Saturday, December 19, 2009

به بهانه سی‌امین سال زندان _ همراه مردم تا پای جان ایستاده‌ام _ عباس امیرانتظام

همراه مردم تا پای جان ایستاده‌ام
شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸
به بهانه سی‌امین سال زندان
همراه مردم تا پای جان ایستاده ام
در تاریخ 28/9/1358 اولین روز زندان را تجربه کرده و وارد دنیایی شدم که هیچ شباهتی با دنیای آشنای من نداشت. از همان لحظه‌ی اول خیالات زیادی با تنهایی من همراه شد. گذراندن 550 روز در سلول انفرادی زندان، لحظات با خود زیستن را به من آموخت. با فضای فیزیکی زندان به سرعت کنار آمدم. روحم اما از فراز سر نیزه های زندانبانان به پرواز درآمد و آزادی مرا بیمه کرد. من آزاد بودم چون روحم آزاد بود، آزاد بودم چون شرف و غرور انسانیم در مسلخ خصم ذبح نشده بود. نبرد سرنوشت ساز و طاقت فرسای من با دست های خالی با زندانبانان آغاز شده بود. فریاد خشن و زمخت کارگزاران جهل و جور در گوشم طنین انداخت، تسلیم شو ای اسیر، تو هیچ نیستی و من ایستادم چون اسیر نبودم بلکه کسی بودم آری یک ایرانی بودم. بارها و بارها مرا در فضای اعدام های ساختگی قرار دادند و شب های زیادی را در سلول مخصوص زندانیان سپری کردم. شکنجه از پس شکنجه، ضرب و شتم، تحقیر و توهین، ناسزا، انفرادی و محرومیت از دیدار فرزندان را تحمل کردم. دفاع از شرف انسانی هزینه سنگینی دارد و من آماده پرداخت آن بودم و پرداختم و تا نفس دارم از پرداخت هیچ هزینه ای برای دفاع از شرف ایرانی و انسانی خود دریغ نخواهم کرد. من ایستادم و پایداری را آموختم. با عشق و پایداری به دل‌ها راه یافتم و عزیزترین عزیزانم را در سخت ترین روزهای زندان و در میان سلول‌ها یافتم. زلال و روان، عشق ورزیدن با عاشقان راه آزادی را تجربه کرده و خود را شناختم. در پی پرواز عاشقانه یاران در بند طی سال‌های سیاه، که مملو از خشونت و نفرت بود، خون گریستم و در خشم و اندوه خود فرو رفتم و اما چون تندر ایستادم و با خود عهد بستم که در هر فرصتی خطر کرده و جنایات دژخیمان را افشاء نمایم و صدای خاموش یارانم را با تمام وجود فریاد بکشم. برای آزادی جسم خود، روح خود را قربانی نکرده و در انجام وظیفه وجدانی خود یک دم کوتاهی نکردم. سی سال لحظه به لحظه درس پایداری و عاشقی آموختم و با الهام از سرچشمه‌ی زلال شرف و عزت ایرانی در مقابل تعدی و تهاجم به غرور ایرانی در کنار کوشندگان راه آزادی ایستادم و خطر کردم.
و امروز بسی خوشحال و سرافرازم که در دریای خروشان مبارزات مردم ایران همچون قطره ای روان و جاری هستم. من برای رسیدن به این دریای امید و حیات، سی سال و لحظه به لحظه شرایط سخت زندان را زندگی کرده و منزلت آزادی را ارج گذاشته ام و چه سعادتی بالاتر از این که از نفس نیافتاده و همراه مردم سلحشور و شجاع ایران همچنان پا برجا هستم.
سی سال پیش جامعه‌ی ما تصویر بسیار متفاوتی از امروز داشت. خیابانهای ملتهب کشور زیر پای مردان و زنانی که اعدام من و دیگر وطن پرستان ایران را فریاد می‌کشیدند تسلیم شده بود. اما امروز فضای کشور از رنگ غرور و امید و دانایی پر شده و دنیا چهره ایران واقعی را به تماشا نشسته و دانایی و شهامت ایرانی را تحسین می کند. در سی سال پیش گوش‌ها از هیاهو و غوغای فریبکاران پر بود و جایی برای شنیدن فریاد من نبود. من فریاد میزدم که ملت ایران شایسته سرنوشت بهتری است. برای حق تعیین سرنوشت خود، این ملت، آمادگی کامل دارد و قانون اساسی باید در مجلس موسسان منتخب ملت تصویب شود و مجلس خبرگان باید منحل گردد. طوفان تند انقلاب چشم و گوش‌ها را بسته بود.
دلایل بازداشت من به دست دانشجویان کم دانش و بی تجربه ساخته شده بود و خیابانهای پر التهاب کشور نیز بر صندلی قضاوت تکیه زده بود. حکم اعدام من بی هیچ محاکمه‌ای صادر شده بود و گریزی از سرنوشت نبود. من خطر کرده بودم و انقلاب از منطق خود پیروی می‌کرد. من می‌بایستی برای آزمونی سخت خود را آماده می‌کردم. هیچ آموزگاری وجود نداشت، باید از خود و یاران دربندم می‌آموختم و آموختم که هر انسانی کوهی از مقاومت و پایداری است. اطمینان از بی گناهی‌ام منبع قدرت روحی من گشته و من لحظه به لحظه با این کوه پایداری در قله های روح خود آشنا می‌شدم. این چنین بود که در طول سی سال گذشته من هزاران بار در وجود خود متولد شده و برای مقاومت و پایداری بیشتر آمادگی کسب نمودم.
در سال سی‌ام مقاومت، من با احساس جدیدی روبرو بوده و زندگی متفاوتی را تجربه می‌کنم. من در کمال مسرت شاهد یکی از زیباترین دوران زندگی سیاسی ایران هستم و جوانه زدن شادابی و طراوت زندگی به دست فرزندان شایسته و غرور آفرین کشورمان ایران به من جان دوباره بخشیده است تا آنجا که خود را در کنار این موج خروشان، خوشبخت تر از هر زمان دیگری می بینم. در طی این روزها در احساس دوگانه ای به سر برده‌ام. اشک شوق و اشک سوگواری، شادی و اندوه تا اعماق وجودم را تکان داده است. از یک سو در کنار این درخت ستبر و تنومند می‌بالم و قد می‌کشم و در سوی دیگر در غم و اندوه شکنجه و قتل یارانم می‌خروشم و می‌سوزم. ایران سراسر شور است و شعور. عشق است و غرور. بیم است و امید. بدون هیچ اغراقی من چون قطره‌ای بی قرار به دنبال سیل خروشان روان هستم و از اینکه سی سال از عمر خود را در رویای این روزها سپری کرده‌ام، سرشار از لذت و غرور هستم. من هم به شیوه‌ی خود با این مبارزات مدنی و جهت گیری و غایت آن با جان و دل همراه می‌باشم. من در اعلامیه‌ها و بیانیه‌های خود در گذشته از این شیوه‌ی مبارزاتی و حق تعیین سرنوشت مردم بسیار گفته‌ام (به ویژه در "رفراندوم، چرا و چگونه؟"، "اصول میثاق ملی ایران برای شکل دهی حکومت دموکراتیک"، "گام به گام به سوی اجرای میثاق ملی"، "دعوت برای تشکیل کنگره ملی"، "گذار مسالمت آمیز به دموکراسی"، "نامه به دبیرکل سازمان ملل").
تعدادی از دوستان با احساس مسوولیت و از سر دلسوزی، به من خرده گرفته اند که چرا سکوت کرده ام. در پاسخ باید بگویم آنچه که در طی سال‌های گذشته انجام داده یا از انجامش خودداری نموده ام، همه و همه با احساس مسوولیت شدید نسبت به سرنوشت جنبش ملی رو به رشد مردم ایران می‌باشد. ارزیابی من این بوده و هست که رفتار و عملکرد نسنجیده من در این شرایط نه تنها موجب تقویت جنبش نمی‌شود، بلکه با توجه به نحوه‌ی شکل گیری و ساختار و مدیریت جنبش ورود مستقیم و متمایز من می‌تواند آن را در معرض تهدیدات و تهاجمات بیشتری قرار دهد و هزینه‌های آن را به شدت افزایش دهد، این خطر نیز وجود دارد که شکاف‌هایی در صفوف مبارزان ایجاد کند و از طرف دیگر ممکن است این سوء تفاهم را دامن زند که من به دنبال سهم خواهی و طرح مطالبات خود هستم. و همه اینها در شرایط موجود به ضرر جنبش ملی ایران می‌باشد. من این سکوت معنی دار، سنگین و دردناک را (اگر اسمش را بتوان سکوت گذاشت) با عشق و امید به پیروزی جنبش بر خود تحمیل کرده ام. در مقابل فشارها، تهمت‌ها و کنایه‌ها ایستاده و با الهام از روح بلند و استوار این خیزش تاریخی بر احساسات خود غلبه کرده و بسیار خوشحال هستم که در پرتو درس‌های این حرکت پر خروش، نگاهم را به زندگی و آینده، نو کرده ام. یکی از ویژگی‌های این جنبش و شادابی آن این است که همه اعضای آن به صورت برابر و بدون هیچ تشخص و تمایزی و بدون تعلقات حزبی و گروهی، همانند اعضای یک پیکر بهم پیوسته می‌باشند. چه افتخاری بالاتر از اینکه من هم عضو کوچکی از این پیکر ستبر و تنومند باشم. هر پنداری غیر از این موجب سردرگمی در دفاع از حق حاکمیت و حق سرنوشت ملت ایران است.
جنبش کنونی ایران در امتداد انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت بوده و از پشتوانه بسیار قوی برخوردار است. بیش از یک قرن است که ملت ایران برای حق تعیین سرنوشت دموکراتیک مبارزه می‌کند و از کلیه‌ی شیوه‌های مبارزاتی در این مسیر بهره برده است ولی با درس آموزی از تجارب گذشته و انتخاب مسالمت آمیزترین شیوه مبارزاتی، هم اکنون تحسین جهان را برانگیخته است. باید مراقب بود که آفت احساسات خام، شتابزدگی و بی تدبیری عظمت این جنبش را کم رنگ نکند. حرکت تاریخی مردم ایران از ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که با شیوه‌ی مدنی به پیروزی برسد.
امروز و در این شرایط تاریخی، امیرانتظام نیز نامی است همچون بی شماران نامی که هر روز خطر کرده و در این دریای خروشان جاری می‌شوند. میلیونها ندا و سهراب با جان فشانی و شجاعت در کمال فروتنی و گمنامی، تصویر بسیار زیبا و غرور آفرین از ایران در دنیا خلق نموده و می‌نمایند. این جنبش با نام و جان جوانان وطن، پر آوازه و شکست ناپذیر شده و در مسیر رسیدن به نتیجه نهایی از خلاقیت و ابتکار جوانان آینده‌ساز بهره گرفته و به پیش می‌تازد. این جنبش در کمال پختگی از خرد و مدیریت جمعی بهره گرفته و متناسب با شرایط زمان، خود را سازماندهی می‌کند. من هم در حد توان و تجربه خود در خدمت مبارزات سرنوشت ساز ملت ایران هستم. پایداری، اتحاد و همبستگی هوشمند ما ضامن پیروزی این جنبش می‌باشد. پیروزی‌های بدست آمده نباید ما را مغرور نماید، هنوز راه درازی در پیش است. این کار بزرگ دشواری‌های خود را دارد. آگاهی به این دشواری‌ها، توان مبارزه را بالا می‌برد. هر کسی در هر مقام و موقعیتی باید امیدوار باشد که نفع او و خانواده اش در پیوستن به صف‌های جنبش می‌باشد و راه ورود به آن برای هیچ ایرانی بسته نیست. کسانیکه در مقابل مردم قرار دارند و افرادی که در پیوستن به صف‌های مردم هنوز دچار تردید و دو دلی هستند، بدانند که فرصت‌ها به سرعت از دست می‌رود و پشیمانی فردا سودی برای آنها نخواهد داشت.
از فرصت استفاده کرده و یاد همه جان باختگان راه آزادی را گرامی داشته و در کمال فروتنی به همه‌ی آنها ادای احترام می‌کنم. به عنوان نمادی از کاروان سرافراز عشق و ایثار از سه آذر اهورایی شهید قندچی، رضوی و بزرگ‌نیا یاد نموده و به روح پر فتوت عزیزان دلبندم پروانه و داریوش فروهر درود فرستاده و یاد کوشندگان راه آزادی، پوینده و مختاری و همه شهدای سی سال گذشته در قلبم همیشه زنده و پر فروغ خواهد ماند. بهترین درودها و آرزوهای خود را به زنان و مردان پر شور و شجاعی که در آذر ماه امسال حماسه آفریدند، تقدیم می‌کنم.
ای هم میهن، صبح پیروزی دمیده است و آفتاب امید لحظه به لحظه آسمان ایران را فرا می‌گیرد. حق تعیین سرنوشت بدست فرزندان آگاه و دلیر این مملکت تحقق می‌پذیرد. شکوفه‌های انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن نفت، نوید بهار پر طراوت آزادی را می‌دهد.
دشمن زخمی و خشمگین است. اقدامات تحریک آمیز هزینه ها را افزایش می‌دهد. روح این جنبش در تمامی دستگاه‌ها و نهادهای حکومتی ریشه دوانده است. آغوش جنبش برای جذب فرزندان ایران باید همیشه باز باشد. بسیاری از افرادی که امروزه در زندان و یا در میان مبارزان هستند در گذشته نه چندان دور در صف حکومتگران قرار داشتند. لکن امروز در میان ما و شما هستند. مطمئن باشید که هر لحظه بر تعداد مبارزان افزود می‌شود و صف‌های سرکوبگران هر لحظه تهی و خالی می‌گردد. این وحشت زیادی در میان حاکمان ایجاد کرده است. بردباری و گذشت شما میوه‌های شیرینی پرورش می‌دهد. با غلبه بر احساسات خود، کاری بکنیم که همه ایرانیان بدون توجه به رفتارهای گذشته خود، برای رسیدن به فردای بهتر در این جنبش بزرگ سهیم شده و از همین امروز برای پیوستن به صف‌های جنبش از یکدیگر سبقت بجویند. ما باید در اندیشه توسعه، آزادی و آبادانی کشورمان باشیم و با حس انتقام جویی مقابله کرده و اجرای عدالت را به دستگاه عدالت در ایران آزاد واگذار نماییم.
پاینده باید ایران.
سرافراز باد مردم دلیر و شجاع ایران، که پویندگان واقعی راه آزادی و آزادگی می‌باشند.
عباس امیرانتظام
28/9/1388