Tuesday, November 17, 2009

وقتی ابراهیم نبوی در گفتگو با هوشنگ گلشیری مدافع سانسور اخلاقی می شود !

گفتگوی ابراهیم نبوی با هوشنگ گلشیری ، خالق شازده احتجاب درباره ی سانسور در ایران ، کمتر خوانده و دیده شده است . مجله ی دانستنی ها در دوره ی جدید انتشار خود در سال 1379 به مدیریت فرانه بهزادی ، مشی متفاوتی را برگزید و مجله ای خواندنی با رویکردی فرهنگی و هنری بود . دانستنی ها تنها 3 شماره دوام آورد ؛ اما همین 3 شماره هم دنیایی خاطره با خود داشت : از مصاحبه ی اختصاصی با ملا حسنی در ارومیه تا گزارش جذاب ابراهیم نبوی از ایرانیان در غربت . اما نوشته ی قابل تاملی در میات مطالب این نشریه ی جوانمرگ بود ، که با گذشت نزدیک به یک دهه به نحو تامل برانگیزی گزندگی اش را حفظ کرده است . گلشیری با ما نیست ، آنگونه ای که شاملو ، مشیری و احمد محمود دیگر نیستند . اعضای کانون نویسندگان در سراسر جهان ، زنده یا مرده ، پراکنده شده اند ، اما میراث جاودانه ی کانون در ایستادن مقابل سانسور سازمان یافته ، اینک به جوانان نسل های بعدی رسیده است .در این مصاحبه ، نبوی اغلب در مقام مدافع هنجارهای سیاسی و اخلاقی نظام سانسور ظاهر می شود و به طرز عجیبی ، به سانسور کتابهایی با مضامین اخلاقی و جنسی اصرار می ورزد . می دانم که زمانه ای گذشته و نبوی نیز خود اینک مرزهای اخلاقی حاکم را درنوردیده است . اما خواندن این مصاحبه ، برای مشاهده ی مرزهای سانسور و خط قرمزهای اصلاح طلبان آن سالها در مواجهه با آزادی بیان جالب توجه است . بازخوانی این مصاحبه شاید از این منظر جالب باشد که بپرسیم ، مرزهای آزادی بیان در نزدیک به یک دهه ای که از ایمن مصاحبه و مرگ گلشیری می گذرد ، در چه راستایی جابجا شده است ؟

امروز داستانت را می نویسی و به ناشر می دهی . فردا به تو می گویند اجازه ی چاپ نداریم . راه می افتی به طرف سازمان مسئول . چانه می زنی ، تحقیر می شوی ، با آدمی روبرو می شوی که از روی متن نمی تواند بخواند ، اما به تو می گوید این متن را عوض کن . گرچه گاهی به شکل هایی دوستان کمک می کنند . وقتی با این مشکل در قانون روبرو می شوی ، به فکر می افتی که چیزی در قانون هست که این مشکل را بوجود آورده است . اگر یک حکومت فهمید که با آزاد کردن و رها کردن جامعه ، به خطر نمی افتد ، مشکل حل است .

ابراهیم نبوی : آیا کنترل مسائل اخلاقی جامعه بر عهده ی وزارت ارشاد نیست ؟ چیزی که در شازده احتجاب محل سوال است ، پدیده ای اخلاقی است ، نه سیاسی .
گلشیری : بخشی را که غیراخلاقی است می پذیرم ، ولی بخشی از این تصمیم به روشهای سیاسی برمی گردد و اصلا آنان موضوع اخلاق را بهانه کرده اند .
نبوی : ولی این ها بهانه نیست ، چون وجود دارد ؟
گلشیری : مثالی می زنم ، « هزار و یک شب » کتابی است که سالهای سال است که در این مملکت منتشر می شود و مردم آنرا خوانده اند ، هیچ اتفاقی هم نیافتاده است . در این سالها جلوی نشر این اثر را گرفتند . اثری که یکی از منابع غنی داستانی ماست . آیا همبستر شدن چند تا غول ، چیزی است که باید جلوی آنرا گرفت ؟ اگر این طور پیش برویم ، باید جلوی مثنوی را هم بگیریم .
نبوی : با این کنترل ها بخشی از مسائل اخلاقی جامعه کاهش پیدا کرده است . به نظر شما اینطور نیست ؟
گلشیری : کاهش یافته است ؟ به نظر من بدتر هم شده است .
نبوی : اما این نظر شماست
گلشیری : کافی است دست شما را بگیرم و ببرم توی این جامعه ، آنوقت خواهید دید که ناهنجاری نسبت به بیست و پنج سال گذشته بیشتر شده است . در اداره ها رشوه و دزدی افزایش پیدا کرده است . کافی است پای صحبت جوانان بنشینید تا متوجه شوید که چه اتفاقی افتاده است . این حرف ها که ناموس و اخلاق و عرف در خطر است ، همه بهانه است . این ها به یک موضوص سیاسی ربط دارد
نبوی : آیا داستان « بخدا من فاح.شه نیستم » ، مشکل اخلاقی ندارد ؟
گلشیری : من فاح.شه نیستم باید منتشر شود .
نبوی : چرا باید منتشر شود ؟ این کتاب مشکل اخلاقی دارد .
گلشیری : آیا ما می خواهیم منکر هر مشکل اخلاقی که وجود دارد شویم ؟ ما می خواهیم بگوییم چنین چیزی نیست . بگذارید بگوییم که داستان من فاحشه نیستم درباره ی چیست ؟ چند تا دوست هستند که در زمان جوانی خیلی انقلابی بودند . حالا هر ماه دور هم جمع می شوند . یکی از آنان با یک فاح.شه می آید . اول این جمع بحث سیاسی می کنند . بعد با هم می نشینند و … اصولا حضور فاح.شه را فراموش می کنند . بار دیگر یکی از این انقلابیون سابق ، دختر خانمی را با خودش می آورد و او مدام تکرار می کند که من فاح.شه نیستم . ولی آن زن می گوید ولی من فا.حشه هستم ؛ اول هم پول می گیرم . روشنفکرها هم نشسته اند و مدام حرف می زنند . این دو گروه نمایندگان روشنفکری ما بودند …. به نظر من کسی با خواندن « به خدا من فاح.شه نیستم » ، فاح.شه و منحرف نمی شود . حتی این کتاب به ما می فهماند که گاهی ما ادعا می کنیم فاح.شه نیستیم ، اما وقتی تن به فساد می دهیم و یا برای رسیدن به چیزی کرنش می کنیم ، فاسد می شویم .
نبوی : این توضیح شما قابل قبول است ، ولی آیا همسایه های « احمد محمود » باید چاپ شود ؟
گلشیری : یعنی بخشی از آن چیزی که در جامعه ی ما وجود دارد را نباید گفت ؟ پس نباید مدعی واقع گرایی باشیم ؟
نبوی : می توان واقعیت ها را طرح کرد . اما در محدوده ای که به اخلاق اجتماعی ضربه نزند .
گلشیری : آیا با خواندن همسایه ها ، کسی به فکر ایجاد رابطه با بلور خانم می افتد ؟ یا یک بلور خانم نوعی ، به وضعیت خود پی می برد ؟


http://passionofanna.wordpress.com/