این دلایل بیشتر به کار به انحصار درآوردن جنبش می خورد
(نامهءکوتاهی به آقای اکبر گنجی)
حمید فروغ
آقای گنجی عزیز،
قسمت 6 مقالهء شما – با این رژیم چه باید کرد – منتشره در سایت اخبار روز حاوی موارد متعددی است که باید به آن پرداخت. در کامنت ها دیدم که برخی، به پاره ای از این موارد از جمله اصالت پرچم ایران پرداخته اند. اما دو موردی را که تا کنون ندیده ام و دیگرانی هم، هم نظر با شما به آن استناد می کنند را در اینجا ذکر می کنم.
اول اینکه ، گفته اید و گفته می شود و دلیل می آورند :« آنها ( کودتا چی ها) شب و روز در پی آنند که این جنبش را به مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، آمریکا، انگلیس، فرانسه و دیگران ارتباط دهند»، دلیل موجهی برای تقلیل شعارها و حمایت ها از جنبش نیست. آنها (کودتا چی ها) نیازی به این گزک ها ندارند. سرشناس ترین چهره های دولت پیشین را براحتی به «جرم» وابستگی به خارج وادار به اعتراف و محاکمه می کنند. آن ها «کودتا» کرده اند. پس این دلایل دیگر بیشتر به کار به انحصار درآوردن جنبش می خورد.
دوم اینکه: گفته اید « چهره های شاخص این جنبش بارها و بارها ارتباط این جنبش با گروه های یاد شده را به صراحت تمام انکار کرده اند» درست است . آقای موسوی بارها این نکته را گفته اند . بخشی از این گفته در شرایط ایران قابل فهم بود. ایشان همچنین بارها گفته اند که این نظام را – نظام مبتنی بر دین – را قبول دارند و حتی در آرزوی برگرداندن شرایط به سالهای اول انقلاب هستند. آیا این جنبش سبزی که شما پرچم دار آن هستید مختصاتش همین است که آقای موسوی آرزو می کند ؟ آیا ندا برای این به خیابان آمد و کشته شد که شرایط را به سالهای اول انقلاب برگرداند؟ شما عکس های ندا را دیده اید. اظهارات افراد نزدیک به وی را شنیده اید. آیا واقعا فکر میکنید که ندا و صدها و هزاران جوان مثل ندا در آرزوی برگرداندن شرایط به اول انقلاب هستند و می خواهند ارزشهای مجهول اسلامی را حفظ کنند و یا برگردانند؟ آیا این جوانان با رفتارشان ( نماز جمعه آقای هاشمی رفسنجانی و شرکت دختران وپسران را در آن مراسم در کنار یکدیگر با کفش در حال خواندن نماز دیده اید! ) با این ارزشهای مجهول به مبارزه برنخاسته اند؟ آیا آنها حق ندارند ارزشهای روشن حقوق بشری را جایگزین این ارزشهای مجهول کنند؟ آیا شما قائلید که بسیاری از این جوانان پیش از رهبران برای چنین ارزش هایی آماده گی دارند و مبارزه می کنند. بسیاری از آنها می دانند وحق دارند که بدانند راه تحقق این ارزش ها در ایران از طریق جدایی نهاد دین از دولت میسر است. و حال آنکه رهبران این را نمی دانند و یا شرایط را مناسب تشخیص نمی دهند؟
آقای گنجی! ایرانیان خارج کشور به طرفداران سلطنت و مجاهدین خلق و طرفداران جنبش سبز (تقسیم بندی سه گانهء شما) تقسیم نمی شوند و نباید به آنها گفت که اگر اهل مبارزه هستند پس به ایران بروند. بخش مهمی از آنها که احتمالاً از نظر شما در دسته سوم هستند، بسیار زودتر و بیشتر و پی گیرتر از شما به مبارزه با پدیدهء جهل و جنایت دینی پرداخته و با آن آشنا هستند و آنها هم شواهد زیادی دارند مبنی بر تلاش و خواست جوانان ایران برای رهایی از حکومت دینی چه در شکل کودتایی آن و چه در شکل و فرم اولیه پس از انقلاب آن. پدیدهء چند میلیونی ایرانیان خارج کشور پدیدهء بسیار منحصر و در خور تاملی است و ساده انگاری است که کسی بخواهد مختصات آن را فقط با شجاعت و غیر شجاعت توضیح دهد. این ایرانیان در وجه غالب طرفدار حکومت غیر دینی و سکولار هستند. تلاش اندیشمندان ایرانی خارج کشور (که جزو همین چند میلیون ساکن در شهرهای زیبای اروپایی و... هستند) سال ها معطوف پرداختن به پدیدهء سکولاریزم و آشنا ساختن فعالین دمکرات ایرانی در ایران و خارج از ایران با آنست.
برای شما و سایر هموطنانم در برگزاری کمپین جنایت علیه بشریت آرزوی موفقیت دارم
|