Thursday, January 28, 2010

اي سرزمين مادري




اي سرزمين مادري

ای سرزمین من ای مهد افسانه های جاودان

کنون بر بام اشیانه ات جلادان می دهند جولان

صدای در گلو شکسته ات از دور دستها می دهد آزارم

در دیاری که با خود و زمانه در کارزارم

می شنوم آوازت باز می ایستم دمی درنگی

رخت بر می بازد ز من احساس بازندگی

کوروش آموخته است دادگری را در پهنای تو

چه دلیران و شجاعان خفته اند در ورای تو

هرگز نگشتی خمود به زیر سم اسب , تازیان یاغی

زیباست نام تو و هر آنچه مانده باقی

بیاموختم خردت , دشمن نتواند که فريبم

ز موج سپاهش نهراسم

گر چه تنها و غریبم

منم آرش ان ديرين فرزند گم گشته ات

که باز بر هم دوزم , پاره های گسسته ات

اي سرزمين مادري


افشين عزيزيان _ لندن
فروردين 2559