Saturday, June 6, 2009

با شرکت در رای گیری چیزی تغییر نمی کند

فرید راستگو

. فرض کنیم احمدی ناد برود و مثلاً موسوی یا کروبی بیآید، با بقیه نظام چه می خواهیم بکنیم؟ با نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها چه کنیم؟ با آقای سعید مرتضوی چه کنیم؟ با آقای جنتی چه کنیم؟ با مجلس خبرگان رهبری که سالهاست چشم بر روی اعمال غیرقانونی رهبر بسته است چه کنیم؟ با آقای علی خامنه ای رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه که به هبچ ارگان و کسی پاسخ گو نیست چه کنیم؟

نظام ولایت مطلقه فقیه در حال حاضر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد. این نظام در شرایطی انتخابات را برگزار می کند که در سطح داخلی و خارجی با بحرانهای عدیده ای دست به گریبان است و برکسی پوشیده نیست که امروز حکومت ایران با بخش بزرگی از کشورهای دنیا مساله دارد و درانزوای بین المللی بسر می برد، تحریم چندجانبه ایران توسط جامعه جهانی و احتمال شکل گیری اجماعی خطرناک در مورد لزوم حمله به ایران خود نشان از این بحران دارد.
در سطح داخلی علیرغم تظاهر به یکپارچگی در قدرت و ثبات داخلی، رژیم گرفتارمشکلات و بحرانهای عدیده اجتماعی – سیاسی و اقتصادی می باشد. اختلافات درونی اصلاح طلبان، چند پارچگی و تشتت درونی اصولگرایان، صف آرائی و چند دستگی در درون مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز و روحانیون حاکم، رویکردانی هر چه بیشتر روحانیون غیرحکومتی از حکومت و ناخشنودی و انزجار روزافزون مردم از حکومتگران و تضاد آشتی ناپذیر آنان با قدرت حاکم، گسترش اعتراضات و تظاهرات طبقات و اقشار مختلف اجتماعی و همچنین متاسفانه باید اغتشاشات و درگیریهای تروریستی در استانهای مرزی همچون کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان را برآنان اضافه کرد.
از نظر اقتصادی ایران در ورشکستگی کامل به سر می برد. به گفته اقتصادانان تورم در ایران به ۵۰ درصد رسیده است و به گفته مقامات دولت احمدی نژاد، تورم در ایران ۲۶ درصد و شمار بیکاران به ۲۹ درصد رسیده است. بیشتر شرکتهای نفت و گاز بین المللی قراردادهای خود را با ایران فسخ کرده اند.
بیژن نامدار زنگنه، که در دولت های موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی وزیر بوده است، در نشست شورای هماهنگی تشکل‌های مهندسی، صنفی و حرفه‌ای کشور ضمن سخنانی افشا کرد: "بانک‌های ما سال‌ها قبل از آن‌ها (منظورش کشورهای غربی است) ورشکست شده ولی ما به مردم نگفتیم. یعنی اینطور نیست که بانک‌های ما الآن وضع بهتری داشته ‌باشند. آنجا شفاف بود و همه فهمیدند، اینجا شفاف نیست و کسی نمی‌داند چه به سر بانک‌ها آمده ‌است. دلیل اینکه در اینجا، بانک‌ها نمی‌توانند تسهیلات بدهند این است که ده‌ها هزار میلیارد تومان منفی‌اند. یعنی بسیاری از پول‌هایی که در این سال‌ها به مردم داده ‌شده اولاً معلوم نیست به چه کسی داده شده و دوم اینکه اصلاً برنخواهد گشت و برنمی‌گردد یعنی اینکه مطالبات غیرقابل وصول است و بانک‌ها دچار بحرانی شده‌اند که در تاریخ بانکداری ایران بی‌سابقه است."
در چنین شرایطی است که امروز تمام کاندیداها برای جلوگیری از سقوط حتمی رژیم از تغییر سخن می گویند بطوریکه بر روی بسیاری از پوسترها و لوحه های تبلیغاتی علاوه بر نام نامزدها مضمون تغییر نیز اضافه شده است. آقای محسن رضائی ضمن اعلام حضور در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم هدف خود را " انجام تکلیف در شرایط حساس کشور" اعلام می کند و "تغییر الگوی مدیریت کشور" را از مهمترین برنامه های خود عنوان می نماید. وی در سخنان خود نظام اداری ایران را به یک "کشتی کهنه" تشبیه کرده و اضافه کرد "اگر مسیر فعلی ادامه پیدا کند ما (منظورش نظام حاکم است) به سمت پرتگاه می رویم."
میرحسین موسوی در اجتماع دانشجویان شیراز گفت "ما نیاز به تغییر داریم و گرنه نظامی باقی نمی ماند" و ادامه داد "اگر خطرات جدی نبودند به صحنه نمی آمدم. الان آنها را جدی دیده ام و وارد صحنه انتخابات شدم".
آقای کروبی با شعار "تغییر" مبارزه انتخاباتی خود را آغاز کرد و اکنون در اکثر میادین شهرهای بزرگ ایران پوستر تبلیغاتی کروبی با مضمون تغییر واقعی با کروبی، یافت و یا حمل میشود.
تا آنجاییکه به کاندیداها مربوط است برای آنان تغییر شعاری انتخاباتی است زیرا آنان بخوبی می دانند سر نخ بازی در دست رهبر است و در صورت انتخاب شدن کاری بجز اطاعت از ولی امر مسلمین ندارند. در واقع آنان با شعار تغییر می خواهند همان چیزی را حفظ کنند که سی سال است تلاش در حفظ آن دارند و خود را نه موظف و نه مسئول می دانند که برای مردم توضیح دهند چه چیزی را می خواهند تغییر دهند. تازه اگر تجربه عملی سی سال خود را از جمهوری اسلامی نادیده بگیریم و به شعار تغییر چهار کاندیدای ریاست جمهوری دل خوش کنیم باید بدانیم شعارآنان درچهارچوب نظام موجود جای می گیرد و توان سیاسی و فکری آنان چیزی خارج از نظام ولایت فقیه نمی تواند باشد. لذا هر شعار انتخاباتی مطرح شده نمی تواند و نمی باید فراتر از نظام حاکم باشد زیرا هیچکدام از نامزدها اساساً خواهان فراتر رفتن از خط قرمزهای موجود نمی باشند در غیر اینصورت از صافی شورای نگهبان عبور نمی کردند.
اما بسی جای تاسف و تعجب است که هنوز بعد از سی سال برخی از نیروهای باصطلاح دمکرات اپوزیسیون با حمل انبوهی از تجربه عملی از رژیم جمهوری اسلامی مردم را دعوت به شرکت در رای گیری می نمایند و عمداً یا سهواً فراموش می کنند رژیمی که قابلیت اصلاح نداشته است چگونه میتواند از قابلیت تغییر برخوردار باشد. آنان فراموش می کنند رژیم جمهوری اسلامی برای ادامه بقای خود راه و روشی جز ایجاد بحران در روابط خارجی و سرکوب در داخل نمی شناسد. ابن نیروهای باصطلاح طرفدار حقوق بشر و دمکرات با چشم پوشی از واقعیتهای سی سال گذشته و فجایع آشکار و پنهان رژیم جمهوری اسلامی متاسفانه امروز علاوه بر تشویق مردم به شرکت در رای گیری از همه چیز صحبت می کنند بجز اینکه چگونه ایران باید آزاد، آباد و مستقل شود و از دست حکومتی غیرانسانی خلاصی یابد. این نیروها بجای بسیج و سازماندهی مبارزات مردم و بالا بردن سطح آگاهی و مطالبات اجتماعی، سیاسی و افتصادی مردم بعد از سی سال بی عملی با تئوری های آبکی بعنوان عمل گرائی و عوام گرائی سعی در تحمیق مردم دارند و با تکرار اینکه مردم چاره ای ندارند پوششی بر فقر فکری و انجماد ذهنی خود میسازند. شاید اینهم نوعی سیاست است که آدم چاره ای جز تسلیم در مقابل استبداد نداشته باشد و ناتوانائی خود را در مبارزه با استبداد زیر شعار عمل گرائی یعنی بی عملی بپوشاند. باید بدانید اگر امروز کاندیداهای ریاست جمهوری برای نجات نظام مطلقه فقیه با شعار تغییر به میدان آمده اند و تمام کاسه وکوزه ها را برسر احمدی نژاد خرد می کنند این امریست که به آنان مربوط است. چرا باید برخی از نیروهای مدعی و جانبدار دمکراسی در این دام بیفتند و چشم بسته به شعار تغییر آنان دل خوش کنند و چنان وانمود سازند که با آمدن احمدی نژاد آنهم در طول چهار سال اخیر کشورمان به چنین فلاکتی رسیده است. نمیشود خود را طرفدار حقوق ملی و حقوق اولیه مردم ایرا ن دانست و دم از عدالت، آزادی و حقوق بشر زد و چنین چیز نادرستی را به مردم تلقین کرد و کارنامه پر خیانت و جنایت مافیاهای نظامی- مالی را این چنان نادیده گرفت.
اولاًً احمدی نژاد مولود یک نظام سیاسی – اقتصادی می باشد که همچون ظروف مرتبطه بهم مرتبط هستند. فرض کنیم احمدی نژاد برود و مثلاً موسوی یا کروبی بیآید، برنامه و چشم انداز شما برای آینده ایران و سامان دادن اوضاع نابسامان آن چیست و چگونه می خواهید از دل یک رژیم استبدادی یک رژیم دمکراتیک و مردمی ایجاد نمائید؟ دوماً با بقیه نظام چه می خواهیم بکنیم؟ با نیروهای انتظامی و لباس شخصی هائی که مردم را مورد ضرب وشتم قرار می دهند چه کنیم؟ با آقای سعید مرتضوی که در دوران آقای خاتمی هم به کار شریف آدم کشی مشغول بوده است چه کنیم؟ با آقای جنتی که سالهاست متصدی شورای نگهبان است و به اذن رهبر حتی خودیها را رد صلاحیت می کند و به احدی هم جوابگو نیست چه کنیم؟ با مجلس خبرگان رهبری که سالهاست چشم بر روی اعمال غیرقانونی رهبر بسته است چه کنیم؟ با آقای علی خامنه ای رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه که به هبچ ارگان و کسی پاسخ گو نیست چه کنیم؟ با مفسدان اقتصادی و سیاسی حاکم که موردحمایت همه جانبه رهبر هستند چه کنیم؟ و صدها چه کنیم دیگر.
علاوه براین در رژیم جمهوری اسلامی رئیس جمهور کارگزار رهبر است بدلیل آنکه تمامی سیاستهای نظام زیر نظر رهبر و بیت ایشان برنامه ریزی میشود. چه کسی فرماندهان نظامی و امنیتی را انتخاب می کند؟ چه کسی سیاست خارجی و داخلی نظام را معین می کند؟ چه کسی رئیس صدا و سیما را برمی گزیند؟ چه کسی رئیس قوه قضائی را منصوب می نماید؟ چه کسی به هیئت رئیسه مجلس و وکلای مجلس امر و نهی می کند؟ چه کسی دستور بستن روزنامه ها را صادر می کند؟ چه کسی فقهای شورای نگهبان را انتصاب می کند؟ چه کسی افراد مجلس خبرگان رهبری را تعیین میکند؟ چه کسی وزرا و وکلا را تعیین می کند؟ چه کسی در روز روشن با حمایت قاطع از باندهای مافیائی نظامی - مالی حقوق حقه مردم و حقوق ملی ایران راپایمال می کند؟ چه کسی دستور داد برای سرکوب مردم گشتهای ارشاد خیابانی شکل بگیرد تا مردم و ناموس آنان را مورد توهین وتحقیر قرار دهند؟ چه کسی دستور سرکوبی دانشجویان، زنان، معلمان، روزنامه نگاران، کارگران و دیگر اقشار را صادر می کند؟ چه کسی سعید مرتضوی را با آن کارنامه سیاهش، بر جان و مال و ناموس مردم و اهل اندیشه و قلم مسلط کرده است؟ چه کسی دری نجف آبادی که مطابق اعترافات مصطفی کاظمی متهمم ردیف اول پرونده قتل های زنجیره ای دستور کشتار نویسندگان و دگراندیشان را صادر کرده است به مقام دادستانی کل کشور منصوب کرده است؟
پاسخ این سئوالات روشن و مبرهن است، آن فرد کسی جز آقای علی خامنه ای ولی مطلقه فقیه رژیم جمهوری اسلامی نمی باشد. حال احمدی نژاد برود با او چه می خواهید بکنید؟
شرکت یا عدم شرکت افراد در انتخابات امری شخصی می باشد ولی واقعاً گریه آور است که بعد از سی سال تجربه عملی و غیرقابل انکار از رژیم جمهوری اسلامی بازهم برخی از نیروهای اپوزیسیون مردم را بسیج مینمایند تا با شرکت خود در رای گیری ریاست جمهوری یکی از سوگلی های نظام ولائی را انتخاب سازند و بدین وسیله رژیم ویرانگر جمهوری اسلامی را از مهلکه نجات دهند.
آخر چرا مردم ایران باید در رای گیری شرکت کنند تا نظام جمهوری اسلامی باقی بماند و جلو سقوط آنرا بگیرند؟
چرا مردم ایران با شرکت خود در رای گیری باید به یاری سران نظام برخیزند تا از خطراتی که وجودشان را تهدید می کند و آنانرا به پرتگاه می کشاند برهانند ؟
چرا مردم ایران با شرکت در رای گیری برسخنان علی خامنه ای صحه بگدارند و او را خشنود سازند؟
علی خامنه ای می گوید: "مردم ایران با حضور خود در پای صندوقهای رای، در واقع به قانون اساسی و نظام اسلامی رای میدهند."
چرا مردم با شرکت خود در رای گیری بقول عباس پالیزار به مفسدان اقتصادی حاکم کمک کنند تا هرچه بیشتر مردم را چپاول و ثروت ملی شان را به یغما ببرند؟
مردم می خواهند رئیس جمهوری انتخاب کنند تا این آزادی و اختیار را داشته باشند که هر گاه او رویه ای خلاف استقلال و آزادی و صلح داخلی و خارجی و بهبود وضعیت اقتصادی در پیش گرفت، برکنارش سازند و از رئیس جمهور جدید بخواهند سیاستی دگر سازگار با حقوق انسان و حقوق ملی شان در پیش گیرد و از بدتر شدن وضعیت زندگی شان جلوگیری نماید. در خلوت گاه خود بیندیشیم و از خود سئوال کنیم آیا در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی چنین امری میسر است.
مسلماً جواب منفی است پس ما با شرکت در رای گیری چه چیزی را می خواهیم تغییر بدهیم.
آنانی که مردم را به شرکت در رای گیری ترغیب و تشویق می کنند یا کسانیکه در این رای گیری شرکت می کنند باید هدف خود را از شرکت در این رای گیری معین سازند و از خود بپرسند آیا باشرکت در رای گیری به حداقل هدف یا اهداف خود که همان آزادی و حقوق شهروندی است خواهند رسید. باید همواره در حال بازنگری و دوباره سنجی راجع به بهبود زندگیمان باشیم و هنگام عدم موفقیت به فکر فرو رویم.
با دعوت مردم به شرکت در رای گیری و با سخنان روشنفکرانه و امید واهی داشتن به عنایت ولی فقیه و پناه بردن به تز ارتجاعی انتخاب بین بد و بدتر نمی توان تغییری در رژیم بوجود آورد زیرا رژیمی که کوچکترین اصلاحاتی را نپذیرفته است تغییر ناپذیر خواهد بود مگر اینکه قصد داشته باشد از روی نعش خود بگذرد. در ضمن سران نظام حاکم بخوبی می دانند تن دادن به جزئی ترین تغییر نهایتاً باعث تغییر نظام و منجر به انقلاب اجتماعی و سیاسی میشود. بنا براین از غار ذهن خود بیرون بیآئیم و توهم واهی نداشته باشیم تا تسلیم گفتارعوام گرایی روشنفکرانه نشویم که مثلاً چاره ای نداریم بالاخره فلانی از فلانی کمی بهتر است. تا ابد که نباید فریب فریبکاران را خورد و همچون مومی در دست آنان باشیم این سخنان چیزی جز بی عملی، ضعف فکری و پشت هم اندازی و در نهایت نوعی لفاظی عوامفریبانه نیست .
با توجه به اینکه رفتار، گفتار و اندیشه هریک از ما کم و بیش سهم قابل توجهی در ظلم وسلطه دیگران نسبت به ما دارد ، تقویت قاطعیت و اعتراض بجا موجب کاهش ظلم بر ما می گردد. بدون تصمیم گیری قاطع برای رسیدن به حقوق اولیه و انسانی خود و بدون گسترش اعتراضات و مبارزات بر علیه استبداد و ظلم ظالم نمی توانیم هیچ چیزی را تغییر دهیم .
تنها با بالا بردن روزانه مطالبات اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی خود و به چالش کشاندن مداوم استبداد و در نهایت یک خیزش عظیم مردمی می توان تغییری در اوضاع نابسامان کشور ایجاد نمود و معادلات درونی نظام و عوامل رنگارنگش رادر هم افکند.

Fa_rastgou@yahoo.com