Thursday, August 13, 2009

اجبار و تهديد يك زن شوهردار به برقراري رابطه جنسي توسط قاضي خبيث مرتضوي

وقتی تجاوز به نوامیس میشود تقوا!امیرفرشاد ابراهیمی

شايد شما هم خوانده باشيد و يا ديدهايد كه چند روز پيش سعيد مرتضوي دادستان عمومي و انقلاب تهران در برنامه كوله پشتي كه از شبكه سه سيماي جمهوري اسلامي پخش ميشود شركت نموده است، اين برنامه پس از دو برنامهاي بود كه با رادان فرمانده نيروي انتظامي انجام مي شد. درباره قسمت اول كه مجري برنامه فرزاد حسني گفتگوي صريح و رك با رادان داشت شوك و تعجب همه را برانگيخت و بازتاب بسياري داشت اما برنامه بعد و دو برنامهاي هم با مرتضوي داشت احتياط و محافظه كاري زيادي به چشم مي خورد كه البته پس از اخطاري كه رياست سازمان صدا و سيما با توجه به تذكر نمايندگان مجلس به فرزاد حسني داده بودند انتظارش ميرفت.اما آنچه كه مرا مصمم كرد درباره آن بنويسم حرفهايي بود كه سعيد مرتضوي در آن برنامه زد، شايد بسياري بدانند كه من چند سالي در دادگاه 1410 به عنوان نماينده مدعيالعموم در كنار ايشان بودم، آنزمان هنوز دادستان و دادستانيها در سيستم قضايي تشكيل نشده بود و نماينده مدعيالعموم به عنوان دادستان براي متهمان تقاضاي كيفر خواست ميكرد. اينها را گفتم تا بدانيد كه مرتضوي را نيك مي شناسم، مرتضوي در جواب اينكه شما چرا اينقدر با توجه به اينكه جوان هستيد از من و خيلي هم سن هايتان جلو هستيد به مجري برنامه گفت بخاطر تقوا و اكنون با هم مروري ميكنيم بر زندگي ايشان و ببينيم چه شد كه سعيد مرتضوي كه ديروز قاتل مطبوعات بود امروز بنام امنيت اخلاقي حكم اعدام ميدهد.سعيد مرتضوي از بسيجيان فعال استان يزد بود كه در سال 1365 به عنوان ضابط قضايي طرح كوثر به دادگستري استان يزد معرفي مي شوند. ايشان در آنزمان شانزده ساله بوده كه به عنوان ضابط قضايي وظيفه دستگيري و شناسايي متهمان را بر عهده ميگيرد، دو سال بعد سعيد مرتضوي به عنوان سرباز در سيستم قضايي مجددا به كار گرفته مي شود و خدمت نظام وظيفه خويش را در يكي از دادگاههاي دادگستري استان يزد به عنوان قاضي اجراي احكام در حاليكه هيچ گونه تحصيلات قضائي را به جز همان بسيجي بودن و به قول خودش گير دادن و مورد جمع كردن در سطح استان نداشته! ( البته بماند كه ايشان اكنون خود را دكتراي جرم شناسي ميدانند كه هيچ گاه به دانشگاه محل تحصيلشان هم اشاره نميكنند). در همين خدمت مقدس سربازي به عنوان قاضي اجراي احكام بوده كه برادر سعيد مرتضوي تقوايشان گل ميكند و قصد تجاوز به يك زن شوهر دار كه شوهرش در زندان بسر ميبرد را مينمايد ! ماجرا از اين قرار است

فردي به اتهام پانصد هزار تومان چك بلا محل به زندان ميافتد ، همسرش ماهها براي پيگيري پرونده نزد شعبه بازداشتكننده ايشان ميرود كه در يكي از اين رفت و آمدها سعيد مرتضوي به ايشان ميگويد كه در حال مطالعه پرونده هستم و آخر وقت اداري بيايند، آخر وقت اداري وقتي آن خانم مراجعه ميكنند سعيد مرتضوي به ايشان ميگويد كه تمام پرونده و سرنوشت همسرت در دست من است و ميتوانم اصلا ايشان را به اتهامات ديگر نيز در زندان نگه دارم و تنها راه چاره اين هست كه من شبي با شما باشم!، همسر درمانده به منزل ميرود و فردايش از سر ناچاري ماجرا را با زن صاحبخانهاش كه در طبقه پائين محل سكونتش بوده در ميان ميگذارند همسر صاحبخانه (الف.ت) از فرماندهان تيپ الغدير سپاه يزد بودهاند كه هنگامي كه زن صاحبخانه موضوع را به اطلاع همسر ميرساند ايشان تصميم ميگيرند با موضوع برخورد نمايند و به زن زنداني ميگويند قرار را با سعيد مرتضوي بگذار و القصه برادر مرتضوي را در خانه زنداني براي ارتكاب خواستهشان بازداشت ميكنند و موضوع را همان شب به اطلاع امام جمعه يزد و سپاه يزد و دادگستري ميرسانند، برادر مرتضوي چند روز بعد آزاد ميشود و به داستاني انتظامي قضات در تهران اعزام ميشوند منتها آقاي مرتضوي كه قرار بوده براي محاكمه به تهران برود از يزد توقف كوتاهي در قم ميكنند و خدمت آيتالله مشكيني و امامي كاشاني ميروند (آيتالله مشكيني از بستگان مادري ايشان ميباشند) و نامه و سفارشي ميگيرند تا اين تهمت!! را از ايشان پاك كنند، با همين نامه بود كه سعيد مرتضوي كه به اتهام تجاوز به عنف به تهران آمده بودند ميشوند قاضي دادگاه 9 عمومي تهران و بعد از گذشت مدتي ميشوند قاضي شعبه 34 يا همان 1410 كه دادگاه امنيتي بوده يعني احكام وزارت اطلاعات را صادر ميكرده در همين دادگاه بود كه بعدها وظيفه رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي نيز به ايشان موكول شد و اينچنين سعيد مرتضوي بخاطر تقواي بيش از اندازهشان از يزد به تهران رسيد و اكنون به عنوان دادستان تهران احكام اعدام كساني را صادر ميكند كه خودش نيز روزگاري به آن اتهام مبتلا بوده و براستي اگر عدالت در اين كشور اجرا ميشد، سعيد مرتضوي بخاطر دست درازي به ناموس مردم و يا بعدها به اتهام مشاورت در قتل زهرا كاظمي حكمش چه بود؟ متهم بود يا دادستان. فاعتبروا یا اولی الابصار!!

پي نوشت: از اين ماجرا بسياري مطلع هستند از جمله حسين انصاريراد و مهدي كروبي، برايم سئوال است كه اين سكوتشان براي چه هست ؟ آقاي انصاريراد حتي با آن همسر زنداني در كميسيون اصل نود مجلس ديدار هم كرد و مشروح حرفهاي ايشان را هم ضبط نموده حالا از سر چه هست كه اين مسئله را عنوان نميكنند برايم سئوال هست