Friday, September 11, 2009

آقای موسوی روی سخن با شماست

آقای موسوی روی سخن با شماست
آرش صبحی

آقایان موسوی – کروبی – وخاتمی باید متوجه باشند که ملاحظه وخویشتن داری وشاید بتوان گفت محافظه کاری درمقابل حکومتی تا مغزاستخوان بی حیا – دروغگو – کلاش – وحقه باز وخونریزچه ترجمانی میتواند داشته باشد! نیزباید دریابند تا آنجا که موضع گیریشان جنبه تاکتیکی داشته باشد، بجهت اینکه دم تیغ دشمن غدار قراردارند قابل فهم وهضم میباشد، ولی سئوال اینجاست که تا چه زمانی باید جنبش ومردم دراسارت تصمیمات تاکتیکی قرارداشته باشد؟؟ درشرایط کنونی که موسوی وکروبی قرار دارند، مناسب ترین پدافند، بجزهجوم، آنهم با پشتوانه حداقل پنجاه میلیون ایرانی چیز دیگری نمیتواند باشد.
*****

حرکت عظیمی که بعدازانتخابات خرداد 88ونتایج ساختگی و قلابی آن با نماد رنگ سبزشکل گرفت، از همان روزنخست به جنبش سبز معروف شد. آنچه که جای هیچ شبهه وتردیدی ندارد اینست که هویت این جنبش ایرانی وآزادیخوانه، وآرمانش نیزبرقراری واستقرار حاکمیتی است مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر ومیثاقهای مرتبط با آن، وجدائی تمام وکمال دین از حکومت که طی سه دهه گذشته ملت ایران هزینه ای بس سنگین وجبران ناپذیردرراستای تلفیق ودرهم آمیزی این دو پرداخت نموده است. وصدالبته متکی به رای اکثریت قاطع مردم. تجربه های تلخ وشیرین ماههای بعدازانتخابات مبین این واقعیت است که جنبش سبزقیامی رنگین کمانی، نوین ومسالمت آمیز، حق طلبانه وعدالت جویانه وبرخاسته ازلایه های گوناگون اجتماعی است. شاید بظاهر ماهیت جنبش رنگ وبوئی از سیاست بهمراه داشته باشد، وبه تعبیری شکل گیری آن ناشی از رویدادهای سیاسی باشد که چنین نیزهست، اما نمیتوان آنرا یک جنبش صرف سیاسی تلقی نمود. بدین سبب در شرایط کنونی هرگونه کوششی برای تعریف و محصور کردنش در چارجوب یک ساختار سیاسی، چه در سمت پیش تازاندن وچه به در سمت واپس کشاندن، چه در چارچوب ساختار و قانون اساسی کنونی ، وچه در قالب یک نظام سیاسی جانشین، میتواند مغرضانه، غیر واقعی و تفرقه افکن ارزیابی شود. به تعریف دیگرهرگونه تلاش وتقلائی از سوی هرفرد یاگروه وتشکل سیاسی که بخواهد برای این جنبش تعریفی بجز یک حرکت اجتماعی قائل شود وبا چنگ اندازی طمع کارانه آنرا به اینسو وآنسو بکشانند وآنرا درقالب یک ساختارسیاسی محصور ومصادره بمطلوب نمایند، باید از هم اکنون دریابند که چنین برخوردی نوعی دهان کجی وپشت پازدن بمردم ایران تلقی خواهد گردید. بمعنای دیگرهرگونه تلاشی ازسوی هرگروه یا شخصیتی، چه ازدرون حاکمیت فعلی وچه بیرون ازآن صورت بگیرد که بخواهند شکل گیری وحرکت جنبش سبزرا درچهارچوب ساختارکنونی باهدف اصلاح ساختار موجود، یا درجهت نظام سیاسی جانشین بنفع این یا آن تعریف وتفسیر نمایند، ازهم اکنون یک ارزیابی تفرقه افکنانه بوده ومیتواند موجبات انحراف یاخدائی نا خواسته موجبات خاموشی جنبش خروشان ملت را فراهم آورند که گناهی نابخشودنی خواهد بود. اضافه برآن دلیل دیگری بشود برای ایجاد تفرقه وتشدید منم زدنها که درنوع خود میتواند بعنوان یک ویروس خطرناک ومخاطره آمیز گریبان گیرجنبش شود
آنچه که بعدازانتخابات ونتایج آن جامعه را تحت الشعاع قرارداد، جنبش خودجوش مردمی بود که بعد از سالها سرکوب وخفقان، واین باربدلیل بی اعتنائی وخیانت درآراء وآرمانها آنها درقالب حرکتهای اعتراضی شکل گرفت، و با سرعتی سرسام آوروغیرقابل تصوراکثریت جامعه، حتی آن بخش ازمردمی را که بهر دلیلی {{تحریمی ها وغیرتحریمی ها}} (( خاموشان وبی تفاوتها)) رغبتی برای شرکت درانتخابات نداشتند و درانتخابات شرکت نمیکردند را دربرگرفت، وبه جنبشی فراسیاسی وسیال وآرمانی بدل گردید. این تحولات بویژه حرکتهای اعتراضی گسترده ای که درنقاط مختلف کشور بویژه درتهران شکل گرفت وبا واکنشهای بیرحمانه وخشونت بارحاکمیت مواجه گردید، بطورطبیعی بیم وامیدهای فراوان، وپرسشهای بسیاری پیرامون آینده جنبش وفرازو فرودهای احتمالی که میتواند پیش روی جنبش قرار بگیرد، کنجکاوی بسیاری را برانگیخته که هر روز هم بردامنه آن افزوده میشود. ذیلا" به بخشهائی از این بیم وامیدها، وفراز وفرودهااشاره میشود
ازماهها وشاید سالها پیش ازانتخابات 22خرداد 88 چنین بنظرمیرسید که باردیگر خردمندان وعقلا وهمراهان وشرکا، وبنظرمن ( خوش باوران) نظام ولائی تصمیم گرفته اندتا باردیگرآزموده شکست خورده را بیازمایند، وبا صف آرائی در مقابل"گارد نظام" مرکب از امنیتی- نظامی ها ی تحت حمایت ولایت مطلقه فقیه و ارگانهای وابسته به آن بجدالی شبه دمکراتیک بروند تاشاید بزعم خودشان جابجائی قدرت با کمترین هزینه وبصورتی مسالمت آمیزصورت بپذیرد، که چنین کردند وچنان شد که شاید تصورش هم برای حضرات اصلاح طلب بعید مینمود، ولی برای آنانیکه انتخابات را با موارد مشابه مقایسه میکردند چندان شگفت آور ننمود.
پس ازانتخابات وآن تقلبات گسترده ووقیحانه، اعتراضات و نارضایتی های انباشته شده طی سه دهه گذشته با جرقه تقلب شعله ورشد وجدال مورد نظرمجموعه اصلاح طلبان به تقابل جمهوریت و اسلامیت نظام بدل گردید. با جاری شدن خون ندا ها وسهرابها واشکانها و... درخیابانها وانواع واقسام شکنجه های جسمی وروحی – روانی درشکنجه گاهها که به دستورشخص ولی فقیه صورت گرفته است، موجبات وانگیزه مقاومت وایستادن مردم دربرابراراده رهبرنظام وکودتا چیان را رقم زد که زایش آن جنبش سبزبود، وتداوم مقاومت ومطالبات بلعیده شده مردم درقالب همین جنبش کماکان ادامه دارد. این رویش خشم آلود اعتراضی به نقطه ای رسیده است که دریک نگاه منطقی وبا توجه به تجربیات پیشین حکایت ازاین همه مینماید که استمرارهمزیستی بین دو وجه مملو ازتضادجمهوریت و ولایت سالارنه غیرممکن بوده وبطورلاجرم واجباری یکی ازطرفین بنفع دیگری باید میدان خالی نموده وبه دیگری وابگذارد. صرفنطرازچند وچون وقوع تحولات، موضوعی که حتمی وقطعی مینماید درآنست که دیگر اصلاح طلبی درمعنای ایجاد دگرگونی تدریجی و تغییردرتوازن قوای دوبخش انتخابی و ولایی درجمهوری اسلامی به عنوان یک راهبرد امری بیهوده ومنتفی است که باید به بایگانی تاریخ سپرده شود
پرواضح است با اقدامات بدون توجیهی که جناح حاکم یا همان جناح کودتا درپیش گرفته، درحال حاضر بسیاری از چهره های اصلاح طلب یا به تعبیری همان عقلای درون حاکمیتی در زندانهای ولی فقیه تحت بدترین رفتارها وشکنجه وفشارها قراردارند، وبخش دیگرنیز دربرابر دادگاه های فرمایشی مجبوربه اعتراف به گناهان ناکرده شده اند که چنین اعترافاتی هیچ تعبیروتفسیری بجزدرهم شکستن خود نمیتواند داشته باشد. حال با بیرون رانده شدن اصلاح طلبان ازدایره قدرت بدیهست که دیگر واژه اصلاح واصلاح طلب واصلاحات هم مفهومی نخواهد داشت واستراتژی اصلاحات ازدرون بجزیک شوخی وبذله گوئی معنائی دیگری نمیتواند داشته باشد!
آنگونه که اکثرعقلا وخردمندان ونظریه پردازان سیاسی قائل بدان هستند، جابجائی قدرت سیاسی ازطریق انتخابات از راهکارهای عقلانی ومشی اصلاح طلبانه است. بااین تعریف کوتاه، وآن تقلب رسوای انتخاباتی، این نتیجه استتناج میشود که درگستره نظام جمهوری اسلامی اتکا به انتخابات بمنظورجابجائی وایجاد دگرگونی هم تصوری باطل وبیهوده است وباید بدنبال راهکارهای دیگری بود که انتخابات رامعنادارنماید، که این راهکار چیزی بجز یک دگرگونی بنیادی وطرحی نو درانداختن نمیتواندباشد، وهدف عالی جنبش سبزرا باید درهمین معنا جستجو نمود
جنبش سبز، یک جنبش اجتماعی ونه برای...
پس از سه دهه نادیده گرفتن حقوق مردم و بی اعتنائی به مواد همین قانون اساسی، تاپیش از انتخابات 22خرداد88، گفتمان مطالبه محوربازهم مجالی فراهم آورده بود تا نظام حاکم برای بازنگری دررفتار واعمال خود واجابت وپاسخگوئی به مطالبات انباشت شده مردم پاسخی مناسب وقانع کننده ارائه نماید، درعین حالیکه فرصتی هم بود تا مردم پیرامون دوگزینه مشارکت، یاعدم مشارکت ( تحریم) درانتخابات یکی را انتخاب نمایند. مجموعه اینها درقالب طرح فراگیراجتماعی مطرح میشد تا جائیکه بخش اعظم آن دربرنامه کاندیداهانیزگنجانده شده بود وهر یک بسهم خود برروی این مطالبات مانورهائی را انجام دادند. بموجب محاسباتی که درآنزمان یعنی تا قبل ازبرگزاری انتخابات اذهان رابرمشغول نموده بود، اینکه اکثریت بزرگی از مردم وتشکلهای سیاسی با اعلام، یابدون اعلام قبلی وبدون هیچ پیش زمینه وصدور اطلاعیه انتخابات را تحریم نمایند. اما تبلیغات کاندیداها خصوصا"موضوعاتی که از سوی کروبی و میرحسین موسوی مطرح گردید ودرمناظره ها شکل کاملتروجدی تری یافت، آن معادله ها درهم ریخت ودر واپسین لحظات مردم با حضوری نسبتا" چشمگیردرپای صندوقهای رای مجال دیگری فراهم آوردند تا شاید...
با این رویکرد که شاید تحقق مطالبات وخواست هاشان از طریق یک انتخاب سالم وبدون خدشه ولو درمیان مدت میسرشود، که متاسفانه چنین نشد. همان مردم با روحیه ای درهم شکسته وعصبی درفردای بعدازانتخابات وتقلبات وقیحانه ای که درآن صورت گرفته بود، مطالبات شان رابا حضور درجنبش سبزمتبلورساختند، بعد ازآن نتایج ساختگی وقلابی پرسش های سیاسی بلافصل وحجیم خود در درون و بیرون ازحاکمیت، اصلاح یا ساختارشکنی را بگونه ای مصلحت اندیشانه بعنوان خواست ها و مطالبات معین اجتماعی و سیاسی شان فرا روی خودوحاکمیت قرارداده وگام بگام آنرا دنبال مینمایند. مضمون ومحتوای این خواستها که آزادی - استقرار دموکراسی - حقوق بشر ورعایت حقوق شهروندی عمده ترین وجوه آن میباشد، موجب میشود تا این حرکت یک جنبش اجتماعی فعال وتمام عیارنامیده شود. بهمین جهت است که هرکوششی برای تعریف و محصور کردن آن در قالب و چهارچوب یک ساختار سیاسی، بخصوص ساختارکنونی که طی سه دهه گذشته اثبات نموده ازهرگونه ظرفیت وپتانسیلی برای اصلاح شدن بی بهره بوده است، یا حول دادن آن بسمتی که مفهوم حکومت جانشین رادربر داشته باشد میتواند امری تفرقه افکن تلقی شود. به همین دلیل، درک این مسئله که در شرایط کنونی بحث گفتمان اصلاح طلبی یا نفی کلی نظام وموضوع جانشینی آن بمیان آورده شود ضمن اینکه میتواند مورد استقبال دولت کودتا وحامی آن ولایت مطلقه قرار بگیرد، بنابه دو دلیل نیز میتواند جنبش رابا چالشی جدی مواجه سازد
1- ریزش نیروهای رادیکال، ومخالفان وطرفداران فروپاشی رژیم اعم از درون وبیرون از مرزهای جغرافیائی که هم اکنون بخش قابل توجهی از بدنه جنبش را شکل میدهند. 2- میتواند بهانه ای باشد دردست دولت نظامی – امنیتی وهمینطوررهبری نظام درجهت توجیه سرکوب – جنایات وتجاوزات گسترده ((گرچه مغایربا موازین قانونی، دستورات شرعی ومعیارهای اخلاقی) که صورت گرفته، وتداوم فشارهابااین استدلال که جنبش درصدد ساختارشکنی بوده، که هردووجه قضیه میتواند موجبات ریزش نیروازپیکرجنبش را رقم بزند که چنین وضعیتی موکدا"با اهداف کلان جنبش درتضاد وتناقض میباشد، وچنین روندی موجب میگرددتاتبیین وتدوین رویکردهای راهبری جنبش با تاخیروفرازونشیب فزاینده مواجه گردد.
جنبش شکوهمند جاری که باعنوان جنبش سبزمعرفی وثبت گردیده، در معنای دقیق وبنا برتعریف جامعه شناختی، یک حرکت اجتماعی، یک جنبش چند وجهی و چند مضمونی است. نماد جنبش رنگ سبز است، اما این برآمد اجتماعی را میتوان یک جنبش رنگین کمانی نیزارزیابی نمود. ازطرفی چون نیروی اصلی این جنبش را جوانان و زنان ازیکسو وسلایق گوناگون ازسوی دیگرتشکیل می دهند، جنبشی محسوب میشود که دراساس با تک رنگی و تک صدایی چندان انطباقی ندارد. هدف این جنبش در آغازظهور، ابطال انتخابات قلابی بود، ولی اینک هدف بزرگترودامنه دارتری چون به شکست کشاندن دولت کودتا و حامیان ولائی وعقب نشینی وتسلیم نیروهای نظامی-امنیتی و... را هدف مرحله ای خودقرارداده که هدف مشترک طیف وسیع وحداکثری جنبش راانعکاس میدهد. نکته بسیارمهم واساسی ودرعین حال غرورانگیز وبنیان کن جنبش درآنجاست که یک طیف آنراعناصری از درون حکومت وطیف دیگرش رانیروهای مخالف کلیت نظام که بسیاری شان دارای نوستالژی تاریخی هستند شکل می دهند که این مسئله را باید یکی ازنقاط مثبت وبی بدیل وبالنده این جنبش برشمرد.
تحفه ومیراث خمینی
طرح شعارهائی که هدفش بازهم طرح موضوعاتی ازجنس اصلاحات وتداوم تلطیف شده حکومت فعلی بدون ولایت مطلقه فقیه باشد ازجمله خطرات جدی است که هم می تواند منجربه ریزش وعقب نشینی نیروهاگردد وهم میتواند زمینه سازمحدود شدن دامنه جنبش ونوعی سرخوردگی دربخشی از نیروهای فعال وبالفعل رارقم بزند. خطر اصلی در تلاشهایی است که بطورخاص از سوی برخی سرشناسان جنبش در ایران صورت می پذیرد. خطردرآدرس دادن های غلطی است که برخلاف جهت تجربیات تاریخی خاصه تجربیات تلخ سه دهه گذشته داده میشود. درآنجاست که هنوزمعدودی افراد با عناوین پرطمطراق گمشده ها را درآموزه های خمینی و میراث ویرانگراوجستجومیکنند!!! ناقوس خطرآنجا انسان راتکان میدهد که می بیند با اینهمه وآنهمه جنایات وتجاوزات واعدامها وترورها وکشتارها ونامردمی های شوم بازهم بعضی افرادی که سالها دست درکاسه حاکمیت داشته وهنوزهم پرونده شان درنزدمردم ناخوانده باقی مانده ومدتی است بظاهردرلباس به اصطلاح اپوزیسیون عمل میکنند که بیشتربه سوپاپ اطمینان شباهت دارد تا یک اپوزیسیون واقعی!!؟ با مرزبندیهائی که بجزفریب مردم هیچ تعریف دیگری برآن متصورنیست، صحبت ازارزشهای اصیل اسلامی و جمهوری اسلامی بمیان میاورند!!!! تردید توام باهراس درآنجاست که دیده میشود در{ راه سبز امید} بازهم بحث قانون اساسی جمهوری اسلامی و اجرای اصول مغفول مانده آن مطرح میشود وخواستارآزمودن دوباره آزموده سی ساله بمیان میاید!! پرسش اساسی یا شاید بهتراست بگوئیم تاریخی اینست که : جنبش سبز وپیش ازآن دهها جنبش وعصیان اجتماعی و صنفی و... زائیده و معلول چه عواملی بوده اند؟؟؟؟ مگرجزآنست که جنبش کنونی محصول سی سال بی توجهی به اصول قانون اساسی بطورعام، واصول مغفول مانده بطورخاص میباشد؟؟؟! بدیهیست که گزیدن وطی مسیرحق هرفرد – گروه – یا تشکل سیاسی است که انتخاب خود را داشته باشند، امابرای علامت سئوال بزرگی که دربرابرطرح چنین مسائلی، آنهم در شرایطی که جنبش تا رسیدن به هدف مرحله ای چون وادارنمودن وتمکین کل حاکمیت ودولت کودتا، وبه عقب راندن لشکریان نظامی-امنیتی که دستورکار ودرراس اقدامات جنبش ، قراردارد، چه پاسخ قانع کننده ای وجود دارد؟؟؟ آیا جواب جزآنست که نتیجه احتمالی اینگونه تلاشها، درخوشبینانه ترین حالت ممکن، به مهارکردن جنبش یاتضعیف آن بیانجامد؟؟؟ مواردمورداشاره احتمالاتی است که درسطورپیشین ازآنها بعنوان تحریکات حس کنجکاوی یادشده است.
بلا تردید درحال حاضراکثریت بزرگی ازایرانیان "درون وبیرون ازمرزها" بدون توجه به خط وخطوط فکری وسلایق ومسلک متنوع سیاسی، بویژه جوانان ایرانی، نگاهشان بجلو، واندیشه شان (نه به واپس) که معطوف به پیشرفت درتمامی زمینه هاست. اگرنسل اول، بویژه نواندیشان، یا بکلام دیگرروشنفکران بنابدلائلی که بحثی است مفصل وکلام جداگانه ای راطلب مینماید، درعصرخود نتوانست ازدرغلطیدن بدام ارتجاع واین سیه روزی تاریخی خودرا برهاند، حتی درجهات بسیارآتش بیارمعرکه هم شدند ودرشکل گیری واستقراراین فاجعه سی ساله با تمامی خسارت جبران ناپذیرنقشی پررنگ ایفا نمودند، خوشبختانه نسل دوم وسوم ومیتوان ادعا نمود نسل چهارمیها، به لطف پیشرفتهای علمی وتکنولوژیکی، بخصوص پدیده شگرفی بنام اینترنت، برخلاف تمام ادبیات مذهبی ومغزشوئی هائی که ازسطح دبستان تا دانشگاه برآنها تحمیل شده ومیشود با بهره گیری ازاینترنت وگشت وگذارو برقراری ارتباط دردنیای مجازی وگفتمان شفاهی وتبادل اطلاعات بصورمختلف پیرامون تاریخ گذشته درجایگاهی قرارداردکه بارویکردی توام با تحقیق وتامل وتفحص ودرعین حال تجربیات عینی که بدست آورده، امکان لغزش فکری، وحماقتی که توسط روشنفکران وتلاشگران سیاسی درهمراهی با آیت الله خمینی دربهمن57که منجربه این فاجعه ملی گردید را به حداقل ممکن تقلیل داده که میتوان آنرا امری مبارک وامیدبخش برشمرد. بهمین دلیل است که آنها بخوبی دریافته اند، همه تاریک اندیشی ها، شکنجه واعدام وچپاول، دروغگوئی وتجاوزات وجنایات و... که بسیاری شان امروزپیش روی آنها قراردارد، وآنها رابا گوشت وپوست واستخوان لمس میکنند، تحفه وارمغان انقلاب کورو ویرانگری بود که به رهبری آقای خمینی وشعارهای دروغین اوپیشکش این ملک وملت گردید. ملت ایران بطورعام وجوانان بطورخاص به این مهم پی برده اند که همه وهمه آنچه که امروز وطی سه دهه گذشته برکشور وملت رفته، بدون کمترین شبهه ای سرچشمه درمیراث شوم خمینی وآموزه های مذهبی وواپسگرای اودارد. ازنفی وبی اعتنائی به اراده مردم گرفته تا تسلط وحاکمیت مطلق العنان ولایت مطلقه فقیه و استیلای شریعت و حدود اسلامی برسرنوشت ایرانیان، ازحقیرشمردن حقوق ومنزلت وکرامت انسانی گرفته تا تقلب و فریب وشکنجه و کشتار و تجاوز و ترور و ربودن وکشتارهای مخفیانه واعترافات تلویزیونی وتواب سازی و گورجمعی و موارد متعدد دیگر، حقایق تلخ واسترس آفرینی هستند که هریک ازآنها هرانسان عدالت جو ومنصفی را تکان میدهد. حال بایداین پرسش اساسی که میتوان آنرا پرسش میلیونها ایرانی برآورد نمود را باآندسته ازاندیشمندان وفعالین سیاسی وطنی بخصوص آن گروهی که درسنگرمبارزات مشغول جدال با نظام حاکم برکشورمان (( چه درون وچه بیرون از مرزها )) هستند وهنوزهم برطبل پاره شده اصلاحات، وتداوم حکومت اسلامی با ولایت تلطیف شده یا بدون ولایت مطلقه میکوبند درمیان نهاد که چگونه میتواند متصورباشد حکومتی که کارنامه اش مملوازسیاه کاریهای هولناک، وناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی وانسانی وغیرومیباشد، ازآنها دست بشوید وصراط مستقیم پیشه نماید؟؟! آنهم با تجربه ای سی ساله وآزمون وخطاهای بسیارکه پرده آخرآن درپروژه انتخابات وکودتا بوضوح تجلی پیدا کرد!!!؟ ضمن اینکه شخصیت هائی چون خاتمی و کروبی و موسوی و... که بعدازانتخابات خواسته یا ناخواسته، سرنوشت وحیات سیاسی شان با جنبش سبزگره ای بازنشدنی خورده است، بموجب تجربیات حدودا"سی ساله درون حاکمیتی ومسئولیتهای بسیارمهم وحساسی که هریک بعهده داشته وبه زوایای تودرتوی بافت وساختارقدرت بیش ازهرکس دیگری اشراف دارند وهم اکنون نیزخودبدلیل پایمال شدن حقوق خودشان که ازمنظرحقوقی هم وزن حقوق ملت محسوب میشود رودرروی نظام ایستاده ودرجایگاه دفاع ازحقوق مردم با پشتوانه عظیم ولایزال ملت که طی سه دهه گذشته تمامی حقوقشان بصورت عریان مورد تعرض قرارداشته، درحال جدال با قدرت حاکم وکودتاگران میباشند وتا کنون هم جانانه ایستادگی نموده اند، باید به این پرسش بعنوان مکمل پرسش قبلی پاسخ دهند که جنبش سبز، ومولود راهبردی آن یعنی (( راه سبزامید)) که زیرسازی آن باجاری شدن خون جوانان برپهنه خیابانها که هنوزهم جسد بسیاری شان چون لاشه گاو وگوسفند درسردخانه های صنعتی نگهداری میشود، هموارشده، بدان جهت است که نظام بکلی نامشروع وضد ملی وضد مردمی وفاسد، تن به اجرائی شدن اصول مغفول مانده قانون اساسی بدهد؟؟ یا اینکه با سرخم نمودن وتمکین ازخواست ومطالبات برحق مردم که بارها درشعارهای جنبش تبلوریافته، ضمن اعلام ابطال نتایج انتخابات بعنوان نخستین مطالبه جنبش، وپذیرش برگزاری یک انتخابات آزاد تحت نظارت نهادهای جهانی بامشارکت فراگیروبی چون وچرای تمامی نیروهای سیاسی بدون دخالت شورای بی اعتبار نگهبان که چنین انتخاباتی بخودی خود میتواند بعنوان یک همه پرسی { رفراندوم}مشروعیت–یاعدم مشروعیت نظام اسلامی رامشخص نماید. شعارهای جنبش گویا ترازآنست که نیازی به تعبیر وتفسیر وتحلیل داشته باشد. مرگ بردیکتاتور یعنی چه؟ استقلال – آزادی- جمهوری ایرانی چه معنائی دارد؟ چرا باید مطالبات جنبش تا این اندازه شان نزول پیدا کند؟ چرا هنوز بعضی افرادمیخواهند با عنوان همراهی و همگامی با جنبش به موج سواری بپردازند وخواست جنبش را تا حد تلطیف حکومت پائین بیاورند. کانون قلم زنان ولابی های اصلاحات در آنسوی مرزها هنوزهم از بازی باخته شده وبرگهای سوخته دست بردار نیستند. آقایان باید دریابند که حکومت ولایت مطلقه فقیه ودولت کوتائی منبعث ازآن اصلاحات را دفن کرد وشب هفت آنرا نیزباتشکیل دادگاههای استالینی برگزارنمود.
مصالح مملکت ومردم، یا کماکان مصالح نظام؟
آنچه که امروزوبعدازانتخابات وحوادث بعدازآن برای مردم ولاجرم برای جنبش دارای اهمیت است درآنجاست که روشن شود موسوی – خاتمی – کروبی ودیگرانی که هنوزبحث های انحرافی چون تداوم حکومت فقیه سالاری، یا رویکرد وروش تلطیف شده فقیه را بمیان میاورند، چیست؟؟
مردم میخواهند دریابند که اینان درباطن وخلوت خودشان چگونه میاندیشند وچشم اندازشان متوجه چه چیزیست؟ آیا فغان وفریادمردم را می شنوند، یااینکه هنوزبرسر دوراهی ماندگاری یا عبوراز رژیم گیر کرده اند؟
وقتی سکوت های معنا دارموسوی را می بینیم ویعد ازآن بیانیه 9 ماده ای اورا میخوانیم با خود می اندیشم که موسوی هنوز درتردید ودودلی قراردارد. موسوی باید دریابد که زمان با سرعتی سرسام آورددرحال سپری شدن است وکودتاچیان نیزبا همان سرعت مشغول قلع وقمع مشاوران ویاران وبستن وپلمپ کردن دفاترموسوی وکروبی از یکسو وتوهین وهجوم به خاتمی وهاشمی ازسوی دیگرهستند. ازهاشمی نباید زیاد انتظار داشت. او بحدی آلوده است که دست آخرباید هرآنچه را که کودتاچیان دیکته میکنند را بپذیرد. اما نگاه مردم به موسوی و کروبی طوردیکریست وآنها باید به این خواستها وانتظارات درحد مقبولیت پاسخ بدهند. موسوی باید فهمیده باشد که کارایشان ازصدوربیانیه واطلاعیه گذشته واگرغفلت نماید باید خود را درکنج یکی از سلولهای نه 209، که دربندهای مخوف زندانهائی چون برازجان وخرم آباد وچنین جاهائی ببیند. پس تازمان باقیست باید تکلیف خود را با مردم وحاکمیت بصورتی شفاف روشن نماید. موسوی باید این حقیقت را پذیرفته باشد که کارمردم وجنبش سبزازاینکه تمایلی به ادامه حیات یک حکومت قاتل وجبار وچپاولگر، وبمعنای واقعی مطرود داشته باشد که تصوریست بنهایت باطل وبیهوده. اقدامات اخیرستادکودتاازقبیل پلمپ دفاترکروبی وبازداشت الویری وهجوم به دفترپیگیری آسیب دیدگان بعد ازانتخابات ودستگیری وضرب وشتم علیرضا بهشتی وصدورحکم بازداشت برای فرزندان مهدی کروبی حکایت ازآن دارند که ستاد کودتا خودرا برای اقدامات جدی تری آماده میکند. موسوی باید آنقدرتیزهوش باشد که با ارزیابی این اقدامات دریابد ستاد کودتا بدنبال چه اهدافی است. آنها با هراقدامی به ارزیابی عکس العمل ازسوی موسوی وکروبی وخاتمی مینشینند تااگرزمینه مساعد باشد گامهای بعدی را بردارند. بهمین جهت است که موسوی و کروبی وخاتمی باید هرگونه اقدامی ازطرف رهبری و دولت کودتا را بمثابه ازمیان برداشتن خودشان محاسبه نموده وازفس – فس کردن ومحافظه کاری دست بکشند. موسوی چاره ای ندارد که بموازات اقدامات ستاد کودتا ازنیروی مردم وجنبش سبز تا حدمطلوب سود ببرد. طبعیست که اگرطرف مقابل احساس نماید که خروش وعصیان جنبش بهردلیلی 5 درصد نسبت به گذشته فروکش نموده، آنها با ضریبی سه برابرآن اقدامات خودرا شدت خواهند بخشید.
آقایان موسوی – کروبی – وخاتمی باید متوجه باشند که ملاحظه وخویشتن داری وشاید بتوان گفت محافظه کاری درمقابل حکومتی تا مغزاستخوان بی حیا – دروغگو – کلاش – وحقه باز وخونریزچه ترجمانی میتواند داشته باشد! نیزباید دریابند تا آنجا که موضع گیریشان جنبه تاکتیکی داشته باشد، بجهت اینکه دم تیغ دشمن غدار قراردارند قابل فهم وهضم میباشد، ولی سئوال اینجاست که تا چه زمانی باید جنبش ومردم دراسارت تصمیمات تاکتیکی قرارداشته باشد؟؟ درشرایط کنونی که موسوی وکروبی قرار دارند، مناسب ترین پدافند، بجزهجوم، آنهم با پشتوانه حداقل پنجاه میلیون ایرانی چیز دیگری نمیتواند باشد.
آقای موسوی باید به این نتیجه رسیده باشد، نظام فقیه سالارکه ایشان طی بیانیه شماره 12 دلشوره ودغدغه عدم اجرای مواد قانون اساسی واجرائی شدن مواد مغفول مانده دربسترآنراتوصیه نموده، پیش وبیش ازاینکه مشتاق شنیدن نصایح وپیشنهادات ایشان باشند، مترصد دستگیری وگردن زدن حضرتشان است. مگراتمام حجت سرداران رشید اسلام را نشینیدند؟؟ مگرخط ونشان کشیدن های آقای خامنه ای درنمازجمعه 29 خرداد، وشمشیرازنیام کشیده شده را که به شما وکروبی وخاتمی، وبزبانی ملت ایران نشان داد راندیدید ونشیندید؟؟ پس دیگردرانتظارچه معجزه ای جزقدرت نمائی درپناه نیروی جنبش ومردم نشسته اید؟؟؟ حداقل درکنار کروبی بایستید وهم صدا با این پیرمرد شجاع که بگفته خودش تا آخرایستاده است، همراه با اودرافشای جنایات نظام ولی فقیه وپیگیری آنها سهیم باشید. کروبی درمناظره های پیش ازانتخابات همه این روزها را پیش بینی کرده بود، ویادم میاید که با صراحت از شما پرسید تا کجا میتوانید بایستید، وشما گفتید تا آخرخواهید ایستاد. حال چه شده است که تا این حد محافظه کارانه و محتاط حرکت میکنید؟؟ اگرمرد این میدان نیستید شجاعانه وبی پروا بیائید ومسئله را با مردم درمیا ن بگذارید تا حداقل تکلیف جنبش با شما روشن شود.
موسوی باید بداند تا آنجا که به اهداف جنبش مربوط میشود، ایشان باید این مهم را ادراک کرده باشد که اگربخواهد مصالح حکومت را برمصالح یک ملت که درجنبش سبزتبلوریافته، با هرتوجیهی ارجح بداند، نباید تردید داشته باشد که مردم ازاین موضوعات عبورکرده واز تتمه آن نیز عبورخواهند نمود. کما اینکه مشاهده میشود درشرایط کنونی مطالبات جنبش نسبت به روزهای نخست که درپس گرفتن رای شان خلاصه میشد فراتررفته ومطالبات وسیع تری را بمیان آورده اند که هیچ تناسبی با موضع گیری های موسوی ندارد. بهمین دلیل است که اگرموسوی و کروبی وخاتمی یا هرکس دیگری، برای خود رسالتی تاریخی قائلند باید خودرا برای یک دگرگونی بنیادی که درحکم مصالح مملکت تلقی میشود، ونه اجرائی شدن اصول مغفول مانده قانون اساسی که صرف مصالح نظام بحساب میاید، آمده نمایند ونه چیزی کمترازاین .
باید مراقب وهوشیار باشیم
بقول یکی ازدوستانی که دستی درآتش مبارزات دارد، باید توجه جنبش سبزوهمراهان وهوادارن آن معطوف به نقش آفرینی کانون قلم زنان ولابی هائی باشد که اینروزها با همراهی بعضی رسانه های بین المللی وحمایت بی دریغ آنها ازاین لابی ها، ورفت وآمدهای فشرده وهمه جانبه ای که این دسته ازقلم زنان ولابیست هابانمایندگان کنگره وسنای آمریکا از یکسو ودیداروگفتگو با سیاستمداران اروپائی دارند. قلم زنان ولابیست های مورد اشاره درزمره همان افرادی قراردارند که با نگاه به پس، طالب تداوم حکومت ولایت مطلقه فقیه معتدل وتلطیف شده میباشند که خواست آنها دریک تضاد180درجه ای با خواست جنبش سبزومردم ایران میباشد.
این گروه که میتوان ردپای بعضی شان را درسرکوب جنبش دانشجوئی در18تیر78 ردیابی نمود، اکنون نیزدرتلاش هستند تا سیاستها واهداف خود را باعناصرمیانه رو، یا به تعبیردیگرمعتد لین جنبش سبزدر درون کشوردیکته نمایند، ازنوشته ها وگفتاربعضی عناصرشان که در داخل هم اسم ورسمی از گذشته دارند، چنین برمیاید که بگونه ای بسیار زیرکانه مصمم هستند تاضمن برقراری ارتباط با عقلای اصولگرا، با طرح موضوع تغییرنگرش ورویکرد ولایت مطلقه نظرات خودرابکرسی نشانده وآنرا بعنوان سیاست به جنبش تحمیل نمایند، واین درشرایطی است که مردم ایران اگر نه درکلیت، که اکثریت بزرگی از نیروهای جنبش سبزبا فریاد مرگ بر دیکتاتور، واستقلال – آزادی – جمهوری ایرانی و... مطالبات خودرا بروشنی بیان نموده ونباید اجازه داد که چنین بازیهای خطرناکی جنبش واهداف عالیه آنرا تهدید نماید. بنظرمیرسد که بخش اعظم لابیست ها وقلم زنان ودلالان رسانه ای آنسونشین که بعضا" صحبت ازانتقال رهبری جنبش پس ازبازداشت احتمالی موسوی وکروبی و... که چندان هم دوراز انتظار نمی نماید، به خارج از کشوررابمیان میاورند، بصورت ظاهرباکوبیدن سنگ جنبش به سینه شان رسالت خود میدانند که بخشی ازنظام خونریز وفاسد اسلامی که بطورروشن میتوان آنرادرمجمع تشخیص مصلت نظام ارزیابی نمود حفظ گردد، که این فرض خیالبافانه حضرات کیلومترها- کیلومتر با اهداف جنبش درتضاد میباشد، که این مسئله نیزدرهمان کنجکاوی ها ودلشوره های بسیار حساس جای دارد
ایران 17شهریور88