Monday, August 31, 2009

لوموند؛ فریاد نیمه شب در زندان اوین

لوموند؛ فریاد نیمه شب در زندان اوین

ماری کلود دکام، روزنامه لوموند
فریاد نیمه شب در زندان اوین
برگردان از فرامرز دادرس

پس از تحمل دو ماه زندان، روز چهارشنبه 26 اوت، عبدالفتاح سلطانی وکیل و عضو کانون دفاع از حقوق بشر و همکار شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل، از زندان آزاد شد.
مرد درستکار و ساده ای که نیازی به نشان دادن شجاعتش ندارد، تاکنون چندین بار بدلیل مبارزه در راه حقوق بشر زندانی شده است. پیوند ما با او پس از آزادی با تلفن انجام شد. او در باره بازداشت خود به لوموند گفت:
« روز 16 ژوئن ( چهار روز پس از انتخاب احمدی نژاد که مورد اعتراض مردم قرار گرفت) ، چهار ماًمور لباس شخصی به دفتر کاراو آمدند و بنام دادگاه انقلاب بدون حکم جلب و هیچ توضیحی چشمانش را بستند، و او را به زندانی که فکر می کند اوین باشد بردند. او 27 ساعت انتظار کشید تا اینکه بازپرس موارد جرم او را بازگو کند« فعالیت علیه امنیت کشور، و تبلیغات علیه حکومت». سپس جهنم آغاز می شود « من در یک سلول کوچک انفرادی مدت 17 روز، بدون دیدن کسی، بی خبر از همه جا سپری کردم، و در این مدت حتی اجازه حمام نداشتم». بازجویی های پی در پی و تهدیدات ادامه می یابد، ولی شکنجه بدنی انجام نشد. بازجو از او می خواهد که از همکاری با شیرین عبادی دست بردارد، و دیگر با رسانه های گروهی خارجی، بویژه بی بی سی گفتگو نکند.
عبدالفتاح سلطانی تسلیم نمی شود. آنها اورا به بند معروف (209)، زندانی درون زندان اوین می برند، که زیر نظر بخش امنیتی سپاه پاسداران اداره می شود. برای او که از تنهایی به تنگ آمده بود یک ( پیشرفت) بود.
« در سلولی با دو و گاهی سه زندانی دیگر بسر می بردم، بیشتر جوانانی بودند که در تظاهرات دستگیر شده بودند. چیز هایی برای خواندن داشتیم، توانستم خودم را بشویم و به خانه ام تلفن کنم.
فشار بازجویی ها دوباره آغاز شد « به آنان اعتراض کردم که بازداشت من بدون دلیل بوده است. چه ارتباطی با تظاهرات سیاسی داشته است؟ من جزو هیچ گروه سیاسی نیستم و تنها یک فعال حقوق بشر می باشم».
او بزودی دریافت که هنگام بازجویی ها حق داشتن وکیل ندارد« آنان این بخش قانون را تغییر داده اند، و همینطورهنگام تحقیقات، حکومت مطلقه کامل! من احساس کردم،چون وکیل هستم نسبت به دیگر زندانیان دارای امتیازی می باشم، می توانم پاسخ دهم ودلیل بیاورم. جوانان حقوق خود را نمی شناختند و در برابر فشار ها شکننده بودند» به هر اندازه که میزان فشارها بیشتر باشد.
در بخش 209 اوین او همه چیز را شنید « نیمه شب ها، جوانان را بیدار و از آنان بازجویی می کردند. بارها فریاد هایی را شنیدم که می گفتند " بس کنید، دیگر تحمل ندارم ". هم سلولی هایش برای او تعریف کردند که بسیاری از آنان بشدت کتک خورده و شکنجه شده اند. برخی از آنان از زندان های دیگر به اوین آورده شده بودند. آنها گفتند « بچشم خود دیده اند که هزاران نفر در زندان های نیمه مخفی کهریزک، شاپور و پاسارگاد زندانی شده اند» .
در پایان بدلیل حمایت های بین المللی از عبدالفتاح سلطانی، ویرا دربرابر وثیقه ای معادل هفتاد هزار یورو آزاد می کنند، چنین وثیقه ای برای وکیلی که از صد ها زندانی سیاسی به رایگان دفاع می کند مبلغ کمی نیست.
لوموند از او می پرسد: و آینده ؟
سلطانی با قاطعیت می گوید: « مسئولین دفتر ما را چند ماه پیش بستند، ولی من کارم را از سر خواهم گرفت» وکیل تا آخرین نفس، او از( متین راسخ) مسئول بازداشت خود که معاون دادستان انقلاب است شکایت کرده و می گوید: « برای اینکه هیچ کار غیر قانونی انجام نداده بودم».
این شهادت تازه در این شرایط بحرانی که رژیم با آن دست بگریبان است، به دیگر شهادت ها در باره برخورد با چهار هزار زندانی ، افزوده شد.
مهدی کروبی از« تجاوز برنامه ریزی شده» در زندان ها سخن گفت. همین گفته باعث بوجود آمدن یک گروه تحقیق درمجلس شورای اسلامی شد. بگفته این گروه تاکنون دلایلی برای تحقیق ارائه نشده است. ولی یکی از اعضای این گروه بگونه ناشناس در اینترنت تاًیید کرد و توضیح داد که تجاوزات با « شیشه نوشابه و باتوم» انجام شده است. دردسر تازه دولت احمدی نژاد که بایستی تا پایان این هفته از مجلسی که چند دستگی در آن است، راًی اعتماد بگیرد

9 شهریور، 31 اوت 2009