Showing posts with label jahan. Show all posts
Showing posts with label jahan. Show all posts

Tuesday, February 15, 2011

انقلاب ملت مصر و انقلاب اسلامی ایران شباهت در شکل، تفاوت در محتوا


محمد ارسی، شیکاگو

Mohammad_arasi@yahoo.com

«نیل خروشان، این رگ حیاتی سرزمین مصر، در درازای فرسنگ‌ها راهی که می‌پیماید، گاه کج می‌شود، گاه خم می‌شود، بالا می‌رود، پائین می‌آید، از تاریکی و تنگناها می‌گذرد، اما هرگز، هرگز خشک نمی‌شود

آری، در این سرود پُرشکوهی که در میدان آزادی قاهره، بر زبان‌ها جاری است، طبیعت واقعی حرکت شکست ناپذیری را که امروزه در مصر انقلابی، به وجود آمده، به درستی و راستی بیان کرده‌اند... مصریان به پا خاسته‌اند، تا بر فریب و ترس و تحقیر نقطۀ پایان بگذارند. به پا خاسته‌اند تا کرامت انسانی خود را بازیابند و حق اظهار وجود، حق خود بودن و با جمع بودن، یعنی همۀ حقوق انسانی و آزادی‌های یک انسانِ مدرن را به دست آوردند و در آزادی، با دیگران، برابر و برادر و خواهر باشند

آنها حاکم مستبد مادام العمر نمی‌خواهند. دیکتاتوری را نمی‌پذیرند. ریاست جمهوری ارثی را نمی‌خواهند و حتی طرح آن را نیز توهینِ نابخشودنی به ملتی تلقی می‌کنند که هزاره‌ها پیش از میلاد مسیح، از نخستین شکل دهندگان جوامع بزرگ بشری، از سازندگان مدنیت، و برپا کنندگانِ دستگاهی به نام "دولت و حکومت" بوده... آری، دلِ آزادی در آنجاست که می‌تپد. عالمی حیران دلیری و آگاهی این مردم است. ملت مصر، با خیزشی که برای کسب آزادی و حقوق فردی و جمعی خود کرده، در دیده ی جهانیان، چنان حرمتی به دست آورده که حقاً درخور بزرگی این مردم آزاده، و شکوه و شوکت تاریخِ کشورشان است

در واقعیت امر، خیزش ضد دیکتاتوری ۲۵ ژانویه که سرانجام به برکناری حسنی مبارک منجر شد، تاریخ مصر را به پیش و پس از خود تقسیم کرده است

یعنی هر تغییر و تحولی در آینده صورت بگیرد، متأثر از این انقلاب بزرگ مردمی خواهد بود. نهایت این که برای مصر به پا خاسته، جز پیروزی در تأسیس آزادی و دموکراسی، انتخاب دیگری وجود ندارد. زیرا مصریان، امروزه در راستای آزادی و عدالت و ترقی که خواستِ زمان است، گام برمی دارند. پس هر واقعه بد و نامطلوبی در آینده رخ دهد، پس رفتی در جنبش ظاهر شود، جناح‌های سرکوبگر و ارتجاعی تقویتی بشوند... در دراز مدت برنده ی اصلی این حرکت عظیم تاریخی، ملت مصر خواهد بود که حاکم دیکتاتور را برکنار کرده و با پختگی و خرد و خویشتن داری، بر والاترین ارزش‌های شناخته شده ی جهانی پای می‌فشرد

از آغاز انقلاب مردمی مصر، دستگاه تبلیغاتی و نیروهای ویژه امنیتی و پلیسی مصر، برای بدنام کردن جنبش انسانی، و در توجیه بگیر و ببندها و سرکوبگری‌های وحشیانه کوشیده‌اند تا این حرکت عظیم را به بنیادگرایان و تروریست‌های اسلامی، به اخوان المسلمین و در نهایت به عوامل حکومت اسلامی ایران نسبت دهند و به این وسیله حمایت کشورهای غربی را به سوی خود جلب کنند

در اسرائیل هم، به دلیلِ حضور جمعیت اخوان المسلمین درجنبش کنونی مصر، این ترسِ قابل فهم وجود دارد ک مبادا این سازمان اسلامی، انقلاب مردم مصر را از مسیر درست خود درآورد و در کجراهۀ افراطی گری مذهبی و در مسیر حکومت اسلامی ایران قرار دهد. اما جالب تر از این‌ها، شماری از رهبران نظام فقاهتی ایران و دستگاه تبلیغاتی شان است که از نخستین روز آغاز جنبش سراسری مصر، تنها و تنها برجنبه اسلامی آن تاکید کرده‌اند و حال که حسنی مبارک روز ۲۲ بهمن کنار رفته، واقعاً باورشان شده که آنچه در مصر می‌گذرد، تقلیدی کامل از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران و پیروی از آموزه‌های انقلابی فقاهتی آیت الله خمینی است

البته مردم شهر باستانی اردبیل پاسخ حضرات را در این مثلِ پُرحکمت خود سال‌ها پیش داده‌اند که می‌گویند: «قاطرچی هر کاروانسرایی را ببیند میگه شاه عباس ساخته... قاطرچی هر یرده کاروانسارا گورسه دئییر شاه عاباس تیکیپ

اما ضروری است که این دو انقلاب مهم را با هم مقایسه کنیم و شباهت‌ها و تفاوتشان را بنمایانیم

الف- شباهت‌ها

از لحاظ شکل و فُرم، دو انقلاب، بسیار به هم نزدیک‌اند و ظاهر امور که بسیاری را به اشتباه می‌اندازد، از یکسانی عجیب آنها حکایت می‌کند

۱- مثلاً هر دو انقلاب با حضور میلیونی توده‌های شهری آغاز شدند و با سراسری شدن جنبش شهری، هر دو ملت در یک خیزش عمومی رویاروی دیکتاتورها قرار گرفتند و به گونه‌ای که دستگاه سرکوب حکومتی در هر دو کشور از کار افتاد و رهبران کنار رفتند

۲- در هر دو انقلاب، رؤسای جمهوری آمریکا از حزب دموکرات بودند و در کنار رفتن شاه و حسنی مبارک نقش تعیین کننده‌ای را ایفاء کردند

۳- هر دو انقلاب، حمایت جهانیان را به سوی خود جلب کردند و مشروعیت بین المللی به دست آوردند

۴- توده‌های شرکت کننده در هر دو انقلاب اساساً مسالمت آمیز به میدان آمدند و با شعارِ "ارتش برادر ماست" از درگیری بانظامیان پرهیز کردند

۵- ...

ب- در تفاوت‌ها

گرچه انقلاب مردم مصر از لحاظ شکل و فُرم شباهت بسیاری به انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران دارد، ولی به لحاظ ماهوی و محتوایی، تفاوت‌ها بسیار و تعیین کننده است از جمله این که

۱- تفاوتِ زمانی یا دورانی دو انقلاب

انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ایران در دوران جنگ سرد، در اوج مقابلۀ بلوک شرق و غرب رخ داد و اتحاد جماهیر شوروی، با تمامی وزن سنگینِ جهانی اش در تبدیل حرکتِ ضد سلطنتی مردم ایران به جنبشی ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی در تلاش بود و می‌کوشید تا آن را به نفع خود مصادره کند

اما، امروز در انقلاب ملت مصر، تنها یک ابرقدرت وجود دارد. بلوک بندی‌های جهانی و مقابلۀ قدرت‌های بین المللی نیز جای خود را به همکاری‌های گسترده دولت‌های بزرگ داده‌اند، اگر مشکلی هم میانِ قدرت‌های بزرگ به وجود آید، در چهرۀ "صلح سرد" ظاهر می‌شود تا جنگ سرد. لذا انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران ادامۀ انقلابات ایدئولوژیکی عصر تقابل دو بلوک شرقِ کمونیستی و غرب سرمایه داری به سبک جهان سومی بود که انقلابیگری، ضدیت با دموکراسی، آمریکا ستیزی مخالفتِ هیستریک با اسرائیل و ضدیت با سرمایه داری و ستایش اقتصاد بستۀ دولتی، حرف اول و آخر آن انقلابات جهان سومی محسوب می‌شدند که در انقلاب اسلامی ایران به نهایت ویرانگری‌های خود رسیدند

اما انقلاب ملت مصر، به عصر پایان ایدئولوژی‌ها، به دوران شتاب در گلوبالیزاسیون، جهانی شدن ایدۀ دموکراسی و حقوق بشر، به عصر تحولات مسالمت‌آمیز و گام به گام تعلق دارد و اخبار جنبش گویای آن است که مردم مصر از زیان‌های ویرانگر انقلابیگری و غرب ستیزی... به نیکی آگاه‌اند و تا حد ممکن از ورود به چنین عرصه‌هایی پرهیز می‌کنند. افزون بر این‌ها در انقلاب اسلامی ایران، نیروی چپ حضوری گسترده و تعیین کننده داشت. احزاب و سازمان‌های کمونیستی روشنفکران و نویسندگان دست چپی از سالها پیش از انقلاب اسلامی، دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی عالی، کانون‌های روشنفکری، هنری و ادبی را زیر سلطۀ سنگین خود داشتند و ادبیات انقلابی ضد سرمایه داری و غرب ستیزی، حاکم بر محیط دانشگاهی و جامعه سیاسی و روشنفکری ایران بود. حتی نیروهای مذهبی هوادار آیت الله خمینی به رغم مخالفت آشکار با چپ‌ها و ایدئولوژی کمونیستی بسیاری از افکار خود را به ویژه در ستیزه‌جویی با آمریکا و غرب از چپ‌ها می‌گرفتند

اما در انقلاب مصر، از چنین نیروی اثرگذار خبری در دست نیست. یعنی اساساً چپ در مفهوم عصر جنگ سرد، در مصر امروزی جایگاهی ندارد

یادمان باشد که جامعۀ مصری در طول این ۶۰ سال اخیر، همۀ این ایده‌هایِ مُد آن روز سطح جهانی را به ویژه در عصر ناصر تجربه کرده و پشت سر گذاشته است

از سوسیالیزم نوع روسی گرفته، تا غرب ستیزی، رویارویی با آمریکا، صدور انقلاب به خارج، و جنگ با اسرائیل، همه و همه را تجربه کرده و با گوشت و پوست و استخوان خود نتایج مترتب بر اینگونه امور را به خوبی می‌داند. حتی اخوان المسلمین مصری، به رغم موضع تندی که در برابر اسرائیل دارد، می‌داند که، یک درگیری نظامی با اسرائیل، کار را به کجا می‌کشاند!

لذا انقلاب کنونی مصر در زمانی صورت می‌گیرد که ملت مصر همۀ این و قایع را پشت سر گذاشته، یعنی بی‌هیچ عقیده و عقده انقلابیگری، ضدغربی ضدآمریکای، ضددمکراسی... وارد این حرکت شده و بعید است که وارد ماجراهایی شود که زیان‌های غیر قابل کنترل برای مصر به بار آورد

در انقلاب بهمن ۱۳۵۷، ایرانیان همۀ این بازی‌های عقیدتی، انقلابی، ایدئولوژیکی را تازه تجربه می‌کردند که کردند و هنوز هم که هنوز است، کیفر می‌کشند

۲- تفاوت در وزن نیروهای مذهبی و رهبری انقلاب

در انقلاب اسلامی ایران، نه تنها همۀ جریان‌های مذهبی شرکت داشتند، بل، جامعۀ روحانیت با همه توش و توان و امکانات خود در رأس انقلاب قرار گرفته بود. بالاتر از هر چیزی، شخصیت کاریزماتیکی نظیر آیت الله خمینی وجود داشت که احدی را یارای رقابت با او نبود. تودۀ میلیونی مذهبی، مخلصانه پشت سر او قرار داشتند و هر حکمی را که می‌داد فرمان خدا می‌دانستند و با جان و دل به اجرا می‌گذاشتند. نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، از ماه‌ها پیش از انقلاب بهمن، شعار سراسری جنبش شده بود که همه از آن آگاهیم

اما در مصر انقلابی جریان دارد که نیروهای سیاسی مذهبی نظیر اخوان المسلمین کمتر از ۱۰% شرکت کننده‌ها را تشکیل می‌دهند. از طرفی، روحانیت سنّی مصر، خاصۀ اعضاء جامع الازهر، با اخوان المسلمین اختلافات اساسی دارند و در انقلاب شرکت فعال ندارند. و حتی بسیاری از آنها مخالف انقلاب هم هستند

در یک نظر سنجی مردمی، رهبر اخوان المسلمین، محمد بدیع، در مقایسه با دیگر رهبران سکولار مصری، کمترین رأی را به دست آورده، یعنی حدود ۱.۵% از کل آراء را

از یاد نبریم که به رغم هیاهویی که در بارۀ اخوان‌المسلمین راه انداخته‌اند، نزدیک به ۲۰% نمایندگان مجلس قانونگزاری مصر از اعضاء اخوان‌المسلمین است. یعنی این حزب اسلامی، سمت و سویی در جهت تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی پارلمانتاریستی نظیر، حزب عدالت و توسعه ترکیه و احزاب دموکراتیک و مذهبی اندونزی دارد

۳- تفاوت نیروهای مسلح دو کشور

محمدرضا شاه در طی ۲۵ سال حکومت فردی خود، تکیه کامل بر نیروهای مسلح داشت. مبارک نیز در نهایت متکی بر ارتش مصر بود ولی میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است

ارتش مصر، چون ارتش ترکیه محبوبِ ملت مصر است. ارتش ایران، ابداً محبوبیتی نداشت و ارتش شخصی شاه تلقی می‌شد

ارتش مصر، با رهبری مردِ بزرگی چون جمال عبدالناصر، با سازماندهی افسران آزاد مصری در سال ۱۹۵۲ علیه سلطه انگلستان و عاملش خانوادۀ سلطنتی فاروق و گروه پاشاها... قیام کرد و به مصر استقلال و به مصریان غرور و سربلندی داد. این ارتش، ۴ بار با اسرائیل جنگیده قربانی‌ها داده و به گونه ایی که بسیاری از افسران مصری از قهرمانان محبوب ملی محسوب می‌شوند

اما ارتش محمدرضا شاهی در جنگ دوم جهانی بی‌مقاومتی تسلیم مهاجم خارجی شد و مردم ایران را در برابر متجاوزان به کشور تنها گذاشت. بدتر این که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در یک کوتای ضدملی دست در دست آمریکا و انگلستان علیه ملت و دولت ملی وارد عمل شد و از هرگونه اعتباری میان ملت ایران بی بهره ماند. لذا ارتش محمدرضا شاهی با موقعیت ضعیفی که در بین مردم ایران داشت نمی‌توانست در برابر نیروی انقلاب اسلامی بایستد و از نظام پادشاهی که هیچ، حتی از هستی خود نیز دفاع کند. در نتیجه پس از ماهها درگیری پراکنده با مردم انقلابی ایران، ناتوان از هرگونه فکر و تدبیری، پس از رفتن شاه، تسلیم آیت الله خمینی شد و کنار رفت

ولی، سعادت بزرگ ملت مصر، وجود همین ارتشِ ملی و کارآزموده است، که می‌تواند، انقلاب ملت مصر را گام به گام با خردمندی همراهی کند و از گرایش‌های افراطیِ مذهبی، مکتبی، و نیز چپ و راست بازی‌های زیادی جلوگیری کند

پایان سخن این که
صرفنظر از شکل و فُرم نسبتاً یکسانی که انقلاب مصر با انقلاب اسلامی ایران دارد، این دو انقلاب از بنیاد با هم متفاوت‌اند، زیرا به دو عصر مختلف، به دو فکر مختلف متعلق‌اند و نیرو‌های شرکت کننده نیز اساساً با هم فرق دارند

آن انقلاب با افکار ضددمکراتیک و ضدغربی راه به استبداد فقاهتی بُرد، این انقلاب با افکار انسانی، روش مسالمت آمیز و صلح جویانه و دموکراسی خواهی، در جهت تأسیس آزادی و برقراری کرامتِ انسان مصری پیش می‌رود و یقیناً موفق خواهد شد

بله، ملت و مردم بزرگ مصر، هم اکنون، پرچمدار عدالت خواهی، و سربازان جهانی آزادی و عدالت‌اند. آزادی آنها، بخشی از آزادی همه ماست، مصریان، با پیکار افسانه یی خود، مردم عالم را به یک خانواده واحد جهانی تبدیل کردند و غرور و عشق و امید را در دلها برانگیختند. یک لحظه، حس کردیم که همه مصری هستیم و تفاوتی در میان نیست. وحدت واقعی عالم انسانی

این جملۀ حیرت‌انگیز آن جوان مصری در میدان التحریر قاهره دریایی از حکمت و معرفت است. گویای آیندۀ مصر که گفت: «اگر کشته شدم، دوست دارم بر سنگ مزارم بنویسند که: برای صلح و آزادی زندگی کرد و در راه اصول انسانی جان داد

افتخار جاودان بر ملت مصر
۱۲ فوریه ۲۰۱۱

Monday, May 17, 2010

فرانسه علی وکیلی راد، قاتل شاپور بختیار را آزاد می کند



بنابه گفته منابع دولتی، وزیر کشور فرانسه حکم اخراج قاتل آخرین نخست وزیر شاه ایران را امضاء خواهد کرد. علی وکیلی راد که در سال 1991 شاپور بختیار را به قتل رسانده بود، بزودی با حکم وزیر کشور فرانسه از این کشور اخراج شده و به ایران باز خواهد گشت. این تصمیم یک روز پس از آزادی کلوتید ریس که به جرم جاسوسی دستگیر شده بود، اتخاذ شده است. وکیلی یک از سه نفری است که بختیار را به قتل رسیده بودند که دو نفر دیگر موفق به فرار شده ولی وی در سوییس دستگیر و به فرانسه تحویل داده شد


---

قرار است علی وکیلی راد که در فرانسه زندانی است در ازای آزاد شدن “کلوتیلد ریس” از حبس
جمهوری اسلامی آزاد شده و به تهران فرستاده شود و شاید تاهنگام انتشار این خبر آزاد شده باشد ، ولی او همدستانی داشت که زمانی اندک پس از ترور از انظار ناپدید شدند . نام این جنایتکاران غلامحسین شوریده شیرازی نژاد، حسین شیخ عطار ، ناصر قاسمی نژاد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی است که اثری از آنها پیدا نیست .دکتر بختیار تنها قربانی این جنایت نبودبلکه سروش کتیبه جوانی که به امور داخلی منزل بختیار می رسید نیز همراه او در جنایت جمهوری اسلامی به قتل رسید .دکتر شاپور بختیار سیستمداری بود که اگر ملت ایران به توصیه های او عمل می کرد ، هرگز شاهد چنین نابسامانیهائی در کشور نبود

http://khaandaniha.com/text/2146


عزیمت قاتل بختیار به تهران

قابل توجه كساني كه خود را به خواب زده اند و از حقوق بشر مي گويند


پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم




پلیس امنیتی ترکیه:چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم

بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر*حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی‌ ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار(به صورت قاچاق)از مرز ایران ترکیه بوده اند,به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند

چهل پناهنده را کشتیم و چال کردیم

بر اساس گزارشی از روزنامه صباح ترکیه و بنا به اعترفات یک پلیس امنیتی سابق که در شهر *حَکّاری منطقه یوکسک اووا به عنوانه گروهبان در قسمت اطلاعاتی‌ ژاندارمری این منطقه مشغول به خدمت بوده است،چهل پناهنده را که در صدد فرار ( به صورت قاچاق ) از مرز ایران-ترکیه بوده اند به قتل رسانده و در یک گور دسته جعمی دفن کرده اند

وی ادعا می‌کند که حتا میتواند جای این گور دسته جعمی را نشان بدهد،او پس از اخراج ناگهانی از ژاندارمری به مقامات ویژه دادستانی در شهر دیاربکر مراجعه کرده و از این مقامات تقاضای حفاظت جانی کرده است

او همچنین ادعا می‌کند که دوازده سال پیش ،به مدت سه روز در زمان خدمتش در ژاندارمری شهر *حَکّاری یوکسک اووا ، شمدیلان، چوکورجا در منطقه شیرناک وان و در آخر دیاربکر با سازمان امنیتی به نامه مستعار “جیتم” و به نام مبارزه با ترور به عنوان بازجو به طور موقت خدمت و همکاری کرده است

او می‌گوید در زمان ورود این پناهندگان به صورت قاچاق ، یعنی‌ در سال ۱۹۹۷ میلادی وی در یک پست موقتی و به عنوان پلیس مرزی; در شهر وان ،در منطقه باش قلعه خدمت می‌کرده است،او در توضیحات خود ادامه میدهد : اکثر این پناهندگان تابع کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان بودند

بنا به اعترافات این شاهد ،دستور کشتار پناهندگان ،از طرف فرمانده کل منطقه و با این عنوان بوده است: این افراد فراری هستند و از طرف کشورشان در پیگرد قانونی‌ قرار دارند ،اگر ما آنهارا دستگیر کنیم و به دادستانی تحویل دهیم هیچ فایده ای ندارد زیرا که دادستانی آنهارا یا آزاد می‌کند و یا یا اینکه آنها را به کشورشان بازمیگرداند ،و اگر این اتفاق بیفتد اینها در مدتی‌ کوتاه دوباره به صورت قاچاق برای ورود دوباره به خاک ترکیه تلاش خواهند کرد….دست همشان را از پشت ببندید و بعد آنها را بکشید !!

این جنایت، در فاصله تقریبا ۵ کیلومتر به دور از ایستگاه پلیس همان منطقه در جایی‌ که از قبل علامت گذاری شده بوده است

http://www.astreetjournalist.com/2010/05/17/killed-fourty-refugees-and-buried-them-all-in-a-pit-hole/

Thursday, April 8, 2010

پیام مردم قرقیزستان به مردم ایران : این گونه کار را تمام می کنند

نیک آهنگ کوثر



از : دکتر کورش عرفانی



بنا به گفته روزنامه لوموند رئیس نیروهای اپوزیسیون قرقیزستان، تمیر ساریوو اعلام کرده است که تظاهر
کنندگان پس از زدو خوردهای شدید با پلیس کنترل کاخ ریاست جمهوری را در بیشکک پایتخت این کشور به دست گرفته اند و «حکومت خود» را تشکیل داده اند. به گفته اپوزیسیون دولت حاکم استعفاء داده و ریس جمهور کورمانبگ باکیوف پایتخت را ترک کرده است

روز چهارشنه ۳ تا ۵ هزار تظاهر کننده در مقابل کاخ ریاست جمهوری تجمع کرده و با نیروهای سرکوبگر دولتی درگیر شدند. آنها خواهان استعفای ریس جمهور قرقیزستان بودند. تظاهر کنندگان به نیروهای سرکوبگری درگیر شده و آنها را وادار به عقب نشینی کردند. مردم سپس مجلس را به تصرف خود درآوردند و بخشی از ساختمان دادگستری را به آتش کشیدند.
گزارش ها حکایت از کشته شدن چهل نفر در جریان درگیری ها دارد. هم چنین ۲۲۵ زخمی گزارش شده است. نیروهای سرکوبگر که از نارنجک های صوتی و گاز اشک آور بهره می بردند تلاش داشتند که تظاهر کنندگان را مهار کنند اما در مقابل مقاومت مردم مجبور شدند به درون ساختمان های دولتی که به محاصره ی تظاهر کنندگان درآمده بود فرار کنند. شب چهارشنبه مردم خانه ی ریس جمهور کشور را مورد حمله قرار داده و تصرف کردند. در شهر برزکر دیگری به نام نارین مردم ساختمان فرمانداری را تصرف کردند. در شهر دیگری به نام تالاس در نزدیکی مرز قزاقستان مردم وزیر کشور را به گروگان گرفته و او را تنبیه کردند. برخی خبر از مرگ وی می دهند
در همین حال رهبران اپوزیسیون با نخست وزیر دیدار کرده و خواستار آن شدند که قدرت را به نمایندگان مردم واگذار کرده و قدرت دولتی را ترک کنند. یکی از رهبران اپوزیسیون این مطلب را در مطلبی که از تلویزیون دولتی – که به تصرف دولت در آمده است- اعلام کرد

آخرین خبرهای تایید نشده حکایت از تسلیم دولت در مقابل مخالفان دارد. دولت آمریکا در آخرین تلاش برای حمایت از دولت ضد مردمی قرقیزستان اعلام کرد که باور دارد حکومت قرقیزستان هنوز پابرجاست.
دولت آمریکا در این کشور پایگاه نظامی دارد و از این وحشت دارد که دولت مردمی این کشور آمریکایی ها را از قرقیزستان بیرون کند. سفیر آمریکا در این کشور از تظاهر کنندگان خواسته است که قانون را رعایت کنند و با روش های مسالمت آمیز برای حل اختلافات با دولت این کشور وارد مذاکره باشد. سخنگوی وزارت خارجه ی روسیه نیز خواهان پرهیز دو طرف از خونریزی شد. روسیه نیز در خاک قرقیزستان پایگاه نظامی دارد

به نظر می رسد که حرکت اعتراضی مخالفان دولت قرقیزستان که روز چهارشنبه کار حکومت استبدادی را یک سره کرد بتواند برای ما درس های مفیدی داشته باشد.
بی شک نمی توان شرایط عمومی جامعه ی ایران و قرقیزستان را یکی دانست. بسیاری از وجوه آن غیر قابل مقایسه است. در این جا وارد این جزییات نمی شویم. به خود قیام چهارشنبه بر می گردیم. در این روز مردم دو کار کردند: ۱) تجمع کردند و با نیروهای رژیم درگیر شدند و از سد آنها عبور کردند ۲) به طور هدفمند مراکز دولتی را تصرف کردند

در این روز مردم اسلحه را از دست نیروهای سرکوبگر بیرون آوردند و با استفاده از آن نیروهای رژیم استبدادی و متقلب را کنار زدند. ساختمان های وزارت دادگستری، رادیو و تلویزیون، مجلس و کاخ ریاست جمهوری را تصرف کردند و دولت را وادار به واگذاری قدرت کردند.
علت موفقیت قیام مردم قرقیزستان را می توان در عوامل گوناگونی جست. لیکن مهم ترین آن وجود قاطعیت در نیروهای مردمی برای تمام کردن کار بود. این قاطعیت ترکیبی است از شجاعت و پذیرش خطر از یکسو و فهم این واقعیت ساده که انتخاب دیگری وجود ندارد. این قاطعیت در بخش مهمی از تظاهرکنندگان ایرانی و یا در کسانی که آنها را رهبری می کردند وجود نداشت. آنها هنوز به این باور نرسیده بودند و شاید هنوز هم نرسیده اند که راه دیگری جز داشتن قاطعیت عملی در مقابل رژیم هایی مثل جمهوری اسلامی ایران و یا جمهوری قرقیزستان وجود ندارد. مردم قرقیزستان و رهبران اپوزیسیون آنها دریافتند که دیگر جای بازی و شوخی «مبارزه ی مسالمت آمیز» نیست و باید وارد عمل جدی شد. وارد عمل شدند، بهای آن را پرداختند و موفق شدند


مردم سلاح های نیروهای سرکوبگر را از چنگشان درآورده و بر علیه آنها به کار گرفتند
این درس به سان سایر موارد مشابه ای که تا به حال وجود داشته است نشان می دهد که یا باید این گزینه اجباری را بپذیریم و یا این که هم چنان خود را مضحکه ی دست تئوریسین های فکاهی نویس در مورد اسب تروا کنیم. انتخاب با ماست