عمادالدین باقی، نویسنده کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» در جلد دوم کتابش درباره نقش باند سعید امامی در انفجار حرم حضرت رضا(ع) و دسیسهچینی آنان برای معرفی یک مهره سوخته سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) - که در زمان انفجار در زندان جمهوری اسلامی بوده- به عنوان عامل این جنایت، مینویسد
«با توجه به فرضیه قریب به واقع زندانی بودن “مهدی نحوی” می توان گفت که وی در طی این مدت تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفته است. بدیهی است فردی که روح او از ماجرا بیاطلاع بوده به آسانی تن به چنین اعترافی نمیدهد، به ویژه اگر عرق مذهبی داشته باشد و از طرف دیگر میداند با چنین اعترافی حکم مرگ خویش را امضا خواهد کرد. سرانجام پس از ناامید شدن از کسب اعتراف باید سناریو را به گونهای دیگر اجرا کرد
مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده میشود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و جنین فریب داده میشود که میخواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بیتجربهای که گمان میکند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده میشود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم –به امید رهایی و بیخبر از سناریوی طراحی شده- شتابان میدود.چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست میدهند. نحوی همچنان شتابان میدود، اما گلولهها امان نمیدهند و او نقش بر زمین میشود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحهای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بودهاند. ماجرا به اندازهای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمیکند
|