در ٢٢ دسامبر ٢۰۰٩، خبرها حکایت از آن داشت که برای آزادی کلوتیلد ریس، دختر نوجوانی که توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده،«مذاکرات پنهانی» در کار است تا در برابر آن، وکیلی راد که در حال گذراندن محکومیت خود در زندان فرانسه است، آزاد شود. علی وکیلی راد، عضوی از یک تیم جنایت بود که به تاریخ ٦ اوت ۱٩٩۱، نخست وزیر سابق، شاپور بختیار و منشی جوانش سروش کتیبه را به قتل رساند.
جرم کلوتیلد ریس این بوده است که خبر تظاهراتی را که شاهدش بوده، به دوستانش فرستاده است. درحالیکه علی وکیلی راد، یکی از بزرگترین چهرههای سیاسی تاریخ ایران را به طرز وحشیانهای با ضربههای کارد به قتل رسانده است: کلوتیلد ریس بیگناه در برابر وکیلی راد قاتل.
این خبر، که ظاهرا انزجاری در میان افکار عمومی فرانسه برنمیانگیزد، برای ما ایرانیانی که در آن زمان به عنوان پناهندۀ سیاسی در فرانسه زندگی می کردیم، یادآور خاطرههای دردناکی است. اگر چنین معاوضهای صورت گیرد، خطای سیاسی و اخلاقی وخیمی خواهد بود که دولت فرانسه بهتر است پیش از ارتکاب این خطا، ارزیابی درستی از پیامدهای آن داشته باشد. چرا که اینگونه معاوضهها، پیشینهای بس غمانگیز دارد و من به دلیل موقعیتی که دارم، به خوبی از آن آگاهم. و به تاریخ ۱٦ ژوئن ۱٩٩۱ نیز همین را نوشتم تا توجه مقامات فرانسوی را به عواقب تراژیک معاوضۀ جنایتکاران با افراد بیگناه جلب کنم. نزدیک به دو ماهی از کشته شدن پدرم، دوست و همکار نزدیک شاپور بختیار، میگذشت و دو ماه پیش از کشته شدن دکتر بختیار بود.
یازده سال پیش از آن، در ژوئیه ۱٩٨۰، زمانی که رژیم اسلامی در وحشت از محبوبیت روزافزون بختیار که ماهیت توتالیتر رژیم مذهبی را پیشبینی کرده بود و این پیشبینی متأسفانه به واقعیت پیوسته بود، تیمی را به فرماندهی تروریست لبنانی، انیس نقاش، به فرانسه اعزام کرد تا بختیار را به قتل برساند. بختیار به نحو معجزهآسایی از این سوءقصد جان به در برد، امّا یک خانم همسایه و یک پلیس جوان کشته شدند و یک پلیس دیگر نیز برای همیشه فلج گردید. انیس نقاش به همراه تیم جنایتکارش محاکمه و محکوم شدند. جمهوری اسلامی طی سالهای دهۀ ٨٠ میلادی، همواره اصرار داشت که آزادی آنان را در قبال آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان به دست آورد. و سرانجام توانست با واداشتن دولت فرانسه به تسلیم شدن در برابر شانتاژ و تهدید، به هدف خود برسد. بدین ترتیب، دولت فرانسه، حق و عدالت را در قربانگاه فاسد "مصالح ملی"، قربانی کرد. در درازمدت، آینده نشان داد که این کار چندان هم به مصلحت نبوده است. نقاش در ٢٨ ژوئیه ۱٩٩۰ آزاد شد و خوش و خندان به ایران رفت و در آنجا به بازرگان موفقی بدل شد که هم امروز نیز، در مذاکره برای معاوضۀ وکیلی راد با ریس، کارشناسانه نظر میدهد.
آن زمان استدلال من این بود که آزادی نقاش با قتل دو تن از مخالفان سیاسی رژیم اسلامی، یعنی سیروس الهی در اکتبر ۱٩٩۰ و پدر من در آوریل ۱٩٩۱، در پیوند با هم اند. و از خود میپرسیدم آیا این قتلها ابلاغ مراتب امتنان جمهوری اسلامی از دولت فرانسه به خاطر آزادی انیس نقاش نیست؟ آن زمان من یادآور شدم که این جنایات، نخواهند توانست مبارزۀ مخالفان را برای حقوق بشر متوقف گردانند، و خطاب به مقامات فرانسوی به صراحت نوشتم «آیا کشور فرانسه، دولت و رئیس جمهورش همچنان نظارهگر ما خواهند بود تا با خنجری در پشت، یکی از پس دیگری، نابود شویم؟» متأسفانه پاسخی در کار نبود.
هیچگونه اعتراض رسمی علیه ترور مخالفان رژیم اسلامی دیده نشد. بنابراین، هیچ دلیلی نداشت که آمران این جنایتها در تهران، دست از ترور رهبران اپوزیسیون در خارج بردارند. یک ماه بعد، بختیار، آن انساندوست کهنسال و منشیاش در حضور غایب پلیس فرانسه به قتل رسیدند.
دولت ایران برخلاف بار نخست، دخالت خود را در این قتلها انکار کرد، همچنان که تمامی موارد حذف رهبران اپوزیسیون در تبعید را در طی سالهای آخر قرن بیستم انکار کرده بود. امّا دولت ایران این بار پس از سالها، با درخواست آزادی وکیلی راد از زندان، انکارهای پیشین خود را تکذیب کرده است.
امروز پس از ۱٨ سال، بار دیگر قلم به دست میگیرم تا زنگ خطر را به صدا درآورم.
در ژوئن گذشته، دنیا با شگفتی شاهد خیزش تماشایی مردمانی شد که با وقار و عظمت، در پی حق خود برای آزاد زیستن بودند. تصویر تظاهرات مسالمتآمیز میلیونی در ایران، یکبار برای همیشه، این پردۀ نفرتانگیز دروغ و تزویر را که از سی سال پیش واقعیت جامعۀ ایرانی را پنهان کرده بود، از هم درید. از این پس، انبوه مداوم روایات و تصاویری که از ایران به ما میرسند، از مقاومتی سخن میگویند که میخواهد همواره زنده بماند و نشان از سرکوبی دارند که هر روز، بر مردم کشور اعمال میشود.
در این زورآزمایی نیروها میان مردم و حکومت، ایرانیان خارج کشور نقش مهمی به عهده دارند. اینان هستند که افکار عمومی جهانی را بیدار میکنند، پیامها و روایتهای رسیده از ایران را به زبانهای خارجی برمیگردانند، و زمانی که راههای ارتباطی در درون ایران بسته میشوند، اخبار و اطلاعات حیاتی را در دسترس همگان میگذارند. هم اینانند که همدردی و پشتیبانی جامعۀ بینالمللی از هموطنان داخل کشور را به آنان انتقال میدهند، پشتیبانی که برای ادامۀ مبارزه اهمیت بسزایی دارد. اگر رهبران رژیم گمان دارند که میتوانند با ضرب و شتم، دستگیری، تجاوز جنسی، واداشتن به ابراز ندامت و کشتار، نشان دهند که سلطۀ مطلق بر تن و جان شهروندان خود، یا بهتر است بگویم رعایایشان، دارند، امّا بر میلیونها ایرانیانی که رأی خود را سالها پیش با گذر از مرزها و پشت کردن به رژیم اسلامی اعلام کردهاند، تسلط چندانی ندارند. دست سرکوبگران از زندگی آنان کوتاه است. پس، تهدید میکنند که در آن سوی مرزها مجازاتشان خواهند کرد. آشکار است که نباید این تهدیدها را دست کم گرفت.
در ٤ نوامبر ٢۰۰٩، همزمان با تظاهرات دهها هزار نفر برای آزادی انتخابات در ایران، مسعود جزایری، معاون تبلیغات و امور فرهنگی ستاد فرماندهی نیروهای مسلح، کسانی را که در خارج کشور از جنبش مردمی در ایران حمایت میکنند، به صراحت تهدید کرد. او گفت، کسانی که در خارج کشور از شورشیان داخلی حمایت میکنند، از واکنش حکومت مصون نخواهند ماند. در چنین وضعیتی، دولت فرانسه باید اکیدا از معاوضۀ کلوتیلد ریس با وکیلی راد خودداری کند. این معامله، اگر چنانچه عملی شود، جان مخالفان رژیم را در خارج کشور، همان طور که پس از آزادی انیس نقاش در سال ۱٩٩۰ مشاهده شد، به خطر خواهد افکند. با توجه به مناسبات اقتصادی میان ایران و اتحادیۀ اروپا، تردیدی ندارم که دولت فرانسه و اتحادیۀ اروپا امکانات و اهرمهای کافی در اختیار دارند و میتوانند بی آنکه جان مخالفان ایرانی در خارج کشور را در معرض تهدید قرار دهند، آزادی این دختر بیگناه فرانسوی را به دست آورند.
بنابراین، تقاضای رسمی من از رئیس جمهور فرانسه این است که مبادا خواست مرا همچون یکی از پیشینیانش در سال ۱٩٩۱، نادیده انگارد، و با پاداش دادن به یک عمل تروریستی و رها کردن یک قاتل، زندگی مخالفان ایرانی را در خارج کشور به مخاطره افکند
|