باز هم « معرکه انتخابات » و باز هم گربه رقصانی ها و به میدان آوردن بوزینه ها برای نشان دادن جای دوست و دشمن .باز هم به میدان آمدن ماموت ها برای پایداری حکومت گرگ ها و کفتار ها و شغال ها و زالو ها .باز هم هشدار های رنگارنگ در رسانه های بد رنگ درباره چاره ناپذیری گزینش میان « بد » و « بدتر » .باز هم همان بازی ها و بازیچه ها!این روزها از تلویزیون های درونمرزی پیام : « شرکت در انتخابات ، آبروی نظام است و وظیفه شرعی » را می شنوید و از نوع ماهواره ای شان هم پیام : « برو پای صندوق ، مهم نیست ، به هر کی می خواهی رای بده ، جز احمدی نژاد . حتما برو ! »وا مصیبتا ! که سی سال است بر گردونه ننگین و آلوده رژیم اسلامی نشسته ایم و این همه کشتار و پلیدی و تباهی را می بینیم و باز هم نمی خواهیم از آن پایین بیاییم . سهل است که بحث میان « انتخاب بد و بدتر » را به میان می کشیم که مبادا مردم آنی به خود آیند و بر آن شوند که این گردونه فساد آفرین را از گردش بازدارند و خود را از بدنامی تاریخی برهانند .آخر با شرکت دراین انتخابات و هر انتخابات دیگر این رژیم ، پیام ما به دنیا چیست ؟ با این گام زدن در خواب ، می خواهیم به جهانیان بگوییم ما چگونه مردمی هستیم ؟ مگر نه آن که خود ما هر بار با خواندن درباره جنایات یک حکومت خونخوار یا حمله قومی بیابانگرد و وحشی که در کتابهای تاریخی تلخ نگاری شده است ، در برابر این پرسش روشن قرار گرفته ایم که « آخه مردم آن دوره چرا تن می دادند به آن همه جنایات ! »اکنون چه شده که این پرسش را از خود نمی پرسیم ؟ مگر جز آن است که ما هم در چنین مقطعی از تاریخ ایستاده ایم ؟ چرا باز هم دکان خرد را بسته ایم و گوشهایمان را سپرده ایم به آن مامورشناخته شده ء لندن نشین که با طرفداری از نیمی از این رژیم ، دهان کجی می کند به نیم دیگر و ما را آلت دست ساخته است برای پربرکت ماندن سفره نوکری اش ؛ یا آن ماموت کهنه پرست کالیفرنیا نشین که همواره می کوشد ما را با ریسمان مارکس در چاه « جمهوری اسلامی » نگاه دارد یا آن دیگری که حق دلالی می گرفت برای نظر سنجی های موسسات آمریکایی و دوستانش را به دست دژخیمان رژیم سپرد و خود از کشور گریخت و اکنون در صدای بد آوای رسانه کشوری دیگر خوش رقصی می کند برای بردن مردم به پای صندوق های رای . صد البته رای به رفقای او و نه جناح مقابل شان .شاید از توده ای های پیشین و مارکسیست های تا همیشه در خواب خوش ، و ذوب شدگان در حکومت ولایت فقیهی – حتا وقتی در کانادا یا آمریکا ساکن باشند - جز این انتظاری نرود ، ولی از این به اصطلاح روشنفکران درون مرز که دست کم وانمود می کنند سر در آخور و توبره ای ندارند باید پرسید شما دیگر چرا ؟ شما چرا دنبال « سگ های زرد » افتاده اید ؟ شما چرا شال سبز و زرد این و آن را بر گردن ها می اندازید و علم این و آن را بر دوش می کشید ؟ روشنفکری شما از کجا آمده که تفاوتی ندارید با این مکتبی ها و آن هیاتی ها ؟ مگر کتاب نخوانده اید و نمی خوانید ؟ ثبت خاطرات و تجربه بازماندگان حکومت های توتالیتر برای چه بوده است ؟ برای پرکردن ساعات فراغت ؟ یا پز دادن در کافه های دودآلود و شهرت آفرین؟آن همه قساوت و بیرحمی که در این سی سال بر ایرانیان رفت ، بس نیست که همچنان آب را در آبکش ریخته و پیشکش نسل امروز می کنید ؟این مضحکه انتخاب میان « میر حسین موسوی » یا « محمودک » چیست که شما را به دوزخ فریب و فریبکاری مردم ساده دل کشانده است ؟ محمود دولت آبادی می خواهد دولت موسوی را بر روی کار آورد و حاج فرج دباغ ( مشهور به سروش ) « هیات » شیخک کروبی را .یکی از شرکت در انتخابات « مطالبه محور » می گوید و آن دیگری از « همگرایی » برای رسیدن به خواسته های حقوق بشری ولی غیر دینی در حکومتی دینی !یکی هم نیست بگوید سهم این مردم چیست از این مضحکه جز تداوم حیات حکومتی توتالیتر که تا مغز استخوان تشنه است به خون مردم به جان آمده ؟شما که خود را « روشنفکر » می نامید ، کدام گام هرچند اندک را برای « روشن »گری برداشته اید ؟ روشنفکر مسوولیت دارد در برابر جامعه اش ؛ کمر راست می کند و همت بلند ، که مردم را از افتادن به چاله ها باز دارد ، گاه به بهای زندگی می ایستد در برابر چاه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که مردم بی خبر فرو نیفتند در آن ها . مسوولیت شما چیست ؟ پشتیبانی از آن دولت کوپن گرا یا این هیات سیب زمینی پخش کن؟روشنفکر که سهل است ، هر انسانی در برابر جامعه اش مسوولیت دارد ، بویژه اگر زیر سایه سیاه و شوم حکومتی توتالیتر روزگار بگذارند .خانم ها و آقایان روشنفکر !آیا تا کنون نام کتاب « مسوولیت شخصی در دوران دیکتاتوری » به قلم فیلسوف برجسته « هانا آرنت » را شنیده اید ؟ حتما پاسخ تان منفی است . اگرنه چگونه ممکن بود خوانده باشید و باز هم در این جا و آن جا بحث « انتخاب میان بد و بدتر » را به میان بکشید .پاراگرافی از این کتاب را که به همت « بنیاد عبدالرحمان برومند » ترجمه و از طریق سایت آن زنده نام منتشر گردیده ، برایتان می آورم . باشد که نیم نگاهی بدان بیندازید و نه از خدا ، که از خود و تاریخ شرم کنید .شاید تکانی بخورید و کتاب را به طور کامل بخوانید !مسوولیت شخصی در دوران دیکتاتوریصفحه 19کسانی که « بد » را در مقابل « بدتر » انتخاب می کنند به سرعت تمام فراموش می کنند که « بد » را انتخاب کرده اند . چون بدی رایش سوم ( زمامداری هیتلر) سرانجام چنان ابعاد هیولایی یافت که هر قدر هم تخیل قوی می داشتیم ، نمی شد آن را « کمتر بد » نامید . قاعدتا می بایست ( با توجه به تجربه جنگ جهانی ) پایه های این استدلال فرو می ریخت ، اما شگفتا که چنین نشد .اگر به تکنیک های حکومت توتالیتر { مانند حکومتی که ایران را زیر مهمیز دارد } نگاه کنیم می بینیم که استدلال « کمتر بد » یکی از ساز و کارهای ماشین های آدمکشی وحشت و نظام است .از اصل « انتخاب بد به جای بدتر » آگاهانه استفاده می شود تا کارکنان دولت { یعنی همه کسانی که در دولت و حکومت مسوولیتی به عهده دارند و همچون آیشمن ، صدام و دیگران باید روزی در دادگاه تاریخ پاسخگو شوند } همچون « تمامی مردم » برای پذیرفتن « شر » به معنای دقیق کلمه آماده شوند .فقط یکی از چند نمونه را ذکر می کنیم : امحای یهودیان به دنبال سلسله اقدامات ضد یهود به صورتی « تدریجی » رخ داد ؛ و هر بار هم با این استدلال همراه بود که « امتناع از همکاری اوضاع را بدتر می کند » . تا این که مرحله ای فرا رسید که اتفاق بدتر از آن ممکن نبود . حیرت آور است که در این آخرین مرحله هم استدلال کنار گذاشته نشد . حتا امروز نیز که بطلان آن مثل روز روشن شده است ، کماکان به کار گرفته می شود ..... در این جاست که می بینیم انسان تا چه حد ار رو به رو شدن با واقعیت هایی که به نحوی در تضاد کامل با چارچوب های ذهنی اوست ، اکراه دارد . متاسفانه شستشوی مغزی آدمی و واداشتن مردم به « بیشرمانه ترین » و غیر منتظره ترین رفتارها گویی بسیار ساده تر است از این که او را مجاب کنیم که به قول معروف از تجربه بیاموزد . یعنی به جای کاربست مقوله ها و فرمولهایی که عمیقا در ذهن ما ریشه دوانده – در حالی که مبنای تجربی آن ها مدت هاست که کنار گذاشته شده – بیندیشد و داوری کند .*************همه ما مسوولیم . هر رایی که به صندوق انداخته شود ، حتا اگر سفید باشد ، یک رای به مقبولیت و رسمیت این رژیم خونخوار در پیشگاه جهانیان است . هر رای به هر کسی ، یک رای به تداوم همه جنایات ، بگیر و ببند ها ، فسادهای نهان و آشکار ، غارت کشور و فرو افکندن بیش از پیش مردم در منجلاب فساد و تباهی است .نمی شود امروز رای داد و فردا فریاد برآورد : « من بیگناهم » ! از : ایراندخت دل آگاه
پیشینه ی نماد شیر و خورشید به دوران هخامنشیان و حتی پیش از آن می رسد و کهن ترین مستند موجود از آن کتیبه ای است مربوط به دوران خشایار شا که هم اینک در موزه ی "آرمیتاژ" لنینگراد - سن پیترز بورگ روسیه نگاهداری می شود این نگاره شاه را در حالت احترام به شیری نشان می دهد که زنی بر روی آن جلوس کرده و بارقه هایی از نور وی را در بر دارد آنچه در نخستین برداشت بر بیننده آشکار می شود اینکه اگر شیر وخورشید نماد سلطنتی بود شاه را در حالت نیایش یا احترام نشان نمی داد چون هیچ پادشاهی آنچه را خود ساخته یا نمایشگر سلطنت اوست نیایش نمی کند برخی مورخین بر این باورند که در این تصویر شیر نماد میترا و خورشید (زنی که بر پشت شیر سوار است) نماد الهه "آناهیتا" می باشد مستندات باقی مانده از پارتیان نشان می دهد که در دوره ی اشکانی خورشید بر روی درفش ملی ایران وجود داشته اما در آثار به دست آمده از دوران ساسانی نشان شیر وخورشید به فراوانی موجود است از آن جمله است تعداد هجده مهر که در نزدیکی دریاچه ی آرال به دست آمده همچنین ظروفی از طلا و نقره مزین به نقش شیر و خورشید و یا شیرو" گردونه ی مهر بر بالای آن که قدمت این نشان را به خوبی آشکار می سازد
هرگز فراموش نمیکنیم، هرگز نمیبخشیم
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه هایم از ضربه های تبرهاتان زخم دیده با ریشه چه می کنید گیرم که بر سر این بام بنشسته پرنده ای و پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید گیرم که می زنید گیرم که می بُرید گیرم که می كشید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید
كارون حاجي زاده 9 ساله از قربانيان قتلهاي حكومتي با ضربه چاقو به همراه پدرش حميد حاجي زاده شاعر و دبیر ادبیات کرمانی، متخلص به «سحر» به قتل میرسد پزشک قانونی تعداد ضربه های دشنه فرو رفته به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود
یا رب سلیمانت کجاست اکنون اگر آید رواست باشد که از پا افکند این دیو بی بنیاد را شیرین من ایران من ای در ره تو جان من برخاستم با تیشه ام یاری بده فرهاد را خواهم به جای بیستون کوبم سر پرویز دون گر یاوری یاری کند این تیشه امداد را حمید حاجی زاده_سحر
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی جهان سوم جايي است هركسي بخواهد مملكتش راآباد كند،خانه اش خراب مي شود و هركسي بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد
درود وبلاگ به سوي ازادي معتقد به سكولاريزم و تكيه بر اتحاد , دوستي و احترام با همه مخالفان جمهوري اسلامي است چون رهايي از ننگ اهريمن جمهوري اسلامي جز در سايه اتحاد همه تفكرات و گروههاي مخالف امكان پذير نيست چاره كار و پريشاني ما ايرانيان دستيابي به ازادي و دموكراسي است نوع حكومت اينده ايران حتي شكل پرچم موضوعي است كه بايد توسط راي ملت مشخص شود امروز روز اتحاد و محبت همه مبارزان و مخالفان جمهوري اسلامي براي رسيدن به ازادي , دموكراسي و كرامت انساني است انسان با امید زنده است پس با امید ازدی ایران زمین از دست اهریمن ديكتاتوري جمهوري اسلامي باید آگاه شد و آگاه کرد ,بدانیم چه بر ما گذشته و چرا ما, ما شدیم تا بیدار نشویم دیکتا توری میرود و دیکتا توری دیگر میاید سعی کنیم منیت را کنار بگذاریم و همدیگر را دوست داشته باشیم حرفهای هم را بشنویم فکر کنیم , خودمان, فکرمان و شرافتمان را ارزان نفروشیم اندکی صبر سحر نزدیک است با سپاس بدرود
جان باخته راه ازادي ـ ندا اقاسلطان- سمبل مقاومت
جانباخته ترانه موسوي - سمبل مظلوميت
ترانه موسوی:دختر جوان27 ساله زيبايي كه در تجمع ۷ تیر ۱۳۸۸ توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شد و پس از تجاوز جنسی به قتل رسید مدتی بعد جسد سوزانده شده او را در منطقهای دیگر مییابند پدرش بر اثر اين جنايت سكته و فوت نمود و از مادرش خبري در دست نيست گفته مي شود كه جنايتكاران لباس شخصي از شاخه اراذل انصار حزب اله بوده اند
از زنده ياد اميد رضا ميرصيافي هفتاد میلیون نفر در این مملکت زندگی می کنند و جز عده ای محدود صدا از کسی در نمی آید و انگار نه انگار که سرانجام این کاروان ، دره مرگ و تباهی است. تا کی می خواهیم با جملاتی نظیر "ما از نسل کوروش و داریوش هستیم" خودمان را فریب بدهیم ؟ اگر ما واقعا از نسل کوروش و داریوش بودیم سید علی خامنه ای مالک جان و مال و ناموس ما (بنا بر نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی) نبود
براي مردن زندگي نكن، بمير براي زندگي
«مهژي بو مردن، بمره بو ژيان»
مجيد كاووسي قهرمانانه لبخند بر لب به استقبال مرگ رفت
اراذل حزب اله لبنان در حال سركوب و كشتار مردم ايران
|