من برای این که ثابت کنم جای کشورمان در لیست مربوطه واقعا خالی است تنها به ذکر چند مورد از اتفاق های خوشایندی که در طول یک هفته ی اخیر شاهدش بوده ام اشاره می کنم.
1- هفت روز پیش، برق محله ی ما نوسان شدیدی کرد و وسایل برقی تمامی همسایه ها سوخت به نحوی که هر کدوم از اون ها حداقل یک میلیون تومان ضرر کردند اما ما چون مسافرت بودیم و حتی یخچال رو هم از برق بیرون آورده بودیم هیچ خسارتی ندیدیم یا به عبارتی دیگر یک میلیون تومان سود کردیم. من و همسرم از این بابت که هم مسافرت رفته بودیم و هم یک میلیون تومان سود کرده بودیم خیلی خیلی خوشحال شدیم.
2- شش روز پیش مینی بوسی که پسرم رو به مهد کودک می برد، تصادف شدیدی کرد، دست و پای اکثر بچه ها شکست اما پسر من حتی یک خراش هم بر نداشت، من و همسرم به خاطر این که به پسرمون هیچ آسیبی نرسیده بود خیلی خیلی خوشحال شدیم.
3- ما در یک آپارتمان شش واحد ِ زندگی می کنیم، تنها مستاجر این آپارتمان ما هستیم. همسرم همیشه از این موضوع ناراحت بود تا این که پنج روز پیش زلزله ی نسبتا شدیدی اومد به نحوی که به دیوارها و سقف های هر شش واحد آسیب های جدی ای وارد کرد. اون روز من و همسرم خیلی خیلی خوشحال بودیم که تنها مستاجر این آپارتمان هستیم.
4- چهار روز پیش قرار بود مراسم عروسی یکی از اقوام نزدیک ما برگزار بشه. چون پول کادو نداشتیم، همسرم میخواست تنها انگشترش رو به عنوان کادو بده به عروس اما درست یک روز قبلش پدر داماد مرد و عروسی بهم خورد. اون روز من و همسرم خیلی خیلی خوشحال بودیم که اون انگشترش رو از دست نداده.
5- از مدت ها قبل، رئیس شرکتی که اون جا کار می کنم میخواست تعدیل نیرو کنه، سه روز قبل صد نفر رو اخراج کرد. اون روز من و همسرم خیلی خیلی خوشحال بودیم که من جزء اون صد نفر نبودم.
6- ماه پیش، بسیج ریخت و ماهواره های آپارتمان ما رو جمع کرد، دو روز قبل نوبت دادگاه من و بقیه ی همسایه ها بود، قاضی همه رو جریمه کرد. من و همسرم خیلی خیلی خوشحال بودیم که جریمه ی ما از مال بقیه کمتر بود.
7- دیروز رفتم بانک که حقوقم رو بگیرم اما به حساب نریخته بودند، ده هزار تومان از قبل توی حسابم بود که اون رو برداشت کردم اما توی بازار جیبم رو زدند. من و همسرم خیلی خیلی خوشحال بودیم که دیروز حقوقم رو به حساب نریخته بودند.
|