Friday, July 10, 2009

يك 18 تير ماندگار ديگر


تصميم داشتيم به مناطق مختلفي كه براي تجمع اعلام شده بود، نگاهي بيندازيم. چند جا سر زديم و آرام بنظر ميآمد. مغازه ها هم اغلب بسته بودند. بطرف ميدان 7 تير رفتيم. متوجه شديم كه مردم اينور و آنور مثلا براي خريد يا براي هواخوري در پارك كنار ميدان، جمع شده اند. پليس و نيروهاي انتظامي حضور داشتند ولي نه به تعداد زياد. لباس شخصي ها، با بي سيم هاي مخفي شده شان، بيشتر بچشم مي خوردند. توي خيابان كريمخان بطرف ميدان وليعصر حركت كرديم. هر چه به ميدان نزديكتر مي شديم تعداد جمعيت و نيروهاي سركوب بيشتر ميشد. نزديك خيابان حافظ درگيري بين تعدادي از جوانان با نيروهاي بسيجي و شخصي پوش صورت گرفت. زن ها شروع كردند به فرياد زدن و افشاگري از جنايت هاي رژيم، و سايرين را به ادامه مبارزه تهييج مي كردند. به ميدان كه رسيديم احساس كرديم به ميدان جنگ وارد شده ايم. مردم و نيروهاي سركوب در چهار طرف ميدان روبروي هم و بصورت دايره اي تقريبا صف بسته بودند، گاهي در هم مي آميختند و زد و خورد مي كردند. خواستيم به طرف جنوب ميدان بريم اما راه را بسته بودند و با خشونت و ضرب و شتم مردم را به عقب مي راندند. وارد بلوار كشاورز شديم و توي پياده رو همراه جمعيت حركت كرديم. در كوچه هاي منتهي به بلوار، شعله هاي آتش زبانه مي كشيد و شعار «مرگ بر ديكتاتور» در گوش طنين مي انداخت. در اواسط بلوار نيروهاي سركوب با شكل و شمايل هاي مختلف (شخصي پوش ها، بسيجي ها، گارد ويژه، نيروهاي سياه پوش كه چهره خود را مانند جلادان با كلاه كاموايي سياه رنگ پوشانده و مردم به آنان لقب قورباغه داده اند و ....) با گاز اشك آور و اسپري و باتوم و از چند جهت به جمعيت حمله سختي كردند. عده اي از مردم با آنها دست به يقه شدند، برخي در حاليكه آنها را به باد ناسزا گرفته بودند به خيابان هاي فرعي عقب نشستند. در ميان اين زد و خورد شديد، عده اي از مردم يكدفعه ايستادند و در حاليكه پوستري را به هم نشان ميدادند خنده و مزاح مي كردند. پوستر، تصوير بزرگ خامنه اي بود كه در وسط بلوار نصب شده بود. مردم بر اين تصوير دو شاخ گذاشته و شعار "مرگ بر ديكتاتور كثيف" را بروي آن نوشته بودند. صحنه ديدني اي بود. چون نيروهاي سركوب متعجب بودند كه چرا جمعيت ايستاده و فرار نمي كند و تازه شوخي و خنده هم در كار است. بعد كه متوجه شدند جريان از چه قرارست جنگ و گريز از نو شروع شد
ما به هر سمت كه مي رفتيم راهمان را مي بستند. مي خواستيم خود را به خيابان كارگر برسانيم، نمي گذاشتند. مي خواستيم به سمت خيابان انقلاب بريم، نمي گذاشتند. اما هر كاري براي پراكنده كردن مردم مي كردند باز جمعيت از جايي ديگر، خياباني يا كوچه اي، سر بيرون مي آورد و هر نقطه اي تبديل به يك كمين براي نيروهاي دشمن مي شد. يك حالت آشفتگي و سردرگمي در بين نيروهاي سركوب مشاهده مي شد. انگار چيزي كه با چشم خود مي ديدند را نمي توانستند باور كنند
امروز چهره ديگري از شخصي پوش ها را شناختيم. اين اشخاص جزو نيروهاي سركوب علني نيستند. كنار مردم معترض در حاشيه خيابان يا در سكوي كوچه ها مي نشينند، مثل مردم ماسك بر صورت دارند. اما كارشان اينست كه مردم را بترسانند و تفرقه بيندازند و شايعه پراكني كنند. مثلا اينكه ميگويند: «به خانه برويد، خبري نيست. تمام شد.». يا اينكه «جوان هاي جاهل سنگ پراكني ميكنند و مردم (!) را ميزنند». يك نفر هم از ميان اينها مرتبا در حال فيلم برداري (بصورت مخفيانه) از مردمي است كه آنجا نشسته اند. بايد نسبت به اين قبيل اشخاص هم هشيار باشيم. گرچه روحيه ها بحدي بالاست كه امروز هر كي از اين حرفا بزند مردم با ايما و اشاره به هم ميگويند: «اعتنا نكنيد. اطلاعاتي است. شناسائي اش كنيد
بحث هاي زيادي بين مردم جريان داشت. مردي ميانسال از دوره انقلاب 57 حرف زد و گفت «من دوره انقلاب جزو فعالين و نترس ها بودم. اما يك دهم شجاعتي كه امروز دختران جوان دارند را من نداشتم». جوان ترها اخبار مبارزات چند روزه ي گذشته را براي ديگران بازگو مي كردند. اخبار مربوط به دستگير شدگان و اعتراضات جلوي زندان اوين و دادگاهها. در هنگامه جنگ و گريز مردم به يكديگر آدرس سايت هاي مختلف اينترنتي را ميدادند كه از طريق آن دسترسي به اخبار و تحليل ها ميسر باشد و آدرس و تلفن رد و بدل مي كردند تا برنامه هاي مبارزاتي را بهم اطلاع دهند
يكي از بحث هاي مهم بر سر اين بود كه آيا تاكتيك مبارزاتي امروز، يعني تجمع در چندين نقطه، صحيح بوده يا نه. برخي ميگفتند اين كار درست نبود چون نيروي ما را پراكنده كرد. قواي ما دست كم ده برابر آنهاست و اگر همه يكجا جمع مي شديم مي توانستيم بهتر به حسابشان برسيم. برخي معتقد بودند درسته كه قواي ما خيلي بيشتره اما ما هنوز دست خالي هستيم و مسلح نيستيم و در كل هنوز دست پائين را داريم. در اين موقعيت تاكتيك درست اينه كه كاري كنيم تا قواي دشمن پراكنده بشه و ما در دسته هاي كوچك اما به تعداد زياد در مناطق مختلف با اينها بجنگيم
يك بحث مهم ديگر بر سر چگونگي مجازات سركوب گران بود. برخي ميگفتند ما اگر مسلح بشويم و نيروي مان با اينها برابر شود نبايد اينها را بكشيم بلكه بايد دادگاهي شان كنيم. برخي ديگر ميگفتند، ما در جنگ هستيم و اينهايي كه "آن لاين" هستند را بايد بكشيم، "آف لاين" ها را بعدا دادگاهي ميكنيم و تصميم ميگيريم چكارشان كنيم
ساعتها در خيابان هاي بين بلوار كشاورز و خيابان انقلاب در رفت و آمد و جنگ گريز بوديم. شنيديم در تجريش و كوي دانشگاه درگيري سختي جريان دارد. ما نتوانستيم خود را به اين نقاط برسانيم. روحيه ها بالا و اميدوار بود. مردم ميگفتند يقينا امشب در محله ها و نقاط مختلف شهر خبرهايي خواهد بود
امشب در نت ديدم در تعدادي سايت هاي اينترنتي ايراني و در گزارشات برخي خبرگزاري هاي خارجي اينطور آمده كه: «مردم ايران ماسك هاي سبز رنگ به علامت حمايت از موسوي بر صورت داشتند». بايد گفت كه سالهاست رنگ ماسكي كه بخاطر آلودگي هوا در بازار به فروش ميرسد، سبز است و ارتباطي با سبز سيدي موسوي ندارد. شايد بايد ماسك سرخ رنگ سفارش دهيم تا بي جهت ما را به كسي وصل نكنند
گزارش ارسالی برای نشریه دانشجویی بذر – 19 تیر ماه 1388