Thursday, August 27, 2009

هاشمی رفسنجانی دربحران، انتظار سرابی بیش نخواهد بود

آرش صبحی

هاشمی رفسنجانی دراین برهه ارتاریخ جمهوری اسلامی، درشرایطی قراردارد که خودبهترازهرکسی ازچند وچون آنچه که برای او خواب دیده اند مطلع است. هاشمی بخوبی میداند که پرونده اوتا چه حد سیاه وسنگین وپرمخاطره است، ومهمتراینکه جزء بجزء آن دراختیار رقیب میباشد
*****

بعد ازدوماه واندی درپیش گرفتن سیاست سکوت وگاهی یک اظهارنظر، آنهم ازاین جهت که بگوید من هستم، وگاهی اظهارات دوپهلو که درمجموع میتوان چنین روشی را سیاست یگ گام بجلو ودوگام بعقب تلقی نمود، بالاخره روز شنبه گذشته 31 امرداد 88 هاشمی رفسنجانی درمجمع تشخیص مصلحت نظام که درغیاب احمدی نژاد وبروایتی بابی اعتنائی رئیس جمهورنظام برگزار شد، ناچارشد لب بسخن بگشاید. همه باید ازفرمایشات رهبری تبعیت نمایند! تبعیت از رهنمودهای رهبری از ضرورتهای وضعیت کنونی است و...! ای کاش اوشهامت وشجاعت میداشت تا بجای اینهمه تحقیروسرزنش ومماشات، وباقی ماندن بهرقیمت، با نگاهی عمیق بکارنامه سیاه گذشته خود وخانواده واطرافیانش مسیردیگری را انتخاب میکرد. چنین بنظرمیرسد که باتوجه به وضعیت کنونی وشرایطی که هاشمی ویاران واطرافیان اودرآن گرفتارآمده اند وهرلحظه هم دایره تنگ وتنگترمیشود، اوبه این نتیجه رسیده است که چاره ای بجزپیمودن مسیرپرفرازونشیب، توام با اینهمه تحقیروسرکوفت وبه حاشیه رفتن تا نقطه صفرکه بطورقطع پایانش برای هاشمی واطرافیان اوقابل پیش بینی میباشد وجود ندارد. درواقع هاشمی با آنهمه زیرکی وتیزهوشی که بسیاری برای او قائل بودند مشغول تحمل ضرباتی است که خوداو درشکل گیری وتداوم ونهادینه شدنش نقشی کلیدی وانکار ناپذیرداشته است!
درحقیقت هاشمی با ایرادسخنان روزشنبه درمجمع تشخیص مصلحت نظام که عمده عناصرآن، منجمله شخص حضرتشان منصوب ولایت مطلقه هستند وبطورطبیعی وسیستماتیک، همانطوریکه خود درسخنرانی شان اظهارنمودند باید تابع وفرمانبرداربی چون وچرای ولی امرحکومت نیزباشند، بیانگراین واقعیت بود که نقش هاشمی درچنین فضائی خواسته وناخواسته نقشی کاملا"کمرنگ وشکننده خواهد بود. بدین معنا که هروقت رهبرمعظم ودولت منصوب ایشان اراده نمایند بسادگی میتوانند باصدور یک حکم حداکثر دوسطری هاشمی راازصندلی ریاست مجمع پائین کشیده ونیمی ازاقتدار ظاهری اوراازمیان بردارند وضریب ضربه پذیری اوراتاحد زیادی افزایش دهند. افزون براین موضوع بانگاهی نه چندان کارشناسانه وعمیق برآنچه که طی چهارسال گذشته برساختارسیاسی واقدامات سرکوبگرانه دولت منتخب رهبری حاکم بوده که اوج آن درمناظره های انتخاباتی وبرگزاری انتخابات ونتایج وتبعات آن منجمله تهدیدات رهبرحکومت درنمازجمعه 29خرداد وهجوم نهادهای قدرت به محارم ویاران انقلاب وتشکیل دادگاههای استالینی وحمله وهجوم افرادی چون محمد یزدی به هاشمی رفسنجانی پس از خطبه های نماز جمعه 26تیرماه وتداوم روزانه آن درکیهان شریعتمداری، همه وهمه حکایت ازطرحی مینماید که گام بگام درحال اجراست وهاشمی و موسوی وکروبی و خاتمی و... بجای واکنش مناسب درمقابل حریفان آنهم با اتکا به خروش میلیونی مردم که میتواند بنیان کن ریشه هرپلیدی و پلشتی باشد، با قرارگرفتن درحالتی شبه انفعالی، وصدوراطلاعیه وبیانیه مبنی براینکه مردم نباید شعارهای رادیکال وساختارشکن سردهند، وبا طرح سخنانی ازجنس آنچه که هاشمی رفسنجانی درجلسه مجمع تشخیص برزبان راند که میتواند موجبات سرخوردگی مردم ونوعی مماشات راالقا نماید، بجزاینکه کیلومترها – کیلومترازخواست ومطالبات مردم عقب بمانند، بدیهیست که چنین وضعیتی میتواند شرایط را برای وارد آوردن ضربات ممتد از سوی طرف مقابل فراهم نماید تا هرآنچه که میخواهند ومیتوانند، مشابه آنچه که ظرف همین یکی – دوروز گذشته درقطعه 302بهشت زهرا اتفاق افتاد، یا ادامه دادگاههای نمایشی که هیچ هدفی بجزیالابردن ضریب وحشت رادنبال نمیکند، انجام دهند.درپیش گرفتن چنین روشهائی ازسوی هاشمی یا خاتمی ویا موسوی وتا حدود کمتری کروبی دقیقا"مصداق ریختن آب برآتش سوزان خشم مردم است که کودتاگران وجناح تمامیت خواه را به وحشت انداخته وهرآینه که این خروش شعله ورمیشود حکومتیان مرگ رادرمقابل چشمان خودببینند وآنرا با گوشت وپوست واستخوان لمس نمایند.
موضوع بسیارمهم دیگری که نباید ازنظردورداشت موقعیت هاشمی درساختارمجلس خبرگان است. مجلسی که اکثریت قریب باتفاق نمایندگانش بطریق اولی ازنزدیکان رهبری ومنصوب ایشان هستند. گروه هفتاد وچند نفره ای که عمدتا"باعنوان نماینده رهبری درنهادهای حکومتی، دانشگاهها، ارگانهای نظامی وانتظامی وامنیتی، استانها وشهرستانها، وگروهی دیگرهم درجرگه امامان جمعه با حقوقهای نجومی واختیارات بی حدوحصرلزوما"تحت امررهبرقراردارند. بسادگی میتوان تصورنمود که شرایط هاشمی درچنین نهادی ازچه قراراست. همانگونه که بااشاره رهبرحکومت ستاداقامه نمازجمعه به بهانه سوءاستفاده ازتریبون نماز جمعه هاشمی راازتریبون نمازجمعه محروم نمود، پرواضح است که با یک اشاره رهبری به نمایندگان مجلس خبرگان شرایطی مشابه فراهم گردد تا درانتخاب هیئت رئیسه مجلس خبرگان موجبات بزیرکشیدن هاشمی از کرسی ریاست این مجلس فراهم آید که چنین اقدامی میتواند ضربه دیگری به هاشمی وهرچه ضعیف ترکردن اوارزیابی شود که درچنین حالتی مسیربرای درهم کوبیدن وحذف تمام عیار هاشمی رقم بخورد.
فی الواقع کم سوشدن ستاره بخت هاشمی رفسنجانی ازهمان انتخابات مجلس ششم که بمجلس اصلاحات معروف شد ودراین روزها متاسفانه شاهد زوال نهائی آنها نیزهستیم آغازگردید، وبدنبال آن درانتخابات ریاست جمهوری 84 پروژه هاشمی بدون یال وکوپال تکمیل گردید. درچنین شرایط که هاشمی ویاران او میبایستی ایستادگی و استقامت درمقابل حریف را پیشه میکردند، چنین عنوان نمود که شکایت خودرا بخدا خواهد برد. درحقیقت پناه بردن بخداآنهم درروز قیامت بمنظوررسیدگی به اموردنیوی وتقلب درانتخابات، بمعنای عقب نشینی و ضعف وزبونی آشکارهاشمی رفسنجانی بود درمقابل حریفانی که برای چنین روزی سالهاست مشغول برنامه ریزی وجمع آوری مدارک بوده اند. وبرای حصول نتیجه اقدامات خوددرانتظارنشسته بودند. مردی که طی سه دهه گذشته عادت کرده بود تا همواره بریکی ازکرسی های ریاست قوای سه گانه تکیه بزند، حالا درنقطه ای قرارگرفته است که مرگ وزندگی سیاسی راتجربه میکند. چهره هاشمی اینروزها حکایت ازدرون منقلب اومینماید واینکه چه بکند تا بتواند اززیرتیغ برنده حریفان قدرقدرتش که زمینه سازی حذف تمام عیار اورابه اجرا گذاشته وگام بگام مشغول بجلو بردن طرح خود میباشند.
بسیاری ازکنشگران وفعالین سیاسی که رخدادهای قبل وبعدازانتخابات رادنبال میکردند، بعضا" درمورد هاشمی رفسنجانی تفسیروتحلیلهائی ارائه میدادند بدون اینگه گذشته وحال هاشمی ورقبای بیرحم اورامدنظرقراردهند. توقع ازهاشمی وواکنش اودرپیوند با اتفاقات ورخدادهای بعدازانتخابات خصوصا" بگیروببند همراهان انقلاب، وکشت وکشتاری که براه افتاده بود خوشبینی های بیهوده ای را رقم زده بود. خوشبینی تا آنجابود که بعضی دوستان چشم یاری ازهاشمی داشتند وخطاب به اوکه چه باید انجام دهد وانتظارمردم از هاشمی چیست مقالاتی نیزمنتشرشده بود. این دسته بهمراه بسیاری دیگربراین باوربودند که هاشمی رفسنجانی بعنوان سیاستمداری زیرک وشاید مکارقادرخواهدبود تا درزمان مناسب نیش خودرا برپیکر ولایت فرودآورده تا باردیگرموجبات سازش یا بعبارت دیگرتمکین رهبربا خودرا رقم بزند. غافل ازاینکه نیروهای مهارکننده ولایت مطلقه بیش ازهرکسی ازهاشمی و خانواده او سند ومدرک جمع آوری نموده تا اگر لازم باشد برای فشار آوردن ووارد آوردن ضربه کاری به هاشمی درهرشرایطی سود ببرند. دولت احمدی نژاد عزم خودرا جزم کرده تا کلک هاشمی را بهرقیمتی بکند که درگامهای اولیه موفقیت هائی هم بدست آورده اند که بعنوان یک نمونه بسیار مهم باید ازمحرومیت هاشمی درنماز جمعه نام برد، وعکس العملی که ازهاشمی دیده شد. سخنان هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت بود که همگان شاهد وشنونده وناظرآن بودند. محروم کردن هاشمی از نماز جمعه وآمدن آخوند صدیقی که فارس امامت جمعه اورا برای نمازجمعه پیش رواعلام نموده است. طبیعی است که چنین اقدامی نمیتواند گام کوچکی تلقی شود!
بنظرمیرسد که درچنين اوضاع واحوالي انتظار داشتن ازهاشمی رفسنجانی که بیاید وبا یک موضع گیری مردم پسند ودرعین حال موضعی که درمسیر مطالبات مردم باشد که درجنبش سبز متجلی شده، هیچ معنائی بجزسیاست شاخ به شاخ با رهبری نخواهد داشت که نه هاشمی مرد آنست ونه شرایط برای انجام چنین سیاستی مهیاست. درشرایط کنونی هاشمی بنا بدلائل آشکار که برهیچکس پوشیده نمانده بسیار ضعیف ترودرمانده ترازآنست که بتواند یا بهتربگویم شجاعت آنرا داشته باشد تا با قرارگرفتن درکنار مردمی که فریاد میزنند مرگ بردیکتاتور و { رهبرما قاتله – ولایتش باطله} وخواست شان نیز بروشنی معلوم است، تن به چنین ریسکی بدهد ودرعمل رودر روی نظام بایستد.
بنظرنگارنده نه هاشمی، که از خاتمی و کروبی و موسوی هم نباید چنین انتظاری را طلب نمود. چراکه اینها نه مرد این میدان هستند ونه شجاعت وشهامت پیوستن به تاریخ را دارند. آنها میخواهند این نظام برزخی بماند ولی با آنها. درصورتیکه خواست مردم مطالباتی بسیار فراتراز خواست وآرزوی آنهاست. درواقع هاشمی درنماز 26تیروطرح آن موضوعات آمد تا بخت خود را بیازماید وسپس به ارزیابی بنشیند وواکنش طرف مقابل را ببیند. پس ازآنکه دریافت اورا از تریبون نماز جمعه محروم کردند وشیخ محمد یزدی نیز آنچنان بی محابا به او پرخاش نمود، بموجب فطرتی که میتوان آنرا به تمام ملایان تسری داد، چاره را درآن دید تابیایدوسخنان روز شنبه درمجمع تشخیص را برزبان براند، تاازاینطریق به رهبر بگوید هنوزهم هاشمی رفسنجانی ازارادتمندان وچاکران است واگرآن حرفها درنماز جمعه گفته شد، برای آرام کردن مردم وزندانیان وخانواده آنها بود تا دریابند که هاشمی درحرف ونه درعمل، بیادشان هست. والا خود هاشمی بهترازهرکسی به این موضوع وقوف دارد که درکجا قرار گرفته وطرف مقابل چه نقشه هائی را برای او طراحی کرده است.
خوبست ازباب یادآوری تاریخی، یادآوری شود که هاشمی رفسنجانی، همان کسی است که وقتی قتلهای زنجیره ای رخداد وروزنامه ها به انعکاس آن فاجعه هولناک پرداختند، واتفاقات پیش ازآن، مثل توقیف یکشبه بیش از یکصد روزنامه که یک شوک حیرت آوررا برجامعه وارد نمود، وشاید جهان رابه حیرت واداشت، هم او بود که از پشت تریبون نمازجمعه خطاب بمردم واکثراینانی که هم اکنون درزندان حکومت بسر میبرند ودرآنزمان اکثرشان از فعالین دولت ومجلس وعرصه سیاست ومطبوعات بودند ومتاسفانه امروزودرپایان خط اکثرشان درسلولهای انفرادی ودیگربازداشتگاههای ولایت مطلقه دراسارات قراردارند واعترافات تحمیلی شان در دادگاههای استالینی موی برتن هر انسانی راست میکند، اعلام نمود که کوتاه بیائید وفتیله ها را پائین بکشید. هاشمی امروز همان هاشمی است که بجای استیفای حقوق مردم آمد وازتریبون نماز جمعه فریاد برآورد خفه شوید وفتیله ها را پائین بکشید. وهمه اینهائی هم که امروز اسیر دست حکومت هستند که میتوان گفت دارند چوب جفا کردن بمردم را میخورند، لب از لب نگشودند وفتیله ها را پائین کشیدند. درجریان 18 تیرنیز همین ها هرجوروجفائی را که بردانشجویان رواشد دیدند ولب فروبستند. اینها تاریخ است وباید باز تکرارشودتا درآینده از بروزتکرار اشتباه وبازتولید فریبکاری جلوگیری بعمل آید.
این اظهارات مربوط بزمان وهنگامه ای بود که هاشمی رفسنجانی هنوزجلال وجبروتی داشت واقتداری. نتیجه طبیعی فتیله پائین کشیدن آنروزها آنست که امروز بیایند وجوانان مارا درخیابانها بکشند. درزندانها به آنها تجاوز کنند، جسم بیجانشان را دربیابانهای به آتش بکشند، وبدون اینکه جسدشان را تحویل خانواده شان بدهند، جسم یخ زده شان را چون لاشه های گندیده وبی هویت و متلاشی شده مثل زمان پینوشه وصدام وکوفت وزهرماردرگورهای بی نام ونشان ودرغریبانه ترین شکل ممکن بصورت جمعی یا فردی که زیاد هم فرق نمیکند بخاک بسپارند. چرا هاشمی درمورد این مسائل یک کلام برزبان نیاورده ونمی آورد؟ چرا درهمان نمازجمعه 26تیرماه که میلیونها ایرانی که اصلا" وابدا" هیچ رابطه ای با چنین مراسم نمایشی نداشتند، اما آمدند تا هاشمی با پشتوانه آنها درد مردم را منعکس نماید، او چنین نکرد؟ چرا به نامه ای کروبی نوشته بود ومیتوانست بهانه ای برای بی آبرو کردن کودتا باشد، واکنشی نشان نداد؟ پاسخ این چراها را باید از چه کسی دریافت نمود؟
نتیجه غائی ونهائی آن فرمان دادن ها، مبنی براینکه خفه خوان بگیرید وفتیله هارا پائین بکشید، همین است که امروز دریک انتخابات قلابی ونتایج قلابی ترآن تبلوربیابد. دیگراینکه ولی امرمسلمین جهان ورئیس جمهورمنصوب ایشان قاطعانه فرمان برانند که بدون کمترین رودربایستی وکوچکترین ملاحظه ای خادمین ویاران دیروزین انقلاب که آنها نیز دارند چوب جفاکاری های خود بمردم را میخورند را بگیرند وبه ثلابه بکشند، وآن کنند که نیازی به توضیح وتفسیر وتحلیل وتشریح ندارد.
بعنوان یک ایرانی معتقدم که امروزهرایرانی باید برای ثبت درتاریخ بگوید وبنویسد. بهمین دلیل هم خود همواره درتلاش بوده وهستم تا مطالبم ولو مطول، بنحوی باشد که قبل از هرچیزی جوانان این مرزوبوم راهوشیارنماید. برای تحقق این منظورلاجرم مجبورم که گاهی هم سری به تونل تاریک تاریخ گذشته بزنم تا اقدامات صورت گرفته منشاء اثرباشد. یکی ازآن افرادی که نباید بسادگی ازاو گذرنمود، همین هاشمی رفسنجانی است که اینروزها با گرفتن قیافه حق بجانب واینکه من نبودم، درصدد است تا از خود شخصیتی مردم دوست وموجه رابنمایش بگذارد، واینکه که دغدغه مردم دارد. درصورتیکه همه میدانیم ومیدانند او بلحاظ عملکرد وکارنامه گذشته اش اصلا"چنین نبوده ونخواهد بود، وآنانیکه درتلاش هستند تا از او یک شخصیت تاثیر گذاردرجریانات اخیر بسازند بشدت دراشتباه هستند. آنچه امروزهاشمی رفسنجانی بدنبال آنست عمدتا" شامل دوموضوع عمده است که برای تحقق آن نیز ازهیچ اقدامی فروگذار نخواهد نمود.
1 – بدلیل همزادی با این انقلاب وسه دهه ثروت اندوزی بی حساب وکتاب، ادامه حیات این نظام فاسد وجهنمی بهرقیمت وبا هرطرفندی ازاولویتهای نخستین هاشمی است. همانگونه که چنین هدفی یعنی ماندگاری نظام برای کروبی وموسوی وخاتمی یک اصل اساسی است. دراین رهگذرحاج اکبرهاشمی هیچوقت پنهان نکرده ونمی نماید که برای عملی شدن این مهم حاضراست دست بهراقدامی بزند. البته اوپنهان نکرده است که اگرچنین هدفی با حذف مقام معظم وریاست جمهوری منصوب ایشان تحقق یابد مطلوبی خواهد بود که اوهمراهانش طالب آن بوده تاشاید بتواند این نظام تا بن دندان فاسد وآدمکش رابرای سی سال دیگر بیمه نماید. باید توجه داشت که این خواست هاشمی ودیگران دریک تضاد 180 درجه ای با آن چیزی است که مردم ایران سی سال است برای محوآن فریاد میزنند وهزینه هائی بس سنگین را نیزدراین راستا پرداخته وهنوزهم دارند میپردازند. یعنی حکومتی ایرانی وعاری ازمداخله هرگونه ملا وآخوند ومسائل مذهبی، ومبتنی برموازین ومنشورجهانی حقوق بشروهمینطورمحترم شمردن کرامت وفضیلت انسانی و... که طی سه دهه گذشته کارنامه رژیم اسلامی بطورعام وکارنامه ملایان بطورخاص، وکارنامه هاشمی بطورویژه دراین زمینه هامملو از سیاهی وتاریکی است.
2 – درصورتیکه هدف اول بهردلیلی میسروامکان پذیرنباشد که بطورقطع چنین است، هاشمی با تمام قواتلاش وتقلا خواهد نمودتا با توسل بهرروشی ازتملق وسازش ومماشات گرفته که حسب تجربه از خصیصه های ذاتی هاشمی است، تااینکه خودراتمام وکمال دراختیاررهبروفرامین اوقراردهد، همانگونه که درجلسه مجمع تشخیص گام اول را برداشت، امکان ماندگاری وحاشیه امن برای خود وخانواده اش رافراهم نماید. هاشمی تلاش خواهد نمود تا شرایطی مهیا نماید تا بتواند ازشرایطی که برای او وخانواده واطرافیانش ازسوی جناح مقابل طراحی وبرنامه ریزی شده جان سالم بدر ببرد. چرا که هاشمی رفسنجانی نیزمثل تمامی آخوندهای حکومتی چه عمامه دار وچه بی عمامه براین واقعیت وثوق کامل دارد که باازمیان رفتن ساختاراین نظام جلاد وخونریزوفاسدهمه حضرات به بایگانی راکد تاریخ سپرده خواهند شد. بهمین دلیل است که هرگونه انتظارودرخواستی از هاشمی براینکه جلو بیاید وبرای تحقق مطالبات مردم درمقابل خامنه ای بایستد، تصوریست باطل وبیهوده، وهرگونه خوشبینی دراین زمینه بجز خودفریبی معنای دیگری نمیتواند درپی داشته باشد.
هاشمی رفسنجانی دراین برهه ارتاریخ جمهوری اسلامی، درشرایطی قراردارد که خودبهترازهرکسی ازچند وچون آنچه که برای او خواب دیده اند مطلع است. هاشمی بخوبی میداند که پرونده اوتا چه حد سیاه وسنگین وپرمخاطره است، ومهمتراینکه جزء بجزء آن دراختیار رقیب میباشد. اومیداند که طی سه دهه گذشته، مخصوصا"دراتفاقاتی چون حذف بی شرمانه حضرت آیت الله العظمی سید کاظم شریعتمداری، حذف ابوالحسن بنی صدر، حذف آیت الله حسینعلی منتظری، اعدامهای روزهای نخست انقلاب وکشتارهای 67 وپس ازآن، ترورهای سیاسی درون وبیرون ازکشور، اعدام صادق قطب زاده، وازهمه مهمترپایه گذاری ونهادینه کردن اختلاس وچپاول وغارت ثروتهای ملی که نمونه نخستین آن دراختلاس123میلیاردی برادران رفیق دوست شکل گرفت وهاشمی یکی از بانیان ومتولیان اصلی بسته شدن ناعادلانه آن پرونده بود، بجای اینکه مسببین اصلی آن دزدی بزرگ یعنی برادران رفیق دوست محاکمه ومجازات شوند، با چراغ سبز وسکوت هاشمی ودرناجوانمردانه ترین شکل ممکن شخصی چون فاضل خداداد را بتهران فراخواندندودریک محاکمه 24 ساعته وبااعدام فردی بیگناه وبی پناه هاشمی بعنوان بانی ومعمار دزدی و اختلاس درکشورگردید که این پدیده شوم ازهمان زمان تاامروزمثل خوره بجسم وجان جامعه واقتصاد مملکت افتاده وغارت وچپاول درابعاد مختلف ودرجای جای مملکت بیک فرهنگ بدل گردیده، وبسیاری دیگرازاقداماتی که پرداختن بهمه آنها دراین مجال ومقال نمیگنجد. همه باید بدانند ودریابند که هاشمی رفسنجانی بعنوان فردی فاسد وسازشکاردراین اقدامات ودیگراقداماتی که شاید بعدها بدان بپردازم نقشی کلیدی ومحوری داشته است.
هاشمی رفسنجانی نیک میداند که دولت احمدی نژاد باچراغ سبزوحمایت قطعی وحتمی رهبرمعظم ونیروهای نظامی سپاه برای اوچه سناریوئی نوشته وبرای بصحنه آوردنش شمارش معکوس ادامه دارد، دریافته است که جلوگیری ازرفتن اوبه نمازجمعه بعنوان اولین سناریوبه اجرادرآمده، وبه اعتقاد نگارنده این محرومیت برطرف نخواهد شد مگردرصورتیکه هاشمی درهم بشکند وبا تبعیت محض از رهبری بتواند گامبه سکوی خطابه نماز جمعه بگذارد. هاشمی خوب میداند که بدلیل سیاه کاریهای گذشته، یا باید خاکریز به خاکریزمبادرت به عقب نشینی بنماید، یا باید هرآنچه را که رهبری ازاوانتظاردارد اجابت نموده وبه عروسکی کوکی دردست رهبرواحمدی نژاد بدل گردد. با چنین تعریف وبرداشتی شاید که نه، بطورقطع میتوان پیش بینی نمود که باقی ماندن نیم بند وشکننده هاشمی درحوزه قدرت درهمان تبعیتی خواهد بود که درجلسه مجمع تشخیص بعنوان توصیه یا اظهارنظری ازروی اجبار برزبان راند. اومیداند که برای پرهیزازسقوطی مهلک وخردکننده هیچ راهی باقی نمانده بجزآنکه سردرآبشخورخیمه ولایت مطلقه داشته باشد. درغیراینصورت بایدانتظارپیمودن راهی رابکشد که روزی خود برای مرحوم شریعتمداری و منتظری و بنی صدر وقطب زاده و... معماری کرده بود. یامسیری که بعدازانتخابات قلابی22خرداد یاران وهمراهان اودرجبهه اصلاحات وکارگزاران ومجاهدین انقلاب ودیگران پیمودند.
اماراه دومی که میتواند فراروی هاشمی رفسنجانی وخاتمی و کروبی و موسوی ودیگران متصور باشد اینست که با دل کندن ودست کشیدن ازهمه چیزوهمه جای حاکمیت، دستشان را بسوی مردم وآرمانهای مفقوده وبلعیده شده آنها دراز نمایند، وشجاعت وشهامت پرداخت هرگونه هزینه ای رانیزداشته باشند. بدیهیست که چنین اقدامی هم میتواند بعنوان جبران مافات تلقی شود وهم این امید میتواند وجودداشته باشد که حاکمیت، ازرهبرگرفته تا رئیس جمهور وسپاه وبسیج وغیرو با درک این واقعیت که یارای رویاروئی با قدرت وقابلیت خروش خشم آلودخروشان ملت را نخواهند داشت مجبوربه عقب نشینی شوند. درپیش گرفتن چنین اقدام شجاعانه ای ضمن اینکه میتواند هرعنصربریده ازحکومت رادرساحل امن قراردهد، تاریخ نیزمیتواند درقضاوت خود کژی هارادرمقابل خدماتی که بمردم وآزادی آنها از شراین حکومت انجام میشودرادرخودثبت نماید. درعین حالیکه مردم ایران نیزمیتوانند این رویگردانی را اجرنهاده وفرصتی بشود برای ادامه زندگی که مردم زخم خورده درقبال خدمت هاشمی یا هرفرددیگری به آنان اعطا نماید. البته نگارنده نسبت به آنچه که بعنوان پیشنهاد ارائه نموده چندان خوشبین نیست، لاکن دردنیای سیاست هم میتوان با واقعیات زندگی کرد وهرآنچه واقعیت هست را ملاک عمل قرارداد.
هاشمی باید دریافته باشد که دوران طلائی دهه های شصت وهفتاد، وهشتاد پایان یافته ومنحنی زندگی سیاسی ایشان نیزچون دیگرسیاستمداران مدتهاست که سیرنزولی وانحطاط راآغاز نموده. اگرتاچندی پیش برای حذف وسقوط دیگران چاه حفرمینمود، حالاخود درمعرض سقوطی بس خردکننده وبیرحمانه قراگرفته است. اگرتا دیروزتریبون نمازجمعه مکانی بود برای صدوردستورات تحکم آمیز، واینکه فرمان سرکوب مردم ومخالفین سیاسی صادرشود، وحکم میشد تافریاد حق طلبی دانشجویان وکارگران ومعلمان و...بااشد مجازات سرکوب شود وروزنامه نویس ومخالف سیاسی وهرصدائی بجز صدای خودتان رابرنمی تابیدید وبا کلامی جائرانه حکم به پائین کشیدن فتیله ها میراندید، امروزخوددرچنان بحرانی قرارگرفته اید که نه حق دارید به نمازجمعه بروید، ونه میتوانید احمدی نژاد وخامنه ای رابه پائین کشیدن فتیله فرابخوانید. بلکه بعکس این شما هستید، نه اینکه فتیله را پائین بکشید! که باید فتیله خودرا پف کرده وخاموش نمائید. چه اگرچنین نکنید، دیگرانی که شمشیربرنده شان بربلای سرشما واطرافیانتان قراردارد، آنرا خاموش خواهند نمود. امادرصورتیکه صادق باشید، مردم میتوانند شمارا بپذیرند.
اگرآنطورکه بعضی یارانتان چون صادق زیبا کلام وبعضی دیگر که مد تهاست صدائی ازآنها شنیده نمیشود، میگفتند، فردی هستید پراگماتیست. این گوی واین میدان.
انتخاب با شماست .
ایران 4شهریور88