Monday, November 23, 2009

شعر طنزي براي احمدي نژاد از سيد محمد عالي پيام


ديشب سر شام برق ما رفت كه رفت،،،اوضاع من و عيالم شد هشلفت،،،در سفره چراغ گرد سوزي بنهاد،،يعني به ميان سفرمان امد نفت،،،آن هيكل رعنا و تكت ما رو كشت،،،آن پنجهٔ نرم و نازكت ما رو كشت،،،با پنجهٔ خود به من زدي يك سيلي‌،،، پنج به علاوه يكت ما رو كشت،،،كم با دل بي‌ نواي من بازي كن،،،هي‌ عشوه گري و ناز و طنازي كن،،،تحريم نكن من را ‌از نوش لبات،، برخيز و به بوسه‌اي غني سازي كن،،، آنان كه به احمدي نژاد مفتخرند،،،هرگز تو مپندار كه هالو و خرند،،،ديروز در خانه اون جمع شدند،،،، شايد دم خانه اون چند تا گوجه فرنگي‌ بخرند،،