Wednesday, October 22, 2008

فرزندتو بکش من پشتتم نترس


براساس ماده 220 قانون مجازات اسلامی ، اگر پدر یا جد پدری اولاد خودش را در هرسنی که باشد، عمدا به قتل برسانند قصاص نمی شود، بلکه به سه تا ده سال حبس محکوم می گردد. ازسوی دیگرازآنجا که مجازات قاتل درایران یک امرخصوصی است و با رضایت خانواده مقتول مجازات قاتل منتفی می شود، درمواردی که برادران یا حتی پسر عموها اقدام به قتل ناموسی می کنند، با گذشت خانواده قاتل آزاد می شود.


ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پدر را در قتل فرزندش نمى‏كشند، ولى فرزند را به كشتن پدرش قصاص ميكنند، و فرمود: دو تن كه يكى ديگرى را كشته است از هم ارث نمى‏برند.ه
من لا يحضره الفقيه، جلد چهارم، صفحه یکصد و بیست


مرد شكاك كه دوست نداشت دخترش ادامه تحصيل دهد وقتي ديد او با چند پسر دانشجو مشغول صحبت است وي را به خانه برد و آتش زد.به گزارش خبرنگار ما روز شنبه هفته جاري مسوولان حراست بيمارستاني در استان فارس به پليس خبر دادند دختر سوخته يي را به بيمارستان منتقل كرده اند و به نظر مي رسد او را به عمد به آتش كشيده اند. با حضور ماموران در محل، دختر 20 ساله كه به سختي حرف مي زد و سوختگي زخم هاي عميقي بر پيكرش ايجاد كرده بود مورد بازجويي قرار گرفت. وي كه سوسن نام دارد به پليس گفت؛ پس از تلاش زياد و مدت ها شب بيداري بالاخره در دانشگاه قبول شدم و تصميم گرفتم هرطور شده ثبت نام كنم. البته پدرم با ادامه تحصيل من مخالف بود و چون بايد به شهرستان ديگري مي رفتم مي گفت بايد فكر دانشگاه رفتن را از سرم بيرون كنم، از طرفي پدرم مي گفت دختر كه بزرگ شد بايد شوهر كند و اگر به دانشگاه برود اخلاقش فاسد مي شود.سوسن ادامه داد؛ با اصرار من و مادرم، پدرم بالاخره با ادامه تحصيل من موافقت كرد. روزي كه قرار شد ثبت نام كنم پدرم همراهم آمد تا همه چيز را تحت كنترل داشته باشد. او هر چند وقت يك بار به محل تحصيلم مي آمد و به من سر مي زد تا مبادا خطا كنم. البته نمي دانستم پدرم به صورت پنهاني هم مرا كنترل مي كند، تا اينكه دو روز قبل از حادثه وقتي كلاس تمام شد من مقابل دانشگاهم ايستادم و بر سر بحث روز با همكلاسي هاي پسر مشغول صحبت شدم كه يكدفعه ديدم پدرم با عصبانيت وارد محوطه شد و از من خواست هر چه سريع تر همراهش بروم من كه از حضور او شوكه شده بودم براي اينكه بيشتر از اين آبروريزي نشود همراه پدرم راه افتادم. همان شب به خانه خودمان برگشتيم و پدرم گفت ديگر حق ندارم به دانشگاه بروم و بايد ازدواج كنم و گفت بايد به اولين خواستگاري كه برايم آمد جواب مثبت بدهم. خيلي سعي كردم براي پدرم توضيح دهم كه اشتباه مي كند و من رابطه نامشروع با آن پسرها نداشتم و آنها فقط همكلاسي هاي من بودند و من با آنها در مورد درس صحبت مي كردم ولي وي قبول نكرد. پدرم چندين بار به طرفم حمله كرد كه مرا بزند، اما همين كه به طرفم مي آمد مادرم جلويش را مي گرفت. دو روز از اين ماجرا گذشته بود كه مادرم براي خريد بيرون رفت و من و پدرم تنها شديم. دختر دانشجو ادامه داد؛ پدرم كه فرصت را مناسب ديده بود با عصبانيت به طرفم آمد و به شدت مرا كتك زد و بعد هم رويم نفت ريخت و كبريت را كشيد، من داشتم مي سوختم اما كاري نمي توانستم بكنم. پدرم از فريادهاي من دلش به رحم آمد و از كارش پشيمان شد. بلافاصله دورم يك پتو پيچيد و آتش را خاموش كرد و مرا به بيمارستان رساند.با توجه به گفته هاي دختر دانشجو پليس پدر او را بازداشت كرد و تحقيقات از وي براي روشن شدن اين مساله آغاز شد. اين در حالي است كه سوسن دچار 40 درصد سوختگي شده و مداواي او ادامه دارد