Tuesday, November 17, 2009

شرح شكنجه‌هاي شديد جسمي و رواني عليه بازداشت شدگان 30 خرداد/ گفتگو با يكي از بازداشت‌ شدگان

شرح شكنجه‌هاي شديد جسمي و رواني عليه بازداشت شدگان 30 خرداد/ گفتگو با يكي از بازداشت‌ شدگان


شرح شكنجه‌هاي شديد جسمي و رواني عليه بازداشت شدگان 30 خرداد/ گفتگو با يكي از بازداشت‌ شدگان


"د.ک" یکی از بازداشت شدگان روز 30 خرداد در خیابان انقلاب است که در گفتگویی با کمیته گزارشگران حقوق بشر، از روزهاي بازداشت مي گويد. از لحظه دستگيري تا زمان آزادي.

گاهي در ميان حرفهايش مكث مي كند. به جايي خيره مي شود و انگار كه خاطرات تلخش را با خود مرور مي كند. تلنگري به خود مي زند و دوباره ادامه مي دهد.

"سر خیابان جمال زاده توسط یگان ویژه دستگیر شدیم ما 10 نفر بودیم ازهمان گوشه خیابان،مشت و لگد شروع شد. ضرب وشتم به حدی شدید بود که استخوان ساعدم از 2 جا شکست سپس ما را به پایگاه بسیجی که در همان حوالی بود، بردند تا 1 ساعت بعد که ماشین‌های نیروی انتظامی برای انتقال ما آمدند.

مقصدمان اداره آگاهی شاهپور بود. دست‌هایمان 3 نفر 3 نفر با بند کفش به هم بسته شده بود. در طول 30 ساعت در سلول‌های 4 متري اداره آگاهي كه 5 نفر را در خود جا داده بود، انواع و اقسام شکنجه‌ها را تحمل کردیم."

از انواع شکنجه‌ها، ورود با پاهای لخت به درون سلول‌هایی که ارتفاع کمی آب در آن بود و دادن شوک از طریق جریان الکتریسیته جاری در آب به کف پاها و هم‌زمان ضرب و شتم با ضربات باتوم به سر و صورت تا حد مرگ زده می‌شد.

"پس از آن ما را به پلیس پیشگیری در میدان انقلاب بردند. آنجا از در ورودی تا ورودی ساختمان تونلی درست شده بود که دو طرف آن ماموران یگان ویژه باتوم بدست ایستاده بودند و ما چاره‌ای نداشتیم جز عبور از این تونل وحشت.

"تیم سه نفره ما خوش شانس بود که تا آخر تونل رسید. عده‌ای بودند که در میانه‌ي راه طاقتشان تمام مي‌شد و به زمین می‌خوردند و به ناچار تیم 3 نفره به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گرفت.

نکته جالب توجه، اعتراض ماموران پلیس پیشگیری به نیروهای یگان ویژه بود، مبنی بر اینکه ضرب و شتم شما در این مکان به حساب ما نوشته می‌شود در حالی‌که ما خواهان این برخورد نیستیم.

"در پلیس پیشگیری، در اتاقی 30 متری 100 نفر را جا داده بودند و با توجه به گرمای تابستان این قضیه کاملا آزار دهنده بود من به چشم خودم دیدم که 1 نفر آن‌جا بر اثر شدت ضرب و شتم جان باخت و جنازه‌اش را به بیرون انتقال دادند. مورد دیگر پسری بود که چهره مناسبی داشت ولی تمام بدنش کبود بود. به خاطر شدت كبودي‌هاي روي بدنش،علت را جویا شدم، گفت كه سربازان قصد تجاوز به من را داشتند و وقتي با ممانعت من مواجه شدند با ضربات متعدد مشت و لگد و باتوم به من حمله كردند.

اين فرد ادامه مي دهد:" پیشنهادهای شرم‌آوری كه از جانب ماموران به مردان متاهل داده می‌شد، قسمتی از آزارهای روحی و روانی بود که در مدت حضور در پلیس پیشگیری با آن روبه رو بودیم."

" پس از 24 ساعت ما را 3 گروه کردند. یک گروه به کهریزک، یک گروه به رجایی شهر و گروه دیگر که مرا نیز شامل می‌شد، به زندان اوین منتقل شدیم."

وی مي گويد:" من به مدت 1 هفته در اوین بودم و در تمام مدت، خانواده‌ام از وضعيت من بی‌خبر بودند تا این‌که یک روز پيش از آزادیم به من اجازه تماس تلفني دادند. اما در طول مدتی که در اوین در سلول‌هایي که 9 نفر را در خود جا داده بود،نگهداري مي‌شديم . 2 بازجویی 8 ساعته را پشت سر گذاشتم اما به چیزی اعتراف نکردم و اصولا چیزی برای اعتراف کردن وجود نداشت. "

هويت فرد مورد مصاحبه، نزد كميته گزارشگران حقوق بشر، محفوظ خواهد بود