Wednesday, June 24, 2009

خواهش می‌کنیم هر چه را می‌بینید، باور کنید

خواهش می‌کنیم هر چه را می‌بینید، باور کنید

برای بسیاری از جوانان ایرانی تظاهرات آنها دو طرف ندارد. این اعتراضات به طرفداری از موسوی و علیه احمدی‌نژاد نیست. آنها برای یک جامعه آزاد و بدون مقررات و فشارهای مذهبی مبارزه می‌کنند. هدف آنها در هم شکسته شدن این نظام است. آنها امیدی به کسی از درون این نظام ندارند و شروع کرده‌اند خودشان از خود دفاع کنند. حالا دیگر همه چیز به حرکت در آمده است و هیچ کس را راه بازگشت نیست
*****

برگردان: الاهه بقراط

خواهش می‌کنیم هر چه را می‌بینید، باور کنید

این هم تصویر دیگری از رویدادها و اعتراضات مردم ایران در آیینه رسانه‌های غرب از جمله آلمان. تصویری که در روزهای اخیر به همان اندازه که شفاف می‌شود، گسترش می‌یابد. تصویری که اوباما رییس جمهوری آمریکا را به موضع‌گیری قاطعانه‌تر و بسیاری از دولت‌های غربی از جمله آلمان را به بیاناتی روشن‌تر مجبور ساخت. گزارشی که می‌خوانید توسط یکی از خبرنگاران روزنامه معتبر «فرانکفورتر آلگماینه» روزنامه‌ای که در تمام سال‌های گذشته از جمله تا همین چند روز پیش از ادامه «اصلاحات» دفاع می‌کرد، تهیه شده است

در نخستین روز تظاهرات پس از اعلام نتایج انتخابات، بصیم توانست از دست پلیس فرار کند. او خیلی ساده وقتی اونیفورم نیروهای انتظامی را دید، در رفت. باتوم پلیس به او نیز اصابت کرد. بعدش اما خیلی ترسید. جسمش اعتصاب کرد و در خانه ماند. بصیم در خیابانی زندگی می‌کند که در روزهای اخیر بیش از همه شاهد اعتراضات بوده است: در نزدیکی میدان آزادی و نه چندان دور از دانشگاه. بصیم بیست و پنج ساله است. خیابان او در روزهای گذشته شاهد کشته‌شدن افراد بسیاری بوده است. بصیم مذهبی نیست و آرزوی یک ایران آزاد را دارد.
وجدان بصیم از اینکه دوستانش را تنها گذاشته، خیلی ناراحت است و او را رنج می‌دهد. وی پس از فرارش از خیابان به من می‌گوید: «خیلی می‌ترسم که به من شلیک کنند» حال آنکه در آخرین مکالمه تلفنی‌اش به دروغ گفته بود در تهران نیست و به شهرستان رفته و نمی‌تواند بگوید در پایتخت چه می‌گذرد. این مکالمه البته مربوط به هفته پیش است.
بعد از آن ارتباط ما قطع شد. بصیم از مأموران امنیتی به شدت می‌ترسید. دختری از دوستان او که تلاش می‌کرد از آلمان با او تماس بگیرد و یک بار موفق شد با او حرف بزند، تعریف می‌کرد: «بصیم دوباره شهامت‌اش را به دست آورده بود. من هربار می‌گفتم بهتر است در خانه بماند، ولی او بیرون می‌رفت. می‌گفت ما قویتر از آنها هستیم». حالا بصیم برای حقوق اولیه‌اش در خیابان‌های تهران مبارزه می‌کند. ولی دیگر به تلفن جواب نمی‌دهد

ما باید بیرون برویم و مبارزه کنیم
این تنها یک نمونه بود. تماس تلفنی از آلمان با تهران بیش از پیش مشکل می‌شود. اول فعالیت‌های اینترنتی محدود شدند. حالا حتی ای‌میل‌های حامل پیام نیز کم و کمتر می‌شوند. هر نوع گفتگویی در محدوده ممنوع قرار می‌گیرد چرا که تقریبا همه چیز را کنترل می‌کنند.
یک دختر دانشجو هم درست مثل بصیم از خود شجاعت نشان می‌دهد. او پیش از آنکه خشونت در خیابان‌ها شدت بگیرد، لباس پسرانه می‌پوشید. حالا هم با همان شکل و شمایل پسرانه به خیابان‌ می‌زند تا بتواند آزادانه رفت و آمد کند. او در یک ای‌میل رمز نوشت: «حالم خوب است. دیروز بسیجی‌ها خیلی آدم کشتند. یک زن بر اثر شلیک گلوله کشته شد. خیابان‌ها خیلی نا امن هستند. تلویزیون ایران سانسور می‌شود. هر شب بسیجی‌ها با پرچم حزب‌الله به خیابان می‌آیند. من در سه تظاهرات شرکت کردم و شانس آوردم که هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. ما باید بیرون برویم و مبارزه کنیم».
از ارسال این ای‌میل چند روزی می‌گذرد. از آن وقت دیگر خبری از او نیست. حتی از خواهش‌هایش‌ برای یاری به مردم ایران

مردم را می‌زنند و در صندوق عقب اتومبیل می‌اندازند
سرعت اینترنت در ایران آهسته است. با این همه ای‌میل تنها امکان برقراری ارتباط است. شگفت‌آور است که نمی‌توان مانع انتشار فیلم‌های ویدئو در یوتیوب شد. این فیلم‌ها هر روز بیش از پیش اهمیت می‌یابند. آنها روزانه نبردهای خیابانی و کشتار توسط بسیجی‌ها را مستند می‌سازند. دوستی با عجله می‌نویسد: «خواهش می‌کنم هر آنچه را در یوتیوب می‌بینید باور کنید! ما همیشه یک امکانی پیدا می‌کنیم که این فیلم‌ها را بفرستیم، اگرچه بدون تفسیر است ولی از طریق کامپیوتر شرکت‌هایی که در انها کار می‌کنیم، به دلیل سرعتی که دارند، می‌توانیم این فیلم‌ها را بفرستیم. در اعتبار این فیلم‌ها تردیدی نیست تنها پرسشی که می‌تواند مطرح باشد این است که چقدر آدم کشته شدند؟ فقط نه نفر و یا خیلی خیلی بیشتر؟!»
پروین که در تهران زندگی می‌کند، هر چند دقیقه یک فیلم وحشتناک تازه برای فیس بوک می‌فرستند. منابع او یوتیوب، سی ان ان و بی بی سی فارسی هستند. او در اولین تظاهرات دستگیر شده بود و چند روز بعد اما آزادش کردند. در یکی از صفحات وی در فیس بوک می‌توان دید که چگونه مرد جوانی را به شدت کتک می‌زنند و بعد او را در صندوق عقب یک اتومبیل می‌اندازند. پلیس‌ها در صندوق عقب را به روی مرد خونین و مالین می‌بندند و به راه می‌افتند. ولی خود پروین این ویدئو را تهیه نکرده است. او فقط این فیلم را که بارها کپی شده است در اینترنت پخش می‌کند

موسوی رهبر ما نیست
در حالی‌ که فیلم‌های صفحه پروین هر روز بیشتر می‌شوند ولی او نه به ای‌میل‌ها جواب می‌دهد و نه زنگ می‌زند. به هیچ تماسی واکنش نشان نمی‌دهد. یک هفته پیش از طریق برادرش که در آمریکا زندگی می‌کند به من چنین خبر رسید: «خواهرم از من خواهش کرد به تو بگویم که استفاده از اینترنت خیلی خیلی مشکل شده. حالش خوب است. از یک هفته پیش خواب ندارد. ولی قویست، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی. او هر روز بیست ساعت به تظاهرات می‌رود و چیزهایی دیده که هنوز نمی‌تواند باور کند که واقعا اتفاق افتاده‌اند.». ولی آخر او این همه فیلم را چگونه در فیس بوک قرار می‌دهد؟ یکی از دوستانش، دختری که در آلمان زندگی می‌کند، همه این اطلاعات را در سایت او قرار می‌دهد تا ایرانیان را در جریان آنچه در کشورشان می‌گذرد قرار دهد.
دوست دیگری از تهران می‌نویسد: «اینجا اوضاع خیلی خراب است. بیشتر اتفاقات در خیابان آزادی می‌افتد که در واقع خیابان دانشگاه است. خیلی از دوستانم کتک خورده‌اند. اما این اعتراضات عین خیال دولت نیست و با چماق و بدون آنکه به کسی رحم کند به جان مردم افتاده و آنها را حتی می‌کشد. من خیلی مأیوس و افسرده‌ام. هیچ کس نمی‌داند واقعا چه کار می‌توان کرد». با این همه او نیز که یک دختر جوان است برای تظاهرات به خیابان می‌رود و می‌گوید: «من خودم تا حالا در دو تظاهرات شرکت کردم که شرکت‌کنندگان کاملا سکوت کرده و راه می‌رفتند. همین موقع دولت به دنبال این بود که آدم‌هایی را که در تظاهرات شرکت داشتند، شناسایی کرده و دستگیر کند و به زندان بیندازد. من امیدوارم مردم کشورهای دیگر هم علیه این حکومت جبّار به خیابان بروند. راستی، در آلمان مردم چه می‌گویند؟»
برای این دختر جوان و دوستانش تظاهرات در ایران دو طرف ندارد. این اعتراضات به طرفداری از موسوی و علیه احمدی‌نژاد نیست. او برای یک جامعه آزاد و بدون مقررات و فشارهای مذهبی مبارزه می‌کند. هدف او در هم شکسته شدن این نظام است. او در آخرین ای‌میل خود به من نوشت: «موسوی رهبر ما نیست. او تنها یک فرصت است و اولین کسی است که [از خود نظام] در برابر نظام ایستاده است. ما امیدی به این نظام نداریم و شروع کرده‌ایم خودمان از خود دفاع کنیم. حالا دیگر همه چیز به حرکت در آمده است و هیچ کس را راه بازگشت نیست

خواهش می‌کنیم هر چه را می‌بینید، باور کنید

این هم تصویر دیگری از رویدادها و اعتراضات مردم ایران در آیینه رسانه‌های غرب از جمله آلمان. تصویری که در روزهای اخیر به همان اندازه که شفاف می‌شود، گسترش می‌یابد. تصویری که اوباما رییس جمهوری آمریکا را به موضع‌گیری قاطعانه‌تر و بسیاری از دولت‌های غربی از جمله آلمان را به بیاناتی روشن‌تر مجبور ساخت. گزارشی که می‌خوانید توسط یکی از خبرنگاران روزنامه معتبر «فرانکفورتر آلگماینه» روزنامه‌ای که در تمام سال‌های گذشته از جمله تا همین چند روز پیش از ادامه «اصلاحات» دفاع می‌کرد، تهیه شده است

در نخستین روز تظاهرات پس از اعلام نتایج انتخابات، بصیم توانست از دست پلیس فرار کند. او خیلی ساده وقتی اونیفورم نیروهای انتظامی را دید، در رفت. باتوم پلیس به او نیز اصابت کرد. بعدش اما خیلی ترسید. جسمش اعتصاب کرد و در خانه ماند. بصیم در خیابانی زندگی می‌کند که در روزهای اخیر بیش از همه شاهد اعتراضات بوده است: در نزدیکی میدان آزادی و نه چندان دور از دانشگاه. بصیم بیست و پنج ساله است. خیابان او در روزهای گذشته شاهد کشته‌شدن افراد بسیاری بوده است. بصیم مذهبی نیست و آرزوی یک ایران آزاد را دارد.
وجدان بصیم از اینکه دوستانش را تنها گذاشته، خیلی ناراحت است و او را رنج می‌دهد. وی پس از فرارش از خیابان به من می‌گوید: «خیلی می‌ترسم که به من شلیک کنند» حال آنکه در آخرین مکالمه تلفنی‌اش به دروغ گفته بود در تهران نیست و به شهرستان رفته و نمی‌تواند بگوید در پایتخت چه می‌گذرد. این مکالمه البته مربوط به هفته پیش است.
بعد از آن ارتباط ما قطع شد. بصیم از مأموران امنیتی به شدت می‌ترسید. دختری از دوستان او که تلاش می‌کرد از آلمان با او تماس بگیرد و یک بار موفق شد با او حرف بزند، تعریف می‌کرد: «بصیم دوباره شهامت‌اش را به دست آورده بود. من هربار می‌گفتم بهتر است در خانه بماند، ولی او بیرون می‌رفت. می‌گفت ما قویتر از آنها هستیم». حالا بصیم برای حقوق اولیه‌اش در خیابان‌های تهران مبارزه می‌کند. ولی دیگر به تلفن جواب نمی‌دهد

ما باید بیرون برویم و مبارزه کنیم
این تنها یک نمونه بود. تماس تلفنی از آلمان با تهران بیش از پیش مشکل می‌شود. اول فعالیت‌های اینترنتی محدود شدند. حالا حتی ای‌میل‌های حامل پیام نیز کم و کمتر می‌شوند. هر نوع گفتگویی در محدوده ممنوع قرار می‌گیرد چرا که تقریبا همه چیز را کنترل می‌کنند.
یک دختر دانشجو هم درست مثل بصیم از خود شجاعت نشان می‌دهد. او پیش از آنکه خشونت در خیابان‌ها شدت بگیرد، لباس پسرانه می‌پوشید. حالا هم با همان شکل و شمایل پسرانه به خیابان‌ می‌زند تا بتواند آزادانه رفت و آمد کند. او در یک ای‌میل رمز نوشت: «حالم خوب است. دیروز بسیجی‌ها خیلی آدم کشتند. یک زن بر اثر شلیک گلوله کشته شد. خیابان‌ها خیلی نا امن هستند. تلویزیون ایران سانسور می‌شود. هر شب بسیجی‌ها با پرچم حزب‌الله به خیابان می‌آیند. من در سه تظاهرات شرکت کردم و شانس آوردم که هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. ما باید بیرون برویم و مبارزه کنیم».
از ارسال این ای‌میل چند روزی می‌گذرد. از آن وقت دیگر خبری از او نیست. حتی از خواهش‌هایش‌ برای یاری به مردم ایران

مردم را می‌زنند و در صندوق عقب اتومبیل می‌اندازند
سرعت اینترنت در ایران آهسته است. با این همه ای‌میل تنها امکان برقراری ارتباط است. شگفت‌آور است که نمی‌توان مانع انتشار فیلم‌های ویدئو در یوتیوب شد. این فیلم‌ها هر روز بیش از پیش اهمیت می‌یابند. آنها روزانه نبردهای خیابانی و کشتار توسط بسیجی‌ها را مستند می‌سازند. دوستی با عجله می‌نویسد: «خواهش می‌کنم هر آنچه را در یوتیوب می‌بینید باور کنید! ما همیشه یک امکانی پیدا می‌کنیم که این فیلم‌ها را بفرستیم، اگرچه بدون تفسیر است ولی از طریق کامپیوتر شرکت‌هایی که در انها کار می‌کنیم، به دلیل سرعتی که دارند، می‌توانیم این فیلم‌ها را بفرستیم. در اعتبار این فیلم‌ها تردیدی نیست تنها پرسشی که می‌تواند مطرح باشد این است که چقدر آدم کشته شدند؟ فقط نه نفر و یا خیلی خیلی بیشتر؟!»
پروین که در تهران زندگی می‌کند، هر چند دقیقه یک فیلم وحشتناک تازه برای فیس بوک می‌فرستند. منابع او یوتیوب، سی ان ان و بی بی سی فارسی هستند. او در اولین تظاهرات دستگیر شده بود و چند روز بعد اما آزادش کردند. در یکی از صفحات وی در فیس بوک می‌توان دید که چگونه مرد جوانی را به شدت کتک می‌زنند و بعد او را در صندوق عقب یک اتومبیل می‌اندازند. پلیس‌ها در صندوق عقب را به روی مرد خونین و مالین می‌بندند و به راه می‌افتند. ولی خود پروین این ویدئو را تهیه نکرده است. او فقط این فیلم را که بارها کپی شده است در اینترنت پخش می‌کند

موسوی رهبر ما نیست
در حالی‌ که فیلم‌های صفحه پروین هر روز بیشتر می‌شوند ولی او نه به ای‌میل‌ها جواب می‌دهد و نه زنگ می‌زند. به هیچ تماسی واکنش نشان نمی‌دهد. یک هفته پیش از طریق برادرش که در آمریکا زندگی می‌کند به من چنین خبر رسید: «خواهرم از من خواهش کرد به تو بگویم که استفاده از اینترنت خیلی خیلی مشکل شده. حالش خوب است. از یک هفته پیش خواب ندارد. ولی قویست، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی. او هر روز بیست ساعت به تظاهرات می‌رود و چیزهایی دیده که هنوز نمی‌تواند باور کند که واقعا اتفاق افتاده‌اند.». ولی آخر او این همه فیلم را چگونه در فیس بوک قرار می‌دهد؟ یکی از دوستانش، دختری که در آلمان زندگی می‌کند، همه این اطلاعات را در سایت او قرار می‌دهد تا ایرانیان را در جریان آنچه در کشورشان می‌گذرد قرار دهد.
دوست دیگری از تهران می‌نویسد: «اینجا اوضاع خیلی خراب است. بیشتر اتفاقات در خیابان آزادی می‌افتد که در واقع خیابان دانشگاه است. خیلی از دوستانم کتک خورده‌اند. اما این اعتراضات عین خیال دولت نیست و با چماق و بدون آنکه به کسی رحم کند به جان مردم افتاده و آنها را حتی می‌کشد. من خیلی مأیوس و افسرده‌ام. هیچ کس نمی‌داند واقعا چه کار می‌توان کرد». با این همه او نیز که یک دختر جوان است برای تظاهرات به خیابان می‌رود و می‌گوید: «من خودم تا حالا در دو تظاهرات شرکت کردم که شرکت‌کنندگان کاملا سکوت کرده و راه می‌رفتند. همین موقع دولت به دنبال این بود که آدم‌هایی را که در تظاهرات شرکت داشتند، شناسایی کرده و دستگیر کند و به زندان بیندازد. من امیدوارم مردم کشورهای دیگر هم علیه این حکومت جبّار به خیابان بروند. راستی، در آلمان مردم چه می‌گویند؟»
برای این دختر جوان و دوستانش تظاهرات در ایران دو طرف ندارد. این اعتراضات به طرفداری از موسوی و علیه احمدی‌نژاد نیست. او برای یک جامعه آزاد و بدون مقررات و فشارهای مذهبی مبارزه می‌کند. هدف او در هم شکسته شدن این نظام است. او در آخرین ای‌میل خود به من نوشت: «موسوی رهبر ما نیست. او تنها یک فرصت است و اولین کسی است که [از خود نظام] در برابر نظام ایستاده است. ما امیدی به این نظام نداریم و شروع کرده‌ایم خودمان از خود دفاع کنیم. حالا دیگر همه چیز به حرکت در آمده است و هیچ کس را راه بازگشت نیست