دژخیم استبداد
زنجیر کو تا بر کشم دژخیم استبداد را* شمشیر کو تا بر درم من سینه بیداد را
گر نور را در شهر شب دزدند اما بازهم* در کوچه ها از لطف حق روشن نمایم داد را
ای کوه سانان دریا دلان آزادگان* رسوای عالم می کنم سرگشتگان باد را
ای بی امید از هر جهش برخیز خود بینم کنون* آزاده زنجیری کند عمال استبداد را
بر خیز هم سنگر زجا بردار زنجیرت زپا* شاید که در شور آوریم این مردم نا شاد را
یا رب سلیمانت کجاست اکنون اگر آید رواست* باشد که از پا افکند این دیو بی بنیاد را
شیرین من ایران من ای در ره تو جان من* برخاستم با تیشه ام یاری بده فرهاد را
خواهم به جای بیستون کوبم سر پرویزدون* گر یاوری یاری کند این تیشه امداد را
حمید پور حاجی زاده *سحر
|