Tuesday, June 30, 2009

سال روز تولد اسطورهٔ مقاومت بابک خرمدین مبارک باد



چون معتصم را چشم بر بابك افتاد ، گفت : اي سگ ! چرا در جهان چنين فتنه انگيختي ؟ هيچ جواب نداد . تا هر چهار دست و پايش را بريدند و چون يك دستش بريدند . دست ديگر در خون زد و و روي خود ماليد و همه روي خود از خون خود سر خ كرد
معتصم گفت : اي سگ ! اين چه عمليست ؟

گفت : در اين حكمتي است ، شما هر دو دست و پاي مرا خواهيد بريد و گونه روي مردم از خون سرخ باشد . چون خون از روي رود رو زرد شود ، من روي خويش از خون خود سرخ كردم تا چون خون از تنم بيرون شود، نگويند كه رويش از بيم زرد شد و ...«‌
http://bizimtabriz.com/index.php?news=104

كليپ اهنگ : بياد شهداي راه ازادي

کاریکاتور؛ آتش در یک وجبی عمامه رهبر

کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصی‌ها کیستند؟

پیراهن‌های سفید روی شلوار، ریش‌های عمدتا نتراشیده، نگاه‌های جستجوگر، گاه مسلح به سلاح سرد یا حتی گرم، سوار بر ترک موتور به قلب جمعیت معترض می‌زنند؛ با شعارهایی مذهبی آمیخته به ناسزا، و فریادهای مرگ بر لیبرال و مشابه آن

حمله به کوی دانشگاه، ضرب و شتم وزرای اصلاح‌طلب، ترور نافرجام سعید حجاریان، بر هم زدن جلسات «دگراندیشان»…

یک سو خون کشیشی بر زمین می‌ریزد، سوی دیگر پرده سینما در آتش می‌سوزد

گروهی کبوتران ولایت‌شان می‌خوانند، گروهی دیگر پیک وحشت

و اکنون بازگشته‌اند؛ قوی‌تر، منسجم‌تر، باتوم به دست، بر ترک موتور، تا رئیس جمهور محبوب رهبری را پاس بدارند

از آغاز خشونت‌ها در اعتراضات اخیر به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، یک نام بیشتر از هر اصطلاح دیگری شنیده می‌شود: «لباس شخصی‌ها»؛ بازویی که گاه خودجوش و گاه سازمان یافته، یک گام جلوتر از پلیس، به معترضان یورش می‌برد

به راستی «لباس شخصی‌ها» کیستند؟ مشروعیت‌شان از کجا می‌آید؟ و دایره اختیارات‌شان تا کجاست؟

بر صندلی گفت‌و‌گوی ویژه این هفته رادیوفردا کسی نشسته است که زمانی از اعضای ارشد «انصار حزب‌الله» بود؛ در تاروپود آن، و اکنون پس از سال‌ها کناره‌گیری، جزو معترضان و منتقدان سرسختش

«انصار حزب‌الله» اگرچه در برگیرنده تمام نیروهای لباس شخصی نیست، اما منسجم‌ترین، معروف‌ترین – و آن گونه که می‌گویند - پرقدرت ترین‌شان به شمار می‌رود

میهمان ما در این گفت‌وگو، دبیر سیاسی پیشین گروه انصار حزب‌الله است، عضو شورای موسس انصار حزب‌الله، از نزدیکان پیشین حسین الله‌کرم، حاجی بخشی، مسعود ده‌نمکی و نام‌های آشنای دیگر، نام‌هایی آشنا چه برای حزب‌اللهی‌های افراطی و چه برای دگراندیشان مدنی و سیاسی

«امیرفرشاد ابراهیمی» ساکن فعلی آلمان، فعال سیاسی و منتقد سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران که در پی حمله انصار حزب‌الله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ و بروز اختلافات شدید، از عضویت در این گروه استعفا کرد، از پشت پرده انصار می‌گوید، و از این که حتی نامش را هم به درستی نمی‌دانیم

رادیوفردا: آقای امیرفرشاد ابراهیمی! سوال را از اینجا شروع می‌کنم که آن گروهی که به نام انصار حزب‌الله – چه درست و چه غلط – پیش مردم معروف شده، یا به طور عام، همان نیروهای لباس شخصی، که این روزها به خاطر برخوردشان با تظاهرکنندگان، شاید نام‌شان بیشتر از نیروی انتظامی و امنیتی بر سر زبان‌ها باشد، چه کسانی هستند؟ از کجا می‌آیند؟

امیرفرشاد ابراهیمی: شاکله انصار حزب‌الله به سال ۱۳۷۲ برمی‌گردد. این گروه علنا با نشریه «یالثارات الحسین» اعلام موجودیت کرد. این نشریه ابتدا فقط در نماز جمعه پخش می‌شد، اما بعدها به کیوسک روزنامه‌فروشی‌ها راه پیدا کرد و علنی شد. تا سال ۱۳۷۴ همه گروه‌ها زیر عنوان انصار حزب‌الله جمع بودند. اما از این سال به بعد به دلیل اختلاف نظرهای کلی به چند پاره تقسیم شدند. یک گروه همان انصار حزب‌الله باقی ماندند و با نشریه یالثارات الحسین کماکان به کار مطبوعاتی خود مشغول بودند. و گروه دوم عنوان «اتحادیه دانشجویان و فارغ‌التحصیلان حزب‌الله» داشتند که آقایان الله‌کرم، مسعود ده‌نمکی، فرج مرادیان و حاجی بخشی هم عضو این گروه بودند

و این در واقع همان گروهی است که شما دبیر سیاسی آن محسوب می‌شدید؟

بله. این تشکل که تشکیل شد من دبیر سیاسی آن شدم. آقای حسین الله‌کرم دبیر کل، و مسعود ده‌نمکی به عنوان دبیر فرهنگی آن برگزیده شد

یعنی بیشتر برخوردهای خیابانی که به نام انصار حزب‌الله در سال‌های دهه هفتاد شاهدش بودیم، درواقع ناشی از عملکرد همین گروه بود؟

بله. اتحادیه فارغ‌التحصیلان و دانشجویان حزب‌الله بودند. افرادی مثل آقای گودرزی هم در همین گروه بودند. ما با آن گروه اصلی انصار حزب‌الله در یک سری مسائل اختلاف نظر داشتیم، اما در کل اشتراکات فکری زیادی هم داشتیم. می‌شود گفت که تقسیم کار کرده بودیم. بخشی از کار را انصار حزب‌الله برداشت و آن انجام کارهای فرهنگی و مطبوعاتی بود؛ و ما هم به عنوان گروه دیگری به برگزاری تجمعات دست می‌زدیم، جلساتی به نام «نوسازی معنوی» تشکیل می‌دادیم. و بله! می‌شود گفت که در آن درگیری‌ها و بر هم زدن تجمعات، تقریبا همه گروه‌ها با همدیگر همکاری داشتند و افرادی که مردم کلا به اسم انصار حزب‌الله می‌شناسند در آن مشارکت می‌کردند.

که به لباس شخصی‌ها معروف شدند…

بله

خوب، اینها تحت فرماندهی چه کسی هستند؟ برای چه کسی کار می‌کنند؟ به عبارت ساده‌تر مشروعیت برخوردشان و امکان استفاده از قوه قهریه‌شان را از کجا می‌آورند؟

مشروعیت‌شان را در کل از رهبر می‌گیرند. این امر علنی بود. همه هم می‌دانستند. ما با دفتر رهبری ارتباط خیلی نزدیکی داشتیم. ملاقات‌های خصوصی داشتیم . بر سر هر موضوعی مجاز بودیم به دفتر رهبری برویم . حالا شاید الزاما با خود رهبر ملاقات نداشتیم . اما با مسولان ارشد دفتر رهبری در ارتباط بودیم . و همین مشروعیت هم باعث شده بود که نیروهای امنیتی و انتظامی نسبت به برخوردهای انصار حزب‌الله از خودشان مماشات نشان بدهند


منظورتان این است که برخی از رهنمودها و راهکارها را به طور مستقیم از دفتر رهبری اتخاذ می‌کردید؟

دقیقا، دقیقا. نگاه کنید! پیش می‌آمد که ما جلساتی با آقای جنتی یا آقای مصباح یزدی هم داشته باشیم. اما آن چه که به رفتار ما مشروعیت می‌داد حمایت رهبری بود. مثلا وقتی پیش آقای جنتی یا یزدی می‌رفتیم می‌گفتند که شما کبوتران ولایت هستید. در جلساتی که با دیگران هم داشتیم آنان ما را با عنوان سربازان ولایت قلمداد می‌کردند. مطلب دیگری که باید بهش اشاره کنم این است که از سال ۱۳۷۶ و با سرکار آمدن آقای خاتمی تنش‌ها و درگیری‌ها بیشتر شد . نیروی انتظامی هم در یک وضعیت منفعل قرار گرفته بود. و نمی‌دانست با این نیروها باید چه کند. از همین جا بود که پایه و اساس تشکیل نیروهای «نوپو» شکل گرفت. طبق دستور مستقیم رهبری به مسئول اطلاعات نیروی انتظامی که در آن زمان آقای سرتیپ مسعود صدرالاسلام بود نیرویی راه‌اندازی شد به نام نوپو که اسم اختصاری «نیروهای ویژه پاسدار ولایت» بود. بخشی از بچه‌های انصار حزب‌الله به شکل کاملا سازمانی و ارگانیک در اختیار نیروی انتظامی قرار گرفت و زیر نظر اطلاعات نیروی انتظامی کار می‌کردند. همین افراد هم بودند که در حادثه ۱۸ تیر کوی دانشگاه حضور داشتند. الان هم در برخورد با تظاهرکنندگان و معترضان به نتایج انتخابات، نیروهای نوپو را می‌توانید با جلیقه‌های خاکستری رنگ تشخیص دهید


که از آن زمان برای چنین مواقعی سازمان‌دهی شده‌اند…

بله، دقیقا

خوب، به نیروهای مختلف اشاره کردید، یعنی این افراد به محض پیوستن به تشکیلات انصار حزب‌الله مسلح می‌شوند و امکان استفاده از سلاح سرد و گرم را پیدا می‌کنند؟
ببینید، بحث تسلیح حزب‌الله برای اولین بار در ایام اتفاقات کوی دانشگاه مطرح شد. قبل از آن، به این صورت مطرح نبود که بگوییم همه نیروهای حزب‌الله سلاح داشتند. باید بدانید که یک رابطه کاملا پیچیده در میان نیروهای انصار حزب‌الله وجود دارد که اگر بخواهم تشریحش کنم بسیار زمان‌بر خواهد بود. به طور خلاصه، کسانی که در انصار حزب‌الله حضور داشتند عمدتا بسیجی یا سپاهی بودند. این افراد سپاهی گاها از محل خدمت‌شان در سپاه اسلحه داشتند. و این اسلحه را زمانی که در ماموریت‌های حزب‌الله حضور داشتند با خودشان حمل می‌کردند. افرادی هم که بسیجی بودند عمدتا حکم‌هایی داشتند که به همان احکامی برمی‌گشت که در ایست‌های بازرسی در خیابان‌ها از آن استفاده می‌کردند. بر همین اساس اگر زمانی هم نیروی انتظامی یا هر کس دیگر می‌خواست با آنها برخورد کند یا بپرسد که این افراد لباس شخصی اینجا، در تجمعات، چه کار می‌کنند، نمی‌گفتند من حزب‌اللهی هستم؛ می‌گفتند من بسیجی‌ام، این هم حکم ماموریتم. بهترین تعبیر این است که بگوییم در واقع یک سوء استفاده قانونی در اینجا انجام می‌شد و کسی هم از این افراد ایراد نمی‌گرفت

حالا که بحث از سازماندهی نیروهاست می‌خواستم بپرسم در سازماندهی نیروهای انصار حزب‌الله که یک نیروی شبه‌نظامی با ایدئولوژی مذهبی شدید به شمار می‌رود، مولفه مذهب کجا قرار می‌گیرد؟ اعتقادات چه جایگاهی دارد؟
اعتقادات در درجه بالایی بود. انصار حزب‌الله یک گروه و سازمانی بود که به اعضایش حقوق و پول به طور رسمی نمی‌داد البته راه‌های دیگری بود که…

به این بحث باز می‌گردیم، اما اجازه بدهید به اینجا که رسیده‌ایم، یک پرانتز باز کنیم. از ایران شنیده می‌شود که به افرادی پول داده می‌شود تا در برخورد با معترضین، بقیه نیروها را همراهی کنند. شما احتمال چنین چیزی را چطور می‌بینید؟
احتمال آن را تایید می‌کنم. ببیند مثلا آقای … عضو انصار حزب‌الله بود، ولی مثلا یک آژانس هواپیمایی هم داشت. این آژانس هواپیمایی طبعا یک سری هزینه‌هایی هم دارد، باید مالیات بپردازد. اما بر اساس روابط خاص، از این هزینه‌ها چشم‌پوشی می‌شد. کافی است که من مثلا به عنوان مسئول انصار حزب‌الله به آقای … زنگ بزنم که در آن زمان دبیر جامعه اسلامی … بود، و بگویم فلانی از بچه‌های ماست، هوایش را داشته باشید. همین «هوایش را داشته باشید»، به معنای آن بود که او می‌تواند از یک رانت ویژه استفاده کند

شما شخصا شاهد چنین مسائلی بودید؟
بله. من شخصا شاهد بودم . این سفارشات در رده‌های بالای گروه اتفاق می‌افتاد. البته در رده‌های پایین‌تر و بچه‌هایی که مثلا تجمعات را بر هم می‌زدند یا در میان نیروهای پیاده نظام هم این طور نبود که مثلا بگویند «خوب شما امروز این تجمع را بهم زدید این دو هزار تومان را بگیر!»، اما در هر صورت پولی به آنان اختصاص داده می‌شد. مثلا می‌گفتیم، خوب شما بچه‌های حزب‌الله هستید . می‌خواهید فلان برنامه یا فلان هیات مذهبی را تشکیل دهید. این پول را آقای فلانی به همین منظور به شما کمک کرده است…

خوب پس باز می‌گردیم به نقش مذهب و استفاده از آعتقادات در این گروه، که پیشتر بحث‌اش نیمه کاره ماند…
بله . مذهب در جایگاه بالای تفکر این گروه قرار دارد. اساسا اکثر برخوردها (از سوی بازوهای اجرایی گروه) با انگیزه‌های مذهبی صورت می‌گیرد. کسانی که در رده اول این گروه بودند می‌دانستند که برخورد با آقای عطاالله مهاجرانی یا برخورد با دکتر سروش یک برخورد سیاسی است. ولی ما، یا کلا جریان اصلی انصار حزب‌الله نمی‌رفتیم به این افراد بگوییم که مثلا چون ما از نظر سیاسی با آقای خاتمی اختلاف داریم بروید و تجمع‌شان را بر هم بزنید. با این عنوان طرح می‌شد که این افراد دارند ریشه‌های اسلام را می‌خشکانند. اینها دارند اسلام را کم‌رنگ می‌کنند، اسلام آمریکایی را ترویج می‌کنند، و امثال این صحبت‌ها. در واقع نیروها، به عنوان یک تکلیف دینی تجمعات را بر هم می‌زدند یا با مردم برخورد می‌کردند


حالا اگر موافق باشید، کمی بیشتر به اتفاقات اخیر بپردازیم. یکی از شایعات قوی این است که در برخورد با معترضان تظاهرات اخیر از نیروهای خارجی هم استفاده می‌شود. آیا شما در طول مدتی که با این گروه همکاری می‌کردید شاهد چنین نمونه‌هایی هم بوده‌اید؟ این ادعا به نظر شما تا چه حد می‌تواند صحت داشته باشد؟
باید برگردم به همان حرفی که یک بار هم زدم، اعضایی که در انصار حزب‌الله فعالند عمدتا نیروهای بسیجی هستند. بسیجی‌ها به عنوان ضابط قضایی عمل می‌کنند و در مواقع بحران این افراد می‌توانند به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های سپاه پاسداران انجام وظیفه کنند. ماموریت حفظ امنیت تهران طبق مصوبه فرماندهی کل قوا زیر نظر قرارگاه ثارالله تهران است . قرارگاه ثارالله تهران یک قرارگاه مستقل است که زیر نظر هیچ کدام از نیروهای پنچگانه سپاه قرار ندارد، و مستقیما زیر نظر فرمانده کل قوا هدایت می‌شود. در آن قرارگاه ثارالله دو تیپ وجود داشتند وهنوز هم هستند که در آن افراد خارجی حضور دارند. یک تیپ آن جنب نمایشگاه بین‌المللی تهران و مابین نمایشگاه و ساختمان صدا و سیما مستقر است که اینها بازماندگان لشکر ۹ بدر هستند که افرادش عراقی‌اند. یک تیپ دیگر هم از نیروهای احتیاط حزب‌الله لبنان هستند که برای آموزش وارد ایران شده‌اند و مانده‌اند. دفتر آنها هم در خیابان حافظ شیراز در خیابان ولی‌عصر قرار دارد، ولی محل استقرارشان پادگان امام علی است

این شایعاتی که امروز در سطح جامعه مطرح شده… کما این که خودم هم در عکسها شاهد آن بودم دو تن از اعضا حزب‌الله لبنان را نشان می‌دهد که یکی از آنها جزو افراد معروف حزب‌الله لبنان است، یعنی برادر علی منیر اشمر است که همین حالا هم اگر به وب‌سایت حزب‌الله لبنان بروید، می‌بینید که نامش در بین شهدای استشهادی نوشته شده. برادر او، در درگیری‌های اخیر در تهران حضور داشته است، عکسش هم در خیابان چاپ و منتشر شده است. همین به نظر من می‌تواند ثابت کند که حزب‌الله لبنان، نیروهایش را برای سرکوب، وارد ایران کرده است. ولی حضور این افراد ربطی به انصار حزب‌الله ندارد؛ این افراد از زیر مجموعه‌های سپاه پاسداران هستند…
----
یعنی این افراد خارجی که می‌گویید، در ارتباط با لباس شخصی‌ها نیستند؟
نه، این افراد، حاصل ارتباط ارگانیکی است که سپاه پاسداران با حزب‌الله لبنان دارد. البته درست است که ما هم به عنوان انصار حزب‌الله در آن زمان اشتراکات زیادی با حزب‌الله لبنان داشتیم . حتی با حزب‌الله سوریه و افغانستان . و هر جا کنگره‌ای برگزار می‌شد ما هم به عنوان نماینده حزب‌الله ایران در آن شرکت می‌کردیم؛ اما هیچ وقت ارتباط ارگانیکی با این افراد نداشتیم . و حضور این افراد (حزب‌الله لبنان در ایران) برمی‌گردد به ارتباط سپاه پاسداران و بهره‌گیری آنان از حزب‌الله لبنان
----
می‌خواستم بپرسم وقتی به عکس‌های درگیری‌ها در ایران نگاه می‌کنید، چهره‌های آشنایی هم در بین لباس شخصی‌ها می‌بینید؟ یا نیروها به طور کامل از آن زمان عوض شده‌اند؟
بله . وقتی عکس‌ها را می‌بینم تعدادی از بچه‌هایی را که آن زمان در انصار حزب‌الله حضور داشتند می‌بینم . البته شاید در آن زمان رده‌های‌شان خیلی پایین‌تر از امروز بود. ولی امروز به عنوان نیروهای لباس شخصی و حزب‌اللهی در مقابل مردم قرار دارند و اسلحه هم دارند و عده دیگری هم از چهره‌های آشنا به عنوان بسیجی، و در لباس بسیجی، در تجمعات حضور دارند
---
به این نکته اشاره کردید که «سلاح دارند». دامنه اختیارات این افراد تا چه حد است؟ آیا در برخورد با معترضین به طور مثال، حکم تیر دارند؟ تا چه حد اجازه برخورد فیزیکی با مردم دارند؟
در زمانی که من در این تشکیلات بودم هنوز حوادث به درگیری مسلحانه با مردم نکشیده بود. صرفا این افراد تجمعات را به هم می‌زدند. و البته دامنه اختیارات‌شان در همان زمان هم به‌شدت بالا بود. نیروی انتظامی هیچ گونه برخوردی هیچ گاه با این افراد نداشت . یادم می‌آید بعد از تجمعات و برخوردهایی که در جریان تشییع جنازه‌های آقای مختاری و خانم اسکندری و آقای فروهر صورت گرفت و بعد از درگیری‌هایی که پیش آمد، تعدادی از افراد انصار حزب‌الله توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند. به من زنگ زدند که ما چند نفر را بازداشت کرده‌ایم که ادعا می‌کنند از بچه‌های انصار حزب‌الله هستند، بیایید که اگر آنها را می‌شناسید آزادشان کنیم. یعنی اگر هم به هر دلیل این افراد توسط نیروی انتظامی بازداشت می‌شدند بلادرنگ آزاد می‌شدند. و هیچ گونه برخوردی هم با آنان صورت نمی‌گرفت. بالاترین برخوردی که من شاهد آن بودم در جریان ضرب و شتم آقای نوری و مهاجرانی بود در نماز جمعه تهران که همان زمان قوه قضاییه این افراد را بازداشت کرد و برای‌شان حکم هم صادر شد، اما هیچ گاه این احکام اجرا نشد. یعنی در واقع قوه قضاییه اهتمامی نمی‌دید که با این افراد برخورد کند. چون هم قوه قضاییه و هم نیروی انتظامی می‌دانستند که به هر جهت این افراد نیروهای وفادار نظام هستند و به نوعی تحت امر رهبری هستند. به همین دلیل هم کسی جرات برخورد با آنها را نداشت. دایره اختیارات‌شان عملا به اندازه‌ای گسترده بود که قادر بودند هر کاری بکنند. من بارها و بارها شاهد بودم که مثلا یک بچه ۱۷، ۱۸ ساله به یک سرهنگ نیروی انتظامی دستور می‌داد و سرش داد می‌زد که مثلا «چرا نیروهای‌تان را نمی‌آورید جلو؟!» و متاسفانه می‌دیدم که پلیس هم حرف این افراد را اجرا می‌کرد و نسبت به آنان مماشات داشت و از آنان می‌ترسید . چون همه به خوبی می‌دانستند که انصار حزب‌الله یعنی رهبری
نیوشا بقراطی
رادیو فردا

کاریکاتور: نمایش انتخابات خامنه‌ای


به بازداشت شدگان ادرار و مدفوع خوراندند

اين كارها از اين حكومت كثيف و ضد انساني موضوعي دور از ذهن نيست يكي از دوستان تعريف ميكرد كه خواهر زاده اش بعد ازادي از بازداشت به خانه امده و تا چند روز قادر به صحبت كردن نبوده و حال بيان كرده كه اراذل بسيجي در بازداشتگاه چند نفري او را گرفته به زور ادارار و مدفوع را به حلقش ميريختند

دردناك است ولي ذره اي از خباثت بيشمار اين حكومت ضد انساني است

پدر سالخورده شهيد ندا اقا سلطان زير ضربات باتون شكنجه و تهديد جمهوري اسلامي

چند روز است که خواب راحت ندارم و هر شب چهره آن مرد سالخورده ای به خوابم می آید که فریاد می زند: «ای مردم به من کمک کنید، من به خاطر شما دختر دلبندم را از دست دادم». چهره او را به وضوح می بینم که ناتوائی و اندوه بر آن مسلط شده و زار می زند و کمک می طلبد
خواستم مهر خاموشی بر لب بزنم. واقعیت آن است که ترسم برداشته و از انتقام جوئی ماموران حکومت هراس دارم و نمی خواهم شغل خود را از دست بدهم و به زندان افتم و شکنجه شوم
روزهای متمادی با وجدان خویش در کشاکش بودم که آیا این مطلب را برایتان بفرستم و یا خفقان بگیرم و چیزی نگویم
ولی امروز (دوشنبه 8 تیر) هنگامی که شنیدم احمدی نژاد نامه ای به قوه قضائیه نوشته که قتل آن دختر بی گناه و بی دفاع را پی گیری کنند، و کشتن او را به عوامل مخالف حکومت نسبت داده، آتش گرفتم و دیدم که بیش از این نمی توانم ساکت بمانم و اگر درد دلم را فریاد نکنم، کارم به تیمارستان می کشد. آخر تا چه حد می توان سکوت کرد و دم برنیاورد؟
سخن کوتاه کنم و زخم دل خود را بگشایم و با شما و دیگر هموطنانم در میان گذارم: من در فرودگاه امام خمینی پست امنیتی حساسی دارم. ببخشید اگر برخی جزئیات را تغییر می دهم که حکومت نتواند به هویت من پی ببرد
ولی روز چهارشنبه گذشته (سوم تیر) بر حسب ماموریتی که داشتم، در کنار هواپیمای ترکیش ارویز (شرکت هواپیمائی ترکیه) که از آنکارا می آمد مواظب پیاده شدن مسافران بودم
مرد سالخورده و مو سفیدی که بسیار آشفته به نظر می رسید از پلکان پائین آمد و فریاد می زد "من پدر ندا هستم، من آقا سلطان هستم، دخترم را کشتند، ای مردم به من کمک کنید
اول درک نکردم چه می گوید. لهجه غلیظ ترکی داشت. ولی مرتبا این جمله را تکرار می کرد. به طرف ماموران رفت و یکی از پیرمردها را در آغوش کشید و همچنان فریاد می زد "من پدر ندا هستم. دخترم را کشتند. ای مردم به من کمک کنید
پدر ندا آقا سلطان بود. از ترکیه باز می گشت تا در مرگ دخترش به سوگ بنشیند. عجز و بیچارگی از چهره اش می بارید. دقیقا نمی دانست چه بگوید. همان جمله را مرتبا تکرار می کرد
پیش از آن که همه مسافران پیاده شوند، فورا او را گرفتند و با ضربات باتوم کوشیدند او را خاموش کنند و وقتی نتوانستند، دست و پایش را گرفتند و این مرد سالخورده و ناتوان را کشان کشان به بازداشتگاه بردند
بر حسب وظیفه، نمی توانستم از کنار هواپیما تکان بخورم و ناچار بودم همچنان به کنترل مسافران بپردازم
ولی دیدن مردی که این چنین نعره می کشید و مصیبت خود را فریاد می کرد، هرگز از ذهن من دور نخواهد شد
یکی دو روز بعد بود که او را در تلویزیون دیدم. معلوم بود که خیلی به او فشار آورده بودند. خیلی تهدیدش کرده بودند. از دوستانم که در امور امنیتی کار می کنند، شنیدم که او را تهدید کرده بودند که اگر چیزی هائی را که رژیم می خواهد، در تلویزیون نگوید، جان خود و زنش و بچه های دیگرش را به خطر می اندازد
آقا سلطان با همان لهجه غلیظ ترکی، همان جملاتی را که توی دهانش گذاشته بودند تکرار کرد و گفت "دخترم را منافقین کشته اند"
حالا هم احمدی نژاد به قوه قضائیه نامه می نویسد که جریان را پیگیری کنید. نه آن که دلش به حال ندا سوخته باشد و بخواهد عدالت اجرا شود و قاتل شناسائی و مجازات گردد. بلکه خودش نوشته است که چون این قضیه در دنیا خیلی سر و صدا به راه انداخته و آبروی حکومت را سخت برده ، پس بیاید قوه قضائیه و به هر ترتیبی این قضیه را ماست مالی کند و گناه این جنایت را به گردن خود مردم، و یا به گردن منافقین و صهیونیستها و آمریکا و انگلیس و بهائیان و سلطنت طلبان و ضدانقلاب و دیگران بیاندازد – همان گونه که در مورد بسیاری دیگر از حوادث ادعا کرده و می کند
من می دانم که علاوه بر ندا، دهها نفر دیگر از مردم آزادی خواه کشور ما در تظاهرات کشته شده اند. می دانم که هزاران نفر دستگیر شده اند. می دانم که حکومت بیشترین تلاش را خواهد کرد تا صدای مردم را کاملا خاموش کند.
من از شما و همه ایرانیان برون مرزی انتظار دارم، نگذارید خون ندا لوث شود، نگذارید فریاد دادخواهی مردم ایران خاموش شود. ما اکنون در شرائطی هستیم که هر گونه حمایت شما ایرانیان خارج از کشور و هر سخنی که در دنیا در دفاع از ما بیان شود، موجب دلگرمی مردم و قوت گرفتن مبارزه آن ها می شود
شنیدم که خانواده ندا آقاسلطان را تنها به این گناه که از دستور حکومت سرپیچی کرده و برای فرزند خود مراسم ترحیم برگزار کرده اند، از خانه شان بیرون انداخته و آواره کرده اند. راستش، آن قدر ترسیدم که جرات نکردم از دوستان اطلاعاتی خود آدرس آن ها را بپرسم و بروم ببینم که تا چه حد این خبر درست است. ولی از این افراد بی رحم و بی وجدان هرچه بگوئید بر می آید
خودم به چشمان خودم دیدم که بیست نفر از مادرهای داغدار را که در سوگ فرزندان جان باخته خود در پارک لاله گرد آمده بودند، چگونه لت و پار کردند
نگذارید، ای مردم! به کمک نیاز داریم! به فریاد آن مرد سالخورده گوش فرا دهید و نگذارید ایران نابود شود

ماموران نیروی انتظامی این فیلم را ببینند

ویدئوکلیپ؛ اینجا کجاست با زيرنويس انگليسی ـ نجواهاي سوزناك و گريه اور دختري در تاريكي

پدر ندا: ای مردم به من کمک کنید


نوشتۀ: یک مامور امنیتی (نام مستعار) – تهران

چند روز است که خواب راحت ندارم و هر شب چهره آن مرد سالخورده ای به خوابم می آید که فریاد می زند: «ای مردم به من کمک کنید، من به خاطر شما دختر دلبندم را از دست دادم». چهره او را به وضوح می بینم که ناتوائی و اندوه بر آن مسلط شده و زار می زند و کمک می طلبد.
خواستم مهر خاموشی بر لب بزنم. واقعیت آن است که ترسم برداشته و از انتقام جوئی ماموران حکومت هراس دارم و نمی خواهم شغل خود را از دست بدهم و به زندان افتم و شکنجه شوم
روزهای متمادی با وجدان خویش در کشاکش بودم که آیا این مطلب را برایتان بفرستم و یا خفقان بگیرم و چیزی نگویم
ولی امروز (دوشنبه 8 تیر) هنگامی که شنیدم احمدی نژاد نامه ای به قوه قضائیه نوشته که قتل آن دختر بی گناه و بی دفاع را پی گیری کنند، و کشتن او را به عوامل مخالف حکومت نسبت داده، آتش گرفتم و دیدم که بیش از این نمی توانم ساکت بمانم و اگر درد دلم را فریاد نکنم، کارم به تیمارستان می کشد. آخر تا چه حد می توان سکوت کرد و دم برنیاورد؟
سخن کوتاه کنم و زخم دل خود را بگشایم و با شما و دیگر هموطنانم در میان گذارم: من در فرودگاه امام خمینی پست امنیتی حساسی دارم. ببخشید اگر برخی جزئیات را تغییر می دهم که حکومت نتواند به هویت من پی ببرد
ولی روز چهارشنبه گذشته (سوم تیر) بر حسب ماموریتی که داشتم، در کنار هواپیمای ترکیش ارویز (شرکت هواپیمائی ترکیه) که از آنکارا می آمد مواظب پیاده شدن مسافران بودم
مرد سالخورده و مو سفیدی که بسیار آشفته به نظر می رسید از پلکان پائین آمد و فریاد می زد "من پدر ندا هستم، من آقا سلطان هستم، دخترم را کشتند، ای مردم به من کمک کنید
اول درک نکردم چه می گوید. لهجه غلیظ ترکی داشت. ولی مرتبا این جمله را تکرار می کرد. به طرف ماموران رفت و یکی از پیرمردها را در آغوش کشید و همچنان فریاد می زد "من پدر ندا هستم. دخترم را کشتند. ای مردم به من کمک کنید
پدر ندا آقا سلطان بود. از ترکیه باز می گشت تا در مرگ دخترش به سوگ بنشیند. عجز و بیچارگی از چهره اش می بارید. دقیقا نمی دانست چه بگوید. همان جمله را مرتبا تکرار می کرد
پیش از آن که همه مسافران پیاده شوند، فورا او را گرفتند و با ضربات باتوم کوشیدند او را خاموش کنند و وقتی نتوانستند، دست و پایش را گرفتند و این مرد سالخورده و ناتوان را کشان کشان به بازداشتگاه بردند
بر حسب وظیفه، نمی توانستم از کنار هواپیما تکان بخورم و ناچار بودم همچنان به کنترل مسافران بپردازم
ولی دیدن مردی که این چنین نعره می کشید و مصیبت خود را فریاد می کرد، هرگز از ذهن من دور نخواهد شد
یکی دو روز بعد بود که او را در تلویزیون دیدم. معلوم بود که خیلی به او فشار آورده بودند. خیلی تهدیدش کرده بودند. از دوستانم که در امور امنیتی کار می کنند، شنیدم که او را تهدید کرده بودند که اگر چیزی هائی را که رژیم می خواهد، در تلویزیون نگوید، جان خود و زنش و بچه های دیگرش را به خطر می اندازد.
آقا سلطان با همان لهجه غلیظ ترکی، همان جملاتی را که توی دهانش گذاشته بودند تکرار کرد و گفت "دخترم را منافقین کشته اند
حالا هم احمدی نژاد به قوه قضائیه نامه می نویسد که جریان را پیگیری کنید. نه آن که دلش به حال ندا سوخته باشد و بخواهد عدالت اجرا شود و قاتل شناسائی و مجازات گردد. بلکه خودش نوشته است که چون این قضیه در دنیا خیلی سر و صدا به راه انداخته و آبروی حکومت را سخت برده ، پس بیاید قوه قضائیه و به هر ترتیبی این قضیه را ماست مالی کند و گناه این جنایت را به گردن خود مردم، و یا به گردن منافقین و صهیونیستها و آمریکا و انگلیس و بهائیان و سلطنت طلبان و ضدانقلاب و دیگران بیاندازد – همان گونه که در مورد بسیاری دیگر از حوادث ادعا کرده و می کند.
من می دانم که علاوه بر ندا، دهها نفر دیگر از مردم آزادی خواه کشور ما در تظاهرات کشته شده اند. می دانم که هزاران نفر دستگیر شده اند. می دانم که حکومت بیشترین تلاش را خواهد کرد تا صدای مردم را کاملا خاموش کند
من از شما و همه ایرانیان برون مرزی انتظار دارم، نگذارید خون ندا لوث شود، نگذارید فریاد دادخواهی مردم ایران خاموش شود. ما اکنون در شرائطی هستیم که هر گونه حمایت شما ایرانیان خارج از کشور و هر سخنی که در دنیا در دفاع از ما بیان شود، موجب دلگرمی مردم و قوت گرفتن مبارزه آن ها می شود
شنیدم که خانواده ندا آقاسلطان را تنها به این گناه که از دستور حکومت سرپیچی کرده و برای فرزند خود مراسم ترحیم برگزار کرده اند، از خانه شان بیرون انداخته و آواره کرده اند. راستش، آن قدر ترسیدم که جرات نکردم از دوستان اطلاعاتی خود آدرس آن ها را بپرسم و بروم ببینم که تا چه حد این خبر درست است. ولی از این افراد بی رحم و بی وجدان هرچه بگوئید بر می آید
خودم به چشمان خودم دیدم که بیست نفر از مادرهای داغدار را که در سوگ فرزندان جان باخته خود در پارک لاله گرد آمده بودند، چگونه لت و پار کردند
نگذارید، ای مردم! به کمک نیاز داریم! به فریاد آن مرد سالخورده گوش فرا دهید و نگذارید ایران نابود شود

فیلم؛ تظاهرات بزرگ ایرانیان در لس آنجلس

اتهام مفسد فی الارض به بازداشت شدگان روزهای اخیر

سایت عصر ایران در تهران: عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه صحنه گردانان اغتشاشات اخیر همان صحنه گردانان 18 تیر هستند گفت: نظام در قضیه 18 تیر ترحم به خرج داد اما اینک وقت برخود قاطعانه است

احمد خاتمی در دیدار با استاندار و مدیران استان لرستان و خانواده های آنان در خصوص مسائل اخیر انتخابات ایران بیان داشت: اگر کسی بگوید در انتخابات ایران "تقلب گسترده" شده است دروغ گفته و مرتکب گناه شده است

امام جمعه موقت تهران افزود: اینکه برخی می گویند انتخابات باید به کل ابطال شود یک حرف ضد انقلابی است و آقای موسوی در انتخابات امسال حدود 40 هزار نماینده در شعب اخذ رای داشت و این در تاریخ انقلاب بی سابقه است

وی درخواست های اخیر موسوی و کروبی در مورد انتخابات را "حرف زور" تعبیر کرد و گفت: 10 درصد آرا شمارش شد و آرا هیچ تغییری نکرد و اگر 100درصد آرا هم شمارش شود بازهم تغییری رخ نمی دهد

خاتمی با انتقاد شدید از نامه اخیر کروبی به شورای نگهبان تصریح کرد: برخی حرف های آمریکا پسند و اسرائیل پسند می زنند در حالی که 330 هزار رای بیشتر نیاورده اند! و ارای باطله از آرای آنان بیشتر است اما بازهم با ملت بازی می کنند

وی همچنین به برخی شعار های موسوی در جریان رقابت های انتخاباتی مبنی بر ولایت مداری و قانون مداری اشاره کرد و یادآور شد:40 میلیون رای سرمایه اقتدار نظام بود اما کاری کردند که کشور به آشوب کشیده شود و اوباما و سارکوزی و مرکل که قبل از انتخابات برای مذاکره با جمهوری اسلامی به التماس افتاده بودند آن اراجیف را بگویند

احمد خاتمی اضافه کرد: به خاطر اینکه رای نیاورده اند کشور را به آشوب کشیدند و آتش زدند و آیا این است معنی ولایتمداری و قانون مداری؟ و البته برخی نمی خواهند باور کنند که رای نیاورده اند

وی درباره نحوه برخورد دولت با مدیرانی که در جریان انتخابات از نامزدهای دیگر حمایت کرده اند گفت: افراد در رای دادن آزادند اما اگر مدیری در جریان انتخابات علیه احمدی نژاد کارشکنی کرده باشد شایسته ماندن در منصب دولتی نیست

عضو جامعه مدرسین درخصوص سوال دیگری درباره برخورد با عوامل اغتشاشات اخیر بیان داشت: "ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان" به نظر من صحنه گردانان اصلی اغتشاشات اخیر همان صحنه گردانان وقایع 18 تیر بودند که نظام با آنان با ترحم رفتار کرد و این افراد سر در آخور آمریکا و اسرائیل دارند و باید با برخورد قاطع دستگاه قضایی پشیمان شوند و حتی برخی از آنان مصداق مفسد فی الارض هستند و امیدواریم دستگاه قضایی این بار قاطعانه عمل کند

عکس از ورود یگان ویژه به خانه مردم


از زنده ياد اميد رضا ميرصيافي

هفتاد میلیون نفر در این مملکت زندگی می کنند و جز عده ای محدود صدا از کسی در نمی آید و انگار نه انگار که سرانجام این کاروان ، دره مرگ و تباهی است. تا کی می خواهیم با جملاتی نظیر "ما از نسل کوروش و داریوش هستیم" خودمان را فریب بدهیم ؟ اگر ما واقعا از نسل کوروش و داریوش بودیم سید علی خامنه ای مالک جان و مال و ناموس ما (بنا بر نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی) نبود

Press Release : Marze Por Gohar


Press Release

June 29th 2009

The Marzeporgohar Party Calls for Nationwide Demonstrations on the 10th Anniversary of the July 1999 Student Uprising in Iran

In the Spirit of July 1999 , With the Massive Participation of June 2009

Free Elections Freedom for Iran No to the Dictatorial Regime

Date: July 9th 2009

Locations: 20 Locations and Universities in Iran

The MPG has called upon the students and the people of Iran to participate in demonstrations at Universities and other locations on July 9th 2009 all across Iran to commemorate the July 1999 student uprising in Iran in a continuation of the present historic movement.

The MPG, advocating a secular democratic republic, a leading force in the 1999 uprising and born within the student movement, will continue to stand alongside the students and the heroic people of Iran, demanding a free election, freedom in Iran and saying no to the dictatorial regime.

Roozbeh Farahanipour,
Members and Leaders of the MPG

Long Live Iran

فرا خوان حزب مرزپرگهر


فرا خوان حزب مرزپرگهر

دهمین سالگرد قیام دانشجویی 18 تیر را هر چه با شکوه تر برگزار کنیم

هم میهنان بپا خاسته،دانشجویان مبارز

در راستای قیام بزرگ مردمی برای کسب آزادی،انتخابات آزاد و بی اعتباری مشروعیت دروغگویان،متقلبین،دیکتاتوری حاکم و سرکوبگران ضد ایرانی و ضد انسانی،در حرکتی سراسری و شجاعانه دانشگاه های میهن را با عزم و اراده ی 18 تیر 78 و گسترش خرداد 88 به صحنه ی همبستگی و مبارزه ی خود مبدّل سازیم

دانشجویان آزادی خواه و مبارز میهن ، امسال در 20 نقطه از کشور سالگرد 18 تیر را هم زمان برگزار خواهند کرد. حزب مرزپرگهر در کنار شما شعار آزادی را سرخواهد داد

محل دیدار: تهران ، زاهدان ، اصفهان ، شیراز ،شهر ری ، زنجان ، بوشهر ، مشهد ،اهواز ، بندرعباس ، کرج ، یزد ، رشت ، تبریز ، قزوین ،سنندج ، خرم آباد ، کرمان ، همدان وکرمانشاه

روزبه فراهانی پور و دیگر یاران و مسئولین حزب مرزپرگهر

پاینده ایران

Monday, June 29, 2009

سی ان ان: بیمارستانهای ایران امن نیست

یک مقام سازمان عفو بین الملل به سی ان ان گفت: ایرانی های زخمی شده در اعتراضات توسط اعضای یک گروه شبه نظامی اسلامی (بسیج) در بیمارستان ها بازداشت می شوند. سازمان عفو بین الملل امار افرادی که ایران را ترک کرده اند را جمع آوری کرده است این افراد می گویند که بسیج پزشکان را از گرفتن اطلاعات و شناسایی تظاهر کنندگان زخمی باز می دارد. همچنین آنها مجاز نیستند که از زخمی ها بپرسید که جراحات چگونه اتفاق افتاده است. هنگامی که بیماران تحت درمان هستند ، شبه نظامیان آنها را از بیمارستان به مکانی نامعلوم منتقل می کنند. بیمارستانهای ایران برای زخمی ها امن نیست
http://edition.cnn.com/2009/WORLD/meast/06/27/iran.protests/

عمق برخوردهای غیرانسانی با بازداشت شدگان به روایت شاهدان


فعالان حقوق بشر در ایران
آنچه در پی می آید اظهارات تعدادی از بازداشت شدگان روزهای اخیر است که به تازگی آزاده شده اند، مجموعه گفته های این افراد را جهت تنویر افکار عمومی و بیان عمق نگران کننده وضعیت بازداشت شدگان با کمترین ویرایش و به صورت تیتروار بدون اشاره به هویت بازگوکننده (به دلیل مسائل امنیتی) در ادامه ذکر می کند
شاهدان عنوان می نمایند : برخی از بازداشت شدگان با سند 50 میلیون تومانی و برخی به قید کفالت و چنانکه شنیده شده برخی نیز با پرداخت پنجاه هزار تومان آزاد شده اند. برای تعداد زیادی از آنان در دادگاه انقلاب پرونده تشکیل شده است. هنوز تعداد زيادي در بازداشت به سر مي برند و بسیاری خانواده ها از سرنوشت عزیزانشان بی خبر هستند و معلوم نیست که کشته شده اند یا در کجا زندانی هستند
در ادامه
1. چنانکه تصور می شود مردم فقط حین تظاهرات بازداشت نشده اند. عده بسيار زيادي هنگام خروج از ایستگاه مترو یا پیاده شدن از تاکسی یا حین تردد در خیابان هایی که از محل تظاهرات دور بوده بصورت عابر معمولی توسط پلیس دستگیر شده اند. عده ای نیز با حمله وحشیانه به منازلشان نیمه شب با شکستن درب منزل و ضرب و شتم و توهین از رختخواب بيرون كشيده و بازداشت شده اند. حتي خانواده يك جوان 16 ساله گفته اند كه وي هفته قبل با گذاشتن سند آزاد شده ولي نيمه شب قبل لباس شخصي ها به منزلشان حمله كرده و با شكستن در، وي را از رختخواب بيرون كشيده و با ضرب و شتم برده اند
2. در میان بازداشت شدگان افراد مختلف از اقشار مختلف از جوانان و مردم عادی تا اساتید دانشگاه و نخبگان اجتماعی هستند که در نقاط مختلف بصورت فله ای بازداشت شده اند. شخصي گفته كه من براي خريدن بستي با لباس منزل خارج شدم و حين برگشت بستني به دست دستگير شده ام. برخی اشخاص مشهور نیز در میان بازداشت شدگان ديده شده اند که شاهدان از جمله نام خانم مهتاب نصيرپور را عنوان می دارند
برخي اتباع خارجی در زندان اوین مشاهده شده اند. يك نفر سياه پوست و يك ترك در زندان اوين ديده شده اند که حتی زبان فارسی بلد نیستند. يك نفر حین رساند همسرش به بیمارستان برای زایمان بازداشت شده و از حال همسرش خبري ندارد. يك دندان پزشك با يورش به مطب اش بازداشت شده است. يك بسيجي هم در ميان بازداشت شدگان بوده كه چون ظاهرش شبيه بسيجي ها نبوده بشدت هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. وي عنوان می داشته كه حتي كارت فعال بسيج دارد. شاهدین عنوان می دارند تعداد زندانيان به قدري زياد است كه از زندانيان عادي به عنوان زندان بان استفاده مي كنند و به علت كمبود جا زندانيان بصورت فشرده و در هم لوليده مي خوابند. و خطر بيماري هاي جمعي وجود دارد
3. بازداشت شدگانی که حتی در خارج از تظاهرات دستگیر شده اند از همان ابتدا وحشیانه و به قصد کشت با چوب و باتوم و باتوم برقی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته اند. يك لباس شخصی به ران پاي يكي از زندانيان با كلت از نزدیک گلوله شليك کرده است. دستگیرشدگان در مراكز اطلاعات، پایگاه های بسیج، مراکز پلیس ، زندان های مشخص یا مکان های نامعلوم شکنجه شده اند. شکنجه های بسیار شدید و وحشیانه و بی حد و حساب در بازداشتگاه های بسیج و اداره آگاهی خیابان وحدت اسلامی ديده و شده است. در انتهاي همين مطلب انواع شكنجه كه ديده و شنيده شده است را خواهيم آورد
4. به کسانی که قبل از بازداشت یا حین ضرب و شتم با سلاح سرد یا ابزار شکنجه یا گلوله مجروح شده اند رسیدگی پزشکی نمی شود. حتی اجازه رساندن دارو به بیماران خاص توسط خانواده هایشان داده نمی شود. وضع بسیاری از زندانیان وخیم است. يك نفر كه بيني اش با باتوم شكسته گفته كه وقتي گفتم نياز به پزشك دارم با پوتين توي صورتم لگد زدند
5. بازجوئی های بسیار طولانی مدت و بی وقفه چندین ساعته ( 7 يا 12 يا بيشتر ) انجام می شود. در این بازجوئی ها به اشکال مختلف می خواهند اعراف به اتهامات واهی از بازداشت شدگان بگیرند. همچنين تلفن همراه و ايميل بازداشت شدگان را اجبارا مي گيرند و تمامي آنها و ارتباطات و دوستان شان را كنترل مي كنند
6. پس از آزادي وسايل بازداشت شدگان تحويل آنان نمي شود. گفته شده شخصي را با يك لباس زیر و دمپائي از زندان رها كرده اند.
7. ظاهرا آزارهای جنسی هم وجود دارد که اين نگرانی در خصوص زنان زنداني و زندانيان سياسي بیشتر است. خصوصا که با توجه به فرهنگ ایرانیان این موارد گفته نمی شود و جنازه هاي تحويل داده شده توسط پزشكي قانوني بي طرف بررسي نمي شود
8. وضع روحی زندانیان و آزادشدگان مناسب نیست. برخي زندانيان از شدت ضرب و شتم و صحنه هاي دلخراشي كه ديده اند نمي توانند بخوابند. شاهد در نزديكي خود چند مورد تشنج حين خواب گزارش كرده است. بطوري كه بسياري بهتر مي ديدند كه اصلا نخوابند و كه راحت تر باشند
انواع شكنجه و ضرب و شتم بازداشت شدگان
بازداشت شدگاني كه توسط بسيج و لباس شخصي دستگير شده اند از هنگام دستگيري بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. سپس در بازداشتگاه هاي اطلاعات و سپس بسيج و نهايتا قبل از زندان اوين به اداره آگاهي شاپور ( وحدت اسلامي ) منتقل شده و به ترتيب در هريك بشدت شكنجه و مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. زندانياني كه به اين ترتيب بازداشت شده اند گفته اند كه در اداره آگاهي وحدت اسلامي از اينكه چرا بازداشت شدگان را در مراكز قبلي اينقدر زده اند كه جا براي آنها نگذاشته اند اظهار ناراحتي مي كردند ولي با اين حال باز هم به شكنجه و ضرب و شتم شديد آنان ادامه داده اند
نکته قابل توجه که توسط بازداشت شدگان بیان شده اين است كه شكنجه گران ضرب و شتم را با لذات و توام با خنده و مسخرگي و بازي انجام مي دادند
- گفته شده که با باتوم بطوری سمت چپ سر را شکسته اند و بعد برای متقارن بودن آن سمت راست را هم شکسته و خنديده اند
- يا حين ضرب و شتم دسته جمعي زندانيان كسي آمده و گفته كه نبايد اسير را آزار داد و بقيه را كنار زده، بعد خودش بشدت زندانيان را كتك زده و بعد وقتي خسته شده دوباره به بقيه دستور كتك زدن داده است
- شخصی بیان کرده که وقتی درخواست کرده دستبند سفتش را کمی شل کنند چنان آن را سفت کرده اند که توی گوشت دستش فرو رفت و مدت ها به همین شکل به این سو و آن سو کشیده شده است
- برخي زندانيان گفته اند كه 4 روز ما را روي زانو مقابل ديوار نشاندند و اگر خوابمان مي برد با باتوم بشدت توي سرمان مي كوبيدند. در اين مدت فقط دو بار خوراك بسيار مختصر داده شده است
- يكي از زندانيان گفته كه بار اول كه مرا باتوم برقي زدند از شوك آن دو متر پرت شدم ولي بعد آنقدر مرا كتك زده اند كه حالا وقتي آنرا روي دستم مي كشند هيچ عكس العملي ندارم
- افراد قوي هيكل تر را بيشتر مورد ضرب و شتم قرار داده اند به اين بهانه كه نيروهاي امنيتي را زده اند يا تخريب اموال عمومي انجام داده اند
- ضرب و شتم دسته جمعي بازداشت شدگان، ضرب و شتم سر و صورت با پوتين حتي افراد مجروح، ضرب و شتم با كابل و زنجير و باتوم و باتوم برقي غير از كتك با مشت و لگد ديده و گفته شده است
- شاهد مي گويد پشت برخي مجروحان بر اثر ضرب و شتم كاملا سياه با آثار خونيني از كابل و زنجير و غيره بود
-
شكستي استخوان مچ و دست و پا بسيار ديده شده است

پرچم شير و خورشيد نماد ملي ايرانيان ـ ويديو اهنگي از شيفته

فیلم کشتن و زخمی کردن نوجوانهاي دانش آموز

عضو كنگره امريكا( کنگرس من كاليفرنيا) جنبش ازادي خواهي ايرانيان را ستايش و حمايت نمود ـ فيلم

Congressman Dana Rohrbacher of California praises and supports Iranian demands for democracy Iran

ترور و قرباني كردن احمدی نژاد ميتواند گزينه اي احتمالي براي تثبيت نظام و سركوبي شديد مبارزان باشد

در صورتی که اعتراضات مردمی همچنان ادامه یابد تا جایی که حاکمیت با خطر روز افزون و بیشتری مواجه شود باید طبق یک نقشه از پیش تعیین شده و دقیق احمدی نژاد مورد سوقصد قرار گرفته و بطرز فجیعی کشته شود . اما تبعات این حادثه
سپاه عملا وارد عمل می شود و با یک کودتای تمام عیارو به عنوان بروز وضعیت قرمز و بحرانی در کشور و در خطر بودن اسلام و ولایت فقیه و هم چنین احتمال حمله بیگانگان یا کودتای عوامل آنها در داخل زمام امور کشور را بدست خواهند گرقت
بعد از چند روز عده ای به عنوان عوامل ترور دستگیر می شوند و در اعترافات خود عنوان می کنند که از اصلاح طلبان و به طور مشخص از طرف موسوی و کروبی مورد حمایتهای ایدئولوژی و لجستیکی بوده اند و بدین ترتیب
الف : بهانه لازم و کافی را برای برخورد قهرآمیز را با مبارزان و مخالفان و به خصوص با موسوی و کروبی را خواهند داشت
ب : مردم ایران که در بهت و حیرت حادثه ترور و عمل کرد سریع و خشن سپاه هستند کاملا ساکت خواهند ماند و تنها نظاره گر خواهند بود
ج : تمام دولتها و کشورهای جهان یعد از کشته شدن آقای احمدی نژاد در موضع انفعالی قرار خواهند گرفت و به خشونتهای جاری اعتراضی نخواهند کرد
خامنه ای ( ولی فقیه ) از حرف خود مبنی بر عدم تجدید انتخابات پا پس نگذاشته است
- همه مخالفان نظام و ولایت فقیه به نحو گسترده و بیسابقه ای و به شدیدترین و بی رحمانه ترین وضع ممکن سرکوب خواهند شد- مدتی بعد در یک انتخابت نمایشی فرد مورد نظر خود را به مقام ریاست جمهوری منتصب خواهند کرد (بدون کوچکترین صدای مخالفی)
و مدتي بيشتر به تثبيت اين نظام كثيف بيفزايند

سه جنایتکار مسئول تعیین تکلیف بازداشت شدگان

تشکیل هیات ویژه تعیین تکلیف بازداشت شدگان اخیر آمر قتل های زنجیره ای ( دری نجف آبادی) و دو عضو هیات مرگ خمینی در سال ٦٧ ( رئیسی و پور محمدی ) مسئول "تعیین تکلیف بازداشت شدگان اخیر"شدند! خبر را بخوانید
ایلنا: سخنگوی قوه قضاییه از صدور دستور آیت الله هاشمی شاهرودی به منظور تشکیل هیئت ویژه تعیین تکلیف بازداشت شدگان اخیر خبر داد. يه گزارش ايلنا عليرضا جمشیدی با اعلام اين خبر گفت: پیرو فرمایشات روز گذشته مقام معظم رهبری در جمع رئیس و مسوولان عالی قضایی در جلسه امروز مسوولان عالی قضایی ابتدا از فرمایشات و رهنمودهای معظم له تقدیر و تشکر به عمل آمد و در خصوص وقایع اخیر، ریاست محترم قوه قضاییه هیأتی مرکب از حجج اسلام آقایان دری نجف آبادی؛ دادستان کل کشور ، رئیسی؛ معاون اول قوه قضاییه و پورمحمدی؛ رئیس سازمان بازرسی کل کشور را تعیین كرد تا با هماهنگی رئیس کل دادگستری استان و دادستان عمومی وانقلاب تهران جهت تسریع در رسیدگی و تعیین تکلیف بازداشت شدگان اخیر و رعایت حقوق شهروندی آنان اقدام و گزارشی از چگونگی جریان امور به طور مستمر به رئیس قوه قضاییه اعلام نمایند

قبل از انتخابات: همراه شو عزیز … بعد از انتخابات: جدا شو مخالف


بعد از قضیه 18 تیر 78 , آقای جنتی آمده بود در دانشگاه تهران سخنرانی شبیه همین احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران کرده بود بر مبنی ایجاد رعب و ترس, که مثلن ای کسانی که در ان جریانات بودید می اییم شما را از داخل خانه هایتان بیرون می کشیم. برای تنی چند از کسانی که دستگیر شده بودند حکم اعدام صادر شد تا درس عبرتی باشد برای بقیه . اما این احکام اعدام دیری نپایید و به احکام چند ساله بدل شد. آن موقع بر سر زبان ها بود که این در نتیجه فشار غربی ها بوده که احکام اعدام لغو شده وبه زندان تبدیل شده اند. بعدها که آمدم خارج از کشور متوجه شدم این سخن در آن روزگار بی مورد نبوده و اپوزیسیون خارج از کشور از توان خود استفاده کرده بود تا غربی ها برای رعایت بیشتر حقوق بشر فشار آورند. اپوزیسیون خارج این کار ها را ورای مرام و مسلک دستگیر شدگان می کرد, فقط اینکه آنها انسان و ایرانی هستند کافی بود که از حقوق آنها حمایت شود. و همچنان هم می کنند
امروزه ایرانیان خارج از کشور کاری که می توانند برای هم میهنان خود در این مقطع بکنند این است که خواهان آزادی هر چه سریعتر زندانیان سیاسی و رعایت حقوق بشر برای آنها شوند. این حرکت بر مبنای اصول حقوق بشر است که از هر رنگ و گروه و عقیده و مرامی بری است. مگر غیر از این است که ما می خواهیم حکومتی در ایران باشد که حقوق بشر را رعایت کند و انسان ها به واسطه انسان بودنشان از حقوق انسانی برخوردار باشند, پس همین الان هم می توانیم آنرا آغاز کنیم. در این قسمتِ حرکت دیگر رسیدن به هدف سیاسی خاصی مطرح نیست که سبزو سرخ و سفید و … مطرح باشد, بلکه دفاع از انسان های اسیر است که در انسان بودن با دیگران مشترک هستند
اگر دسته و گروهی هدف ها و اغراض سیاسی خود را مقدم بر جان انسان های دربند زندانی بداند, باید دانست که عقیده و مرامش را بر انسانیت خود الویت داده و بنده و عبد ایدیولوژی سیاسی خود شده است. این سخن شامل آقای میر حسین موسوی هم می شود
. ایشان در بیانیه خارج از کشور خود می گوید
«اینجانب ضمن تشکر مجدد از اعتراضات مسالمت آمیز شما هموطنان خارج از کشور که انعکاس وسیعی در جهان داشت از شما میخواهم که با استفاده از کلیه راهکارهاي قانونی و وفاداري به نظام مقدس جمهوري اسلامی، صداي اعتراض خود را در تقلب گسترده انتخابات به گوش مسئولین کشور برسانید. من کاملاً بر این نکته واقفم که خواسته مشروع و برحق شما هیچ ارتباطی با فعالیت گروه هایی که معتقد به نظام مقدس جمهوري اسلامی ایران نیستند، ندارد. بر شماست که صفوف خود را از آنان جدا کرده و اجازه سوء استفاده از موقعیت کنونی را به آنان ندهید. میرحسین موسوی 1388/4/3»
1.ایشان بیشتر از اینکه نگران زندانیان دربند باشد نگران به خطر افتادن نظام ج.ا آن هم در خارج از کشور !! است.
2.وقتی ایرانیان دارند سعی می کنند که تفرقه و تشتت خود را کناری نهاده و بر سر یک هدف کنار هم جمع شده تا به معنای واقعی بعد از این همه سال جدایی و تفرق , «ملت» بودن را تجربه کنند و همبسته شوند. همبستگی که متضمن بقای ایران است , ایشان آمده و می گوید «جدا» شوید.3.به عنوان رهبر سیاسی جدایی و پراکندگی در صفوف ملت را به همبستگی درون سبزهای وفادار به نظام مقدس ج.ا ترجیح و الویت می دهد. این همان سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» تمام مستبدین بوده و هست که جامعه را اتمیزه می کنند تا توازن قوا همواره به سمت قوای متحد و منسجم تمام شده و صامن بقای انها شود.4.این گفته ها حتا در خلاف جهت خواست رای باختگان در جهت همبستگی بیشتر که شعار می دهند « ایرانی با غیرت حمایت حمایت» هم می باشد. این یعنی دعوت به جدا شدن یعنی کوچک کردن و نتیجتن تضعیف جنبش از سوی رهبری آن.
5.نکته دیگری که در این بیانیه هست ایشان می گوید در عین «وفاداري به نظام مقدس جمهوري اسلامی » گویی که ایشان هم مانند آقای خامنه ای همین باور را دارند که رایی که در صندوق ریخته شده, رای به نظام ج.ا هم بوده است. این نظر در متن خود درست بوده و هست و تحریمی ها هم بار ها در قبل از انتخابات این نکته را متذکر شدند , ولی بهر حال عده ای در عین مخالفت با ج.ا رفتند و رای دادند. یعنی این «جدا شدن» شامل اینان که وفاداری به نظام سیاسی آن هم از نوع مقدسش برایشان بی معنی هست هم می شود. یعنی قبل از انتخابات با شعار های قاطی پاطی ملت را با نام مخالفت با ج.ا بردند پای صندوق, حالا می گویند اگر
رایت را می خواهی پس باید وفادار باشی به این ج.ا
http://majnown.wordpress.com/2009/06/27/همراه-شو-عزیز/

گزارشی از بند نسوان زندان اوین و وضعیت دستگیرشدگان


فعالان حقوق بشر در ایران
علاوه بر بندهای 240 و 209و 2 الف زندان اوین ، بند عمومی نسوان این زندان بعنوان محل دیگری برای نگهداری بازداشت شدگان زن اعتراضات اخیر تهران مورد استفاده قرار گرفته است. کمبود فضا و مکان در این بند عاملی برای افزایش فشار بر زندانیان شده است
بنابر گزارشات دریافتی حدود شصت تن از زنان بازداشت شده به بند بیماران متادونی اندرزگاه 3 نسوان منتقل شده اند، کمبود جا به حدی است که تعداد زیادی از زنان تازه منتقل شده تنها با یک پتو در راهروهای این اندرگاه اسکان داده شده اند
راهروهای مذکور که به غیر از دهه شصت هیچگاه سابقه نداشته مورد استفاده قرار گیرد محیطی غیربهداشتی و نامناسب برای نگهداری زندانیان خاصه زنان زندانی است
خانم مقدم و مریم عامری منجمله زنان زندانی در این بند هستند و البته بیتا صمیمی زاده و فریناز معیریان دو فعال دانشجویی نیز تا روز گذشته در این محل نگهداری می شدند که بنا به دلایل نامعلومی از دیروز به سلولهای انفرادی منتقل شده اند
از دیگر نکات قابل توجه استقرار تعداد زیادی از زنان زندانی زخمی در بهداری این اندرزگاه است
لازم به ذکر است آمار فوق تنها بخشی از دستگیر شده گان روزهای اخیر را در بر می گیرد و در خصوص سایر بندها به دلیل شرایط امنیتی بی خبری بیشتری وجود دارد

فیلم؛ هنرپیشه های آمریکايی در گردهمايی ایرانیان

Alyssa Milano & Chris Gorham protesting with Iranians in Salt Lake City

فیلم؛ تیراندازی مستقیم بسوی تظاهرکنندگان

Sunday, June 28, 2009

کلیپ شهيد شدن يک پسر جوان

کلیپ شهيد شدن يک پسر جوان در تقاطع آزادي ، رودکي ، چهار راه بوستان در ساعت 25 : 20 در تاريخ 30 / 3 / 1388 ، در روز شنبه با فرمان بسیج در هر تقاطعی حداقل یک نفر را با تیر زدن افراد از سینه به بالا میکشتند تا مردم را وحشت زده کنند و تعدادشون رو کم کنند که کلا در آن روز 13 جوان را در 13 تقاطع تهران کشتند . که بارزترینشون ندا آقا سلطان بود

مرگ بر جمهوری اسلامی

شعار مرگ بر خامنه اي هموطنان ساكن امريكا ـ ويديو

به كدامين جرم در خون غلطيده اي هموطن ـ ويديو كليپ

اسامي برخي از سران چماقداران ـ ويديو

فيلمي از يكي ديگر از شهداي راه ازادي

فيلم دستگيري وحشيانه دو جوان ديگر توسط مزدوران جمهوري اسلامي

کاریکاتور،مبارزه از نوع موسوی و کروبی



کاريکاتور آريا : گويا نيوز

گزارشی از تجمع روز گذشته پارک لاله ـ بازداشت بیش از 20 نفردر راهپیمایی آرام مادران عزادار + ويديو

تغییر برای برابری - درپی فراخوان جمعی از مادران عزادار که قصد داشتند ساعت 7 بعدازظهرشنبه در پارک لاله با سکوت، راهپیمایی آرامی به دور استخر یا آب نمای پارک داشته باشند به پارک لاله رفتم هر چند مادر نیستم ولی برای احترام به مادران عزیز دلم می خواست که تنهای شان نگذارم
این مادران در فراخوان شان نوشته بودند ساعت 7 شنبه شب ، همان ساعتی که به ندا آقاسلطان بیرحمانه شلیک شد ه و اینک سمبل مقاومت فرزندان ما لقب گرفته به یاد بقیه عزیزان کشته شده هم هر هفته ساعت 7 بعدازظهر در حوالی محل کشته شدن ندا خیابان امیرآباد – پارک لاله جمع می شویم و با سکوت خود بغض و غم مان را نشان می دهیم
جند نفر از مادرانی که فرزندان شان جزو گمشده ها هستند عکس پسران شان را آورده بودند که دستشان بگیرند و تعدادی از مادران هم با شمع های سیاه و روبان های سیاه آمده بودند که شاید بتوانند در محلی کنار آب نما نشانه ای از عزاداری درست کنند . سکوت و بغض شان هم پیدا بود که چه می خواهند شاید سکوت شان گوش ماموران را کر می کرد که بی طاقت شده بودند و گردان گردان نیرو پیاده می کردند و نمایش می دادند. از ساعت 5 بعدازظهرنیروهای پلیس مانع از نشستن زنان روی نیمکت های اطراف استخر شدند و زنان را از پارک خارج می کردند برخی که اعتراض می کردند می گفتند همه بروند این خانم بماند تا خدمتش برسیم
زنی با چادر مشکی اعتراض می کرد که بگو حکومت نظامی است تا من بروم . چنان دشنام های رکیک به زن داد که مادری دیگر طاقت نیاورد و گفت ما شما را با لباس شخصی ها فرق می گذاریم شما نباید اینطور صحبت کنید شما نیروی انتظامی هستید و باید قانونی صحبت کنید در جواب ، مامور نیروی انتظامی حرف زشت تری به آن مادر زد که همه حرکت کردند به سمت دیگر پارک
برنامه نشستن و راه رفتن با سکوت را ساعت 7 بعدازظهر اعلام کرده بودند ولی از ساعت 5 بعدازظهر زنان که اغلب میانسال به بالا بودند همه نیمکت ها را مخصوصن سری دوم یعنی پشت نیمکت های اول را اشغال کرده بودند و همین طور به جمعیت اضافه می شد که دیگر از ورود زنان بخصوص زنان سیاهپوش به پارک جلوگیری کردند . و اتوموبیل های پلیس را به داخل پارک آوردند . یک نفر از ماموران شروع به فیلمبرداری از چهره زنان کرد که همه یکصدا اعتراض کردند و ماموران همه را به یک فرعی هدایت کردند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و عده ای را دستگیر و تجمع را متفرق کردند . تعداد زنان دستگیر شده که به بازداشتگاه موقت شاپور منتقل شده اند بیش از 20 نفر است البته شاید تعدادی را هم به بازداشتگاه وزرا منتقل کرده اند خبری از بازداشتگاههای دیگر نداریم . در بین بازداشت شدگان رهگذرانی که هیچ اطلاعی از این حرکت مادران نداشتند دیده می شدند
بهر حال به نظر من حرکتی بود خودجوش که می تواند هر هفته تکرار شود به شرطی که نیروهای پلیس با عقلانیت بیشتری به موضوع نگاه کنند چرا که : نه راه بندانی ایجاد شد ، نه شعاری داده شده نه اعلامیه ای پخش شد. هیچ! فقط تعدادی مادر نگران و داغدار با فاصله از هم نشسته بودند و می خواستند با سکوتشان فریاد بزنند
باورنکردنی است که در کشوری که رئیس جمهور آن می گوید در کشور ما آزادی نزدیک به مطلق وجود دارد ازحضور چند مادرآنهم چند مادر داغدار و نگران ، آقایان چنان به هراس می افتند که گویی خدای ناکرده آمریکا یا اسرائیل حمله کرده و طوری نیرو پیاده می کنند و نمایش های رزمی می دهند .و پارک را محاصره می کنند که رعب و وحشت عجیبی در بین مردم هم ایجاد بشود تا مبادا دست از پا خطا کنند

شرمنده ام نمی دانم چرا . نمی توانم به چشمان این مادران نگاه کنم ولی صداهایشان در گوشم زنگ می زند

چرا از ما می ترسند ؟ اشتباه می کنند باید بگذارند ما مراسم مان را انجام دهیم و کمی آرام بگیریم

اونقدر می آییم تا ذله شان کنیم مگر ما حقی نداریم ؟ همه حق ها مال زورگویانه ؟

بابا این تاج و تخت به کسی وفا نکرده به این ها هم وفا نخواهد کرد باید احترام خودشان را حفظ کنند

بچه های ما چه گناهی کرده اند که عدالت را باور کرده اند

تقصیر خود ماست سی سال پیش اگر نمی رفتیم تو خیانونها الان بچه هامون راحت تر بودند

پسرم کنکور داشت گفتند برای کنکور آزادش می کنن یک هفته دویدم ولی به قول شان عمل نکردند یکسال درس خونده بود برای کنکور ولی جا موند

صدا و سیما میگوید ندا را اغتشاشگران کشته اند ؟ منظورش مردمه آخه کی باور می کنه ؟

اگر اغتشاشگران کشته اند چرا اجازه مراسم ختم نمی دهند ؟

از صدا و سیما نگویید که اصلن ملی نیست من یک نسخه فراخوان را برای صدا و سیما ایمیل کردم . اگر ملی بود امروز می آمد اینجا و یک گزارش خوب تهیه می کرد اونوقت می گن چرا به صداهای بیگانه گوش می دهید

پلیس های زن هم آورده اند . واقعن این مامور ها چی فکر می کنن. زندگی راحتی دارند ؟ بدبختی ها را نمی بینند ؟ جوانهای خودشون به این راهپیمایی ها نمی روند ؟ چرا اینقدر سعی دارند سرکوب کنند .واقعن از سن و سال ما خجالت نمی کشند ؟ آ

آزاده حاجی زاده 7/4/88

میهنم را پس بده

امروز خواسته‌های جامعه ایران نه به این دلیل که بر تغییر به معنای تغییرات بنیادی و تعویض رژیم تأکید می‌ورزند، بلکه بیشتر به دلیل اینکه منادی حقوقی هستند که تحقق آنها حتی از مترقی‌ترین نامزد رژیم در چهارچوب این نظام اساسا امکان پذیر نیست، بسی فراتر از خواست‌های احزاب و گروه‌های سیاسی مشارکت‌کننده و بسیاری از مدعیان روشنفکری و سکولاریسم قرار دارد. مواضع داخلی و خارجی نشان می‌دهند که راه بازگشت بر هر سه طرف درگیر در ایران بسته است: رهبری و انصارش، موسوی و اصلاح‌طلبانش، مردم و آرزوهایشان برای تغییر.
*****

الاهه بقراط
www.alefbe.com

میهنم را پس بده

من مطلقا تقدیرگرا نیستم. معتقدم فرد در تحولات اجتماعی نقش بسزا و گاه کاملا تعیین‌کننده، اعم از مثبت و منفی، دارد. لازم نیست به تاریخ و به گذشته‌های دور مراجعه کنیم. هم اینک تجربه‌ای بی‌همتا را پیش چشم داریم و این بخت را یافته‌ایم تا از نزدیک شاهد آن باشیم
ولی معتقدم قوانین اجتماعی بسیار شبیه به قوانین طبیعی عمل می‌کنند. جوامع در هر دوره و بر اساس آنچه تاریخ و فرهنگ آنها را می‌سازد، سوخت و سازهایی دارند که هرگونه اخلال در آن، به واکنش‌هایی منجر می‌شود که تلاش می‌کنند تا روند طبیعی زندگی را به جامعه باز گردانند. روندی که امنیت و آزادی، آسایش و رفاه، از یک سو مبانی و از سوی دیگر اهداف آن را تشکیل می‌دهند. آگاهی بر این قوانین نانوشته و شناخت این حقیقت که اساسا چنین قوانینی وجود دارند، سبب می‌شود بتوانیم واقعیت را تا آنجا که ممکن است، آنگونه که هست، تشخیص دهیم و با پرهیز از اختراع واقعیت بر اساس افکار و آرزوهای خود، به ارزیابی و تحلیل آن بپردازیم بدون آنکه منافع فردی و گروهی و یا آرزوهای شخصی خود را در آن دخالت دهیم و یا اسیر موج‌های تبلیغاتی گردیم

سه طرف
امروز دیگر کمتر کسی است که تردید داشته باشد انقلاب اسلامی پیروزی مشروعه بر مشروطه پس از یک شکست هفتاد ساله بود. حکومت برآمده از انقلاب اسلامی اگرچه نام جمهوری را یدک می‌کشید و اگرچه از ابزار جوامع دمکراتیک از جمله انتخابات تلاش می‌کرد تا چهره مقبولی از خود به جهان نمایش دهد، لیکن حقیقتا چیزی جز حکومت اسلامی نبود. اگر زمامدارانش نتوانستند آن را آنگونه که می‌پندارند، پیاده کنند، در واقع به برکت رشد سیاسی و اجتماعی بود که اگرچه با تناقض‌های آشکار، لیکن به هر حال در طول انقلاب مشروطه و پس از آن در دوران سلسله پهلوی در تار و پود جامعه ایران تنیده شده بود.
امروز این انقلابی که شاهد آن هستیم، حتی اگر شکست بخورد (که قطعا موقت خواهد بود) ولی بی‌تردید گامی سرنوشت‌ساز به سوی پیروزی قطعی و نهایی مشروطه بر مشروعه، مدرنیته بر سنت، و حکومت عرفی و سکولار بر حکومت دینی و الاهی است. مشروطه به معنای تأمین و تضمین آزادی و تجدد به اضافه پایبندی به اصول حقوق بشر و تمامی دستاوردهای دمکراتیک که جهان در صد سال گذشته به آنها دست یافته است.
در تحلیل رویدادهای اخیر ایران نباید توجه را تنها به مناسبات قدرت و جنگی که بین خودی‌های قبیله حاکم در جریان است، محدود کرد. یک کفه بسیار سنگین این رویدادها همانا مردم و جامعه هستند. کفه‌ای که نابسامانی‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شدت بر وزن آن افزوده و آن را در برابر کفه بی‌بنیه و پرفساد و پوسیده حکومت بسی سنگین کرده است
امروز خواسته‌های جامعه ایران نه به این دلیل که بر تغییر به معنای تغییرات بنیادی و تعویض رژیم تأکید می‌ورزند، بلکه بیشتر به دلیل اینکه منادی حقوقی هستند که تحقق آنها حتی از مترقی‌ترین نامزد رژیم در چهارچوب این نظام اساسا امکان پذیر نیست، بسی فراتر از خواست‌های احزاب و گروه‌های سیاسی مشارکت‌کننده و بسیاری از مدعیان روشنفکری و سکولاریسم قرار دارد
در چنین شرایطی، حتی اگر موسوی نیز رییس جمهوری اسلامی می‌شد، باز هم بحران مطالبات انباشته شده مردم، به شکلی بروز می‌کرد چرا که دولت موسوی بیشترین انرژی خود را در چهار سالی که در اختیار می‌داشت، بیش از هر چیز باید صرف مبارزه با رقیب سازمان‌یافته خود می‌کرد، بدون اینکه از پشتیبانی اکثریت مجلس و قوه قضاییه و هم چنین «رهبر» برخوردار بوده باشد. و نتیجه، چیزی جز انباشته شدن مشکلات و ادامه فرسایش کشور نمی‌بود. به این ترتیب نه خواست حداقلی، بلکه حداقل‌ترین خواست مبنی بر «رفتن احمدی‌نژاد» که انگیزه بسیاری از افراد برای مشارکت آنها در «انتخابات» بود، ممکن بود از نظر احساسی تنها مرهمی باشد بر سرشکستگی آنها در چشم جهانیان، لیکن هیچ راهی برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی نمی‌گشود مگر آنکه آن گونه که «اصلاح‌طلبان» تبلیغ کرده بودند، برای «تغییر» آستین‌ها را بالا می‌زدند. این کار اما بدون ایستادن در برابر «رهبر» امکان‌پذیر نمی‌بود. امروز کاری که با پیروزی موسوی در «انتخابات» به دلیل التزام مکررا اعلام شده وی به نظام و رهبری قطعا به شکست می‌انجامید، چه بسا اینک با شکست وی راهی از درون سنگلاخ جمهوری اسلامی بیابد
در این میان باید توجه داشت که مردم را نباید فدای جنگ قدرت هیئت حاکمه کرد. اگر این مردم، جان بر کف به خیابان‌ها می‌روند نه برای موسوی و کروبی و رفسنجانی، بلکه برای دستیابی به حقوق خودشان است. کاملا می‌توان تصور کرد که اگر مردم در اعتراض به فریب بزرگ انتخابات و تحقیری که آتش به جانشان زد، به خیابان‌ها نمی‌ریختند، جنگ درون قبیله حاکم به شکل دیگری ادامه می‌یافت. «رهبر» ابتدا مردمی را که رأی داده بودند، امت اسلام خواند و آرای آنها را به حساب تأیید نظام خود نوشت. لیکن وقتی همان مردم به اعتراض برخاستند آنها را مزدور بیگانه و اوباش نامید و به خاک و خونشان کشید
آنچه در دو هفته گذشته در ایران گذشته است، و مواضعی که در جهان نسبت به زمامداران جمهوری اسلامی اعلام شده است، از انتشار عکس خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در کنار شیخ حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان و بن لادن رهبر القاعده تا امتناع سران کشورهای جهان در پذیرفتن و تبریک ریاست جمهوری اسلامی احمدی‌نژاد، همگی نشان می‌دهند که راه بازگشت بر هر سه طرف در ایران بسته است: رهبری و انصارش، موسوی و اصلاح‌طلبانش، مردم و آرزوهایشان برای تغییر.

یک گره کور
«رهبر» پس از سخنان مکرری که در روزهای اخیر بیان کرد، و با گفتن اینکه «قانون‌شکنی» نمی‌کند و زیر بار «زور» نمی‌رود و با انداختن انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر رژیم به جان مردم، اگر هر گامی به عقب بردارد، چیزی جز نقض آنچه گفته است نخواهد بود چرا که با عقب‌نشینی هم قانون‌شکنی دیگران را پذیرفته، هم خود قانون‌شکنی کرده و هم زیر بار «زور» رفته است
موسوی با برافراشتن پرچم «استیفای حقوق مردم» هرگونه عقب‌نشینی‌اش معنای دیگری جز زیر پا گذاشتن حقوق مردم نخواهد داشت. تلاش او برای رسیدن به یک توافق برای حفظ نظام، آن گونه که از سخنان و بیانیه‌هایش پیداست، تنها با عقب‌نشینی طرف مقابل به ثمر خواهد رسید. لیکن نشانی از عقب‌نشینی طرف مقابل نیست. آن هم با توجه به اینکه عقب‌نشینی «رهبر» در برابر مردم، بخش دیگری از قبیله حاکم را که بر مهم‌ترین منابع سیاسی و اقتصادی و امنیتی تکیه زده است، به مقابله با وی خواهد کشاند. در عین حال، هم عقب‌نشینی «رهبر» و هم عقب‌نشینی موسوی، هر دو، به معنای کوبیدن آخرین میخ به تابوت رژیمی‌ است که اگر این «انتخابات» هم نمی‌بود، به هر حال دیر یا زود و با دستاویزی دیگر با مقاومت مردم روبرو می‌شد
مردم نیز راه پس ندارند. هرگونه عقب‌نشینی معترضان همانا به معنای گسترش سرکوب وحشیانه منتهی در سکوت خواهد بود. امروز رسانه‌های جهان می‌توانند حضور آنها را با خبررسانی مداوم مستند سازند. لیکن عقب‌نشینی مردم نه آرامش بلکه سرکوب بی‌امان را به دنبال خواهد داشت تا بار دیگر سر بلند نکنند. حضور مداوم آنها در تظاهرات، در اعتصابات و در نافرمانی‌های مدنی با حفظ آرامش و پرهیز از خشونت است که سرنوشت «تغییر» را در یک مسیر مثبت و دمکراتیک، همراه با سرنوشت نظام، رقم خواهد زد
خود رژیم مبتکر این گره کور است. و این در حالیست که جمهوری اسلامی برخلاف اقتدار دروغینی که به نمایش می‌گذارد، هرگز تا این اندازه سست و لرزان نبوده است. تجربه نشان می‌دهد، رژیمی که دست به خشونت عریان علیه مردم می‌زند، در ضعیف‌ترین موقعیت ممکن قرار گرفته است. اختلاف و انشقاق سر تا پای رژیم از ارتش و سپاه و بسیج تا هیئت حاکمه و نهادهای انتصابی و به اصطلاح انتخابی آن را فرا گرفته است. هر روز افراد بیشتری از خود نظام پی می‌برند که آینده‌ای در برابر آن قرار ندارد. برخی فرار می‌کنند و برخی رنگ عوض می‌کنند. و نهایتا آنهایی که پشت نظام می‌مانند، مانند هر رژیم دیگری که مسیر فروپاشی را طی کرده است، تنها اندکی خواهند بود که جانشان به آن بسته است
در این میان، آیا ممکن است غرب این همه تصاویر و اخبار خشن از سرکوب و کشتار مردم را ناگهان به دست فراموشی بسپارد و جهان و ایران دوباره به آنچه تبدیل شود که پیش از 22 خرداد (12 ژوئن) بود؟ کاملا بعید به نظر می‌رسد. امروز سیاستمداران و رسانه‌ها دیگر نه از «ایران» بلکه مدام از «جمهوری اسلامی در ایران» سخن می‌گویند. هیچ‌گاه به این اندازه عنوان «جمهوری اسلامی» در گزارش‌ها و مقالات تکرار نشده است. آنچه را بسیاری از ایرانیان سالها تلاش می‌کردند به غربی‌ها بفهمانند، خود جمهوری اسلامی با «انتخابات» خود و با سرکوب وحشیانه‌ای که پس از آن در برابر چشم همگان به راه انداخت، به غرب حالی کرد. این رویدادها پشت جبهه مبارزات مردم ایران را در خارج از کشور چنان نیرو بخشیده که هرگز تا این اندازه یکپارچه و متحد عمل نکرده است. همان گره کور، کار را از پس گرفتن «رأی» گذرانده است. داخل و خارج، چپ و راست، آنهایی که جمهوری اسلامی آرایشان را با فریب از چنگشان به در آورد و آنانی که رأی خود را از رژیم دریغ داشتند، کاملا متحد (صرف نظر از برخی پارازیت‌ها) در پی آن هستند تا نه رأی برخی از مشارکت کنندگان و بخشی از مردم ایران، بلکه میهن مشترک همه ایرانیان را پس بگیرند

04 تیر 1388
25 ژوئن 2009

فيلمي از يك جواني كه توسط چماقداران جمهوري اسلامي هدف تير قرار گرفته است

زخمی ها را از روی تخت بیمارستان به زندان می برند

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده دستگیریهای گسترده و مستمر علیه مردم و بخصوص جوانان در سراسر ایران ادامه دارد
یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر که تحت امر مسقیم ولی فقیه علی خامنه ای قرار دارند در سراسر ایران ادامه دارد.نیروهای گارد ویژه،سپاه پاسداران ، بسیج و لباس شخصیها (مامورین وزارت اطلاعات و اعضای سپاه پاسداران) همچنان به کشتار مردم بی دفاع ایران ادامه میدهند که تا به حال منجر به جان باختن و یا زخمی شدن تعداد بیشماری شده است. زخمی شدگانی که وضعیت آنها وخیم می باشد و ناچار به بستری شدن در بیمارستانها هستند توسط مامورین وزارت اطلاعات و حراست بیمارستانها از تخت بیمارستانها بیرون کشیده می شوند و به نقاط نامعلومی انتقال داده می شوند. آنها برای پنهان نگاه داشتن جنایت خود از افشای نام جان باختگان و زخمی ها خوداری می کنند.و خانواده های قربانیان را تحت فشار شدید قرار میدهند
از طرفی دیگر موج دستگیریها هر روز ابعاد تازه ای بخود می گیرد. زندانها مملو از مردم دستگیر شده می باشند .نیروهای سرکوبگر علاوه بر زندانها افراد دستگیر شده را به پادگانهای پاسداران، پایگاههای بسیج و خانه های امن منتقل می کنند
نیروهای یگان ویژه، سپاه پاسداران،بسیج و لباس شخصی در روزهای اخیر تعداد بیشماری را در تهران و شهرستانها دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل کردند. آنها علاوه بر دستگیری گسترده شرکت کنندگان در تظاهراتهای خیابانی ، شبانه به منازل مردم یورش می برند و آنهایی که ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند را دستگیر می کنند و به نقاط نامعلومی منتقل می کنند
نیروهای وزارت اطلاعات با حمایت یگان ویژه به منازل مردم یورش می برند و فعالین دانشجوئی ،اعضای خانواده های زندانیان سیاسی ،خبرنگاران، فعالین حقوق بشری و اجتماعی را دستگیر می کنند و به نقطۀ نامعلومی منتقل می کنند
اسامیتعدادی از دستگیر شدگان اخیر که بخش کوچکی از دستگیریهای گسترده و ادامه دار که گفته می شود در سراسر ایران به هزاران نفر می رسد به قرار زیر می باشد

1- اكبر آقايي 27 ساله شنبه 30 خرداد در خيابان آزادي دستگير و به اوين منتقل شده

2-اميد خاتمي 26 ساله دوشنبه 2 تير در ميدان ونك دستگير و به اوين منتقل شده

3-علي عقيلي 18 ساله چهارشنبه 3 تير در ميدان بهارستان دستگير و به اوين منتقل شده

4- مسعود عسگري 30 ساله چهارشنبه 4 تير در ميدان بهارستان دستگير و مكان نگهداري وي نامشخص

تعداد زیادی از جوانان که در تظاهراتهای خیابانی دستگیر شده اند به زندان گهریزک که اردوگاه مرگ نامیده می شود انتقال داده شدند. جوانانی که در این اردوگاه برده می شوند در معرض خطر جدی مرگ قرار دارند . این اردوگاه که محل شکنجۀ وحشیانه و غیر انسانی جسمی و روحی و تحقیر های ضدبشری جوانان دستگیر شده می باشد. شکنجه ها در انجا مرگ بار است و گزارشات زندانیانی که مدتی در این اردوگاه بسر بردندو به زندانهای دیگر منتقل شده اند شوک اور است. زندانیان فوق می گویند آخر هر هفته رادان شخصا با تعداد زیادی از پاسداران به گهریزک می آیند و زندانیان بی دفاع را تحت شکنجه قرار می دهند
از طرفی دیگر اظهارات مقامات رژیم در روزهای اخیر حاکی از زمینه سازی برای اعدام جوانان دستگیر شده است و همچنین قرار دادن سعید مرتضوی که متهم به قتل زهرا کاظمی برای تحقیق از دستگیر شدگان نگرانیها را افزایش داده است
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیریهای گسترده و لاینقطع مردم در جریان اعتراضات خیابانی و یورش به منازل و دستگیری فعالین و انتقال آنها به نقاط نامعلوم را محکوم می کند و از دبیر کل سازمان ملل خواستار ارسال فوری یک هیئت تحقیق برای بررسی وضعیت دستگیر شدگان اخیر است

07 تیر 1388 برابر با 28 ژون 2009

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

نامه دفتر رهبری به وزارت اطلاعات


اعتراض محمدرضا شجریان به پخش سرودهای میهنی او از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ـ ويديو

سرود اي ايران اي مرز پرگهر و سرزمين من با صداي دريا دادور ـ ويديو كليپ


کاریکاتور؛ هرگز تسلیم نشوید


وبلاگ؛ ملت ایران نشان داد که سیل است و امت نیست

وبلاگ عبدالقادر بلوچ

وسط دعوا خیلی اتفاق‏ها می‏افتد که آدم را چوب دوسر طلا می‏کند
وسط دعوا یکی ما ایرانیان خارج کشور را مورد خطاب قرار می‏دهد اما از شرکت پر شورمان در انتخاباتی تشکر می‏کند که نظام به آن فخر می‏کند، حال آنکه می‏داند خیلی از ما تحریمی بوده‏ایم
وسط دعوا یکی جمهوری اسلامی را با اینکه می‏گیرد و می‏کشد و می‏بندد نظام «مقدس» می‏‏خواند و وظیفه ما می‏شود که بدانیم او در چه شرایطی حرف می‏زند و وظیفه‏ی خودش با ملتی که پشت سرش ایستاده می‏شود: محافظه‏کاری
وسط دعوا یکی بلند می‏شود با یک انشاء، کلاس اولی، یکی را خطاب قرار می‏دهد که به ما، فرمان بدهد و بعد خودش را نماینده ملت ایران خطاب می‏کند و ما باید حرف نزنیم و شرایط را درک کنیم

وسط دعوا مرده می‏برند کوچه به کوچه و آیات عظامی که پایشان لب گور است، خفه خون گرفته‏اند و ما باید شرایط را درک کنیم و به آنها از گل بالاتر نگوییم
وسط دعوا ملتی را که به پا خواسته، منتر بیانیه مصلحتی، مجمعی منتر، می‏کنند و ما باید شرایط را درک کنیم و به رئیس ابترش چیزی نگوییم
وسط دعوا ملتی را که مرگ بر دیکتاتور می‏گوید و چنان رشد کرده که سینه به سینه جلوی بسیج عقب‏مانده می‏ایستد، بادبادک به دست می‏دهند و ما باید شرایط را درک کنیم و به به و چهچه کنیم
وسط دعوا که ملت ولی‏فقیه را سیدعلی پینوشه خطاب می‏کند یکی امام امام می‏کند و خودش را به کسی وصل می‏کند که سی سال قبل از دنیا هزار و چهارصد سال عقب بود
وسط دعوا خیلی اتفاقها می‏افتد که آدم مجبور می‏شود از این دایناسور به آن دایناسور پناه ببرد، اما نگران نیستم. ملت ایران نشان داد که سیل است و امت نیست. سیل و ملت ناگهانی راه می‏افتند. راه که افتادند هر چیزی و کسی را که جلویشان باشد از جا خواهند کند و با خود خواهند برد. تاریخ برای ورق خوردن سرعتش را با عجله‏ی ما تنظیم نمی‏کند، بهتر است ما صبر خودمان را به تاریخ گره بزنیم

وال استریت ژورنال : این (جمهوری اسلامی) نظامی نخواهد بود که بتواند سال های زیاد دوام بیاورد

(ترجمه از زوزآنلاين) : در شرایط فعلی، تنها آینده کوتاه مدت رژیم مذهبی ایران در سایه تردید است. ممکن است اعتراضات فعلی سرکوب شود، اما نهادهای حاکم دینی و غیرانتخاباتی تا حد چشمگیری آسیب دیده اند. اگرچه هر کدام از اجزای جمهوری اسلامی ویژگی های خاص خود را دارد، اما این نظامی نخواهد بود که بتواند سال های زیاد دوام بیاورد
هنگامی که نوبت به سرکوب می رسد، ایران صاحب ابزارهای امنیتی گسترده ای است که می تواند از همه آنها بهره بگیرد. پلیس می تواند از عهده کنترل جمعیت برآید، واحدهای پلیس ضد شورش می توانند برخی معترضان را کتک بزند تا بقیه حساب کار دستشان بیاید و از همه وحشیانه تر، شبه نظامیان لباس شخصی بسیجی می توانند از یورش و تیراندازی به ایرانیان بی دفاع لذت ببرند. در کنار همه اینها، بازوی فنی رژیم می تواند خدمات تلفن همراه را جهت ایجاد وقفه در تظاهرات از کار بیاندازد و دستیابی به اینترنت را متوقف کند.
اگر دامنه اعتراضات به شکل جدی گسترش پیدا کند، ممکن است نیروهای سپاه پاسداران انقلاب با خودروهای زرهی به صحنه فراخوانده شوند که البته این برای رژیم خطراتی دارد. باید به خاطر داشت که میر حسین موسوی، نامزد اصلاح طلب انتخابات، زمان طولانی فرمانده آنها بوده است. فراخوان ارتش با ریسک بیشتری همراه است زیرا از میزان وفاداری تیمسارهای ارتش اطلاعی در دست نیست. فعلاً که رژیم به هیچیک از اینها نیازی نداشته است
چیزی که ساختار اولیه جمهوری اسلامی را هدف گرفته، بروز شکاف در میان طبقه حاکم است. آنچه سبب استیلای رژیم بر مردم ایران در نزدیک به 30 سال گذشته بوده، اتحادی بوده که توسط آیت الله خمینی بنیان گذاشته شده است. اکنون این اتحاد متزلزل شده است: همان کسانی که نهادهای حاکم مذهبی را بوجود آورده اند، اکنون در حال تخریب تشکیلات هستند
میر حسین موسوی رقیب اصلی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، نخست وزیر کشور در سال های 1981 تا 1989 بود؛ دوره ای که جمهوری اسلامی به ساختار دولتی خود و از جمله یک رهبر غیرانتخابی نیاز داشت. اگر چه باید در تمام مسائل از رهبر عالی پیروی کرد، اما اکنون آقای موسوی از دستور علی خامنه ای برای پذیرش انتخاب مجدد احمدی نژاد سرپیچی می کند. مهدی کروبی رئیس سابق مجلس و از اجزای اصلی تشکیلات کشور و نیز آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی چهره بلندپایه تر در تأسیس انقلاب اسلامی به وی پیوسته اند. آقای رفسنجانی که در سال های 1989 تا 1997 رئیس جمهور کشور بوده، ریاست مجلس خبرگان را نیز برعهده دارد؛ مجلسی متشکل از 86 عضو که عزل و نصب رهبری را برعهده دارد
احمدی نژاد در یک برنامه زنده تلویزیونی در جریان همایش های انتخاباتی، رفسنجانی و فرزندانش را به فساد متهم کرد. بنابراین، چنانچه انتخاب مجدد احمدی نژاد «مسجل» یا آنچنان که خامنه ای اعلام کرده «الهی» باشد، آقای رفسنجانی باید از تمامی مناصبش استعفا دهد و فرزندانش باید ایران را ترک کنند. اما در مقابل، گزارش می شود وی به رایزنی برای جلب نظر اکثریت اعضای مجلس خبرگان مشغول است تا آقای خامنه ای را برکنار کند و یا وی را مجبور به برگزای انتخابات مجدد کند
نهاد غیرانتخابی کلیدی دیگر در جمهوری اسلامی که تا حدی توسط خود موسوی و رفسنجانی پایه گذاری شده، مجلس خبرگان 12 عضوی است که حق تأیید تمامی قوانین مصوب مجلس و نیز تعیین صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را برعهده دارد. شورای نگهبان ظرف سال های گذشته همواره طرف تندروها و احمدی نژاد را گرفته و از اختیارات خود به شکل نامناسبی استفاده کرده است. طبیعی است که خامنه ای، شورای نگهبان را برای رفع و رجوع مشکل انتخابات برگزیده باشد
بر روی کاعذ، اگر خامنه ای، احمدی نژاد و تندورهای شورای نگهبان توسط چهره های مورد توافق جایگزین شوند، جمهوری اسلامی می تواند مانند قبل به حیاتش ادامه دهد. اما در عمل، این کار امکانپذیر نیست. انبوه مردم ایران به دلیل خطر ضرب و جرح و حتی بدتر از آن، به دلیل شخصیت معمولی میرحسین موسوی که تنها تا اندازه ای میانه رو است، به تظاهرات روی نیاورده اند. طبیعتاً مقاومت او در برابر فشارهای موجود بر محبوبیتش افزوده است، اما او چیزی بیشتر از یک نماد اتفاقی در وقایع سیاسی اخیر نبوده است
آشکار است طبقه تحصیلکرده تر و کارآمدتر ایران پس از سال ها تحقیر اجتماعی و سوء مدیریت وحشتناک اقتصادی، به رژیم پشت کرده اند. آنها حتی اگر خود شخصاً مذهبی باشند، اکنون تمام ساختار اسلام شیعۀ سیاسی و آیت الله های قدرتمند، روحانیون صاحب منصب، سپاه پاسداران سخت سر و شبه نظامیان بسیجی کم مایه را رد می کنند. بسیاری از ایرانیانی که زمانی برای روحانیون احترام قائل بودند، اکنون در مجموع آنها را فاسد می دانند، البته این شامل طرفداران احمدی نژاد نیز می شود که نامزدشان به آقای رفسنجانی حمله کرده است
بسیاری از روحانیون مهم از مدت ها پیشتر معتقد بودند مردان دینی باید با واگذاری خودخواسته قدرت، احترام از دست رفته را دوباره بدست آورند. اما در شرایط فعلی، خامنه ای در موقعیت باورنکردنی حمایت از رئیس جمهوری قرار گرفته که مشروعیتش از سوی بسیاری از اجزای ساختار دولت خود نیز پذیرفته نشده است. حتی علی لاریجانی رئیس مجلس تندروی نظام نیز منصفانه بودن شمارش آرا را رد کرده است
بنابراین حتی اگر احمدی نژاد بر سر قدرت باقی بماند، واقعاً نمی تواند عملکرد یک رئیس جمهور را داشته باشد. اول اینکه ممکن است مجلس وزرای پیشنهادی وی را تأیید نکند و او بدون وزرایش امکان ادامه کار ندارد. اگر خامنه ای از سوی مجلس خبرگان کنار گذاشته نشود، و یا احمدی نژاد توسط خامنه ای کنار زده نشود، دولت فلج خواهد ماند
خبر خوب این است که با وجود تشکیلات دینی حاکم بر کشور، نهادهای دموکراتیک واقعی در حال رشد و نمو در ایران هستند و تنها به انتخابات جدید ریاست جمهوری و مجلس نیاز دارند
آقای لوتواک عضو ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی است و کتاب «خط مشی: منطق جنگ و صلح» را تألیف کرده است
منبع: وال استریت ژورنال، ادوارد ان لوتواک - 24 ژوئن
online.wsj.com/article/SB124605747799763537.html

انتقاد ديدبان حقوق بشر از حملات شبانه بسيجي ها


ديدبان حقوق بشر، كه يك نهاد مدافع حقوق بشر مستقر در نيويورك است، نيروي بسيج سپاه پاسداران را متهم كرده است كه به "حملات شبانه بيرحمانه به خانه هاي غيرنظاميان و تخريب اموال و كتك زدن آنان" دست مي زنند

ديدبان حقوق بشر مي گويد اين حملات تلاشي است براي پايان دادن به فريادهاي "الله اكبر" كه معترضين به نتيجه انتخابات شب ها بر فراز پشت بام ها سر مي دهند

به گفته اين نهاد، بسيجي ها ديش هاي ماهواره هاي مردم را كه يكي از معدود راه هاي ارتباط آنان با دنياست ضبط مي كنند تا مانع از دسترسي مردم به اخبار تلويزيون هاي خارجي شوند

سارا لي ويتسون، مدير بخش خاورميانه در ديدبان حقوق بشر مي گويد: "در حالي كه توجه بيشتر جهان بر كتك زدن هاي مردم در خيابان ها در طول روز متمركز است، بسيجي ها در طول شب به حملات بي رحمانه به خانه هاي مردم دست مي زنند

ديدبان حقوق بشر در گزارش خود نمونه هايي از اظهارات كساني را نقل كرده است كه مي گويند شاهد حملات بسيجي ها به معترضين و دنبال كردن آنان تا داخل خانه ها بوده اند

به گفته اين نهاد، شاهدان عيني به حملات شبانه بسيجي ها و ديگر نيروهاي امنيتي در سراسر تهران از جمله در نياوران، فرمانيه و شهرك غرب اشاره كرده اند

سارا لي ويتسون مي گويد: "پس از سركوب كردن رسانه هاي محلي و اخراج خبرنگاران خارجي، نيروهاي امنيتي ايران اكنون تلاش مي كنند تا راه دسترسي مردم به خبرهاي خارجي را ببندند

ديدبان حقوق بشر از مقامات ايران خواسته است تضمين دهند كه به كساني كه نيروهاي امنيتي اموالشان را از بين برده اند، غرامت پرداخت خواهد شد

محمود احمدي نژاد، رئيس جمهوري ايران در تلويزيون دولتي ايران، يك بار ديگر به "دخالت آمريكا و اروپا" شديدا اعتراض كرده است

آسوشیتدپرس: شعارها علیه كليت نظام است

خبرگزارى آسوشيتدپرس در گزارشی نوشت در تظاهرات ایرانیان اکنون شعارها كمتر حول درخواست برگزاری مجدد انتخابات است، اين شعارها بيانگر يک خشم عمومى نسبت به نظام حاكم و به‌ طور باور نكردنى عليه خامنه ای است. یک کارشناس امور ایران گفت ديگر دعوا بر سر موسوى نيست، مردم نارضايتى خود را نسبت به كل نظام ابراز مى كنند

استفاده از گازهای خفه کننده علیه تظاهرکنندگان؛ CNN

شبکه خبری سی ان ان در گزارشى گفت، نوع خاصى از گاز اشک ‌آور عليه تظاهركنندگان در تهران استفاده شده كه زرد رنگ است. اين نوع گاز آشک آور همچنين عليه تظاهر كنندگان در ميدان آزادى تهران مورد استفاده قرار گرفت. جايی که چند تظاهركننده هدف گلوله قرار گرفتند

فیگارو: جنگ ابزارهای خوفناک سرکوبی در ایران

سایت فرهنگ ایران
نوشته ی جورج مال برونو، خبرنگار روزنامه فیگارو در ایران
برگردان از دکتر نیما فرمین

جنگ ابزارهای خوفناک سرکوبی در ایران
از ده روز پیش تاکنون، صدها تن پنهانی دستگیر شده اند. رژیم با امکانات گسترده یی که دارد، در زمین، از هوا ، با باتوم و یا گاز اشگ آور، با ماشین های آب پاش و با فشنگ های واقعی ،با گستاخی تظاهرکنندگان را سرکوب کرده ، و رهبران سیاسی را مرعوب نموده، و خبرنگاران ویژه خارجی را که به ایران آمده اند، ناگزیر به ترک ایران کرد.
خامنه یی در سخنرانی روز آدینه به تظاهرکنندگان دستور داد، به اعتراض خود پایان دهند، یکان های ضدشورش آزادی عمل پیدا کردند. یکی از دیپلمات های عرب در تهران می گوید، در رژیم ملایان بیلان کشتار مردم، ولو آن که بسیار زیاد باشد، امری پذیرفته شده است، و از آن ترسی ندارند. وی می افزاید، در یک رژیم خون آشام سرکوبی بخشی از اقتدارات دولت است
در رویارویی با مردم، گروه های ضد اغتشاشات، با همکاری نیرو های انتظامی، بسیجی ، پاسداران و عوامل ناشناس انجام می شود. هنگامی که تجمع مردم با باتوم در هم شکسته می شود، و مردم ناگزیر به کوچه های نزدیک فرار می کنند، موتورسوار ها به مردم هجوم می آورند. بسیجی ها با موتور هایشان به جستجو می پردازند، در این کار آن ها به تنهایی عمل نمی کنند. از سوی هلیکوپتر های سفید و آبی نیروهای انتظامی ، که در بالای سر آن ها پرواز می کنند،راهنمایی می شوند. یک کارشناس یادآور می شود، بدین ترتیب هلیکوپترها به فوریت از آنچه در کوچه ها می گذرد آگاه می شوند
دوشنبه گذشته، مامورین شهرداری تهران شمار تظاهرکنندگان را 3 میلیون برآورد کرده اند. از سقوط شاه در سال 1979تا کنون، چنین تظاهرات گسترده یی دیده نشده است. برخی یادآورشده اند،که چند ساعت پس از این تظاهرات پنج تن دانشجو؛ سه پسر و دو دختر، با انتقام جویی از این تظاهرات در خوابگاه دانشگاه تهران، وحشیانه به قتل می رسند. برای جبران خسارت به خانواده های آنان معادل 240 یورو، پرداخت شده است. این چند جوان از روی نشانی های داده شده، و دوربین های نصب شده در خیابان های شهر شناسایی شده و لو رفته اند

دشنه ها
بسیجی ها از روی کلاه مخصوص و ریشی که چندین روز کوتاه نشده، به آسانی باز شناخته می شوند. در میان تطاهرکنندگان، عده یی با دشنه مردم را به وحشت می آورندشاهدان می نویسند، در بلوارفاطمی ،در نزدیکی میدان آزادی، که دوهزار تن شعار می دادند، این دشنه به دستان به یک دختر یورش آوردند. که با سر رسیدن نزدیک به دو هزار تظاهر کننده ، دو بسیجی از آن جا دور می شوند، یکی از این دو بسیجی ، سر خود را در باندی پوشانده بود. دولت از این وقایع سخنی به میان نمی آورد. در میان نیروهای انتظامی تلفاتی نیز وجود دارد

در چند ماه گذشته، با استفاده از نزدیکی به بازارسیاه، اسلحه افغانی وعراقی، خانواده ها بیش از پیش مسلح شده اند
پس از یک هفته ازآغاز تظاهرات، یکان های سپاه پاسداران در همه جای شهر جای گرفته اند. حضورسپاهیان در روز ها زیاد به نظر نمی آید ، ولی در شب هنگام، دربرخی از محله های شمال شهرکه محل تظاهرات است،به محاصره پاسداران درمی آید، و از ساعت9 شب ، پست های کنترل زیادی برپا می کنند
به محض این که گروهی از جوانان با فریاد، خشم خود را بازگو می کنند، پاسداران شدیدا آنان را مورد ایراد ضرب قرار می دهند
به گواهی یکی از ساکنین محله ولی عصر در تهران ، پاره یی از پاسداران به بیمارستان می روند، و جراحان را از کار های درمانی برای نجات زخمی شدگان، باز می دارند. در این کار های پست، آنان از پشتیبانی مامورین وزارت اطلات و امنیت رژیم، که برای جلوگیری از سر دادن شعار الله اکبر از شوی مردم آمده اند، نیز برخوردار می شوند. زیرا شبانگاه هزاران جوان در روی پشت بام های خود، شعار الله اکبر سر می دهند

تیزگوشی وحشتناک رژیم
با وجود آن که در برابر جاه طلبی ها و بلند پروازی های جمهوری اسلامی برای دست یافتن به انرژی اتمی، مجازات های اقتصادی براین رژیم تحمیل شده است، با این حال ملایان توانسته اند، برای گوش کردن گفتگوهای تلفن های همراه مردم، دستگاه های پیشرفته یی از شرکت های آلمانی خریداری کنند.
از سرکوبی تا بازداشت ها، مانورهای مرعوب ساختن رهبران سیاسی مخالفین را باید به آن افزود، به همین انگیزه آنان از گفتگو با روزنامه های خارجی خودداری می کنند. دیپلمات دیگری یادآور شده است ، کسانی که بازداشت شده اند، پیش از این که آنان را آزادکنند، به آنان فهمانده می شود ، که باید از پشتیبانی مخالفین دست بردارند
فشار بر روزنامه نگاران خارجی نیز شدت یافته است، دو مامور پلیس به هتلی که روزنامه نگاران در آن سکونت داشتند آمده و این پیام را بازگو کردند. اجازه اقامت شما در نیمه شب به پایان می رسد، در صدد تجدید مدت اقامت خود نباشید. از نیمه شب به بعد اقامت شما غیرقانونی است. هیچ کس امنیت شما را تضمین نمی کند، همه روزنامه نگاران و یا بیشترین آن ها باید تهران را تا پایان هفته ترک کنند. یکشنبه شب، یک روزنامه نگار کانادایی نیوزویک دستگیر شده است

Saturday, June 27, 2009

سربازان حاضر به سركوب برادران خود نيستند و تسليم شرافت و نجابت هموطنان خود مي شوند ـ ويديو

فراخوان گردآوری آمار بازداشت ‌شدگان و جان باختگان










فعالان حقوق بشر در ایران

نظر به گستره‌گی بی‌سابقه دستگیر شدگان و جان باخته‌گان حوادث اخیر در ایران و با توجه به این‌که دولت ایران از هر گونه گردش آزاد اطلاعات و هم‌چنین فعالیت مدافعان حقوق بشر جلوگیری می کند و با عنایت به این‌که اکثریت مطلق بازداشت شده‌گان اخیر در سایه‌ی گم‌نامی و بی‌اطلاعی نهادهای ذی‌صلاح و افکار عمومی تحت شرایط ناامن و در معرض مخاطرات گوناگون به سر می‌برند؛

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طی این فراخوان از همه هم‌وطنان و مطلعان دعوت می‌کند هرگونه اطلاعی از بازداشت شده‌گان و جان باخته‌گان وقایع اخیر ایران را گزارش کنند

مجموعه به صورت مرحله‌یی نسبت به انتشار اسامی و مستندات دریافتی اقدام خواهد کرد

آدرس ایمیل
info@hra-iran.org

ویدئوکلیپ فریاد با صدای شجریان ـ تصاويري از توحش مزدوران و چماقداران جمهوري اسلامي

بجنگ تا بجنگیم

بجنگ تا

نه سبز و نه سپیدیم،
نه پابسته ی رنگیم
«نه» ای تند و سرافراز
که با ظلم بجنگیم

یکی تندرِ سرکش
سرآورده ز آتش
هلا! هلهله را بین
ز بیداد بتنگیم

بباریم چو رگبار
بتوفیم که توپیم
اگر «پاش بیفتد»،
فشنگیم و تفنگیم

ببین! شوکتِ ما را
بجان آمده کوهیم
نه از جنسِ سپاهیم
نه تیپیم و نه هنگیم

بر این مدِ ضلالت
یکی سدِ سدیدیم
در این جزرِ نفس گیر
خروشنده نهنگیم

در این جنگلِ بیداد
بجان آمده شیریم
بر این سایه ی ظلمت
سرفراز پلنگیم

ز تقدیر بریدیم
ز تردید گذشتیم
هلا! رومیِ رومیم
هلا! زنگیِ زنگیم

گر از بام برانید
ز دیوار برآییم
برگبار ببندید؟
ببندید! بجنگیم!
یاور استوار نیمه نخست تیر 1388

سنبه­ی پر زور مردم


سنبه گر پر زور گردد شیخنا جا می زند
در پیِ سوراخِ موشی سر به هر جا می­زند

از سریرِ عرشِ اعلا می خزد تا زیر فرش
پشتِ پا بر دنبه­ی آخوند و ملا می­زند

یا رود در چاله­ای همسانِ صدام لئیم
یا چو روباهی گریزان سر بصحرا می­زند

می­کند عمامه­اش را می­تراشد ریش و پشم
طفلکی در جمع آدم­ خویش را جا می­زند

خلق چون برخیزد و آهنگِ سالاری کند
مُهرِ خود بر تارکِ امروز و فردا می­زند

سنبه­ی امروز رستاخیز و شورِ توده­هاست
گر چه این روباهِ نالان راهِ حاشا می­زند

گر بکوبد خلق محکم کله­ی این اژدها
مار و کژدم در رود، افعی به مأوا می­زند

رقص می­باید کنون ملا به سازِ مردمان
قر بیا! این بار چون آهنگِ چا چا می­زند

گر فرو افتد ز بامِ کِرّ و ِفرّش این ولی
هر ولی­ی دیگری هم بی­گمان جا می­زند
یاور استوار

كليپي حاوي تصاويري از ناآرامي هاي تهران با ترانه مايكل جكسون

فیلم؛ پرتاب کوکتل مولوتف به سفارت رژیم در سوئیس

ویدئوکلیپ؛ خواننده افغان برای ندا خوانده است

اقرار گیری تحت شكنجه بی اثر و محکوم است

دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

اطلاعیه مطبوعاتی

اصطلاح شکنجه در بسیاری از اسناد بین‌المللی حقوق بشری نظیر ماده یک اعلامیه حمایت از تمامی اشخاص در مقابل شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات ظالمانه، غیر انسانی و تحقیرآمیز، ماده یک کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازاتهای بی‌رحمانه (ظالمانه)، غیرانسانی یا تحقیر آمیز و بند 2 ماده 7 اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری تعریف شده است. این دو سند به طور خاص در خصوص ممنوعیت شکنجه تدوین شده‌اند

تعریفی که در کنوانسیون منع شکنجه (1984) بیان شده است علاوه بر این که در یک سند جهانی والزام آور آمده، شامل تمامی قیودی است که در سایر تعاریف آورده شده

بند 1 ماده 1 کنوانسیون مذکور بیان می‌کند: برای اهداف این کنوانسیون واژه شکنجه یعنی تحمیل هر فعل عمدی که به وسیله آن درد یا صدمه شدید اعم از جسمی یا روحی به منظور دستیابی به اهدافی، از قبیل کسب اطلاعات یا اقرار از قربانی یا شخص ثالث، مجازات قربانی برای عملی که وی یا شخص ثالث مرتکب شده یا مظنون به ارتکاب آن است، مرعوب نمودن یا اعمال فشار بر قربانی یا شخص ثالث یا به هر علتی که براساس هرگونه تبعیضی باشد، بر شخصی تحمیل شود، هنگامی که چنین درد یا صدمه‌ای توسط مأمور رسمی یا تحت نظارت یا با رضایت یا سکوت وی و در حدود صلاحیت رسمی او صورت پذیرد

همچنین اصل 39 قانون اساسی نیز میگوید: ” هتك حرمت و حیثیت كسی كه به حكم قانون دستگیر, بازداشت, زندانی یا تبعید شده, به هر صورت كه باشد, ممنوع و موجب مجازات است

در کنار موارد گسترده نقض حقوق بشر در روزهای اخیر در ایران موضوع تحت فشار گذاردن و شکنجه بازداشت شدگان به قصد اخذ اقاریر غیرواقعی از مهمترین نگرانی های مدافین حقوق بشر است

صدها بازداشت شده روزهای اخیر که از سرنوشت اکثریت مطلق آنان اطلاعی در دست نیست در شرایطی به سر می برند که بدیهی ترین حقوق آنان از سوی دستگاه قضایی و امنیتی نادیده گرفته شده است. حق تماس، ملاقات، تفهیم اتهام در 24 ساعت اول بازداشت، حق در اختیار داشتن وکیل مدافع، عدم نگهداری در سلولهای انفرادی از جمله حقوق تضییع شده مورد اشاره است

موارد فوق در حالی است که دستگاه قضایی از وظیفه خود مبنی بر پاسخ‌گویی نسبت به سرنوشت این افراد شانه خالی می‌کند و خانواده‌های سرگردان زندانیان در حالی که مستمراً گزارشاتی از بدرفتاری، شکنجه‌های جمعی و فردی و هم‌چنین عدم رسیده‌گی مناسب پزشکی به بازداشت شده‌گان نیازمند از سوی نهادهای حقوق بشری منتشر می‌شود در نگرانی به سر می برند

گزارشات دریافتی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حاکی از سناریوی دستگاه امنیتی برای اخذ اعترافات رسانه‌یی از شهروندان معترض بازداشت شده مبنی بر اغتشاش‌گری و فعالان برجسته سیاسی زندانی مبنی بر برنامه‌ریزان اغتشاش حکایت می‌کند.

بنابراین لازم به یادآوری است در اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح شده است كه: ” هر گونه شكنجه برای گرفتن اقرار و یا كسب اطلاع, ممنوع است…”

اين اصل ضمن ممنوع دانستن شكنجه و بي‌ارزش دانستن اقرار، شهادت، يا سوگندي كه با شكنجه اخذ شود تعيين مجازات براي متخلف از اين اصل را به عهده قانون – عادي - گذارده است و در اين راستا ماده 875 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات) مقرر مي‌دارد: «هر يك از مستخدمين، مأمورين قضائي يا غيرقضائي دولتي براي اينكه متهمي را مجبور به اقرار كند او را اذيت و آزار بدني نمايد علاوه بر قصاص يا پرداخت ديه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محكوم مي‌شود و چنانچه كسي در اين خصوص دستور داده باشد فقط دستوردهنده به مجازات حبس مذكور محكوم خواهد شد و اگر متهم به واسطه اذيت و آزار فوت كند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشت

در همین رابطه و حسب تعریف قانون‌گذار، اقرار عبارت از اخبار به حقي براي غير بر ضرر خود (ماده 952 ق.م) است. براي صحت اقرار، اقراركننده بايد واجد شرايطي باشد كه يكي از آن‌ها قصد و اختيار است، يعني اقراري كه از روي قصد نباشد يا خارج از اختيار انسان صورت گيرد - به نحو اجبار - مؤثر نيست در همين خصوص ماده 2621 قانون مدني مقرر مي‌دارد: «اقراركننده بايد بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد. بنابراين اقرار در غیر از این شرایط مشروع نیست. هم‌چنین نه تنها اعمال شكنجه بلكه قانون‌گذار نمايش شكنجه و اعمال خشن را نيز به صورت فيلم و اسلايد ممنوع نموده است و اين نشان‌گر اوج حساسيت به اين مسأله است

بنابر استادات فوق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن بزرگداشت روز جهانی مبارزه با شکنجه(26 ژوئن) اقرار گیری فرمایشی و تحت شکنجه را بی اثر دانسته و آن را قویاً محکوم می کند

این مجموعه ضمن درخواست از قوه قضائیه برای پای‌بندی به قوانین جاری خواستار شفاف سازی نسبت به وضعیت بازداشت شده‌گان اخیر و تضمین دهی در خصوص عدم بدرفتاری با آنان و رعایت حقوق و کرامت انسانی این افراد است

تهران – 6 تیرماه 1388

فیلم؛ پرتاب کوکتل مولوتف به سفارت رژیم در سوئیس

http://www.youtube.com/watch?v=n-ez0QYPG3A

رسانه های بین المللی: مزدوران عرب در بین سرکوبگران

پایگاه اطلاع رسانی خاورمیانه: از زمانی که در ایران سرکوب گسترده تظاهرات اپوزیسیون آغاز شد، در برخی رسانه ها اخباری پدیدار شدند مبنی بر اینکه در ضرب و شتم فعالان اپوزیسیون نه تنها اعضای بسیج بلکه شرکای خارجی نیز شرکت داشتند. در بسیاری از بلاگ هایی که به توصیف درگیری بین نیروهای ضدشورش با نیروهای اپوزیسیون می پردازند، آمده است که علاوه بر بسیج، افرادی که به فارسی حرف نمی زدند نیز به تظاهرکنندگان حمله می کردند. بلاگ نویسان معتقدند که آنها اعضای حماس و حزب الله بودند که در اردوگاه های ایرانی دوره آمادگی خود را می گذرانند

آينده اصلاح طلبان و نقش میرحسین موسوی

اسماعيل نوری علا
آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی
پريروز با يکی از آشنايانم تلفنی گفتگو می کردم و می گفتم که آنچه با تقلب انتخاباتی و دفاع رهبر از آن رخ داد تاريخ ما را دو سه دهه جلو انداخته، رژيم را از مشروعيت تخليه کرده و چهرهء کريه حکومت ايدئولوژيک را آشکار ساخته است. وقتی به پايان سخنان هيجان زدهء خود در مورد «رستاخيز غرور آفرين مردم شرافتمند وطنمان» رسيدم، مخاطبم، طعنه زنان، گفت: «فلانی، انصاف بده؛ اگر مردم بجای حرف ما به توصيهء شماها عمل کرده بودند و انتخابات بوسيلهء اکثريتی از مردم بايکوت شده بود آيا اين وقايعی که تو با هيجان از آن سخن می گوئی اصلاً رخ می داد؟» از حرفش دلم گرفت. راستش را بگويم، انتظار اين همه «وقاحت» را نداشتم
esmail@nooriala.com

پريروز با يکی از آشنايانم، که چندين بار با من در اين بحث کرده بود که بايکوت کردن انتخابات اشتباه است، تلفنی گفتگو می کردم و می گفتم که آنچه با تقلب انتخاباتی و دفاع رهبر از آن رخ داد تاريخ ما را دو سه دهه جلو انداخته، رژيم را از مشروعيت تخليه کرده و چهرهء کريه حکومت ايدئولوژيک را آشکار ساخته است. وقتی به پايان سخنان هيجان زدهء خود در مورد رستاخيز غرور آفرين مردم شرافتمند وطنمان رسيدم، مخاطبم، طعنه زنان، گفت: «فلانی، می بينی شرکت مردم در انتخابات چه زلزله ای آفريده و حکومت اسلامی را چگونه تا لبهء سقوط برده است؟ انصاف بده؛ اگر مردم بجای حرف ما به توصيهء شماها عمل کرده بودند و انتخابات بوسيلهء اکثريتی از مردم بايکوت شده بود اين وقايعی که تو با هيجان از آن سخن می گوئی اصلاً رخ می داد؟»
از حرفش دلم گرفت. راستش را بگويم، انتظار اين همه «وقاحت» را نداشتم: آدمی محاسبهء غلطی بکند، مجری سناريوی حريف اش بشود، و بعد هم که بخاطر آن اشتباه محاسبه عده ای را به کشتن و زخمی شدن داد، تازه مدعی شود که «انقلاب کنونی!؟» نتيجهء تشويق او برای شرکت مردم در انتخابات بوده است! در واقع، اين جور اشخاص متخصص آنند که هر اتفاق مثبت غير منتظره ای را به حساب خودشان واريز کنند، بی آنکه در حدوث آن نقشی سازنده و عامدانه و عاقلانه داشته باشند
آن روز آشنای قديم من آنگونه سخن می گفت که گوئی «ريش سفيدان اصلاح طلبی» (همراه با مشاوران توده ای شان) نشسته اند، پيشاپيش «نقشهءکودتای انتخاباتی» ی دشمن را روی ميز پهن کرده اند و زيرک ترين شان به بقيه گفته است که: «دوستان ببينيد؛ ما خبر داريم که نظامی های دولت پادگانی قصد دارند در اين انتخابات دست به تقلب زده و با يک کودتای انتخاباتی احمدی نژاد را سر کارش نگاه دارند. حال ما دو راه در پيش داريم، يکی اينک در انتخابات شرکت نکنيم، که اين کار دست آنها را باز می گذارد تا کاری را که می خواهند با خيال راحت انجام دهند، يکی هم اينکه کوشش کنيم بيشترين مردم را به پای صندوق های رأی بکشانيم. آنگاه، وقتی کودتا انجام شد، اعلام نتايج چنان مردم را عصبانی خواهد کرد که خواهند ريخت توی خيابان ها، کشته و زخمی خواهند داد، و با به کرسی نشاندن نظرشان ما را به قدرت خواهند رساند». و حالا، اين آقا از آن طرف سيم تلفن، در حاليکه لرزش لب ـ خندی فاتحانه را می توان از صدايش حدس زد، طعنه زنان مشغول ريختن نتايج شورش مردم فريب خورده و عصبانی به حساب خود و رفقايش بود
با دلخوری گوشی را گذاشتم و در دل گفتم: «امثال اين آشنای اصلاح طلب من فراوانند، پس بهتر است جوابش را در جمعه گردی اين هفته بدهم که همدلان و مخالفانم نيز اين پاسخ را بشنوند». اما تا اين جمعهء تلخ از راه برسد، عصبانيتم فروکش کرده و جای خود را به اندوهی دلشکن و سنگين داده است. پس، بجای پرداختن به پاسخی هيجانی به امثال آن آقا، اجمالاً چند نکته ای را می نويسم، لابد برای اينکه ناکام از دنيا نرفته باشم!
1. واقعيت قطعی آن است که نه موافقان و نه مخالفان بايکوت انتخابات، هيچکدام، دست دولت پادگانی و ولی فقيه را نخوانده بودند. ما بايکوتی ها می گفتيم که نظام خواستار شرکت گستردهء مردم است تا «پايه های مردمی» ی خويش را به رخ جهانيان بکشاند و برايش هم فرقی نمی کند چه کسی از صندوق های رأی بيرون آيد، چرا که هر چهار کانديدا را خود دست چين کرده است، و، پس، بايد با امتناع از رأی دادن، اين «پايهء مردمی» را هرچه ضعيف تر کرد. موافقان شرکت در انتخابات اما يقين داشتند که اگر مردم به صورتی گسترده در انتخابات شرکت کنند، نامزد آنها (موسوی يا کروبی) احتمالاً در دور اول و قطعاً در دور دوم احمدی نژاد را از اريکهء قدرت پائين خواهد کشيد. در عمل اما ماجرا بصورت غافل گير کننده ای به پايان موقت خود رسيد.
2. همهء نظرات اصلاح طلبان (از جمهوری خواهان و حزب توده و اکثريت گرفته تا اشخاص منفردی همچون آقای عليرضا نوری زاده) بر حول همين باور شکل گرفته بود: خلع يد از احمدی نژاد تنها با شراکت حداکثری ممکن است. از نظر من، در نزد بسياری از اين افراد حتی از ميدان بدر بردن احمدی نژاد تا جائی جالب بود که نتيجه اش پيروزی کانديدای خودشان (موسوی يا کروبی) باشد چرا که برنده شدن کانديدای چهارم (رضائی) حاصلی برای آنها نداشت. اما آنها، عمداً، جای اولويت بقدرت رسيدن اصلاح طلبان را با به زير کشيدن احمدی نژاد عوض کرده و خود پشت اين شعار دوم پنهان شده بودند تا توانسته باشند «شراکت حداکثری» مردم را با (سوء) استفاده از نفرت مردمان از احمدی نژاد موجب شوند
3. آنها آنچنان به صحت تاکتيک ها و استراتژی خود اطمينان داشتند که حتی لحظه ای هم به اين واقعيت آشکار مشکوک نشدند که چرا دولت پادگانی گشت های امر به معروف ونهی از منکر خيابانی خود را جمع کرده، استاديوم های ورزشی را براحتی در اختيار اصلاح طلبان قرار داده، فيلم های تبليغاتی شان را با دست و دلبازی پخش می کند، روزنامه ها و سايت هاشان را آزاد گذاشته که هر چه دلشان می خواهد بنويسند، و به چاپخانه ها و دفتر گرافيست ها آزادی داده تا هرچه را می خواهند طراحی و چاپ و منتشر کنند. و حتی (لابد بعلت تأثيرپذيری از انتخابات اوباما!) تن به برقراری مناظرهء بين کانديداها داده است. اصلاح طلبان ـ با فرصت طلبی هميشگی خود ـ فقط کوشيدند از اين همه امکان (و البته امدادهای غيبی مختلفی که به آنها شد و تبذيل و تبذير آن همه پول را ممکن ساخت) استفاده کرده و کانديداهای خود را تبديل به قهرمانان ملی کنند. بد نيست نگاهی به تفسيرهای آنان در فردای مناظرهء موسوی و احمدی نژاد بياندازيم تا ببينيم که آنها چگونه توضيح می دادند که مناظرهء تلويزيونی اين امکان را فراهم آورد تا مردمان کانديدای آنها را با احمدی نژاد مقايسه کنند تا ببينند که، در برابر آن لات بی سر و پا، کانديدای خيلی «هنرمند و روشنفکر!» آنها چقدر آقا و با وقار است. آنها چارقد مشکی خانم موسوی را رنگی کردند، از آقای موسوی خواستند که دست ايشان را بگيرد، آقای خاتمی را هم آوردند تا مردم مطمئن شوند موسوی همان خاتمی است ـ اما کت شلواری، روشنفکر، هنرمند، مدير و مدبر... آنها «انقلاب سبز» به پا کردند و به دخترها و پسرها مزهء گوشه ای از فردای شاد و آبادی را که ميرحسين، با يک ياحسين، برايشان می ساخت چشاندند. هدف شان روشن بود: شرکت حداکثری مردم برای شکست دادن احمدی نژاد و بقدرت رسيدن مجدد اصلاح طلبان.
4. اکنون اصلاح طلبان ايراد می گيرند که رهبر قبل از تمام شدن خواندن آراء به احمدی نژاد تبريک گفته است؛ و يادشان می رود که، در نيمهء راه جمعه شب 22 خرداد، نخست آقای موسوی بود که منتظر پايان شمارش آراء نشد و در دفتر ستادش جلسه مطبوعاتی براه انداخت و اعلام داشت که رئيس جمهور شده است. آنها اگر کودتای دولت پادگانی را حدس زده بودند اينگونه مطمئن و مغرور عمل نمی کردند. در واقع همان شوکی که در صبح شنبه 23 خرداد بر مردم ايران وارد شد ابتدا ستاد کانديداهای اصلاح طلب را به غش و ضعف کشاند؛ آنگونه که تا بلند شدن فريادهای اعتراضی مردم واقعاً نمی دانستند که در برابر اقدام غافلگير کنندهء رهبر و شورای نگهبان چه بايد بکنند. آنها برای چنين اتفاقی هيچگونه نقشه و برنامه ای نداشتند، چون اين حرکت را پيش بينی نکرده اند. نه اينکه ندانند دولت در انتخابات تقلب خواهد کرد بلکه با اين اطمينان که «شرکت حداکثری مردم» تفاوت آراء را چنان بالا می برد که انقلاب هم در نتيجهء نهائی مؤثر نخواهد بود.
5. اما واقعيت آن است که آنها، در 22 خرداد 88، بيشترين و شايد آخرين خدمت خود را به حکومت ولی فقيه کرده بودند و آن کشاندن 41 ميليون ايرانی به پای صندوق های رائی بود که رهبر حکومت و نيز رفسنجانی (که اکنون بعنوان رقيب او مطرح است) مکرراً اعلام داشته بودند فقط برای اثبات مشروطيت رژيم ولايت فقيه برقرار شده است. به اين سخنان رفسنجانی در نماز جمعهء دو هفته قبل از انقلاب توجه کنيد: «مطمئن باشید روزی که اعلام شود بیش از هفتاد درصد مردم در پای صندوق های رای حضور یافته اند نظام جمهوری اسلامی ایران چند پله معتبرتر می شود و دشمنانی که با حسادت در پی ایجاد فاصله میان مردم، مسئولان و نظامند با مشاهده شرکت گسترده مردم در انتخابات خاکستر یاس بر سرشان ریخته خواهد شد... مجموعه آرای مردم سرمایه عظیمی است که مایه اعتبار و عظمت جامعه می شود و شاخص های جوامع معتبر جهان، میزان حضور مردم در انتخابات است. حضور کسانی که کشورشان و انقلاب را دوست دارند در عرصه با عظمت انتخابات موجب یاس و نا امیدی دشمنان داخلی و خارجی می شود. حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای موجب خواهد شد تا هر دولتی که با پشتیبانی مردم انتخاب شود با اراده و قاطعیت بهتری بتواند خدمت کند و مردم نیز حامی آن دولت هستند؛ کارشکنی نمی کنند و از تصمیمات مسئولان دفاع خواهند کرد. بطور قطع بدون حضور مردم و اراده آنان حکومت اسلامی محقق نمی شود... حضور مردم در همه عرصه ها کارساز و مشروعیت دهنده است. پایهء انقلاب و اعتبار جهانی و داخلی، استحکام نظام و منافع فرد فرد مردم در گرو حضور در عرصه انتخابات است».
بعبارت ديگر، از پيش کاملاً روشن بود که هر رأی افکنده شده در صندوق به معنی کوشش برای انتخاب رئيس جمهور نيست و نخست به معنی تجديد بيعت با ولايت فقيه و قانون اساسی جمهوری (؟!) اسلامی و نظارت استصوابی شورای نگهبان آن محسوب می شود و، سپس، رأئی است برای کسی است از ميان منتخبين شورای نگهبان که رآی دهنده نامش را بروی ورقهء رأی نوشته است. بنا بر اين، اکنون هم هرگونه اعتراض گسترده به نتايج انتخابات، و تقلب دولت پادگانی در آن، اين «واقعيت» را منتفی نمی کند که براستی 41 ميليون ايرانی، با ارادهء شخصی، بدون زور و اجبار و به طيب خاطر، صبح جمعه 22 خرداد از خانه بيرون آمده، به حوزه های اخذ رأی رفته، شناسنامه و کارت ملی خود را داوطلبانه در اختيار مأموران وزارت کشور دولت پادگانی قرار داده، و با خوشحالی و افتخار تمام انگشت خود به مرکب ممهور کرده و آن را برخ تمام دوربين های جهان کشانده اند. شرکت در انتخابات، شرکت در يک سری مفروضات و روندها است که تنها انتهای آن به دادن رأی به نام يک کانديدای دست چين شده می انجامد. مخالفان بايکوت انتخابات مجدانه کوشيدند تا مردم در اين «بيعت گيری» شرکت نکنند و در کارشان موفق نشدند.
6. در واقع اگر کانديدای اصلاح طلبان برنده اعلام شده بود، همه چيز به وفق مراد پيش رفته بود و هم حکومت و هم اصلاح طلبان به کام دل خود رسيده بودند. اين نکته را می توان در نامهء «کمیتهء صیانت از آرای مهندس موسوی» به شورای نگهبان به روشنی ديد؛ آنجا که می گويند: «چنانچه هشدارها و تذکرات قبلی نادیده گرفته نمی‌شد و مقامات مسئول، وظیفهء قانونی خود را در رفع اشکالات عدیده‌ای که در مرحلهء "قبل"، "حین" و "بعد" از انتخابات به آنان اعلام گردید، انجام می‌دادند، امروز نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران به عنوان مهد مردم‌سالاری دینی و الگوی بی‌رقیب توسعهء سیاسی جهان اسلام، سرخط اخبار سیاسی جهان بود، نه به عنوان کشوری که تظاهرات آرام مردم خود را تحمل نمی‌کند و با انواع تدابیر آن را به سمت تشنج و اغتشاش می‌برد». می بينيد که، از نظر اصلاح طلبان، حکومت اسلامی برای «اصلاح کردن خود» فقط کافی است که احمدی نژاد را بردارد و ميرحسين موسوی را بجای او بنشاند تا چنان الگوئی از دموکراسی در تاريخ جهان رخ کند که بقيهء حکومت های دموکراتيک تا سال ها انگشت به دهان بمانند
7. اکنون هم علت اينکه اصلاح طلبان بر ابطال انتخابات و پس دادن رأی مردم اصرار داشته و می کوشند تا شعارهای معترضان را از اين حد بيشتر و گسترده تر نکنند نيز در همين واقعيت نهفته است. در انتخابات تقلب شده؟ بسيار خوب، پس بايد همهء راه های ممکن برای ابطال آن را آزمود. حد اعتراض نبايد جز نتايج اعلام شده امر ديگری را نشانه گيرد. والا، مگر تک تک کانديداها ـ علاوه بر پروندهء قطور سی ساله ای که در برپا داشتن و برپا نگاه داشتن حکومت ولايت فقيه دارند ـ در مبارزات انتخاباتی شان همگی به اعتقاد راسخ خود به قانون اساسی و ولايت فقيه و نظارت استصوابی صحه نگذاشتند؟ (حتی وقتی که، فريبکارانه، برانداختن نظارت استصوابی و تغيير «برخی؟!» از مواد قانون اساسی را هم در برنامه های خود اعلام می داشتند، در حالی که می دانستند رئيس جمهور قدرت انجام اين کارها را ندارد و اين شعارها فقط به درد خام کردن «مطالبه خواهان» می خورد!)
8. اما، اين اعتراض بعنوان عاملی برای تحريک مردم و کشاندن آنان به خيابان رفته رفته رنگ می بازد، بطوری که در طول اين دو هفته آشکار شده است که کانديداهائی می توانند با مشارکت مردم به اعتراضات خود ادامه دهند که بپذيرند هدف از اعتراضات ديگر تقلب در انتخابات نيست بلکه کل ساختار و کارکرد رژيم را در بر می گيرد. و اين همان نکته ای است که آقای رضائی آن را به روشنی در نامهء انصراف از اعتراض خود به شورای نگهبان توضيح داده است، آنجا که می گويد: «طبق روال قانونی، دغدغه‏ها و شکایات مربوط به انتخابات 22 خرداد را ـ که حماسه‏ای بی نظیر و نمود بارز مردمسالاری دینی در نظام مقدس جمهوری اسلامی بود ـ در روزهای گذشته به آن نهاد محترم، که مرجع رسیدگی قانونی به شکایات است، منعکس نموده و در این پیگیری نیز جدی بودم. اما با توجه به محدودیت زمانی، اکنون که وضعیت سیاسی - امنیتی و اجتماعی کشور وارد شرایط حساس و تعیین کننده‏ای شده که از نتایج انتخابات مهم‏تر می‏باشد، لذا وظیفه می‏دانم خود و دیگران را به کنترل وضعیت فعلی ترغیب نمایم و از آنجا که عهدی با خدای خود بسته‏ام تا همواره سربازی فداکار برای انقلاب اسلامی، رهبری و مردم باشم، بدینوسیله انصراف خود را از پیگیری شکایت‏های مطرح شده اعلام می‏دارم».
9. بدين ترتيب، از همان صبح شنبه 23 خرداد روشن شد که ولی فقيه و دولت پادگانی با حيله گری تمام، از طريق خام کردن اصلاح طلبان، توانسته اند بالاترين تعداد رأی دهنده در تاريخ حکومت اسلامی را به پای صندوق بکشانند (هدف نخست طرح) اما احمدی نژاد را در مقام خود ابقا کنند (هدف دوم طرح). يعنی، حاصل اشتباه محاسبهء و فرصت طلبی کودکانهء اصلاح طلبان، در کنار حيله گری موذيانهء حکومت پادگانی ولی فقيه، موجب شد که در صبح شنبه 23 خرداد دو نتيجه روشن باشد. يکی اينکه رژيم به هدف خود، حتی بسا بيشتر از آنچه انتظار داشت، رسيده و 41 ميليون ايرانی عاقل و بالغ به ساختار و کارکردهای آن رأی داده بودند و از آن پس هيچ کس نمی توانست در هيچ دادگاهی اين برگ برنده را از آن بگيرد. چرا که می گويد: «شما در انتخابات رئيس جمهوری برای رژيمی شرکت کرده ايد که دارای قانون اساسی معينی است، دارای رهبری است که فقيه و ولی (همچون قيم) شما است و کانديداها را از طريق روشی به نام نظارت استصوابی تعيين می کند. هم کانديدا ها و هم شمائی که رأی داده ايد تمام اين مطالب را می دانسته و با پذيرش آن در بازی شرکت کرده ايد».
نتيجهء دوم هم اين بود که رهبر و شورای نگهبان بصورتی بی سابقه و شتابان نتايج انتخابات را به نفع احمدی نژاد اعلام کرده بودند.
بنظر می رسد که توطئه گران يک حساب ديگر را هم کرده بودند و تصور می کردند در کانديداهای شکست خورده اشتها و توان اعتراض گسترده وجود ندارد و پس از اعلام نتايج قلابی انتخابات آنها اعتراضکی خواهند کرد و قضيه به خوبی و خوشی تمام می شود. اين را سابقهء واکنش های اصلاح طلبان در اينگونه مواقع به آنها نشان داده بود. مگر حکومت اسلامی تا کنون در انتخابات تقلب نکرده بود؟ مگر چهار سال پيش، در عين اينکه همين انتخابات را دولت آقای خاتمی انجام داده و آن را بهترين و سالم ترين اعلام کرده بود بود، آقايان رفسنجانی و کروبی و معين به صور مختلف تقلبی بودن همان انتخابات را تصديق نکرده بودند؟ اما آيا آن دفعه، در مقابل تقلبی که کروبی را خشمگين ساخت و رفسنجانی را وا داشت تا شکايت به خدا برد!، يکی از اين آقايان رو به رأی دهندگان کرد که بگويد «ديديد که پادگانی ها چگونه رأی های شما را ربودند؟» آيا يکی از آنها مردم را به شرکت در تظاهرات اعتراضی فراخواند؟ از نظر توطئه گران، بازِی، مثل چهار سال پيش، می توانست در همان صبح شنبه 23 خرداد تمام شود
10. اما، آنچه بصورتی که هم پادگانی ها، هم اصلاح طلبان، و هم بايکوت کنندگان را غافلگير کرد به خيابان ريختن مردم بود ـ همچون رستاخيزی بزرگ که در سی سال حکومت اسلامی سابقه ای نداشت. آنچه بازی را بهم زد خشم فروخفته برای سی سال و سرباز کردهء مردم در آن صبح شنبه بود. اصلاح طلبان ـ نمی گويم عامداً چرا که شايد «ساده لوحانه» قيد درست تری باشد ـ آنها به خيابان کشيده بودند اما پيش بينی نکرده بودند که در صورت نمايش تقلبی شمارش آراء مردم خشمزده به خيابان خواهند آمد. آنها اين نکته را پيش بينی نکرده بودند که با اجرای نقش «دعوت کنند» اکنون بايد پاسخگوی «مدعوين فريب خورده» باشند. مگر آنها به مردم نگفته بودند که اگر به حرف بايکوت کنندگان گوش نکرده و وسيعاً در انتخابات شرکت کنيد حداقل دست آوردتان آن خواهد بود که از شر احمدی نزاد راحت خواهيد شد؟ مردم که به دعوت رهبر و احمدی نژاد، و تحت تأثير برنامه های مهوع صدا و سيمای حکومت اسلامی، به پای صندوق نرفته بودند و، در نتيجه، خشم شان در مرحلهء اول متوجه کروبی و موسوی می شد ـ اگر آنها بلافاصله تن به نتايج انتخابات می دادند و به خانه هاشان بر می گشتند
اين واقعيت در شعار همان شنبه تجلی يافت. آن روز، معنای خواست مردم مبنی بر اينکه «کروبی، موسوی، رأی مرا پس بگير» آن بود که ما به اغوای شما رأی داده ايم و شما وظيفه داريد رأی ما را پس بگيريد. طلب مردم از کانديداها بود و نه از حکومت. آنها با حکومت مدت ها بود که تکليف خود را روشن کرده بودند و کاری به کارش نداشتند. اين آب را کانديداها ـ با تسهيلات موذيانهء فراهم شده از جانب پادگانی ها ـ در خوابگه مورچگان ريخته بودند. بدين سان، سير حوادث از کروبی و موسوی دو «رهبر جنبش اعتراض» ساخته بود و آنها بايد اين نقش را بازی می کردند؛ اما البته، در حد «اعتراض به نتايج انتخابات»، و آنها نيز در تمام هفتهء اول چنين کردند. پادگانی ها هم يک هفته به مردم و قهرمانان ناخواسته شان امکان دادند تا هرچه می خواهند فرياد بکشند و نامه پراکنی کنند و شعار بدهند تا انرژی شان به ته برسد؛ مهلتی که در ظهر جمعه 29 خرداد بايد با سخنان «فصل الخطابانه» ی رهبر به پايان می رسيد
11. در آن ظهر جمعه، آنچه از دهان ولی فقيه ديوانهء قدرت و لگام گسيخته و شيطان صفت بيرون می آمد کلمه نبود، شلاق و چماق و گلوله بود. اما در ميان همان هياهو نيز، رهبر معظم فراموش نمی کرد که دو موضوع را از هم جدا کند. نخست رأی مثبت و 41 ميليونی مردم به حکومت اسلامی و رهبری آن، که مايهء خشنودی و مباهات ايشان شده بود و در مورد آن «مناقشه» ای وجود نداشت ، و ديگری اختلاف نظر در مورد نتايج شمارش آراء که راه حل داشت و می شد مورد نزاع را از طريق «مجاری قانونی» حل و فصل کرد. آنگاه، جلاد اسلامی بيت داشت که اما اگر اعتراض تظاهر کنندگان به «چيز ديگری» است اين اعتراض کار اراذل و اوباش و نوکران اجنبی است و بشدت سرکوب خواهد شد. و افزود که مسئوول خون های ريخته شده نيز نه ولی فقيه و دولت پادگانی، که کانديداهای شکست خورده اند که بخاطر جاه طلبی خودشان مردم را به خيابان ها کشيده اند.
و فردای آن روز، گلوله ای که از دهان ولی فقيه شليک شده بود صفيرکشان در سينه دختر جوانی در خيابان اميرآباد تهران اصابت کرد. او در برابر چشم دوربين بخود غلطيد، بر زمين نشست، دراز کشيد، لحظه ای به لنز دوربين خيره شد و يکباره خون از دهان و دماغش فواره زد، صورتش را پوشاند و آن چهرهء خون گرفته را به دست تاريخی سپرد که از آن لحظه ببعد فصل در هم پيچی حکومت ولايت فقيه، در دو وجه اصول گرا و اصلاح طلبش را، می گشود. ندا در برابر چشم جهانين چشم از زندگی فرو بست تا چشم نسل سوم انقلاب را بر اين واقعيت بگشايد که مشکل اش نه احمدی نژاد و قاضی مرتضوی که خامنه ای و ولايت فقيه و کل رژيم اسلامی است. چشم بستن ندا آغاز پايان جاکميت ولی فقيه و خواستاری صريح جدائی حکومت از مذهب و برقراری يک حاکميت سکولار و دموکراتيک بود. اگر اين پيام را در آن لحظه نگرفته ايد، گوش به افق تاريخ بسپريد تا پژواکش را از در و ديوار وطنمان بشنويد. ولی فقيه با گلوله بستن بروی جوانانی که در حاکميت خودش بدنيا آمده و بزرگ شده بودند کل مشروعيت اش را از دست داد و چهرهء ارتش اشغالگری را بخود گرفت که سکولارها مدت ها بود آن را به انگشت نشان داده بودند. مهم اين نيست که آنکه جوانان ما را به گلوله می بندد زادهء ايران است يا فلسطين. مهم آن است که کل رژيم ولايت فقيه ماهيتی اشغالگر دارد و سرفرماندهی اش هم نه با احمدی نژاد که با ولی فقيه است، دينکارانی که با ملت ايران همچون ملت کشوری اشغال شده رفتار می کند.
12. اما، همهء اين واقعيت ها نمی تواند ما را از طرح اين پرسش باز دارد که: براستی مسئوول خون ندا و ده ها چون ندائی که به خاک و خون کشیده شدند، و می شوند، چه کسانی هستن؟ فقط ولی فقيه و ارتش اوباشش؟ يا مشوقان مردم به شرکت در انتخابات نيز در ميانه سهمی دارند؟ مگر نه اينکه آنها با تمام قوا کوشيدند تا به مردم بباورانند که حکومت اسلامی آنگونه هم که گفته می شود سنگ و متصلب نيست، می توان با اتحاد و عمل متشکل به پای صندوق هايش رفت و، اگرچه نمی توان مطمئن بود که چه کسی بالا می آيد، اما می توان يقين داشت که چه کسی پائين کشيده خواهد شد؟! برگرديد و استدلال های طرفداران شرکت در انتخابات را يک بار ديگر مرور کنيد تا متوجه شويد که آنها يا، با علم به صلابت ساختار حکومت ولی فقيه، دروغ می گفته اند و يا، بخاطر بی اطلاعی و ساده لوحی خود، بايد از اين پس مواظب شکرپراکنی هاشان باشند و بکوشند تا بهر صورتی که بلدند خون نداهای جوان ايران را از دست هاشان بشويند.
13. اما، در عين حال، دريغم می آيد که دو «فرض» و دو «اگر» را مطرح نکنم. نخست بيائيد و فرض کنيم که حاکميت در اين انتخابات دست به تقلب نمی زد و بنا بر مفروضات اصلاح طلبان مهندس موسوی برنده می شد. فکر می کنيد که او آمده بود که به جوانان خوش خيال انقلاب سبش چه بدهد؟ پاسخ اين پرسش را از زبان خودش بشنويم، در نامهء شمارهء پنج اش، آنجا که می گويد: «در اين مدت [سی سال] و به خصوص در زمان حیات امام روشن ضمير ما سرمایه ‌های عظیمی از جان و مال و آبرو در پای تحکیم این بنای مبارک گذارده شد و دست‌آوردهای ارزشمندي حاصل آمد. نورانیتی که تا پیش از آن تجربه نکرده بودیم جامعه ما را فراگرفت و مردم ما به حیاتی نو رسيدند که به‌رغم سخت‌ترین شداید برایشان شیرین بود. آنچه مردم به دست آورده بودند کرامت و آزادی و طليعه‌هايي از حیات طیبه بود. اطمينان دارم کسانی که آن روزها را ديده‌اند به چيزي كمتر از آن راضي نمي‌شوند. آیا ما مردم شایستگی‌هایی را از دست داده بودیم که دیگر آن فضای روح انگیز را تجربه نمی‌كردیم؟ من آمده بودم بگویم چنین نیست؛ هنوز دیر نیست و هنوز راهمان تا آن فضای نورانی دور نیست. آمده بودم تا نشان دهم می‌توان معنوی زندگی کرد و در عین حال در امروز زیست. آمده بودم تا هشدارهای اماممان را درباره تحجر بازگو کنم. آمده بودم تا بگویم گریز از قانون به استبداد می‌انجامد؛ تا به ياد آورم كه اعتنا به کرامت انسان‌ها پايه‌هاي نظام را تضعيف نمي‌كند، بلكه استحكام مي‌بخشد. آمده بودم تا بگویم مردم از خدمتگزارانشان راستی و درستي می‌خواهند و بسیاری از گرفتاري‌هاي ما از دروغ برخاسته است. آمده بودم تا بگویم عقب‌ماندگي، فقر، فساد و بي‌عدالتي سرنوشت ما نیست. آمده بودم تا بار ديگر به انقلاب اسلامی آن گونه که بود و جمهوری اسلامی آن گونه که باید باشد، دعوت كنم...» من بر اين سخنان هيچ معترضه ای را لازم نمی بينم. بقول آخوندها: العاقل يکفی بالاشاره (يا: در خانه اگر کس است / يک حرف بس است!)
14. و يا بيائيد 22 خردادی را مجسم کنيم که اکثريت مردم ايران در سراسر ساعاتش در خانه مانده و به پای صندوق های رأی نرفته بودند. فردای آن روز، حکومت، همين رهبر و همين رئيس جمهور را داشت که اکنون دارد با اين تفاوت که پايه های مشروعيت اش بکلی ويران شده بود و بايد خود را آماده می کرد تا پای مذاکرهء محتوم خود با مغرب زمينيان در حالی بنشيند که می دانست مجّور است برای بقای خود به خيلی چيزها ـ از جمله پذيرفتن زبانی رعايت حقوق بشر ـ تن در دهد؛ و حداکثر ضرری هم که مردم می کردند آن بود که احمدی نژاد همچنان رئيس جمهور آبرو باخته شان باشد. اما مخالفان بايکوت کاری کردند که اين بار احمدی نژاد، با اقتداری 24 ميليونی، و رژيم، با ادعائی 41 ميليونی، بجای خود بمانند و در عوض، اين وسط، «مقداری جان جوان» (که خاک و خاشاک خواهده شدند) تلف شوند
15. خوشبختانه، آمدن پر شور مردم به صحنه، هم ولايت فقيه و هم رژيم اش را از کلاً لخت و فاقد مشروعيت کرده است. اما اين دست آورد اصلاح طلبان نيست، دست آورد فريب خوردگی آنها و بسر آمدن طاقت مردم از دست آنها است، که اکنون بيرون آمده اند، گوش کانديدای آنها را گرفته و او را کشان کشان بدنبال خود می برند
از نظر من اين يک فرصت بزرگ برای آدمی به نام مهندس ميرحسين موسوی ست که بين رهسپاری به زباله دانی تاريخ و همرديف شدن با گاندی و ماندلا يکی را انتخاب کند. انتخاب آسانی نيست وقتی يکی از «معمار» های حکومت اسلامی دعوت شود که رهبری جنبشی را بپذيرد که در جادهء سکولاريسم حرکت می کند و مآلاً می خواهد که حکومت اسلامی را منحل سازد. گاه باشد که کودکی نادان، به خطا بر هدف زند تيری؛ گاه نيز می توان اميدوار بود که آدميان لباس تاريخی را که به ايشان پيشکش شده بپوشند، حتی اگر برای شان گشاد باشد.
نمی دانم آيا شما فيلمی از هنرمند بزرگ ايناليا، ويتوريو دسيکا، با نام «ژنرال دلا رو وره»، را ديده ايد يا به ياد داريد؟ ژنرال، رهبر جنبش مردم است و در ماجرائی کشته می شود. در زندان اما دسيکا، که نقش دزد خرده پائی را بازی می کند، سخت شبيه اوست. پس بزودی زمزمه در می گيرد که ژنرال زنده و در زندان است. اين خبر مردم را ديگرباره زنده و جنبش را بازسازی می کند. آن «دزد خرده پا» نيز در زندان، رفته رفته نقش خود را می پذيرد و... آيا مهندس موسوی قادر است «ژنرال دلا رو وره» ی ما شوند؟ من البته اميد چندانی به اينگونه «ممکنات» نيز ندارم، اما عادت کرده ام که بازيگری های تاريخ را دست کم نگيرم؛ از همان دست بازی ها که سيدعلی خامنه ای را ـ که برای روضه خوانی روزهای محرم بايد به دهات بندر پهلوی می رفت چرا که در شهرهای بزرگ شمال خريداری نداشت ـ اکنون سلطان ملک دارا کرده است
16. باری، از ظهر جمعه 29 خرداد کار اصلاح طلبان در تاريخ معاصر ما تمام شده است. اما آيا آنها از ميراث خونباری که بر دست شان مانده عبرت و درس خواهند گرفت و در انتخابات ديگری که اندکی بعد از راه می رسد به صفوف تحريم کنندگان خواهند پيوست؟ آيا اصلاً گردش زمانه، و «خون ناحق پروانه»، شمع را چندان امان خواهد داد که شب را به سحر آن روز «انتخابات ديگر» برساند؟ آيا تاريخ از خورجين غافلگيری هاش ورقی تازه رو نخواهد کرد و روزگاری را به نمايش نخواهد گذاشت که در آن نه از تاک نشان مانده است و نه از تاک نشان؟

برگرفته از سايت «سکولاريسم نو
http://www.NewSecularism.com