حبیب الله لطیفی، از تولد تا محکومیت به اعدام
آنچه در پی می آید، زندگی نامه و شرح مختصری از پرونده حبیب الله لطیفی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام و محبوس در زندان سنندج است که به روایت نزدیکان وی تهیه، تنظیم و جهت تنویر افکار عمومی ارائه میشود
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندان، اندیشه و بیان: آنچه در پی می آید، زندگی نامه و شرح مختصری از پرونده حبیب الله لطیفی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام و محبوس در زندان سنندج است که به روایت نزدیکان وی توسط کمیته کردستان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، تهیه، تنظیم و جهت تنویر افکار عمومی ارائه میشود.
حبیب الله لطیفی هفتمین فرزند صغری و عباس لطیفی، 1 فروردین 1360 در سنندج چشم به جهان گشود. وی 7 سال نخست زندگی خود را به همراه خانواده اش (هنگام جنگ ایران و عراق) در روستای نایسر از توابع شهرستان سنندج و در آوارگی سپری نمود.
از کودکی به ورزش علاقه مند بود و در رشته ی فوتبال استعداد بی نظیری داشت. در حین گذراندن مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان، در تیم های مختلف فوتبال از جمله تیم شهرداری سنندج بازی کرد. اما در آستانه ی ورود به دانشگاه مجبور به ترک آن شد چرا که پیش شرط ادامه ی آن، ثبت نام در مرکز بسیج بود و بدین ترتیب حبیب که حاضر به ثبت نام در بسیج نبود، علی رغم میل باطنی خویش مجبور به ترک باشگاه و خداحافظی از فوتبال شد. حبیب که عاشق طبیعت کردستان بود، کم کم به ورزش کوهنوردی روی آورد و توانست بسیاری از کوه های کردستان را فتح نماید.
علی رغم آن که حبیب در خانواده ای ثروتمند متولد شده بود، همواره در اجتماع فروتنانه ظاهر می شد. این دانش آموز ممتاز در سال 1380 موفق به اخذ دیپلم و پیش دانشگاهی رشته ی ریاضی و فیزیک شد و در مهرماه 1381 به دانشگاه ایلام راه یافت و در رشته ی مهندسی صنایع ادامه تحصیل داد.
حبیب جوان، علاقه ی ویژه ای به مطالعه و بحث و گفتگو در خصوص مسائل اجتماعی – سیاسی ایران به ویژه کردستان داشت. او به همراه دوستان خود مدام مشغول فعالیت های مدنی، فرهنگی، زیست محیطی و سیاسی بود. از شرکت در NGO ها گرفته تا فعالیت سیاسی. وی همچنین افتخار عضویت انجمن های زیست محیطی " ژیانه وه " و " شاهو " را داشت.
حبیب الله لطیفی ساعت 7:40 غروب 1 آبان ماه 1386 در خیابان ادب سنندج از سوی 11 تن از نیروهای امنیتی اطلاعات در زمانیکه از یک خدمات کامپیوتری خارج می شد محاصره و بازداشت شد و از آن غروب تا 4 ماه بعد، آفتاب را در آسمانش ندید. وی 4 ماه در زندان انفرادی تحت شکنجه ی شدید بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. روز نهم بازداشتش بر اثر خونریزی کلیه هایش به بیمارستان تامین اجتماعی سنندج (دور افتاده ترین بیمارستان شهر) منتقل می شود و بر حسب اتفاق یکی از بستگان نزدیک اش وی را در وضعیتی بسیار وخیم اینگونه می بیند "پسرکی با چشم هایی ورقلمبیده و پوستی کدر و تیره و لبان پاره شده که 3 نفر وی را که توان راه رفتن نداشت و در میان بازوانشان نیمه خمیده و به سختی قدم بر می داشت، از پله های بیمارستان بالا می بردند و 8 نفر دیگر نظامی و لباس شخصی آنان را اسکورت می کردند". بعدها معلوم شد که 5 الی 6 نفر او را به باد لگد و باطوم گرفته و تا سرحد مرگ کتک زده اند. او 4 هفته توانایی هیچ حرکتی جز سینه خیز نداشت. سرش از 3 ناحیه شکسته بود و لگدهای پیاپی لبانش را شکافته بود. گفتنی است طی اعتراض حبیب به قاضی کامیانی بازپرس پرونده که هر از گاهی جهت بازپرسی به تک سلولی وی در اطلاعات مراجعه می کرد، کامیانی هرگونه اعمال شکنجه را انکار کرده و حبیب را متهم به اظهارات کذب نموده بود.
در این گیر و دار رئیس کل اطلاعات استان و دادستان آن زمان سنندج (امجدی) طی گفت و گویی که در تک سلولی اطلاعات از پشت دریچه سلول با حبیب انجام داده بودند، قول فراری دادن شخص وی و دوستش یاسر گلی در ازای اعتراف بر علیه دیگر دوستانش و فرستادن گزارش ماهانه در مورد 2 نفر (که مشخص نکرد چه کسانی هستند) را داده بودند که پس از آن که با واکنش منفی حبیب رو به رو شده بودند او را تهدید به اعدام کرده بود.
پس از پروسه بازجویی که توسط ماموران وزارت اطلاعات انجام شد، به بند قرنطینه و سپس بند پاک 2 زندان مرکزی سنندج منتقل شد و پس از 4 ماه چشمانش به نور آفتاب و دیدار خانواده اش روشن شد. حبیب در تاریخ 10 تیرماه 1387 طی دادگاهی چند دقیقه ای و بدون حضور خانواده، در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه 33 سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله امام خمینی و مواد 183، 186، 190، 191 قانون مجازات اسلامی، محارب (دشمن خدا) اعلام شده و به اعدام محکوم شد (اتهامی که وی هیچگاه نپذیرفت).
در پی اعتراض به این حکم غیرحقوقی، در 10 بهمن ماه 1387 باردیگر این دانشجوی کرد در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد.
تاسف آور است که قاضی بابایی در این رابطه به وی گفته بود، "تو که حکم ات اعدام است بیا و جرم های پرونده ی دیگر متهمان بی گناه من را به عهده بگیر، بگذار این پرونده ها نیز مختومه شود!!"
لازم به ذکر است در آستانه ی اعدام زندانی سیاسی احسان فتاحیان و زمانی که مادر حبیب به نشانه ی اعتراض به اعدام وی به جمع زندانیان سیاسی اعتصاب کننده پیوست و تهدید به خودسوزی کرده بود، حجت اسلام بابایی "الهه" خواهر حبیب را به دلیل مصاحبه با رسانه های خارجی تهدید به پرونده سازی "چرب" و زندان کرد. پیش از آن نیز امید برادر حبیب که جهت پیگیری پرونده ی او به دادگاه رفته بود، از سوی حمزه ای رئیس سابق حفاظت دادگاه انقلاب سنندج، به مدت نیم روز بازداشت و در مقابل انظار عمومی مورد ضرب و شتم شخص رئیس حفاظت قرار گرفته بود.
در طی مدت بازداشت، کم کم بیماری برونشیت (عفونت ریوی) که در کودکی از آن رنج می برد، باردیگر عود کرده و عفونت معده و دندان ها که همگی بر اثر نبود بهداشت در هوا و غذای تک سلولی اطلاعات و زندان مرکزی سنندج ظاهر شده بودند، بر فشار و شکنجه ی روحی او افزود. اما علیرغم درخواست های مکرر حبیب و خانواده و وکیلش مسوولان اجازه ی درمان نداده و تنها یک بار به منظور انجام سونوگرافی حبیب را به بیمارستان توحید سنندج منتقل کردند که بعدها اعلام کردند جواب سونوگرافی گم شده است. مسعود مهربان (رئیس سابق حفاظت زندان مرکزی سنندج) و محمد خسروی (رئیس زندان مرکزی سنندج) توسط نیروهای خود در زندان حبیب را با کنترل روایط تحت فشار قرار داده و به طرق مختلف از جمله ممنوعیت های بی دلیل و ناگهانی ملاقات و تماس تلفنی او را آزار می دهند.
پس از ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور در تاریخ 16 فروردین 1388 که جهت آخرین تجدیدنظر بر این پرونده ی غیرحقوقی صورت گرفت، تنها یک هفته پس از آن، درخواست مزبور، با مخالفت مسوولان مواجه شد و این مسئله که کمیسیون عفو دیوان عالی کشور حاضر به بررسی مجدد پرونده نشده است، پس از 10 ماه مخفی کاری دستگاه مربوطه، هفته ی گذشته و به صورت شفاهی به دکتر صالح نیکبخت وکیل حبیب اعلام شد. بدین ترتیب احتمال اجرای حکم حبیب با فاش شدن این مسئله و پس از آنکه از سوی اسکندری رئیس اجرای احکام دادگاه انقلاب سنندج به وی اعلام کرد که هیچ تضمینی جهت عدم اجرای حکم اعدام وجود ندارد قوت گرفت.
احتمال لغو حکم اعدام حبیب از میان رفته است و هر آن امکان دارد در یک سپیده دم، وی نیز به دار آویخته شود.
لازم است به مصائب خانواده لطیفی نیز اشاره کرد که حسب ادعای مسوولیت و نفوذ چند تن در اداره اطلاعات و قوه ی قضائیه و از آن جا که خانواده ی وی مجبور بودند برای نجات جان فرزندشان به آن ها اعتماد نمایند مبالغ فراوانی از خانواده حبیب وجه نقدی و رشوه دریافت شده و هیچ کاری نیز در ازای آن انجام نشده است.
هم چنین خانواده لطیفی خواستار دیدار با مقامات قضایی همچون آیت الله شاهرودی، آقای لاریجانی و استاندار کردستان (اسماعیل نجار) بوده اند، اما این مقامات به بهانه های مختلف از دادن وقت ملاقات با این خانواده سر باز زده و هیچ یک حاضر به پاسخگویی به درخواست آنان نبوده اند.
حبیب از جمله زندانیان سیاسی و اعتصاب کنندگان معترض به اعدام احسان فتاحیان بود و تا آخرین لحظات از تلاش برای نجات جان این همبندی خود از پای ننشست و این خود دلیلی شد بر تشدید فشار هایی که هم اکنون در حق او اعمال می دارد. منجمله نگهبانان به دستور ریاست زندان، چندین بار وسایل و یادداشت و کتب شخصی حبیب را تفتیش و ضبط، حق ملاقات حضوری با خانواده اش و سپس تلفن را از وی سلب کردند.
در پایان نیز لازم به ذکر است اواسط دی ماه سال گذشته حبیب یک بار دیگر جهت پاره ای توضیحات از زندان به سلول های انفرادی این اداره منتقل شد و مدت 4 روز را تحت شکنجه به سر برده بود. همچنین در زمان آیت الله خامنه ای به کردستان بر اثر رفتن ماموران اداره اطلاعات در پاسی از شب به خانه ی پدری حبیب که به منظور تهدید خانواده وی جهت حبس خانگی تا اتمام سخنرای آیت الله خامنه ای در میدان آزادی سنندج صورت گرفته بود، مادر حبیب دچار سکته ی قلبی شد.
در حال حاضر، زندانی سیاسی حبیب الله لطیفی، 28 ساله، در زندان مرکزی سنندج، بند 2 تحت حکم اعدام قطعی به سر می برد که هر لحظه با استیذان ریاست قوه قضائیه می تواند به اجرا درآید. خانواده وی تمامی مجامع و نهادهای حقوق بشری را برای نجات جان وی به مدد طلبیده اند.
منبع خبر : خبرگزاری هرانا
|