دیروز در تهران اتفاقات عجیبی افتاد و این مورد شاید یکی از دهشتناکترین موارد باشد. اکثر پرسنل عادی نیروی انتظامی همکاری خوبی با مردم داشتند و به تعدادی از افراد بازداشت شده در حالی که دستهایشان بسته بود اجازه دادند فراری شوند.نیروهای لباس شخصی و پاسداران ضد شورش افراد دستگیر شده را شدیداً کتک زده، تحویل نیروی انتظامی میدادند تا با ماشین های ویژه آنها را به بازداشتگاه ببرند. یکی از افراد بازداشت شده (جوانی حدوداً 20 ساله) پس از فرار به سمت دانشکده دامپزشکی رفت که اساتید و پرسنل آن شلنگ آبی را بیرون انداخته بودند تا تظاهرکنندگان آب بخورند. این جوان قبل از اینکه به آب برسد توسط نیروهای لباس شخصی به دام افتاد و یکی از آنها او را به زمین انداخته، شاهرگ گردنش را با قمه برید که منجر به مرگ وی شد. صدای شیون و ناله از اساتید و کارمندان دانشگاه به پا خواست. از سازمانهای حقوق بشر بخواهید به دانشکده دامپزشکی بروند و از همه پرسنل و اساتید بپرسند چرا که حدوداً 30 نفر از آنها مستقیماً از پشت نرده های دانشکده شاهد ماجرا بودند
------------------
من کمتر از پنجاه متر با آنجا فاصله داشتم . از اول انقلاب پوشک بچه خریده بودم و دوتا نون بربری که یعنی دارم میرم خونه . یک آقا و خانم گریه کنان آمدند و خبر را برای چند نفری که گوشه بانک نشسته بودند گفتند . من فوری رفتم جلو و دیدم دارند جنازه پسرک را میبرند کنار . یک شلنگ آب تقریباً ضخیم سیاه رنگ از نرده های دانشکده دامپزشکی بیرون بود و چند نفر پشت نرده ها جمع بودند . اصلاً نشد که عکس یا فیلم بگیرم . تکرار میکنم که خبر کاملاً درسته من به چشم دیدم صحنه را ...
-------------
این خبر کاملاً درسته . دیروز من دقیقاً همانموقع آنجا بودم . صدها لنگه کفش در پیاده رو و مردمی که جیغ میکشیدند که "گردن جوانی را بریدند" . اول باور نکردم . بعد نزدیکتر شدم و خودم دیدم . بدلیل حمله لباس شخصی ها از محل دور شدم
|