Wednesday, March 4, 2009

خشونت نکوهان خنجر به دست


طی 30 سال گزشته خشونت مطلق تنها پاسخ حاکمیت به کلیه مسائل و منجمله به شورش ها و نارضایتی های اجتماعی بوده است. کلیه اعتراضات دانشجویی، سندیکایی و یا صنفی با خشونت هوشمند و یا عریان سرکوب شده اند و قربانیان آن روزمره افزایش می یابند. حذف فیزیکی سیتماتیک مخالفین سیاسی از همان ابتدا تا به امروز لحظه ای متوقف نشده است. این مخالفین چه آنها که با اعمال خشونت رودروی رژیم قرار گرفتند و چه آنها که با پرهیز از خشونت از حاکمیت کناره گرفتند و نپذیرفتند که بخشی از حاکمیت باشند ، هم در ابعاد وسیع قتل عام های سال 60 و 61 و 67 و هم دوره ای و زنجیره ای سرکوب شدند خوش شانس ترین آنها کسانی بودند که بدون تحمل شکنجه و اسارت سریعأ به قتل رسیدند
حاکمیتی که پس از سقوط خاندان پهلوی در ایران روی کار آمد در مدت زمان کوتاهی رو در روی مردم قرار گرفت. این رویاروئی مانند هر مناقشه دیگری از همان ابتدا در فرم و در محتوی از یک قانونمندی مشخص پیروی می کرد. این قانونمندی اما، از همان ابتدا مستقل از اراده و خواست طرفین این رویاروئی بود
قانونمندی این رویائی منتج از ماهیت آن بود. خمینی بعنوان تنها تصمیم گیرنده، حاکمیت جدید، رسمأ گفت اگر همه مردم حرفی بزنند که من مخالف آن باشم حرف من است که باید اجرا شود. یعنی رسمأ به مردم ایران که به آزادی دست یافته بودند از همان ابتدا اعلام کرد که میخواهد یک دیکتاتوری مطلق بنام ولایت فقیه را بر آنان حاکم کند. طبیعی است که این کار بایستی با توسل به خشونت انجام میگرفت. پس خمینی بعنوان حاکم و ولی فقیه، خشونت را به مردم ایران تحمیل کرد
این کار با پدیده چماقداری شروع شد ولی برای شتاب دادن به آن حاکمیت به حیله متوسل شد و با استقاده از بی تجربگی برخی از سازمانهای سیاسی(که آگاهانه توسط حزب توده وسوسه شدند) و در بخش هایی از کشور (ترکمنستان و کردستان) خشونت زودرس آفریدند ، بر روی مردم آتش گشود. نیروهای سیاسی دیگری اما در این دام نیفتاده و به او اجازه نمی دادند که منطق خشونت را به جامعه تحمیل کند. هر چند که این کار بدون تحمل قربانی از جانب آنان نبود. اما این تاکتیک نمی توانست در دراز مدت کارائی داشته باشد و مانع اعمال خشونت شود چرا که خمینی با استفاده از جایگاه منحصر بفردی که داشت اکثریت جامعه را در تصمیم گیری هایش با خود همراه میکرد و این او بود که قوانین بازی را تحمیل می کرد. به همین دلیل هم در نقطه ای که احساس کرد دیگر بیش از این نباید به آن نیروها اجازه بدهد که در عمل جلوی جاری شدن منطق خشونت را بگیرند، تصمیم به رادیکالیزه کردن این منطق گرفت و به نیروهایش که دیگر به اندازه کاقی سازماندهی شده بودند فرمان اعمال خشونت مطلق داد
این همان نقطه شلیک بر روی تظاهرات مسالمت آمیز مردم در30 خرداد 60 بود. از این نقطه منطق خشونت بصورت قانونمند تنها منطقی بود که بین حاکمیت ولایت فقیه و مردم جاری شد. تنها مبتکر و مسئول آن هم شخص خمینی بود که امروزنیز در حاکمیتش استمرار یافته است
خمینی برای تأکید بر این منطق با اقدامات عملی به مردم تفهیم کرد که مرزهای خشونت را از ابعاد شناخته شده و قابل تحمل جامعه بشری در آن مقطع فراتر می برد. برای همین دستور داد که نو نهالان خردسال را بدون احراز هویت و نقششان در اعتراضات ، اعدام کنند. اعدام یک زن باردار 9 ماهه در زندان دیزل آباد کرمانشاه و خلق صحنه شکافته شدن پهلوی این مادر در اثر اصابت تیر و بیرون افتادن جنین در آن روزها تنها یکی از فرازهای سمبلیک این خشونت غیر قابل وصف است که در حافظه تاریخی میهن ما به یادگار مانده و خواهد ماند
منطق خشونت اما فقط در رویاروئی با نیروهای اپوزوسیون نبود. این منطق به زودی به تنها زبان گفتگوی حاکمیت در همه پهنه ها تبدیل شد. در زمینه سیاست خارجی این منطق با همان تاکتیک تحریک و به دام افتادن دولت وقت عراق به جنگ بین ایران و عراق منتهی شد. این جنگ که کار آترین حربه تولید خشونت بود به دلیل اینکه عوامل درگیر در آن ابعاد میلیونی داشتند و در نتیجه بالاترین بازدهی را هم فراهم میکرد از جانب او بعنوان "نعمت الهی" نامیده شد. بهمین دلیل پس از عقب نشینی عراق در سالهای اولیه و اذعان دولت عراق به ماهیت تجاوزکارانه عملکردش و پذیرش پرداخت خسارت جنگی ، باز خمینی حاضر نشد آنرا تمام کند و در قاموس تجاوزگر و به بهانه انتقام ، به خاک عراق تجاوز کرد
استفاده از گروگان گیری، بمب گزاری به قصد کشتار مردم کوچه و خیابان و ترور، از دیگر ابزار رایج اعمال خشونت در رویکرد بین المللی ولایت فقیه بود
در پهنه اجتماعی نیز به طور قانونمند خشونت تنها پاسخ به معضلات اجتماعی شد. جزیره درست کردن برای معتادان، اعدام مجرمین" در ملاء عام برای دادن درس عبرت، سنگسار برای مقابله با "مسائل اخلاقی" ، کشتن زنان خیابانی، بریدن دست و پا در آوردن چشم برای جرائم سبک تر. تنها پاسخ ولایت فقیه برای مقابله با ناهنجاری های اجتماعی بود
طی 30 سال گزشته خشونت مطلق تنها پاسخ حاکمیت به کلیه مسائل و منجمله به شورش ها و نارضایتی های اجتماعی بوده است. کلیه اعتراضات دانشجویی، سندیکایی و یا صنفی با خشونت هوشمند و یا عریان سرکوب شده اند و قربانیان آن روزمره افزایش می یابند. حذف فیزیکی سیتماتیک مخالفین سیاسی از همان ابتدا تا به امروز لحظه ای متوقف نشده است. این مخالفین چه آنها که با اعمال خشونت رودروی رژیم قرار گرفتند و چه آنها که با پرهیز از خشونت از حاکمیت کناره گرفتند و نپذیرفتند که بخشی از حاکمیت باشند ، هم در ابعاد وسیع (قتل عام های سال 60 و 61 و 67) و هم دوره ای و زنجیره ای سرکوب شدند. خوش شانس ترین آنها کسانی بودند که بدون تحمل شکنجه و اسارت سریعأ به قتل رسیدند
با اینهمه و علیرغم بدیهی بودن صورت مسئله از همان ابتدا یک خط فکری در ایران سر بلند کرد و رفته رفته دامنه آن وسیع و وسیع تر شد. این جریان مدافع نظریه خشونت گریزی بود. مشخصه های این جریان در رابطه با پاسخ سیاسی به حاکمیت ولایت فقیه شامل چند مؤلفه بود
ولایت فقیه را نفی نمی کرد و آنرا نامشروع نمی داشت
خواهان براندازی نظام نبود و تنها خواستار تغییر و بهینه سازی آن بود
اپوزیسیون برانداز و متکی به اعمال قهر را تقبیح و تضعیف می کرد
معتقد به تغییر رژیم از طریق اعتراضات مدنی و در چهارچوب قانون بود
این جریان تا زمان حیات مهندس بازرگان توسط وی هدایت می شد. در آن دوره مدافعان این شعار بیشتر "توپچیان" توپ درنکرده مردم ، از چپ و راست بودند که تنزه طلبانه پشت این شعار پنهان می شدند تا "حیات خفیف خائنانه شان " ادامه پیدا کند. در صفوف نیروهای اپوزیسیون غیر متشکل نیزکه فعالیت جدی و سازماندهی شده ای علیه حاکمیت نداشتند این طرز فکر اقبال زیادی داشت
پس از روی کار آمدن خاتمی کسان دیگری نیز مدافع این جریان شدند که پیش از آن در بدنه حاکمیت و یا در هاله های پیرامون آن با رژیم در وحدت بودند
با اینهمه واقعیتی که از این قانونمندی به امر مبارزه تحمیل میشد این بود که شیوه مبارزه با حاکمیت ولایت فقیه نمی تواند چیزی به جز مبارزه قهرآمیز در راستای نفی و براندازی تمامیت آن باشد. این شیوه را قبل از همه رژیم خمینی تعیین و طی سال ها بر آن اصرار و تأکید ورزیده است
هیچکس، تأکید می کنم ، هیچکس نمی تواند خلاف این قانونمندی عمل کند. کسی که یارای پیروی از این قانونمندی را ندارد بهتر است جبهه مقدم مبارزه را آبرومندانه ترک کند و به پشت جبهه منتقل شود
آنانکه تنزه طلبانه و برای فرار از این واقعیت در پشت تزهای "نفی خشونت" و "خشونت گریزی" پنهان می شوند به مردم ایران دروغ می گویند. " نفی خشونت" فقط در چهارچوب حاکمیت های مدافع دمکراسی و حکومت قانون ، که قانونمندی اصلی آنها خشونت گریزی" است ، مشروعیت دارد
شعار "نفی خشونت" در مقابله با رژیم خشونت زا و خشونت زی ولایت فقیه از جانب هر کس که سر داده شود (حتی اگر مسلح به جایزه صلح نوبل) باشد ، از آنجا که کمترین تأثیری برای کند کردن تیغ ولایت فقیه بر گلوی مردم ندارد ، به ناگزیر فقط تیغ مقاومت مسلحانه در برابر این حاکمیت را کند میکند
این شعار به آخوندها امکان می دهد که باز هم بیشتر بر کرسی قدرت بمانند تا باز هم جوانان دیگری بر دار بروند تا باز هم مادران دیگری به خاطر دفاع از کودکانشان قربانی قهرکور شوند تا باز هم دختران دیگری برده بازار برده فروشان و طعمه سنگ تیره مغزان و قربانیان زنده بگور و خود سوخته نظام جهل مرد سالار شوند و تا کودکان بیشتری در خیابان پر پر و مغزهای بیشتری به گریز و سرمایه های تاریخی بیشتری به یغما و ویرانی بروند
اما قاریان این شعار این سالها بس فراوان شده اند و از سنخ دیگری هستند. بخش زیادی از آنها شغل های سابقشان در بدنه و یا رأس رژیم را به کناری گذاشته پس از یک پروسه جنجالی و پر سر و صدای "جنایت شوئی" سفید گشته و با عناوین پر زرق و برق "ایران" و "مطالعات" و "معاصر" و "بنیاد" و "مفسر" و پژوهشگر" وقیحانه بر صندلی مدافع قربانیان تکیه زده و جای قربانی و جلاد را عوض می کنند
این قانونمندی اما محک اجتماعی نیز خورده است. طی این سی سال جدی ترین و پیگیرترین نیروهای سیاسی که این حاکمیت را به خطر انداختند ، کسانی بودند که از آن پیروی کردند. اقبال اجتماعی آنان نیز ناشی از همین اصل است. ده ها هزار نفر طی این سالها به این جنبش پیوسته و بصورت حرفه ای به براندازی این نظام پرداختند در حالیکه تحت فشار و سانسور بین المللی بودند
آنروی دیگر سکه نیز این است که بدلیل موفق بودن رژیم در قطع ارتباط کلیه حرکت های اعتراضی خود جوش با نیروی سیاسی برانداز، این حرکتها علیرغم دامنه و عمقشان ، نگرانی جدی برای حیات رژیم ایجاد نکردند
پیکر میهن ما رنجور از غده ای کشنده و مزمن است.دل نازکی های غیر مسولانه تنها این رنج را طولانی میکند و هرگز مانع جراحی بزرگ و اجتناب ناپذ یرآن نخواهد بود
الف-پاییزی
ایمیل نویسنده