Friday, November 20, 2009

وقتی که شعرم شکوفه می کرد _ آریانه یاوری



تو نوشتی

یادت هست

وقتی که شعرم شکوفه می کرد

مادرم از عشق آبستن می شد

تن خواهرم پر از پولک و شکوفه

یال اسب پدرم در باد می رقصید

کفشدوزکها عاشق بودند

تو آواز می خواندی

من در عصر سیاه و سفید خوشبخت بودم

حال که شعرم عصیا ن می کند

سربازان در حفره ها به خواب می روند

جوخه ها به رهگذران سلام می گویند

گورکن ها قهقهه

و جلادان شماره های معکوس می خوانند

خیابا نهای بی حاشیه دنبا ل ستاره اند

وقتی که من در شهر سوخته فریاد زندگی می زدم

گورکن ها رژه می رفتند

مادرم ساکت و رنگ پریده بود

پولکهای خواهرم سیاه

پرندگان پشت شیشه های مات کز کرده

یال اسب پدر م را باد با خود برد

بوی تن زنان از خانه ی بیگانه می آمد

من شتاب داشتم من شتاب داشتم

تو ایستادی تو هنوز هم ایستاده ای

من اینجا تاریخ را بغل کرده ام

تو روی آبروی وطن چمباته زدی

من در آتش بازیها تنها بودم

تو پشت گنبدها ماندی

پر از نوحه و قمه

من پشت برج ها لم دادم

و از بوی شراب های ارزان به خواب رفتم

تو گلوله ها را شمردی

من مرگ بازیگران پیر را شمردم

تو از پوست تاول زده ات نوشتی

من با آواز و لالائی به خواب رفتم

تو از بد آوازان نوشتی

من پشت کاباره ها با تن فروشان خوابیدم

و به مستان خندیدم ...و برای رقاصان سوت زدم

تو از تیر آخر نوشتی

من از هرزه های اوکراین

تو از تمدن نوشتی

من از مارکس و لنین و بن بست روس

تو از نوبل و جنده های خیابانی نوشتی

من از مردان لکاته ی وطنی

تو از پهلوانان کور نوشتی

من از نیچه و مدرنیته

تو از کسالت کوچه نوشتی

من از مستی و هیاهو

تو فریاد زدی هوشیار باش

و من برای آواره های لهستان

کابل و قندهار گریستم

روی دیوار برلین پایکوبی کردم

خواب خاورمیانه دیدم

و به جنگ های بالکان می اندیشیدم

و برای اریتره اشک ریختم

و دفترم پر از اورشلیم و غزه شد

تو نوشتی ....تو نوشتی

تو افتادی ...و بزرگ شدی

من بی هویت ....بی هویت ....بی هویت



آریانه یاوری
Source: www.ariane-yavari.com