Tuesday, September 15, 2009

آقای حسینی اخلاق در خانواده شبها تا به صبح به دختران جوان درس هم آغوشی میداده است


.: Political Articles :. آقای حسینی اخلاق در خانواده شبها تا به صبح به دختران جوان درس هم آغوشی میداده است

آقای حسینی اخلاق در خانواده شبها تا به صبح به دختران جوان درس هم آغوشی میداده است

22 شهریور 1388

ماجرای حسینی اخلاق در خانواده رو اکثرا به یاد داریم. ولی این روایتش رو من تا حالا نمیدونستم فکر میکردم دلیل اسید سوزی اون بدبخت حسادت هوویی بوده … ولی اینجا چیزی دیدم که انگار موضوع به این سادگی ها هم نبوده.

بخونید: کم و بیش با برنامه ی اخلاق در خانواده که توسط حجت الاسلام حسینی هر هفته در تلویزیون اجرا میشد آشنایی دارند. چرا چندین سال است این برنامه با وجود اینکه طرفدارانی را هم پیدا کرده بود اکنون اجرا نمی شود. البته برای بیخبران و جاهلان ارزش داشت و گرنه مزخرفترین برنامه بود که هر هفته آقای حسینی با برنامه ای جدید و تمسخرامیز بر صفحه ی تلویزیون ظاهرمی شد. و هدف اصلی ش امر به معروف و نهی از منکرات بود و جوانان را از گناهان بر حذر می داشت. زیاد حاشیه روی نکنیم چون خود این برنامه نکات خیلی احمقانه ی داشت و خود فصل جداگانه ای دارد اگر به شرح آن بپردازیم .

و اما ماجرای هلمت هوفر بازرگان آلمانی که چگونه به دام رژیم افتاد و کمی مانده بود روی چوبه ی دار برود.

داستان از روزی آغازمی شود که دادگاه میکونوس تمام سران ایران را قاتل و تروریست خواند البته با مدرک و متهمان اصلی که دکتر سعید شرفکندی و یارانش را ناجوانمردانه به شهادت رساندند توسط قاضی شجاع آلمانی همگی حکم گرفتند که سه متهم ردیف دوم لبنانی بودند و متهم ردیف اول کاظم دارابی ایرانی و به ابد محکوم گشت. رژیم آخوندی رای آزادی دارابی از هیچ کوششی دریغ نکرد اما نتوانست کاظم دارابی را آزاد نماید. این بود که تصمیم به توطئه گرفتند. آقای هلمت هوفر که بازرگان ثروتمندی بود و در مشهد دفتر بازرگانی داشت.

سوژه ی خوبی بود که اطلاعات رژیم می خواست. آنان دختر زیبایی را درس دادند که با آقای هوفر آشنا شود و این آشنای تا حدی رفت که مستر هوفر با دخترک معاشقه می کرد و سرانجام شبی که با دختر ایرانی در مشهد همبستر بود به دام اطلاعات افتاد. و این همان چیزی بود که رژیم می خواست فردای آن روز تمام اخبار و رسانه ها خبر از بازرگان آلمانی و رابطه ی نامشروع با دختر مسلمان در جهان پخش شد و بازرگان نگون بخت که به زندان افتاده بود حاکم شرع فورا حکم اعدام برای وی صادر نمود.

کشور آلمان به تب و تاب افتاد که چطور چنین کاری اجرا می شود و هر چند گاهی حکومت برای ترساندن آلمان در بوق و کرنا میدمید که فلان روز بازرگان به جرم گناه محصنه اعدام خواهد شد. وزارت خارجه ی آلمان که تحت فشار خانواده هلمت هوفر افتاده بود دست به هرکاری میزد برای ازادی این بازرگان اما بی نتیج و سرویسهای امنیتی ایران تنها یک راه برای نجات جان بازرگان به طور محرمانه پیشنهاد کرده بودند.

آزادی کاظم دارابی در قبال آزادی هلمت هوفر. اما قاضی آلمانی هرگز این معامله را نپذیرفت. و اما آن سوی قضیه جناب آقای حسینی از سوی فرهنگ سرای ایرانی به آلمان دعوت شده بود و چند تا سمینار هم داشت سرویس امنیتی آلمان که سخت در تلاش آزادی بازرگان خود بودند. آقای حسینی را طعمه ی خوبی دانستند.

آنان آقای حسینی را به بهانه ی آنکه مردی بسیار روشنفکر و عالم است پیاپی دعوت می کردند و یک دختر بسیار جذاب وخوشگل را به آقای حسینی معرفی نمودند که گویا دخترک می خواهد به دین اسلام بگرود.

حسینی استقبال خوبی از خانم جذاب کرد و از دین اسلام چنان چرندیاتی می گفت که دخترک سخت متاثر شده بود اما در باطن آقای حسینی میسوخت برای این دختر خوش تیپ!

دختر شب در هتل مهمان آقای حسینی شد غافل از اینکه اتاق آقای حسینی پر از دوربین مخفی و دستگاه شنود است. بالاخره آقای حسینی درس اخلاق را به دختر گفت از اول شب تا صبح لخت با دختر عشق بازی و…. را انجام داد. دولت المان بدون سر و صدا نسخه ای از فیلم سوپر آقای حسینی با دختر آلمانی را به سفارت خود در ایران فرستاد و تقدیم سران جمهوری اسلامی کرد.

سران حکومت که فیلم را نگاه کردند می خواستند طفره روند و آن را ساختگی قلمداد می کردند اما سفیر آلمان با خونسردی گفت ما نه بوق و کرنا می زنیم و نه اعدام می کنیم فقط این فیلم راپخش می کنیم و آقای حسینی هم آزاد است. دولت ایران دیگر سخت گیر افتاده بود: چه می خواهید؟

"بازرگان باید هرچه سریعتر آزاد شود." وکمتراز 24 ساعت بازرگان آزاد شد.

ناگفته نماند که نسخه ای هم برای خانواده ی حجت اسلام حسینی از این سی دی ارسال شد. دو تا همسر حسینی تا به فیلم نگاه کردند شوکه شدند. باورکردنی نبود. هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزیکه بگنند نمک.

به نقل از وبلاگ باران