شکمی که سیر است به فکر انقلاب نیست. هنگامی که همه سیر و راضی هستند، هرگز انقلابی شکل نمیگیرد. توماس فریدمن روزنامهنگار «نیویورک تایمز» و نویسنده آثار پرفروش، سه سال پیش «نخستین قانون سیاست نفتزده» را به طور خلاصه چنین فرموله کرد: «هر چه قیمت نفت پایینتر باشد، به همان اندازه بر درجه امکان آزادی کشورهای نفتزده افزوده میشود»
*****
توماس زایفرت
برگردان از الاهه بقراط
سه عامل وقوع یک انقلاب
روزنامه اتریشی «دی پرسه» در مقاله کوتاهی به قلم «توماس زایفرت» Thomas Seifert به وجود شرایط انقلابی در ایران میپردازد و مینویسد: شرایط تغییر رژیم و سقوط در ایران مناسب است، مگر آنکه دعوای اتمی تشدید گشته و اسراییل وارد عملیات جنگی علیه ایران شود. این مقاله را میخوانید
انقلاب چه زمانی واقعا یک انقلاب است؟ ساموئل هانتینگتون در سال 1968 در کتابش به نام «سامان سیاسی در تغییرات یک جامعه» چنین تعریفی را از انقلاب ارائه کرده است: «انقلاب عبارتست از تغییر سریع، بنیادین و خشونتآمیز ارزشها و بینشهای حاکم بر یک جامعه و در نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، و هم چنین در هدایت و فعالیت و سیاست دولت»
کدام عوامل به وقوع یک انقلاب یاری میرسانند؟
عامل جوانان: هر شهری که اکثریت جمعیت آن را جوانان پانزده تا بیست و پنج ساله تشکیل دهند، از ظرفیت بالای انقلابی نسبت به روستاهایی برخوردار است که سن متوسط جمعیتشان حدود 40 سال است
عامل شهر: این شهرها هستند که اغلب به صحنه انقلاب تبدیل میشوند. آنچه در آنجا روی میدهد، نهایتا بر تمام کشور تأثیر میگذارد. اگر یک پایتخت نقش مرکزی را در کشوری بر عهده داشته باشد، آنگاه این اصل بیشتر در آن معتبر است. پاریس نه تنها صحنه اصلی انقلاب فرانسه در سال 1789 به شمار میرفت، بلکه هم چنین مرکز شورش سالهای 1830، 1848 و 1871 بود. آخرین جنبش مهم انقلابی در پاریس همانا جنبش دانشجویی سال 1968 است
عامل اقتصاد: شکمی که سیر است به فکر انقلاب نیست. هنگامی که همه سیر و راضی هستند، هرگز انقلابی شکل نمیگیرد
ولی واقعا چگونه یک انقلاب آغاز میشود و ادامه مییابد؟ یک سناریوی معمولی از این قرار است: رژیم مجموعهای از اعمال تحریکآمیز انجام میدهد. و بنا بر مثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، سرانجام کاسه صبر مردم لبریز میشود و دست به اعتراض میزنند. کسانی در اعتراضات کشته میشوند. برای آنها عزاداری میگیرند و در پی آن، تظاهرات بیشتر میشود. باز هم کسانی قربانی میشوند و دوباره برای آنها عزداری میگیرند. به این ترتیب تحریکات و تحرکات بطور فزاینده چنان روی هم انباشته میشوند که سرانجام انرژی مردم با سرنگونی رژیم تخلیه میگردد. در سال 1978 و 1979 نیز در ایران شاهد چنین روندی بودیم که به سقوط شاه و بنیانگذاری جمهوری اسلامی انجامید
ولی در مورد «موج سبز» که پس از انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن در تهران به راه افتاد و مردم به خیابانها ریختند تا علیه تقلب انتخاباتی اعتراض کنند، چه میتوان گفت؟ آیا میتوان تظاهرات تودهای 15 ژوئن را که طی آن سه میلیون نفر در تهران در سکوت از میدان انقلاب به سوی میدان آزادی راهپیمایی کردند، آغاز یک انقلاب جدید دانست؟
عامل جوانان: وجود جوانان نشانه ظرفیت بالای انقلابی در ایران است. شمار جمعیت در ایران نسبت به سال 1979 دو برابر شده و به 75 میلیون نفر رسیده است. 65 درصد از این جمعیت زیر 35 سال سن دارد. اکثر آنها از خودسانسوری، مقررات پوشش اجباری، نداشتن چشماندازی برای آینده و کنترل دائم از سوی گشتهای امر به معروف و نهی از منکر رنج میبرند. به ویژه زنان بر این ظرفیت انقلابی به شدت میافزایند
عامل شهر: تهران درست مانند دوران انقلاب اسلامی به صحنه اصلی نمایش غمانگیزی تبدیل شده است که در پی انتخابات 12 ژوئن آمد. بر همین اساس میتوان تخمین زد که نفوذ و تأثیر مناطق روستایی و محافظهکار بسیار اندک است
عامل اقتصاد: توماس فریدمن روزنامهنگار «نیویورک تایمز» و نویسنده آثار پرفروش، سه سال پیش «نخستین قانون سیاست نفتزده» را به طور خلاصه چنین فرموله کرد: «هر چه قیمت نفت پایینتر باشد، به همان اندازه بر درجه امکان آزادی کشورهای نفتزده افزوده میشود». احمدینژاد در طول ریاست جمهوری خود میتوانست از افزایش قیمت بیسابقه نفت شادیها کند. لیکن برای سالی که در پیش است، کمبودی بالغ بر 44 میلیارد دلار تخمین زده میشود که آن نیز بیسابقه است. این کمبود سبب خالی شدن جیب ایرانیهایی میشود که تلافیاش را علیه رژیم در میآورند. در طول هفت سال گذشته ایرانیان تقریبا دویست و پنجاه میلیارد دلار به خارج و عمدتا به دوبی منتقل کردهاند. شکاف بین دارا و ندار به گزارش مؤسسه اقتصادی ویرجینیا و جواد صالحی اصفهانی کارشناس مؤسسه بروکینگ در دوران احمدینژاد به مراتب عمیقتر شده است
اینک از 12 ژوئن (22 خرداد) به این سو روشن شده است که رهبران جمهوری اسلامی دیگر هیچ علاقهای به جمهوری اسلامی یا دست کم علاقهای به تظاهر کردن به یک جمهوری اسلامی ندارند. با این همه نشانههای کمی وجود دارد که از انها بتوان حیات طولانی رژیم را نتیجه گرفت: طبقه متوسط بسیار گسترده است. سطح آموزش در لایههای وسیعی از جامعه بسیار بالاست. رهبری سیاسی و رهبری روحانی از یکدیگر فاصله گرفتهاند. در بخشهای مختلف قدرت سیاسی شکاف افتاده است. البته اپوزیسیون نیز از یک استراتژی و یک رهبری فرهمند و قابل رؤیت بیبهره است. از همین رو باید بر روی یک مبارزه طولانی حساب باز کرد. در این میان، برای احمدینژاد تنها یک امید باقی میماند: اگر بر اثر گسترش دعوای اتمی، بمبهای اسراییل بر ایران فرود آیند، آنگاه اوست آب حیات را نوشیده است
|