Tuesday, September 29, 2009

شیر بی یال و اشکم آقای گنجی

شیر بی یال و اشکم آقای گنجی

حتما آن داستان معروف را در مثنوی خوانده‌اید. شخصی رفت نزد یک خالکوب تا در پشت کتفش عکس شیری را خالکوبی کند. یارو تا شروع به کار کرد و تا اولین سوزن را به گرده آن شخص زد فورا صدای آخ آخ‌اش درآمد و گفت کجای شیر را داری می‌کشی؟ خالکوب مثلا گفت: دمش را.
شخص گفت: نه نه لازم نیست این شیر دم داشته باشد. برو سراغ قسمتهای بعدی.
دوباره تا خالکوب دست به کار شد و سوزن خالکوبی را در بدن آن شخص فرو کرد باز صدای آخ آخش بلند و گفت: دست نگه‌دار! کجایش را داری میکشی؟
خالکوب گفت: شکمش را.
طرف گفت: لازم نیست این شیر ما شکم داشته باشد. برو سراغ قسمتهای بعدی.
و خلاصه همینطور هرگاه که آن خالکوب بیچاره شروع میکرد جایی از تصویر شیر را برگرده آن شخص بکشد٬ داد و هوار این شخص به آسمان بلند میشد و میگفت از کشیدن این قسمت از تصویر هم صرفنظر کن.
آخر سر خالکوب بیچاره کلافه شد و گفت:

شير بی دُم و سر و اشكم كه ديد؟
اينچنين شيرى خدا خود نآفرید
چون نداری طاقت سوزن زدن
از چنین شیر ژیان رو دم مزن
اى برادر صبر كن بر درد نيش
تا رهى از نيش نفس شوم خويش‏

حالا شده قضیه مبارزه آزادیخواهی مردم ایران و نقطه‌نظرات آقای گنجی و برخی دوستان.

گفتند هرکاری میخواهید بکنید ولی هیچوقت از حمله نظامی حمایت نکنید.
گفتیم: روی چشم!
گفتید نیروهای خارجی اصلا دخالت نکنند ما خودمان از پس این نظام دیکتاتوری برمیآییم.
گفتیم: حق باشماست. نیروهای خارجی همه خفه!
گفتید که تحریم اقتصادی صلاح نیست چون دودش به چشم مردم میرود.
گفتیم: خیلی خوب. تحریم اقتصادی را هم میگذاریم کنار.
گفتید: تحریم بنزین را هم فراموش کنید.
گفتیم: بروی چشم! آن هم بخاطر گل روی شما!
گفتید: مبارزه هم میخواهید بکنید باید مبارزه مسالمت‌آمیز باشد نه خشونت‌‌بار.
گفتیم: آنهم روی چشم!. دیگه چه فرمایشی دارید؟
گفتید: وقتی هم خواستید مبارزه مسالمت‌آمیز بکنید شعارهای «ساختارشکن» هم ندهید.
گفتیم: ای بابا!... یک دفعه بگویید اصلا مبارزه نکنید دیگه.... فرمایش دیگری ندارید؟
گفتید: چرا. یک چیز دیگه ای هم هست. آنهم اینکه شما اگر برانداز هستید راه خودتان را از ما جدا کنید!
گفتیم: اصلا معلومه شما طرف ما هستید یا طرف آنها؟
این چه طرز مبارزه کردن است که نه حمله نظامی باشد نه تحریم باشد نه براندازی نه فشار نه سختی نه اعمال قدرت؟
خودبخود که این حکومت شرش را از سر ما کم نمیکند. آخر نمیشود هم عکس شیر را بخواهیم بر گرده مان داشته باشیم و هم تحمل سوزن های خالکوبی را نداشته باشیم. چنین شیر بی یال و اشکمی را هنوز خدا نیافریده است


http://mollah.blogspot.com/2009/09/blog-post_300.html