران گذاشته اند و اینک در جنگ جناحی که خود به راه انداخته اند مردم را به حمایت از خود فرا می خواند . بی شرمی ایشان تا حدی است که به هیچ عنوان اشاره ای به جنایاتی که در طول سی سال از طرف ایشان و هم مسلکانشان بر این مردم رفته نمی کنند آقای موسوی خواستار اجرای کامل قانون اساسی هستند اما باز


هم بیان نمی کنند که به واسطه همین قانون اساسی در دهه شصت و در دورانی که ایشان زمام دار امور بودند هزاران نفر مبارزان این مرز و بوم در زندان های رژیم آسمانی ایشان اعدام شدند

(اما در همین قانون به صراحت اعلام می‌شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی ا جرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوء‌استفاده از موقعیت خود را پیدا نمی‌کند)

آقای موسوی چطور شد که شما به یکباره به فکر اجتماعات قانونی افتادید آنهم درست در موقعی که در جنگ درون حکومتی از رهبر عالیقدر تان رو دست خوردید. از یاد نبرید که در طول سی سال گذشته همواره جوانان برای همین اجتماعات مبارزه کرده اند . امروز ملت ایران خط سبز ترسیمی شما را زیر پا گذاشته و با تحمل انواع مجازات ها برای آزادی مبارزه می کنند. یادتان می آید تظاهرات بزرگ هواداران سازمان های سیاسی دهه شصت را که به فرمان مستقیم خمینی و جنابعالی به عنوان نخست وزیر به خاک وخون کشیده شد . تفکر شما در آن زمان بر این پایه بود که مجاهدین خلق و نیروهای چپ رادیکال ضد انقلاب هستند و ریختن خونشان واجب است . کمی در خلوت خودتان به این بیاندیشید که چه بسیار انسان هایی که در زندان های شما مورد انواع و اقسام شنکجه ها قرار گرفتند. آیا در آن دوران قانون اساسی اسلامی دارای این چنین ظرفیت هایی که امروز ازآن نام می برید نبود ؟ راه دور نرویم تظاهرات دانشجویی سال هفتاد وهشت را حتما یادتان می آید آنهم درست در زمانی که دوست صمیمی و دگر اندیش شما !! آقای خاتمی بر پست ریاست جمهوری تکیه زده بود این تظاهرات به مانند تمام تظاهرات هایی که در طول این سی سال انجام گرفت توسط یاران شما به خاک و خون کشیده شد. هنوز کسی به درستی نمی داند در جلسه تعیین کننده سران حکومت با علی خامنه ای در شب بیست و یک به بیست و دو تیر ماه هفتاد وهشت چه گذشت اما بعد از این جلسه بود، که صدای هراسان علی خامنه ای در سخنرانی نخست خود صلابت یک دیکتاتور سرکوبگر را یافت و فرمان حمله ارازل و اوباش حکومتی به دانشجویان صادر شد . در آن جلسه علی خامنه ای اطمینان یافت رهبران اصلاحات او را در برابر دانشجویان تنها نخواهند گذشت و به این ترتیب بود که حکومت برای سرکوب مصمم شد . بله آقای موسوی هنوز هم به درستی کسی نمی داند در جلسه روز یکشنبه 25 خرداد سال جاری شما با خامنه ای چه گذشت که بعد از آن حکومت بر حملات خود افزود . چیزی که مسلم است اینکه جنابعالی از بعد از این تاریخ برای حفظ نظام و ولایت فقیه دست به مانور هایی زدید که هم در بطن مبارزات مردم باشید و هم با اعلام صریح مواضع خود مبنی بر حفظ نظام که در باور شما در الویت قراردارد قیام مردم را به انحراف بکشانید


آقای موسوی جنبش امروز مردم ایران با فاصله گرفتن از جنگ فدرتی که بین دو جناح از حکومت اسلامی در گرفته توانسته پرچم جمهوریت ایرانی و سکولاریسم را دست گرفته و معادلات شما را برهم بزند. ترس امروز شما براستی قابل فهم است هر روز که می گذرد رژیم به مرگ خود نزدیکتر می شود . دادن بیانیه در خصوص شبکه راه سبز و تشکیل هسته های محلی برای گفتگو کردن های بهتر جز گول زدن مردم و به انحراف کشاندن مبارزات مردمی چیز دیگری نیست


(مظلومتر از انقلاب اسلامی. جمهوری اسلامی و فانون اساس خود اسلا م است. ما خواسنار باز گشت به اسلام ناب محمدی این دین غریب هستیم)

آفای موسوی از یاد نبرید که این دین و انقلاب و قانون و حکومت مظلوم کار را به جایی رسانده که روایت ظلم کردن های آن مرز ها را پشت سر گذاشته است . واقعا که شرم بر شما باد که اینچنین سعی در تحریف واقعیت هایی میکنید که از روز روشن تر است جنایاتی که به مدد همین حکومت و دین مظلوم بر ملت ایران رفته است در هیچ برهه ای از تاریخ ایران نمی توانید بیابید. جنابعالی و دوستان و همکارانتان در داخل و خارج هیچگاه موفق به اجرای سناریوتان نخواهید شد. امروز مردم نوک تیز پیکان مبارزه را به سمت کلیت نظام نشانه گرفته اند و تلاش شما برای به انحراف کشاندن این مبارزه راه به جایی نخواهد برد. ملت ایران با گذر از شبکه راه سبز امید به شما خواهند فهماند که بیخود امیدوار نباشید هدف امروز مردم سرنگونی بی چون و چرای رژیم فاشیستی اسلامی است . و این دور نیست .

لینک بیانیه جدید میر حسین موسوی

http://www.mizankhabar.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1069:--11-------------&catid=1:2009-05-17-13-49-24&Itemid=66

نوشته های داخل پرانتز از متن بیانیه بر گرفته شده است


يكشنبه ۱۵ شهريور388۱

نصب صدها دوربين مدار بسته در تهران

نصب صدها دوربين مدار بسته در تهران

خبرگزاری سپاه پاسداران (فارس): رئيس پليس پيشگيري نيروي انتظامي گفت: 200 دستگاه دوربين مدار بسته در 40 منطقه جرم‌خيز تهران نصب مي‌شود. سردار بهرام نوروزي امروز در نشست تخصصي رؤساي پليس پيشگيري افزود: 400 دستگاه دوربين مدار بسته در مناطق جرم‌خيز تهران نصب خواهد شد كه تا به حال 200 دستگاه از اين دوربين‌ها خريداري شده است و نصب مي‌شود

نوروز جهانی شد

نوروز جهانی شد

خبرگزاري ميراث فرهنگي _ گروه ميراث فرهنگي _ پرونده ثبت جهاني نوروز پس از عبور از فراز و نشيب‌هاي زياد امروز با نمايندگي 7 کشور برگزار کننده اين مراسم و مديريت کشور ايران به فهرست ثبت آثار ناملموس جهاني رسيد.

مسعود علويان صدر، معاون حفظ و احياء و ثبت آثار تاريخي که به منظور شرکت در مراسم ثبت آثار ناملموس جهاني به ابوظبي رفته است در گفتگو با CHN گفت: «حدود ساعت 11 صبح امروز 8 مهرماه نوروز به فهرست ميراث ناملموس جهان پيوست.»

تشکيل پرونده ثبت جهاني نوروز حدود سه سال قبل با شرکت حدود 10 کشور منطقه که بيشتر آن‌ها همسايگان ايران هستند، آغاز شد و در نهايت با حضور 7 کشور به ثبت رسيد. اين کشورها عبارتند از: ايران، هند، جمهوري آذربايجان، ازبکستان، قزاقستان، پاكستان و تركيه

علويان صدر در پاسخ به اين سئوال که چرا کشورهاي تاجيکستان و افغانستان که مراسم نوروز در آن‌ها برگزار مي‌شود در تشکيل اين پرونده نقش نداشتند گفت: «تاجيکستان هنوز به عضويت کنوانسيون ميراث ناملموس جهاني در نيامده است و افغانستان نيز به تازه‌گي به اين کنوانسيون ملحق شده و نتوانست خود را براي همکاري در اين پرونده آماده کند.»

معاون حفظ و احياء و ثبت آثار تاريخي درباره تشکيل پرونده نوروز گفت: «در اين پرونده تمام ريز نکاتي که در برگزاري آيين نوروز وجود دارد ديده شده است. اين ريزنکات قبل و هنگام مراسم نوروز از قبيل خانه‌تکاني، هفت سين و حتي پخت‌وپزهاي زمان عيد و غذاهاي سنتي اين روز را شامل مي‌شود.»

به گفته وي نوروز ايام نو شدن جهان است و موضوع به عنوان يک اصل تاريخي همواره مورد توجه کشورهاي جهان بوده است. نوروز در سرزمين ما از ويژه‌گي‌هاي منحصر به فردي برخوردار بوده و از هزاران سال قبل تا کنون اين مراسم در ايران جشن گرفته مي‌شود

اعتراض انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به تهدید روزنامه‌نگاران

اعتراض انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به تهدید روزنامه‌نگاران

اعتراض انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به
ادامه‌ی بازداشت و تهدید روزنامه‌نگاران و اعمال فشارهای گوناگون بر مطبوعات منتقد

بیش از یک‌صد روز از بازداشت جمعی از روزنامه‌نگاران کشور، در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم و رویدادهای پس از آن می‌گذرد. با وجود آزادی به قید وثیقه‌ی برخی از فعالان مطبوعاتی در چند هفته‌ی اخیر، متاسفانه همچنان جمعی از روزنامه‌نگاران در شرایطی سخت، در بازداشت غیرقانونی به‌سر می‌برند و از سوی دیگر بازداشت و تهدید و اعمال فشار علیه روزنامه‌نگاران منتقد و مستقل ایران، به بهانه‌های گوناگون ادامه دارد

آقایان عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و احمد زیدآبادی، اعضای شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، ازجمله‌ی روزنامه‌نگارانی هستند که هفته‌هاست شرایط دشواری را در حبس و بند، به ناحق، تحمل می‌کنند. تاسف‌بار آن‌که اخبار نگران‌کننده‌ای درباره‌ی چگونگی برخورد با ایشان و نیز دیگر روزنامه‌نگاران شنیده و مطرح شده است

آقایان بهمن احمدی امویی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، مسعود باستانی، فیاض زاهد، رضا نوربخش، علی پیرحسینلو، محسن آزموده، مهدی محمودیان، حسین نورانی‌نژاد، مسعود لواسانی و خانم‌ها هنگامه شهیدی و فریبا پژوه، از جمله روزنامه‌نگارانی هستند که برخی از ایشان یک‌صد روز است در سلول انفرادی و شرایط سخت و دشوار و بدون دسترسی به کتاب و مطبوعات، به‌سر می‌برند. فشارهای روحی و روانی و جسمی وارد شده بر این روزنامه‌نگاران، نه در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی قابل توجیه است و نه با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌نامه‌های بین‌المللی مشابه، نسبتی دارد

افزون بر برخورد خشن با روزنامه‌نگاران و به حبس و بند کشیدن ایشان، باید به احضارها و تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم اهالی مطبوعات (به‌ویژه روزنامه‌نگاران مستقل و منتقد) توسط نهادهای امنیتی نظام اشاره کرد. اتفاق ناگواری که در کنار توصیه‌های مکرر و فشارهای گوناگون بر اندک نشریات منتقد و مستقل موجود، آزادی مطبوعات و فعالیت روزنامه‌نگاران و تحلیل‌گران را در ایران امروز، بیش از هر زمان، به مخاطره افکنده و به‌شدت تهدید می‌کند.

انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با ابراز نگرانی و اعتراض شدید نسبت به روند تاسف‌بار کنونی، از دستگاه‌های مسئول می‌خواهد ضمن آزادی بی‌قید و شرط و فوری تمامی روزنامه‌نگاران و صاحب‌نظران بازداشت‌شده در جریان حوادث پس از انتخابات 22 خرداد، از اعمال فشارهای غیرقانونی بر مطبوعات منتقد، پرهیز نمایند، و آزادی مطبوعات را محترم شمارند. ادامه‌ی روند ناگوار کنونی، نه تنها جایگاه ایران را در جهان، از جهت وضع آزادی بیان و مطبوعات، از آنچه که هست، اسف‌بارتر و رسواتر می‌سازد؛ بلکه فاقد هرگونه توجیه قانونی، دینی، عقلی و عرفی بوده، و نیز مغایر و تهدیدکننده‌ی منافع ملی است.

انجمن دفاع از آزادی مطبوعات
8 مهر 1388

نشریه آلمانی فوکوس: تحریمهای سخت تر و حتی احتمال حمله‌ نظامی

نشریه آلمانی فوکوس: تحریمهای سخت تر و حتی احتمال حمله‌ نظامی

رادیو آلمان: روز اول اکتبر، نمایندگان ایران و آمریکا، برای نخستین بار بر سر مناقشه‌اتمی در ژنو به گفت‌وگو می‌نشینند. باراک اوباما اعلام کرده است که ناکامی در این مذاکرات، تشدید تحریم‌ها را علیه ایران به دنبال خواهد داشت

در آستانه‌ی نشست گروه ۵+۱ و ایران، که این بار نمایندگان دولت آمریکا نیز در آن شرکت دارند، بیشتر رسانه‌های گروهی پیش بینی می‌کنند که این مذاکرات احتمالا به جائی نخواهد رسید و گسترش تحریم‌ها و خطرات دیگر را برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال خواهد داشت


تحریم بنزین

تحلیلگر روزنامه سویسی "آرگاورتسایتونگ" می‌نویسد که در صورت ناکامی مذاکرات روز پنجشنبه‌ی ژنو، بحث گسترش تحریم‌ها، در ابتدا به شورای امنیت سازمان ملل‌ متحد کشیده نخواهد شد، زیرا چین و روسیه همچنان مخالفت آن هستند

"کریستیان نولیست" تحلیلگر آرگاورتسایتونگ خبر می‌دهد که این بار مساله بر سر تحریم‌هائی خواهد بود که در آمریکا از آن با عنوان "تحریم‌های اسمارت" نام می‌برند. سرنخ این تحریم‌ها، را "استوارت لوری" معاون وزارت دارائی ایالات متحده آمریکا در دست دارد. اجرای طرح وی، نیازی به وضع یک قانون رسمی در آمریکا یا قطعنامه سازمان ملل ندارد

بر پایه‌ی نوشته‌ی تحلیلگر سویسی، طرح وزارت دارائی آمریکا، کنسرن‌‌هائی را نشانه می‌گیرد که با ایران معامله می‌کنند. در سال گذشته بیش از ۸۰ بانک در سراسر جهان تسلیم فشار آمریکا شدند و معاملات خود را با ایران قطع کردند. اکنون دولت آمریکا می‌خواهد از این مدل موفقیت آمیز در مورد معامله بنزین با ایران استفاده کند


پمپ بنزین‌ها خالی می‌مانند؟

تحلیلگر روزنامه‌ی آرگاورتسایتونگ، یک روز پیش از نشست ژنو می‌نویسد: «ایران، به دلیل نداشتن پالایشگاه‌های کافی، مجبور است یک سوم بنزین مورد نیاز خود را از خارج وارد کند. آمریکا قصد دارد با تحریم بنزین، رژیم ایران را به کوتاه آمدن در مذاکرات اتمی وادار سازد

اما دولت محمود احمدی‌نژاد در آخرین موضع‌گیری‌های خود اعلام کرده است که حاضر نیست در ژنو بر سر تعطیل برنامه‌ی غنی‌سازی اورانیوم مذاکره کند. علاوه بر این، کشف اسرار دومین مرکز غنی‌سازی ایران در نزدیکی قم، بر بی‌اعتمادی غربی‌ها افزوده است

براساس اطلاعات کریستیان نوریست، مسئولان وزارت دارائی آمریکا، از مدتی پیش با شرکت‌های نفتی، بیمه‌ها و شرکت‌های کشتی رانی‌یی که در معاملات بنزین با ایران شرکت‌دارند تماس برقرار کرده‌اند. مقامات آمریکائی از شرکت‌ها خواسته‌اند که تصمیم نهائی خود را بگیرند: یا فروش بنزین به ایران یا حضور در بازار داخلی آمریکا


بازیگران کهنه و نو در معامله‌ی بنزین

به نوشته‌ی تحلیلگر سویسی، برخی از تامین‌کنندگان بنزین ایران، مثل بی‌پی انگلستان، توتال فرانسه و رلیانس هند، تاکنون معاملات خود را با جمهوری اسلامی متوقف کرده‌اند. سه کنسرن دیگری که بنزین به ایران می‌فروشند، "ویتول"، "ترافیگورا" و "گلنکور" نام دارند که دفاتر مرکزی همه آن‌ها در سویس است. اما بازیگران تازه‌ای نیز وارد صحنه شده‌اند: شرکت مالزیائی "پتروآنس" برای اولین بار در ماه اوت امسال بنزین به ایران حمل کرد.

تلاش‌های آمریکا برای مجاب‌کردن شرکت‌های طرف معامله با ایران، تاکنون جنبه‌ی غیررسمی داشته است. اما یک قانون جدید نیز، از پشتیبانی قاطع کنگره برخوردار است که خرید نفت از این شرکت‌ها را برای ذخیره‌ی انبارهای استراتژیک ایالات متحده آمریکا ممنوع می‌کند. این قانون، در صورت شکست مذاکرات اول اکتبر ژنو، به سرعت به مرحله اجرا در خواهد آمد.

مقامات ایرانی پیشتر اعلام کرده‌اند که در صورت اجرای تهدیدهای آمریکا، ونزوئلا و چین آماده‌ی فروش بنزین به ایران هستند. اما ظرفیت و امکانات پالایش بنزین در این دو کشور روشن نیست


نقش دولت تازه‌ی آلمان

هفته‌نامه‌ی فوکوس آلمان، در مورد نتایج شکست مذاکرات اول اکتبر ژنو، فراتر می‌رود و حمله‌ی نظامی آمریکا یا اسرائيل را نیز محتمل می‌شمرد. این هفته‌نامه به نقل از نیکولاس برنز، که یکی از مجرب‌ترین دیپلمات‌های آمریکا محسوب می‌شود، می‌نویسد: «من، برای مذاکرات ژنو شانس کمی می‌بینم. ایران، در داخل چنان دستخوش شکاف شده که به سختی می‌تواند تسلیم فشار جامعه بین‌المللی شود

برنز، اخیرا از آلمان خواسته است که در زمینه‌ی تحریم جدی ایران راه فرانسه و انگلستان را در پیش بگیرد. با پیوستن حزب لیبرال آلمان به ائتلاف حاکم، امکان این چرخش وجود دارد. آلمان، با سالانه حدود ۴ میلیارد دلار معامله با ایران، یکی از مهمترین شرکای غربی جمهوری اسلامی است

"گیدو وستروله" رهبر حزب لیبرال که قرار است تصدی وزارت خارجه آلمان را به دست بگیرد، در مبارزات انتخاباتی خود بارها بر محوریت حقوق بشر تاکید کرده است. او، ممکن است جمهوری اسلامی را به خاطر زیرپا نهادن حقوق بشر بیش از سلف سوسیال دموکرات خود اشتاین مایر زیر فشار بگذارد

برپایه گزارش فوکوس، اعضای گروه ۵+۱ و آمریکا، همگی تهدید کرده‌اند که اگر مذاکرات ژنو به جائی نرسد، جمهوری اسلامی ایران باید خود را برای مجازات‌های سخت‌تری آماده کند. برای اولین بار، مدودف رئیس‌جمهور روسیه نیز در جریان اجلاس سران گروه بیست اعلام کرد: «بعضی وقت‌ها، تحریم اجتناب ناپذیر می‌شود

فوتبال؛ هراس رژیم از اعتراضات گسترده روز جمعه

فوتبال؛ هراس رژیم از اعتراضات گسترده روز جمعه

ایلنا: فرمانده انتظامي تهران بزرگ با بيان اينكه پليس همچون گذشته در كنار مردم در بازي فوتبال روز جمعه بين پرسپوليس و استقلال حضور دارد، گفت: اگر اقدام مجرمانه‌اي شود و كسي بخواهد نظم و امنيت را به هم بزند، برابر قانون برخورد و بازداشت مي‌شود

سردار عزيزالله رجب‌زاده افزود: در بازي روز جمعه در ورزشگاه آزادي، اگر حركتي هم بشود اقليتي هستند و پليس هم اگر كسي به عنوان مثال نماد سبزي بالا ببرد و بخواهد فضا را سياسي كند، پليس فقط نماد را مي‌گيرد و تذكر مي‌دهد

وي افزود: مردم وقتي به ورزشگاه مي‌آيند مي‌خواهند با آرامش مسابقه فوتبال را ببينند و پليس نيز تنها اگر اقدام مجرمانه صورت گيرد و كسي بخواهد نظم و امنيت را به هم بزند برابر قانون برخورد و بازداشت مي‌كند

رييس‌پليس پايتخت در در مورد تحركات شب گذشته در كوي دانشگاه نيز گفت: شب گذشته موضوع خاصي نبوده و بازداشتي نداشته‌ايم

افزایش فشار بر فعالین دانشجويی سیستان و بلوچستان

افزایش فشار بر فعالین دانشجويی سیستان و بلوچستان

کمیته انضباطی دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان برای 10 دانشجوی این دانشگاه احکام سنگین حذف دو ترم را اعمال کرد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، شهریار حسین بر عضو انجمن اسلامی ادبیات به حذف دو ترم با احتساب سنوات و پیشنهاد اخراج به کمیته انضباطی مرکزی، امین صالحی عضو انجمن اسلامی مهندسی به حذف دو ترم با احتساب سنوات و پیشنهاد اخراج به کمیته انضباطی مرکزی، ستار محمودی دبیر انجمن اسلامی اقتصاد به حذف دو ترم با احتساب سنوات، سینا قاسمی دبیر انجمن اسلامی مهندسی به حذف دو ترم با احتساب سنوات، سجاد بریمانی عضو انجمن اسلامی مهندسی به حذف دو ترم با احتساب سنوات، محسن خوش نیت عضو انجمن اسلامی اقتصاد به حذف دو ترم با احتساب سنوات، علی لطفی عضو انجمن اسلامی مهندسی به حذف دو ترم با احتساب سنوات، میثم شمسی عضو انجمن اسلامی ادبیات به حذف دوترم، حسین رستگار به حذف دو ترم، آرمین قرا گزلو به حذف دو ترم محکوم شدند .

دلیل صدور احکام یاد شده از سوی کمیته انضباطی، تجمع های اعتراضی دانشجوئی نسبت به تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری دهم است که به مدت ده روز در این دانشگاه ادامه داشت .

همچنین صدور این احکام برای دانشجویان، به استناد بندههای 3/2/ب و 5/ج است. مطابق با آئین نامه انضباطی دانشگاهها بند 3/2/ب مربوط به ایجا اخلال در نظم آموزشی و اداری دانشگاه است. این مسئله در حالی است که هیچ یک از تجمعات اعتراضی دانشجویان منجربه لغو امتحان یا برگزاری کلاس نشده است و در زمان برگزاری تجمع های دانشجوئی، دانشگاه روال طبیع اداری خود را دنبال می کرد. همچنین بند 5/ج نیز مربوط به ایجاد بلوا در دانشگاه در جهت ضربه زدن به ارکان نظام با همکاری و هماهنگی قبلی با گروههای غیر قانونی خارج از دانشگاه است که در این مورد نیز همه تجمعات دانشجویان حداقل در جهت تقویت رکن جمهوریت نظام بوده است

علاو بر این حراست دانشگاه علی پارسا دبیر سابق انجمن اسلامی ادبیات و مرتضی سیمیاری دبیر سابق انجمن اسلامی اقتصاد و عضو کنونی شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را به دانشگاه ممنوع الورود اعلام کرده است .

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، از زمان انتصابات جدید در معاونت دانشجوی دانشگاه تقریبا همه نشریات منتقد توقیف شده اند و انجمن های اسلامی در مرحله اول با تعلیق روبرو شده و در مرحله بعد انجمن اسلامی دانشکده فنی به آتش کشیده شد و انجمن های اسلامی ادبیات و اقتصاد مورد غارت قرار گرفته و اموال آنها دزدیده شد. هم چنین برخورد با دانشجویان منتقد نیز شدت گرفته است. بگونه ای که اوایل ترم گذشته نیز 8 تن ازدانشجویان به دانشگاه ممنوع الورود و به احکام سنگین انضباطی محکوم شدند

گفتنی است موج سرکوب و فشار علیه دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور که طی دو ماه گذشته آغاز شده هم چنان ادامه دارد و تاکنون صدها دانشجو از دانشگاه های مختلف به نهادهای انضباطی قضائی و امنیتی احضار شده اند

نامه جمعی از دانشجويان محروم از تحصيل بهايی

نامه جمعی از دانشجويان محروم از تحصيل بهايی
خبرگزاری هرانا : این نامه با موضوع دانشجویان بهائی ایران و دیوان عدالت اداری توسط دانشجویان محروم از تحصیل "فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری" نوشته و توسط کمیته حق تحصیل مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر می شود

در سالهای گذشته، ده ها دانشجو یا دانش آموز بهائی محروم از تحصیلات عالیه به دیوان عدالت اداری مراجعه و از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شکایت نموده اند. البته این شکایت پس از مراجعات مکرر به خود وزارت علوم انجام شده است. در حقیقت هرگاه جوانان بهائی با مشکلی در راه ادامه تحصیل خود برخورده اند، به سازمانهای مربوطه از جمله سازمان سنجش، وزارت علوم و وزارت کشور، مراجعه و احقاق حق نموده اند. امّا علیرغم همکاری و همدردی خصوصی بسیاری از مسئولان، هر بار به بهانه ای و در مرحله ای تقاضای مشروع ایشان را مبنی بر ادامه تحصیل در وطن خود نپذیرفته اند

متأسفانه دیوان عدالت نیز از این نوع برخورد مستثنی نیست. قضات دیوان طبق تبصره ای صلاحیت صدور رأی در مورد آراء شورای عالی انقلاب فرهنگی را ندارند و از آنجایی که بهائیان به حکم شورا از ورود به دانشگاه و ادامهء تحصیل محرومند، از قضات دیوان عدالت نیز کاری بر نمی آید. متن این تبصره را یکی از قضات شعبهء 5 دیوان، قبل از صدور رأی به یکی از دانشجویان بهائی نشان داده بود و پیشاپیش از اینکه کاری از دستش بر نمی آید عذرخواهی نموده بود. بدین ترتیب حتی در مواردی که شکایت دانشجویان بهائی در دیوان پذیرفته و وارد چرخهء اداری می شود، کاری از پیش نمی رود و در جوابِ درخواستِ «لغوِ دستور وزارت علوم مبنی بر محرومیت از تحصیل»، دیوان «قرار رد درخواست مطروحه» را اعلام می نماید و رأی زیر را صادر می کند:
«مستندا به مصوبه شماره د.م/1327 مورخ 6/12/69 شورای انقلاب فرهنگی که به تایید و تنفیذ مقام عظمای ولایت نیز رسیده است حکم برَدِ شکایت مطروحه را صادر و اعلام می نمایند.»

بدین ترتیب دانشجوی بهائی همچون والدین خود که در دههء 50 از تکمیل تحصیلات خود محروم شده اند -و چه بسا حتی دو واحد به فارغ التحصیلی شان باقی مانده بوده- از تحصیل در دانشگاه های رسمی کشورش محروم می-گردد. او مجبور می شود باور کند که سخن از آزادی دین و مذهب در کشورش شعاری بیش نیست چرا که اعتقاد قلبی و تنها اعتقاد قلبی اش را اتهامی می دانند که با توجه به آن حق ادامه تحصیل را از او می گیرند. به راستی یک جوان 18 ساله را که هیچ خلافی انجام نداده است به چه دلیلی می توان از ورود به دانشگاه محروم ساخت، وقتی در دوران تحصیلش در مدرسه به عنوان الگوی اخلاقی هم مدرسه ای هایش معرفی می شده، وقتی به نص صریح پیامبرش به اطاعت از حکومت مأمور است و با تمام وجود این حکم را پذیرفته و اجرا می نماید؟ اگر دلیل قابل قبولی برای این محرومیت وجود دارد، چرا کارمند دلسوز سازمان سنجش کشور با تعجب پرونده ها را بررسی می کند تا دلیلی برای پذیرفته نشدن رتبهء دورقمی کنکور در دانشگاه بیابد، و سرانجام پس از ساعتی تلاش، روی کارنامهء کنکورت می نویسد «بهائی» و می گوید "این مشکلی است که ما بیست سال است با بهائی ها داریم"؟ اگر دلیلی برای این محرومیت هست، چرا وزارت علوم پاسخ موجهی برای علت محرومیت جوانان بیگناه بهائی از تحصیلات عالیه ارائه نمی دهد؟ چرا پس از ساعتها که در سالن انتظار وزارت کشور برای ملاقات با مسئول امور اقلیتها منتظرت می دارند، سرانجام با عذرخواهی مأمور سالن مواجه می شوی که می گوید 20 روز دیگر بیایید چون مسئول مربوطه در مرخصی به سر می برد؟
از همه دردناکتر اتهاماتی است که برای توجیه این ستم آشکار به جوانان بهائی – و اگر دقیقتر بگوییم، به طفل صغیر تا پیر زمین گیر بهائی¹- می زنند، که جاسوس و عامل بیگانه اند!. این همان تهمتی است که به خاطرش هفت نفر مدیران جامعهء بهائی را ماههاست در بازداشت نگه داشته اند، مدیرانی که با پشتکار سالهاست کوشیده اند حقوق دانشجویان بهائی را بازپس گیرند، مدیرانی که همچون دیگر بهائیان ایران عاشق وطنشان هستند و از جان مایل بوده و هستند تا خدمتی به ایران عزیز که مهد آئین آسمانی شان است بکنند.

فدا محمودی، افروز میرزایی، مسعود محمودی، رزیتا تشکر، ژیلا کشاورز رهبری

نگرانی از وضعیت سلامت دو تن از زندانیان مسیحی در اوین

نگرانی از وضعیت سلامت دو تن از زندانیان مسیحی در اوین

شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان: پس از گذشت نزدیک به ۷ ماه از بازداشت مریم و مرضیه دو دختر مسیحی توسط دادگاه انقلاب تهران و نگهداری آنان در زندان پر حاشیه اوین ، سلامتی این دو زندانی در هاله ای از ابهام قرار دارد و گزارشات نگران کننده ای از وضعیت جسمانی و روانی آنها پی در پی به گوش میرسد .

به گزارش تارنمای مسیونهای مسیحی ( ام ان ان ) ، منابع نزدیک به امور این دو زندانی مسیحی گزارش میدهند که وضعیت سلامت این دو دختر جوان رو به وخامت بیشتری گذاشته است . این گزارش حاكی است که هردوی آنها پس از بازداشت با مشکلات جسمانی مواجه بوده اند که روز به روز این مشکلات بیشتر شده است.

بنظر می رسد عدم توجه مسئولان زندان به مشکلات جسمی و بیماری این دو زندانی عقیدتی یکی از روشهای اعمال فشار بر آنان به منظور اعتراف گیری و وادار کردن آنان به انجام درخواستهای غیر قانونی مسئولین زندان باشد. مسئله بی توجهی به بیماریهای آنها در زندان یکی از ترفندهای قاضی برای فشار بر این دو زندانی است، قاضی در آخرین احضار آنها به دادگاه جهت تفهیم اتهام تلویحا گفته بود که به زندان برگردانده شوند تا در اعتقادات و گفته هایشان تجدید نظر کنند. !

همچنین در این گزارش آمده که این دو تن از نوكیشان مسیحی در حال حاضر با گلو درد ، دردهای غیر معمول در ناحیه شکم و همینطور سر دردهای دائمی روبرو هستند. مرضیه در حال حاضر احتیاج شدید به معالجه دندانهایش دارد که دچار عفونت شده است و در موقعیت دشواری قرار دارد . این مسئله در صورت بی توجهی میتواند تبدیل به یک مشکل بزرگ جسمی در سراسر بدن او شود .

این نوكیشان مسیحی در حال حاضر در یک اطاق عمومی با ۲۷ زن دیگر به سر میبرند که تراکم بالا میتواند به سرعت باعث گسترش بیماریهای واگیر نظیر آنفلونزا در بین آنها بشود .

در مجموع وضع بهداشتی این دو زندانی مسیحی بسیار بد و نگران کننده گزارش شده است . مرضیه امیرزاده ۳۰ ساله و مریم رستم پور۲۷ ساله اکنون نیاز فوری به درمانهای پزشکی زیر نظر پزشک متخصص و با مراقبتهای ویژه دارند .

كمیته مسیحیان درمجموعه فعالان حقوق بشر ضمن ابراز نگرانی خود در مورد سلامتی روحی و جسمی این زندانیان عقیدتی، اجازه درمان برای آنان را جزء حقوق انسانی ایشان ارزیابی می نماید و از مسئولان مربوطه رعایت حرمت انسانی و تضمین حق حیات این زندانیان را انتظار دارد. و اعلام می دارد كه مسئولیت جان و سلامت این زندانیان مستنقیما بر عهده مسئولان مربوطه خواهد بود.

لازم به یاد آوری است كه مریم و مرضیه در تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۷( ۵ مارچ ۲۰۰۹) بخاطر اعتقادات دینی اشان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و هم اكنون در زندان اوین بسر می برند .

همچنین در مورخه ۱۸ مرداد سالجاری ( ۹ آگوست ۲۰۰۹) نیز اولین دادگاه تفهیم اتهام این نوكیشان مسیحی برگزار گردید كه رئیس جلسه از آنان خواسته بود تا ایمان مسیحی خود را در حضور دادگاه انکار نمایند.، كه مریم و مرضیه در پاسخ به این درخواست گفتند "ما ایمان و اعتقادات خود را انکار نخواهیم كرد

آزمایش سیستم جدید ارسال پارازیت توسط سپاه پاسداران

آزمایش سیستم جدید ارسال پارازیت توسط سپاه پاسداران

سایت درویشان انفو: روز شنبه سپاه سیستم جدید ارسال پارازیت خود را با قدرت بالای 1 گیگاهرتز در تهران تست میکند
خبرهای موثق رسیده از یکی از کارمندان شرکت مخابراتی صا ایران ( وابسته به سپاه ) حاکی از آن است که سیستم مجهز روسی ارسال پارازیت كه اغلب در جنگ هاي مدرن الكترونيك براي اختلال در رادارها استفاده مي شود با تغییرات غیر استاندارد صاایران به قدرت بالایی برای ارسال امواج دست یافته است . در اين سیستم اسيلاتورهايي در پهناي باند مايكروويو استفاده شده كه تمامي كانال هاي ماهواره اي را دچار اختلال میكند قدرت باندهاي ارسال شده بسیار بالاتر از قدرت امواج مايكروويو يعني از 1 تا چند گیگا هرتز است ! که اثرات بسیار سوء براي بدن انسان و موجودات زنده دارد . از بين رفتن تعادل دماي بدن، براي انسان مرگ آور است و بيشتر از يك بمب اتمي براي افراد خطرناك است . یادآور میشود که این کارمند صا ایران درباره مضرات این امواج و جلوگیری از آسیبهای مرگ آور که منجر به سرطانهای خونی و هورمونی ( عقیم شدن ) انسان میشود . اعلام کرد که این تست از ساعت 11 صبح روز شنبه قرار است در یکی از مناطق جنوبی تهران که محل دقیق آن هنوز اعلام نشده به مدت 15 ساعت انجام شود .
که تنها راه جلوگیری از عوارض این تشعشعات خروج از منطقه تست یعنی جنوب شهر است

پنج سال حبس تعزیری برای یکی از فعالان دانشجویی

پنج سال حبس تعزیری برای یکی از فعالان دانشجویی

روزنامه سرمایه: پنج سال حبس تعزیری برای کیوان امیری الیاسی از فعالان دانشجویی صادر شد. دیروز جلسه رسیدگی به اتهامات کیوان امیری الیاسی از فعالان دانشجویی در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مغیثه برگزار شد. در این دادگاه کیوان امیری به همراه وکیل حضور یافت و در برابر اتهامات تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای بر هم زدن امنیت کشور از خود دفاع کرد. روند محاکمه به گونه ای بوده که مورد اعتراض آقای مهدی حجتی وکیل این فعال دانشجویی به دلیل سلب حق دفاع آزاد موکل قرار گرفته است. مساله قابل ذکر اینکه دقایقی پس از ختم محاکمه، حکم کم سابقه و بسیار سنگین پنج سال حبس تعزیری از سوی قاضی صادر و به وی ابلاغ شد. کیوان امیری الیاسی از جمله دانشجویان طیف چپ است که در آذرماه 1386 در جریان دستگیری گسترده این دانشجویان بازداشت و مدت 58 روز را در زندان اوین بند 209 سپری کرده و با قرار وثیقه 50 میلیون تومان آزاد شده است

شرایط وخیم بهروز جاوید تهرانی در زندان

شرایط وخیم بهروز جاوید تهرانی در زندان

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

بهروز جاوید طهرانی نزدیک به 6 ما ه است که در شرایط قرون وسطائی بسر می برد
بنابه گزارشات رسیده از بند 1 زندان گوهردشت کرج،زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی نزدیک به 6 ماه است که در بند 1 زندان گوهردشت تحت شکنجه های جسمی و شرایط طاقت فرسا قرار دارد.
زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی اخیرا به قسمت حسینیه که سلولهای انفرادی در آن قرار دارد منتقل شده است. محلی که به حسینیه معروف است، محل نگهداری زندانیان است که دچار ناراحتی روحی شدید هستند و افراد خطرناک می باشند بجای انتقال این زندانیان نگون بخت به بیمارستانهای روانی آنها را در این محل نگهداری می کنند . معمولا بعد از تمامی فشارها که علیه زندانی سیاسی بکار برده می شود و قادر به در هم شکستن آنها نیستند آنها را به این محل منتقل می کنند.زندانی سیاسی در این محل از امنیت جانی برخوردار نیستند. زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بارها توسط بخشی از قاتلین زهرا کاظمی روزنامه نگار ایرانی-کادایی مورد شکنجه وحشیانه قرار گرفت و این فرد اخیرا باز هم اورا تحت شکنجه های وحشیانه جسمی قرار داده است و هنوز آثارشکنجه و کبودی بر روی بدن او باقی است
حسینیه تشکیل شده است از یکی سلول نسبتا بزرگ در آن یک موکت بسیار کثیف که بوی تعفن از آن بر می خیزد، دارای سقف کوتاه و دریچه های کوچک که کاملا پوشیده شده است و نور طبیعی به درون سلول نمی تابد. این سلول نسبتا تاریک می باشد بطوری که بعد از مدتی چشم زندانی دچار ناراحتی می شود. زندانیان کف خواب هستند و فقط 2 پتو به آنها داده می شود که یکی از آنها را بعنوان زیرانداز و دیگری را برای رو انداز بکار می برند. این در حالی است که در سرمای زیاد زمستان زندانی از سرما قادر به خوابیدن نیست.پتوها بسیار کثیف و بوی بسیار بد آن مانع استراحت زندانی می شود.غذای زندانیان به لحاظ کمی بسیار کم است به هر زندانی در روز یک چهارم نان داده می شود و اکثر به آنها سیب زمینی داده می شود که بسیار کم است .غذای زندانی در حدی بخور و نمیر است.غذای زندانیان فاقد پروتئین و ویتامین مورد نیاز بدن آنها است. بین زندانیانی که دچار ناراحتی روحی هستند هنگام دادن جیره غذایی بخاطر کمبود آن گاها درگیریهای شدید فیزیکی ایجاد می شود.
زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی نزدیک به 6 ماه است که در بند 1 معروف به بند آخر خطیها تحت شکنجه های جسمی و شرایط غیر انسانی قرار دارد.طولانی ترین مدتی است که یک زندانی سیاسی در این بند بسر برده است.
خانواده آقای جاوید طهرانی تا به حال موفق به ملاقات حضوری با او نشده اند و هر از چند هفته یکبار به مدت کوتاهی می توانند با او ملاقات کابینی داشته باشند.
کسانی که در شکنجه و اذیت و آزار او نقش دارند عبارتند از علی حاج کاظم رئیس زندان که بدستور وی به این شکنجه گاه منتقل شده است،علی محمدی معاون زندان ، کرمانی و نبی الله فرجی نژاد رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان،بخشی از قاتلین زهرا کاظمی و شکنجه گر بند 1 زندان همراه با تعدادی از پاسداربندها صورت می گیرد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نسبت به خطر جدی که جان زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی را مورد تهدید قرار میدهد هشدار میدهد.و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سایر سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات فوری برای نجات جان این زندانی سیاسی است.

8 مهر 1388 برابر با 30 سبتامبر 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

دروغ های احمدی نژاد؛ عکس روی جلد روزنامه نشنال پست کانادا


دروغ های احمدی نژاد؛ عکس روی جلد روزنامه نشنال پست کانادا
احمدی نژاد: چی هسته ای؟
اوه کارخونه غنی سازی رو می گيد!
پاک از يادم رفته بود.
مگه می شه من به شما دروغ بگم؟

نامه افشاگرانه همسر یکی از قربانیان سناریوی گرداب

نامه افشاگرانه همسر یکی از قربانیان سناریوی گرداب

خبرگزاری هرانا : فاطمه افتخاری همسر سعید ملک پور، متهم ردیف اول معرفی شده با نام سیاوش حسین خانی در پروندهی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی است.
به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وی پس از بازداشت همسر خود در فروردین ماه سال جاری با انتشار نامه ای نسبت به افشاگری در خصوص سناریو سازی دستگاه امنیتی به نوبه خود اقدام نمود. دستگاه امنیتی با تهدید خانم افتخاری نامبرده را مجبور به سکوت کرد که نهایتاً نامبرده پس از سپری شدن ماهها سکوت با مشاهده وضعیت مخاطره آمیز همسر خود علیرغم تهدیدات جاری با ارسال نامه ای که عیناً در ذیل می آید به سکوت خود پایان داد

با سلام
بعد از انتشار نامهٔ اول اینجانب در سایت مجموعه فعالان حقوق بشر،خانواده من در تهران تهدید و به دادگاه احضار شدند. و با این مطلب که با رسانه ایی کردن این قضیه شما بر علیه همسرتان عمل می‌کنید، من را مجبور به سکوت کردند
از ستون حوادث روزنامه ایران، متوجه شدم که پرونده همسرم، سعید ملک پور، با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به اتهام فساد في‌الارض به دادگاه انقلاب فرستاده شد
دو هفته پیش، طی‌ تماس تلفنی با اینجانب در کانادا، ابتدا از باب دوستی‌ و نصیحت، حرفهای نامربوط بسیاری به همسرم نسبت دادند، گویی که من با ایشان تازه آشنا شده ام!! وقتی ‌متوجه شدند که اینگونه صحبت‌ها در بنده تاثیری ندارد، شروع به تهدید اینجانب کردند، که اینجا تحت نظر هستم و کوچکترین فعالیت یا مصاحبه در راستای رسانه ایی کردن این جریان عواقب جبران ناپذیری برای من خواهد داشت، از جمله دستگیری من و بازگرداندن من به ایران! این تهدید ها، با توجه به سکوت اجباری من، ابتداً بسیار عجیب مینمود، اما با مشاهده خبر امروز، علت آن برایم روشن شد
متاسفانه با اینکه پرونده به دادگاه انقلاب فرستاده شده، اما همچنان اجازه دسترسی وکیل به پرونده داده نمی‌شود و تا کنون از جزییات پرونده و اتهامات اطلاع دقیقی به دست ما نرسیده است. تنها اطلاعات اندک ما در طی ملاقات خانواده بعد از گذشت هشت ماه از آخرین ملاقات با ایشان در زندان اوین، حاکی از این است که برای اعتراف گیری از همسرم، روشهای مشابه سایرین نظیر خوراندن اجباری دارو‌های آرامبخش و توهم زا در هفته‌های اول دستگیری، شکنجه‌های شدید جسمی‌، و تنهایی‌های طولانی‌ مدت و طاقت فرسا در سلول انفرادی جهت تضعیف روحیه استفاده شده است. بر مبنای گفته های خانواده، ضعف شدید جسمی‌ سعید و مشهود بودن لرزش دست و بدن نشان از تداوم فشارهای جسمی‌ و روحی‌ بسیار بر او دارد. قابل ذکر است همسرم بیش از ۱۰ ماه از این یک سال را در سلول انفرادی بند ۲ الف سپاه پاسداران سپری کرده است، این بند مخوف، همان است که عزیزانی چون ابطحی، عطریانفر و ... را واداشت در مدتی بسی کوتاه تر بر علیه خود و اعتقاداتشان هر آنچه را بازجو در ذهن می پروراند، بر زبان جاری کنند

نکتهٔ نگران کننده اینجاست که در ملاقاتی که من در ۲۱ آذر ۱۳۸۷ با سعید داشتم، همسرم شدیدا نگران روند مستند سازی های خلاف واقع از سوی کارشناسان پرونده بود. وی عنوان کرد، او را به اتاقی‌ بردند و مجبور کردند که با خانمی از پای تلفن حرفهایی بزند که نشان از روابط غیر شرعی داشته باشد!! و همسرم که آن خانم را نمی‌‌شناخت، از این بابت نگران بود که "اگر آن بندهٔ خدا متأهّل باشد چه؟! ممکن است در دادگاه حد اسلامی برای آن خانم‌ قائل شوند". این نگرانی همسرم، در عین اینکه خود در مظن بزرگترین اتهام است، نشان از درستکاری و وجدان آگاه ایشان است. شخصیتی که نه تنها من، بلکه تمام دوستان و همکاران قدیم همسرم از ایشان میشناسند

به گفته خود سعید، عمده اعترافات غیرواقعی‌ و تن دادن به خواسته‌های کارشناسان پرونده تنها به دلیل تهدیدهای جدی بر علیه اینجانب بوده است. گویا در طی‌ حضور من در ایران، بطور مستمر بنده تحت نظر بودم. لازم به ذکر است که در تنها ملاقات اینجانب با همسرم، ایشان به طور عجیبی‌، ملتمسانه از من خواهش میکرد که به کانادا برگردم. مضحک بودن روند اعتراف گیری به آنجا رسیده که در جریان آخرین ملاقات، سعید از اعتراف دروغین ارتکاب به قتل نیز، علیه خود به خانواده خبر داده است.

موردی که برای اولین بار در اینجا مطرح می کنم، طبق اذعان صریح یکی از کارشناسان پرونده در زمانی که در ایران بودم، واداشته شدن سعید به همکاری فنی در مرکز سایبری گرداب است. تخصص اصلی‌ سعید امنیت شبکه و مدیریت بانک اطلاعاتی می باشد. در طی جریانات بعد از انتخابات، ضعف گروه گرداب در مهار اطلاع رسانی اینترنتی، طبق اقرارات خود این گروه، سبب شد که بسیار نیازمند تخصص افرادی همچون همسر من باشند و با تهدید خانواده و همسر، وی را مجبور به همکاری کنند. طبقه آنچه قاضی پرونده قبلا گفته بود، قرار بود که دادگاه سعید در تاریخ ۳۰ خرداد برگزار شود، که اتفاقات بعد انتخابات، و احتمالا نیاز گروه گرداب به تخصص همسرم باعث تاخیر در این ماجرا شد. چه بسا گروه‌های متعددی برای هک کردن سایت گرداب تلاش کردند ومتاسفانه چندان کاری از پیش نتوانستند ببرند و من مطمئنم که تخصص بالای همسر من در این امر بی‌ تاثیر نبوده است.
و براستی که بایست به سوگ نشست حقانیت، صداقت وعدالت این جمهوریت نیم بند اسلامی را که نه قانون و قانونمداری می داند و نه شریعت و مرجعیت
با احترام
فاطمه افتخاری

---------
درباره سعید ملک پور
سعید ملک پور، متهم ردیف اول معرفی شده با نام سیاوش حسین خانی در پروندهی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی است.
وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤ خورشیدی، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقه ی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. نامبرده در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد، که با توجه به بازداشت، در حال حاضر چنین امکانی حاصل نشده و ادامه ی تحصیل به تعویق افتاده است. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا اشتغال به طراحی وب سایت برای اشخاص و شرکت های مختلف داشته است

Tuesday, September 29, 2009

شیر بی یال و اشکم آقای گنجی

شیر بی یال و اشکم آقای گنجی

حتما آن داستان معروف را در مثنوی خوانده‌اید. شخصی رفت نزد یک خالکوب تا در پشت کتفش عکس شیری را خالکوبی کند. یارو تا شروع به کار کرد و تا اولین سوزن را به گرده آن شخص زد فورا صدای آخ آخ‌اش درآمد و گفت کجای شیر را داری می‌کشی؟ خالکوب مثلا گفت: دمش را.
شخص گفت: نه نه لازم نیست این شیر دم داشته باشد. برو سراغ قسمتهای بعدی.
دوباره تا خالکوب دست به کار شد و سوزن خالکوبی را در بدن آن شخص فرو کرد باز صدای آخ آخش بلند و گفت: دست نگه‌دار! کجایش را داری میکشی؟
خالکوب گفت: شکمش را.
طرف گفت: لازم نیست این شیر ما شکم داشته باشد. برو سراغ قسمتهای بعدی.
و خلاصه همینطور هرگاه که آن خالکوب بیچاره شروع میکرد جایی از تصویر شیر را برگرده آن شخص بکشد٬ داد و هوار این شخص به آسمان بلند میشد و میگفت از کشیدن این قسمت از تصویر هم صرفنظر کن.
آخر سر خالکوب بیچاره کلافه شد و گفت:

شير بی دُم و سر و اشكم كه ديد؟
اينچنين شيرى خدا خود نآفرید
چون نداری طاقت سوزن زدن
از چنین شیر ژیان رو دم مزن
اى برادر صبر كن بر درد نيش
تا رهى از نيش نفس شوم خويش‏

حالا شده قضیه مبارزه آزادیخواهی مردم ایران و نقطه‌نظرات آقای گنجی و برخی دوستان.

گفتند هرکاری میخواهید بکنید ولی هیچوقت از حمله نظامی حمایت نکنید.
گفتیم: روی چشم!
گفتید نیروهای خارجی اصلا دخالت نکنند ما خودمان از پس این نظام دیکتاتوری برمیآییم.
گفتیم: حق باشماست. نیروهای خارجی همه خفه!
گفتید که تحریم اقتصادی صلاح نیست چون دودش به چشم مردم میرود.
گفتیم: خیلی خوب. تحریم اقتصادی را هم میگذاریم کنار.
گفتید: تحریم بنزین را هم فراموش کنید.
گفتیم: بروی چشم! آن هم بخاطر گل روی شما!
گفتید: مبارزه هم میخواهید بکنید باید مبارزه مسالمت‌آمیز باشد نه خشونت‌‌بار.
گفتیم: آنهم روی چشم!. دیگه چه فرمایشی دارید؟
گفتید: وقتی هم خواستید مبارزه مسالمت‌آمیز بکنید شعارهای «ساختارشکن» هم ندهید.
گفتیم: ای بابا!... یک دفعه بگویید اصلا مبارزه نکنید دیگه.... فرمایش دیگری ندارید؟
گفتید: چرا. یک چیز دیگه ای هم هست. آنهم اینکه شما اگر برانداز هستید راه خودتان را از ما جدا کنید!
گفتیم: اصلا معلومه شما طرف ما هستید یا طرف آنها؟
این چه طرز مبارزه کردن است که نه حمله نظامی باشد نه تحریم باشد نه براندازی نه فشار نه سختی نه اعمال قدرت؟
خودبخود که این حکومت شرش را از سر ما کم نمیکند. آخر نمیشود هم عکس شیر را بخواهیم بر گرده مان داشته باشیم و هم تحمل سوزن های خالکوبی را نداشته باشیم. چنین شیر بی یال و اشکمی را هنوز خدا نیافریده است


http://mollah.blogspot.com/2009/09/blog-post_300.html

آیا نشان " شیرو خورشید " ریشه در هزاره های کهن ما دارد؟'۹'

آیا نشان " شیرو خورشید " ریشه در هزاره های کهن ما دارد؟


در بخشهای گذشته گفته شد:

۱- ایران از کی دارای پرچم شد؟ ۲- آیا درفش کاویان فریدونی، که فردوسی از آن می گوید واقعیت دارد، یا افسانه ای بیش نیست؟ ۳- در درازای تاریخ، چه بر سر درفش کاویانی فریدونی آمد؟ ۴- در دوران چیرگی تازیان برایران، چه کسانی پرچم دردست گرفتند؟ ۵- شیر از چه زمانی برروی پرچم آمد؟ ۶- خورشید چرا و چگونه بر روی پرچم آمد؟ ۷- آیا نشان" شیرو خورشید " ریشه در هزاره های کهن ما دارد؟ ۸- کهن ترین نشانی که از " شیروخورشید " بر جای مانده از چه زمانی است و در کجاست؟ ۹- روانشاد احمد کسروی در کجای پژوهش های خود دچار لغزش شد؟ ۱۰- سه رنگ سبز و سپید و سرخ از کی بر روی درفش ایران آمد؟ ۱۱- این سه رنگ هر یک چه معناهایی دارد؟ ۱۲- پرچم ایران، در زمان نادر شاه چه ویژگی داشت؟ ۱۳- شمشیر در چه زمانی و به دستور چه کسی به دست شیر داده شد؟ ۱۴- آغا محمد خان قاجار، چه دگرگونی هایی در پرچم ایران پدید آورد؟ ۱۵- امیر کبیر چه نقشی در طرح ریزی پرچم امروزی ما داشت؟ ۱۶- قانون اساسی مشروطیت در یکسدو چهار سال پیش (۱۰۴) در باره ی پرچم ما چه می گوید؟ ۱۷- چرا اصل پنجم قانون اساسی مشروطیت گنگ و دست و پا شکسته است؟ ۱۸- چگونه آخوندهای آغاز مشروطیت را راضی به" شیر و خورشید " بر روی پرچم ایران کردند؟ ۱۹- آیا گزاردن نقش تاج در بالای خورشید قانونی و درست است؟ ۲۰- در زمان نخست وزیری دکتر اقبال، چه کاری در تفسیراصل پنجم قانون اساسی مشروطیت انجام شد؟

و در این بخش ۹ و بخش پایانی می شنویم ............................

دکتر ناصر انقطاع

حمایت چین از رژیم و نابود شدن نساجی ایران

گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران از اعتراضات مردمی در روز 27 شهریور _ تهران

صدور احکام تعلیق از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه بابل

صدور احکام تعلیق از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه بابل

خبرنامه امیرکبیر: پس از احكام سنگین دادگاه غیر قانونی انقلاب بابل در مورد فعالین دانشجویی دانشگاه صنعتی بابل، همچنان فشارهای زیادی بر فعالین دانشجویی این دانشگاه و خانواده های آنان اعمال می شود.

تعدادی از دانشجویان این دانشگاه به اداره اطلاعات شهر بابل نیز احضار شده اند. با شروع سال تحصیلی جو دانشگاه به شدت امنیتی است به گونه ای که تجمع دانشجویان به شدت تحت نظر گرفته می شود. بنابر گزارش دانشجویان این دانشگاه از ابتدای سال تحصیلی تعدادی از مامورین لباس شخصی در مقاطعی در دانشگاه دیده شده اند.

کمیته انضباطی دانشگاه بابِل نیز به تازگی احکامی برای تعدادی از دانشجویان این دانشگاه صادر کرده است. احكام انضباطی صادر شده توسط این کمیته برای دانشجویان دانشگاه بابِل به شرح زیر است:

محسن برزگر: یک ترم تعلیق با احتساب سنوات + یک ترم تعلیق بدون احتساب سنوات که از قبل معلق شده بود و اکنون اجرایی شده.

نیما نحوی: یک ترم تعلیق بدون احتساب سنوات + دو ترم محرومیت از امکانات رفاهی نظیر خوابگاه و وام و ...

محمد علمی (دبیر اجرایی انجمن اسلامی): یک ترم تعلیق بدون احتساب سنوات + دو ترم محرومیت از امکانات رفاهی نظیر خوابگاه و وام و ...

حسام الدین باقری (دبیر سیاسی انجمن اسلامی): یک ترم تعلیق با احتساب سنوات

ایمان صدیقی: یك ترم تعلیق با احتساب سنوات

كاوه دانشور: یك ترم تعلیق بدون احتساب سنوات

سیاوش سلیمی نژاد: توبیخ کتبی با درج در پرونده

امیرکسری کیانی (سرپرست سابق شورای صنفی): توبیخ کتبی با درج در پرونده

راضیه دیلم صالحی (دبیر زنان انجمن اسلامی): توبیخ کتبی با درج در پرونده

معین اسلامی جم (دبیر تشکیلات انجمن اسلامی): توبیخ کتبی بدون درج در پرونده

احکام انضباطی حمیدرضا جهان تیغ و احمد محمدنیا تاکنون اعلام نشده و این در حالی است كه مطابق آیین نامه كمیته انضباطی باید طی یك ماه پس از جلسه ی دفاعیه احكام را ابلاغ كند اما این احكام در طی این مدت ابلاغ نشده است. همچنین در زمان جلسه ی دفاعیه نیما نحوی در زندان به سر می برده است.

گفتنی است صدور این احکام محرومیت از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه بابل در حالی است که پیش تر طبق حکم صادره توسط دادگاه ساری، دانشجویان این دانشگاه به 33 ماه حبس تعزیری، 60 ماه حبس تعلیقی و 25 سال محرومیت از تحصیل محکوم شده بودند