Friday, September 18, 2009

الاهه بقراط : مقاومت حق مسلم مردم است

مقاومت حق مسلم مردم است!

«حق مقاومت» در برابر حکومت های خودی که حقوق مردم و حق حاکمیت ملی را زیر پا می نهند، یک اصل مدرن و آزادی خواهانه است. تمام راز مخالفت با آنچه از زبان سیدعلی خامنه ای و در «اعترافات» سعید حجاریان به نام «علوم انسانی» و دمکراسی و لیبرالیسم هدف دشمنی جمهوری اسلامی قرار گرفته است، در همین یک نکته خوابیده است: حق مقاومت مردم در برابر حکومت ! درست همین جا و در پیوند مفاهیم دمکراسی و لیبرالیسم و حق مقاومت مردم است که «دشمن» از نظر جمهوری اسلامی معنای دقیق تری می یابد: مردم!
*****


الاهه بقراط
www.alefbe.com

مقاومت حق مسلم مردم است!

سیدعلی خامنه ای رهبر سیاسی، مذهبی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی روز جمعه بیست شهریور پیشاپیش به استقبال «روز قدس» آخرین جمعه ماه رمضان رفت که پس از انقلاب اسلامی از سوی روح الله خمینی بنیانگذار حکومت دینی در ایران به عنوان روز دفاع از فلسطین و علیه اسراییل اعلام شد و هر سال با تظاهرات و مراسم دولتی از سوی رژیم با صرف هزینه های میلیونی سازماندهی و برگذار می گردد.
حضور خامنه ای در نماز جمعه ای یک هفته پیش از «روز قدس» برای جلوگیری از بروز مشکلی بوده است که ظاهرا مخالفان دولت کنونی، از جمله معترضان به نتیجه انتخابات 22 خرداد، ممکن است به وجود آورند. سیدمهدی کروبی یکی از این معترضان در هفته های اخیر بارها اعلام کرده است که مردم قدرت خود را در «روز قدس» به نمایش خواهند گذاشت. برگذاری این روز از سوی مردم ایران یکی از بزرگترین تناقض های سیاسی جامعه و حکومت ایران را به نمایش می گذارد: مردمی در پشتیبانی از «مقاومت مردم فلسطین» در این روز به خیابان های می آیند که خود حق مقاومت در برابر حکومت زورگو و خودکامه خویش را ندارند و به خشن ترین شکل ممکن سرکوب می شوند

هراس از مردم
از همین روست که سخنان عوام فریبانه خامنه ای که گفت: «مردم مراقب باشند که برخی از اجتماعات روز قدس برای ایجاد تفرقه استفاده نکنند چرا که پرچمداری در عرصه حمایت از فلسطین تنها با یکپارچگی ملت امکان پذیر است» به شدت رنگ می بازد. حکومتی که خود قادر به حمایت از ملت خود نیست، از آنها می خواهد تا به حمایت از ملت دیگری تظاهرات کنند. رهبر این حکومت در حالی که خود را با «علی» مقایسه می کند، تلاش می کند در پاسخی نامستقیم به منتقدان روحانی خود که حکومت وی را «نامشروع» اعلام کرده اند، بباوراند که وی نیز چون «علی» فقط به دلیل «احقاق حق، ایجاد عدالت و مبارزه با ظلم» است که حکومت را قبول کرده و نه برای «کسب قدرت، ثروت و پیش بردن امور دنیوی».
رهبر جمهوری اسلامی حتی خود را موظف می شمارد تا از جایگاه نماز جمعه به مخاطبان خود درباره «سکولاریسم» و جدایی دین و دولت که بیش از پیش نه تنها در جامعه بلکه در میان مؤمنان و روحانیان جا باز می کند، توضیح دهد و بار دیگر به تحریف این مفاهیم بپردازد. رهبری که «تقیه» را خوب می شناسد، مدعی است «در نظام های سکولار و نگرش های مبتنی بر جدایی دین از سیاست، استفاده از هر روشی از جمله مکر و حیله اشکالی ندارد» آن هم در شرایطی که دلبستگان و وابستگان همین نظام هر روز اخبار و مدارکی نه مبنی بر «مکر و حیله» بلکه در اثبات خشونت وحشیانه و جنایت حکومت اسلامی منتشر می کنند.
وی در حالی که همچنان «علی وار» به توضیح خصوصیات خود می پردازد بر این نکته تأکید می کند که در صورت لزوم «ذوالفقار» از رو خواهد بست: « آن حضرت [یعنی خود خامنه ای] در مقاطع و حوادث مختلف تا آنجا که امکان داشت با مخالفان و معارضان با تسامح و خوش رفتاري برخورد مي کردند اما اگر در نهايت چاره اي باقي نمي ماند، با قاطعيت مقابل آنها مي ايستادند


پس از آن سیدعلی خامنه ای از «حضرت علی» به «امام راحل» می رسد و از جایگاه وی به «جریان ها و شخصیت های سیاسی» و «مسؤلان سابق و کنونی کشور» اطمینان می دهد که با هر کس بر اساس درجه و میزان «اختلاف» و «انشعاب» آنها برخورد خواهد شد: «امام [باز هم یعنی خود خامنه ای] ابتدا مدارا و نصیحت می کردند اما وقتی این روش بی نتیجه می ماند قاطعیت از خود نشان می دادند.» وی با «مخالفان» و «انشعابیون» چنین اتمام حجت می کند که تنها در «چارچوب اصول یعنی اسلام، قانون اساسی و رهنمودها و وصیت نامه امام» حرکت کنند وگرنه «نظام در دفاع از خود با او برخورد قاطع خواهد کرد». وی برای بیمه کردن ولایت و فقاهت خود در جایگاه «حضرت علی» و «امام راحل» یک بار دیگر ترجیع بند «مشارکت 85 درصدی و حضور 40 میلیونی مردم» را در «انتخابات 22 خرداد» تکرار کرد و بدون آنکه اعتراضات همین مشارکت کنندگان را به شمار و به روی خود بیاورد، آن را به حساب «جلوه زیبای اعتماد مردم به نظام» نوشت و بشارت داد که در «انتخابات سال های آینده» نیز مردم «حضوری قوی و مستحکم» خواهند داشت

هراس از دشمن
حرف زدن از سوی مردم همواره آسان است به ویژه از زبان حکومتی که تمامی تریبون های جامعه را در انحصار خود داشته و چشم بر چرایی واقعیت «حضور 40 میلیونی مردم» و «مشارکت 85 درصدی» بسته باشد یا چنین وانمود کند آنچه در متن و بطن جامعه جریان دارد و پس از 22 خرداد به شکل اعتراضات و تظاهرات سراسری به نمایش در آمد، از سوی «بیگانگان» و یا از سوی افرادی اندک سازمان دهی شده است. بگذریم از اینکه در این صورت نمی توان دستگیری های گسترده دگراندیشان و خشونت لجام گسیخته نیروهای انتظامی و امنیتی را علیه مردم توضیح داد
«حق مقاومت» در برابر حکومت های خودی که حقوق مردم و حق حاکمیت ملی را زیر پا می نهند، یک اصل مدرن و آزادی خواهانه است. جان لاک اندیشمند انگلیسی و شاگرد توماس هابس را واضع «حق مقاومت» می شمارند که برای نخستین بار آن را در کتاب خود «دو مقاله درباره دولت» منتشر ساخت و با همین نظریه از استاد خود توماس هابس که نظریه «حکومت مطلقه خوب» را پرداخته بود، فاصله گرفت
من هر بار به مناسبتی که لازم به نظر می رسید، به این دو اندیشمند مهم فلسفه و علوم سیاسی پرداخته ام. امروز که «علوم انسانی» به طور رسمی مورد غضب حکومت دینی ایران قرار گرفته است، یادآوری مداوم و مکرر برخی نکات در نظریات اندیشمندان غرب که اندیشه دمکراسی و لیبرالیسم بر اساس آنها رویید و رشد کرد، ضروریست. حتی توماس هابس به مثابه مدافع «حکومت مطلقه» که آن را در کتاب مشهور «له ویاتان» به بحث و توضیح گذاشته است، هنگامی که به واقعیت «حکومت مطلقه بد» اشاره می کند، نهایتا به این نتیجه می رسد که در این صورت مردم در برابر این «حکومت مطلقه بد» حق دارند دست به مقاومت بزنند چرا که آنها از بسیاری از «حقوق طبیعی» خود چشم می پوشند، و مهار اداره حقوقی و سیاسی خود را به «حکومت» می سپارند، تا آن حکومت به بهترین شکل و شیوه ممکن به تأمین «خیر همگانی» بپردازد. این نظریه را توماس هابس در تصویری که خود بر طراحی و تنظیم آن نظارت داشت، به بهترین شکل به نمایش گذاشته است: پادشاهی که در یک دست «عصای اسقفی» به مثابه نماد دین و در دست دیگر شمشیر به مثابه نماد دنیا در دست دارد و پیکرش را افراد ملت به شکل سرهای بی چهره تشکیل می دهند
با این همه هابس فراموش نمی کند مختصر و مفید حق مقاومت مردم را در برابر پادشاهی که «خیر همگانی» را زیر پا می نهد، یادآوری کند و به دلیل همین «گستاخی» مجبور می شود مخفیانه از انگلستان بگریزد.
یک دهه بعد جان لاک با صراحت بیشتری به «حق مقاومت» مردم در برابر حکومت ها به طور عام می پردازد و جایگاه خود را در نظریه لیبرالیسم ثبت می کند. لاک معتقد بود حکومت ها با هدف خدمت به مردم شکل می گیرند و هرگاه مردم حکومتی را به هر دلیلی نخواستند، حق دارند آن را عزل کرده و به جای آن حکومت دیگری را بنشانند. تمام راز مخالفت با آنچه از زبان سیدعلی خامنه ای و در «اعترافات» سعید حجاریان به نام «علوم انسانی» هدف دشمنی جمهوری اسلامی قرار گرفته است، در همین یک نکته خوابیده است: حق مقاومت مردم در برابر حکومت !
هراس بیمارگونه از «دمکراسی» و «لیبرالیسم» و تحریف آنها به مثابه ایدئولوژی هایی که به دنبال بی دینی و بی اخلاقی جامعه هستند، همگی از حقوقی سرچشمه می گیرند که بر اساس این شیوه تفکر و این روش اداره جامعه، برای مردم در نظر گرفته شده است تا خود حاکم بر سرنوشت و زندگی سیاسی و اجتماعی خود شوند. در هیچ نظام و ایدئولوژی هرگز حق حاکمیت مردم آنگونه که در کشورهای دمکراتیک و جوامع باز تأمین می شود، نمی تواند جامه عمل به خود بپوشد چرا که تنها اندیشه های مبتنی بر دمکراسی و آزادی هستند که تا کنون توانسته اند گسترده ترین و بیشترین حقوق فردی و اجتماعی را برای انسان تأمین کنند. در دو سوی دمکراسی و لیبرالیسم دو اهرم محکم قرار دارند که این دو را به گسترش دامنه های خود وا می دارند: در یک سو سکولاریسم، که دمکراسی و لیبرالیسم از آن متولد شده اند و دیگری حقوق بشر که خود از این دو به دنیا آمده است
نظام جمهوری اسلامی در ایران اگر در شناخت نخستین دشمنان خود که تجسم آنها را در امپریالیسم و کمونیسم می دید، اشتباه کرده باشد، در آنچه امروز از آن به اسم «دشمن» نام می برد، قطعا اشتباه نمی کند. جمهوری اسلامی هم با امپریالیسم (نگاه کنید به رابطه اش با روسیه و دریوزگی اش به آمریکا) هم با کمونیسم (نگاه کنید به دلقک های سرخ آمریکای لاتین و چین و کره شمالی) به آسانی کنار می آید. اما هرگز شاهد این نخواهید بود که ارزش های دمکراتیک و لیبرال در جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شوند چرا که یکی از این ارزش ها همانا حق مقاومت مردم در برابر حکومت است. جمهوری اسلامی اما نیامده است تا مردم حق داشته باشند در برابرش مقاومت کنند! آمده است تا با تبدیل ایران به جهنم، ملت ایران را به بهشت رهنمون شود. این نه یک رسالت دمکراتیک و آزادی خواهانه، بلکه یک رسالت محتوم، الاهی، خونبار و ازلی و ابدی است. در برابر چنین حقیقت تاریک و شومی است که هلهله های «انتخاباتی» رنگ می بازند. در جمهوری اسلامی مقاومت حتی به شکل «رأی» و حتی در چهارچوب نظام و همه نهادهای انتصابی اش نه تنها «مجاز» نیست بلکه «مکروه» و «حرام» است چرا که اینها نیامده اند که بروند! آن هم با یک «انتخابات»! درست همین جا و در پیوند مفاهیم دمکراسی و لیبرالیسم و حق مقاومت مردم است که «دشمن» از نظر جمهوری اسلامی معنای دقیق تری می یابد: مردم!
11 سپتامبر 2009