Saturday, November 29, 2008

دلاوران ایستاده می میرند


نزدیک به ده سال است که در هفته پایانی آبان ماه قلبهایی که برای ایران، آزادی و آزادی ایرانی می تپد گویی طپشی دو چندان دارد. به راستی که خون قلبهای تپنده این انسانها از خونهای به زمین ریخته ای سرچشمه می گیرد که که با ضربه های چاقو خون آزاد اندیشی بر خاک ایران می ریزد
آری بغض ها فرو خفته در گلو طپش قلب را دو چندان می کند. به راستی هفته پایانی آبان ماه صدا شوق فریاد، دستها شوق اتحاد، مشتها شوق فشردن و اشکها شوق فرو ریختن دارد
روز یکم آذر ماه داریوش فروهر که به تازگی عمی جراحی را پشت سر گذاشته و از درد پا نیز رنج می برد با 26 ضربه چاقو به شهادت می رسد و پروانه یار همیشگی وی که آن روزها به شدت اسیر بیماری آنفلونزا است با 25 ضربه چاقو به شهادت می رسد و یار خود را حتی در آن لحظه مرگ تنها نمی گذارد
اما به راستی فروهر از درد پا رنج نمی برد، از کوته فکری انسان نماها در رنج بود، از این ایرانی در رنج است و تو ای پروانه! تو اسیر بیماری آنفلونزا نبودی. تو، او، ما و همه اسیریم. اسیر در خانه خود، زمین خود و سرزمین خود
تو ای فروهر که دوستانت زندان را خانه دوم تو می خواندند. برخیز و بنگر هنوز ما در خانه خود در زندانیم. زندانی که زندان بانانش جهل می فروشند. اما خون تو صدای ما را فریاد و دستهای ما را متحد کرد و ببین که مشتهای گره خورده ما چگونه جهل زندان بانان را خورد خواهد کرد
به امید ایران آزاد و ایرانی سربلند
پاینده ایران
مرز پر گهر- تهران- 24 آبان ماه 1387 خورشیدی