بهزاد مهرانی
نقدی بر پرسش های کدیور از آیت الله منتظری
چندی پیش با دوست فرزانه ای در مورد واکنش های روحانیون و ... مراجع تقلید نسبت به جنبش سبز و پیامدهای آن پس از 22خرداد مباحثه ای داشتم. صاحب این قلم در این بحث دوستانه به عمل استفتای دکتر کدیور از آیت ا... منتظری انتقاد داشتم و لب کلام آن رفیق شفیق این بود که این انتقادات در چنین شرایطی به مصلحت نیست. به یاد قبل از انقلاب 57 افتادم که در آن زمان نیز به بهانه ی مصلحت و عدم شکاف در میان مبارزین علیه نظام سلطنتی ،بسیاری از نقد متفکران و معلمان انقلاب سر باز زدند. مهندس بازرگان بعدها گفت که در زمان اوج گیری تفکرات علی شریعتی همواره منتقد اندیشه های او بوده است. اما به علت اتحاد بین صفوف مخالفین نظام از نقدهای خویش چشم پوشیده است. بهانه ی« ایجاد انسجام بین صفوف منتقدین» بهانه ی منطقی و معقولی نیست که بتواند موجبات آن را فراهم سازد که چشم بر نقد اندیشه ها ببندیم. به ویژه اگر بر این باور باشیم که هدف وسیله را توجیه نمی کند
محسن کدیور در روز میلاد امام اول شیعیان پرسش هایی را با آیت ا... منتظری در میان نهاد. پرسش هایی کلی و بدون مصداق که لاجرم پاسخ هایی بدون ذکر مصداق را نیز به دنبال داشت. ( باتوجه به اینکه کار فقیه تعیین مصداق نیز نیست ) کدیور در پرسش نخست خویش می گوید: « تصدی مناصبی که براساس قانون لازم الرعایه – شرط ضمن عقد خدمت کلیه متصدیان خدمات عمومی – مشروط به شرایطی الزامی از قبیل عدالت ، امانتداری ، تدبیر و برخورداری از رای اکثریت مردم است، پس از سقوط شرایط و احراز مکرر صفات متضاد به نحو شیاع و در حد اطمینان قریب به یقین , چه حکمی دارد؟ .. و آیت ا... منتظری از بین رفتن هریک از آن شرایط را بدون حاجت به عزل ، موجب سقوط قهری ولایت و تصدی امر اجتماعی و عدم نفوذ احکام صادره از سوی آن متولی و متصدی می داند» و سپس آیت الله وظیفه شرعی مردم در قبال چنین متصدیانی را برکناری آنها با رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر و حفظ ترتیب الاسهل فالاسهل و الانفع فالانفع و انتخاب مفیدترین و کم هزینه ترین راه ممکن می داند
این پرسش و پاسخ مورد توجه بسیاری از رسانه ها و منتقدین حکومت جمهوری اسلامی قرار گرفت و همگان مراد و منظور پرسشگر و پاسخ دهنده را دریافتند. دانستند که روی سخن در « سقوط قهری ولایت » با چه کسی است
اینکه اکثر روحانیون و مراجع تقلید همراه و همگام جنبش کنونی ملت ایران هستند ، ادعایی است که نمی توان چندان برای آن دلایل قانع کننده یافت. بسیاری از روحانیون و مراجع تقلید پشتیبان حکومت اسلامی هستند. بسیاری از آنان همواره حمایت خود را از نظام مستقر اعلام داشته اند و برخی از آنان نیز سکوت پیشه کردند. سکوتی که به زعم کدیور نشانه ی حمایت آنان از جنبش مردم ایران است. حال آنکه این سکوت را به هیچ وجه نمی توان اینگونه تفسیر نمود. چگونه است که روحانیت شیعه که به باور دکتر کدیور همواره ملجاء و پناهگاه مظلومان بوده است ، اکنون راضی به سکوت شده است ؟ افراد شجاع و حق طلبی چون آیت الله منتظری استثناء هستند.
نقدی که به سوالات آقای کدیور از آیت الله منتظری وارد است نقدی مفهومی نیست بلکه نفس اینگونه پرسش ها - بدون ورود به ارزشمندی و کارایی آن- مورد انتقاد است. می دانیم که مراجع تقلیدی وجود دارند که به ولایت مطلقه فقیه باور دارند و همچنین روحانیونی که این حرکت های مردمی را مصداق « بغی » ( بدکاری و فساد و ستمکاری ) شناخته و سرکوب و کشتار ناراضیان مسالمت جو را عملی شرعی می دانند. حال اگر کسی به عنوان یک مقلد دینی پرسش هایی متفاوت با آنچه کدیور با آیت الله منتظری در میان نهاده است را از مرجع مورد وثوق خود بپرسد و پاسخی متفاوت و بل متضاد با آنچه دکتر کدیور دریافت کرده است را دریافت کند آیا این مقلد محترم دلیل متقنی یافته است که دست به کشتار معترضین بزند؟ مگر آیت الله خمینی به عنوان یک رهبر دینی و سیاسی و مرجع تقلید نگفته اند که « حفظ نظام از اوجب واجبات است» پس چگونه است که از مریدان و مقلدان ایشان می خواهیم که برای حفظ نظام اسلامی در برابر معترضان سکوت کنند؟
تکیه بر استفتا در مسائل سیاسی اینگونه نیست که همواره پاسخی داشته باشد که به مذاقمان خوشایند باشد. ای قفل گر اینگونه نیست که همواره برایمان کلید بسازد تا ما با کمک آن درهای بسته خود را بگشائیم و گاهی قفلی بر قفل های دیگر ما می زند که به قول مولانا « قفل گر گه قفل سازد گه کلید
در نظام های دموکراتیک براساس رأی و نظر قاطبه ی مردم است که امور انسان ها سامان می یابد و این چنین نیست که این راه شفاف را بتوان با استفاده از استفتا شرعی دور زد
محسن کدیور در مصاحبه با مجله آلمانی اشپیگل (8 تیر 1388 ) در پاسخ خبرنگار مجله می گوید : «من قبول دارم که پاره ای از جوانان تمایل به زندگی از نوع غربی دارند. اما نباید برای آن وزن زیادی قائل شد. نه من و نه اکثریت هموطنان من طرفدار جدایی کامل دین از حکومت نیستیم . ایران کشوری است با سنن و ارزشهای اسلامی . بیش از 90% ایرانیها مسلمان هستند. » از اینکه آقای کدیور چگونه و بر اساس چه آماری به این نتیجه رسیده اند که اکثریت ایرانیان خواهان جدایی کامل دین از حکومت نیستند در می گذریم. پرسش این است که حکومت دینی مورد نظر ایشان بر اساس کدام تعریف از دین شکل می گیرد. از دین تعاریف متفاوتی ارائه شده است. حال حکوت دینی باید بر مبنای کدام یک از این تعاریف متعدد و متکثر و متلون و بعضا متضاد شکل گیرد؟ اگر دین را همچون تعریفی که مولانا بعنوان یک عارف مسلمان ارائه داده است ، « حیرانی »* بدانیم و «سبب دانی »** و چون و چرا کردن را دور شدن از حضرت باریتعالی بشناسیم، بر اساس این پارادایم چگونه می توان دست به تأسیس حکومتی دینی زد؟ لاجرم باید در اینجا تعریفی از دین را مبنای تشکیل حکومت دینی قرار دهیم و قطعا این تعریف نیاز به مفسران و ایدئولوگ های خاص خود دارد که نتیجه اش رفتن از یک حکومت مطلقه دینی به سوی حکوت مطلقه دینی ِ دیگر است . پرسش های کدیور از آیت الله منتظری به گونه ای استفاده ابزاری از دین است . استفاده ابزاری که راه گشای جنبش مردمی ایران است اما تجربه ی سی ساله ی حکومت جمهوری اسلامی نشان داده است که اینگونه استفاده از دین راه به جائی نخواهد برد زیرا ناباورمندان به حکومت دموکراتیک نیز می توانند از این ابزار در جهت استیلای استبداد مذهبی استفاده کنند چنانچه تاکنون با توانائی و امکانات بیشتر و ابزارهای کارآمدتر این کار را کرده اند
* گه چنین بنمایدو گه ضد این / جز که حیرانی نباشد کار دین (مثنوی
** از سبب دانی شود کم حیرتت / حیرت تو ره دهد در حضرتت
زیرکی بفروش و حیرانی بخر / زیرکی ظن است و حیرانی بصر _ مثنوی
http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,633517,00.html
SPIEGEL: It is true that the protesters are using the color of Islam and chanting "Allahu Akbar" ("God is great"). But have they not reached the point where they want more? They were also shouting, "Down with the Dictator!" Maybe the young people who are behind the movement want a democratic republic based on the Western model with separation of religion and state.Kadivar: I admit that some young people are oriented towards the West. But one should not give too much weight to that. The majority of my compatriots would not want a complete separation of state and religion. Neither would I. Iran is a country with Islamic traditions and values. More than 90 percent of our citizens are Muslims
|