یک جوان بلوچ به اسم” محمد جنگجو” بیست وچهار ساله دارای مدرک لیسانس فیزیک از دانشگاه زاهدان که جهت کسب وکار همراه پدر ومادر خود که بازنشسته آموزش وپرورش هستند چهار ماه قبل به شهر کرج نقل مکان میکند محمد در شهر تهران در یک شرکت خصوصی مشغول به کار میشود و روز بیست وسوم خرداد در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات به صف معترضین میپیوندد و بعد از ضرب وشتم شدید توسط پلیس ضد شورش , دستگیر و به بیمارستان انتقال داده میشود درحالیکه جمجمه , دو دندان و دست راست وی در جریان این ضرب وشتم از دونقطه دچارشکستگی بوده مامورین به پزشک معالج فشار می آورند که هرچه زودتر دست وی را گچ بگیرد ودیگر قسمتهای جراحت دیده بدنش رامعالجه سطحی کند تا او را هر چه زودتر به زندان اوین منتقل کنند پزشک معالج با خواسته انان مخالفت میکند و متذکر میشود که بیمارش شرایط بدی دارد و باید دست کم یکماه در بیمارستان تحت نظر باشد اما تذکر پزشک موثر واقع نمیشود وبعد از اینکه دست محمد گچ گرفته میشود وشصت ودو بخیه در قسمت سر وی صورت میگیرد مامورین روز بعد وی را به زندان اوین منتقل میکنند و بعد از شکنجه های متوالی وخوراندن قرص های مشکوک , روز سه شنبه مورخ ۱۳/۵/۱۳۸۸ وی را آزاد میکنند اما بعد از آزادی وی دچار ترس واختلالات شدید روانی و همچنین دچار فراموشی کامل شده است. این نامه به “آمنستی اینترنشنال “و دیگر سازمانهای حقوق بشری فرستاده شده است
Saturday, August 8, 2009
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|