Wednesday, June 17, 2009

آن کس که باید برود خامنه ای است - ایرج مصداقی

آن کس که باید برود خامنه ای است - ایرج مصداقی
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است
اشک کباب مایه طغیان آتش است
تظلم خواهی از خامنه‌ای، فرمانده کودتاچیان و انتظار از شورای نگهبان منصوب او برای برگزاری انتخاباتی دوباره، تلاشی است در مسیر سرگرم کردن مردم، خاموش کردن شعله آتش خشم آن‌ها و هدایت سیل خروشان مردم به کویر و برهوت نظام ولایت فقیه.
آن کس که مرتکب تقلب شده نه احمدی‌ نژاد است و نه شورای نگهبان. احمدی‌نژاد تنها با دست‌بوسی از خامنه‌ای به جاه و مقام دست یافته است. نه شورای نگهبان و نه احمد‌ی‌نژاد جرأت وارونه سازی آرا در این حد را ندارند. (۱) این پروژه‌ای است که خامنه‌ای مسئول و هدایتگر آن است. مسئولیت آن‌چه که در کشور می‌گذرد با خامنه ای است.
تجربه نشان داده است هرتلاشی که خامنه‌‌ای را هدف قرار ندهد،‌ محکوم به شکست است.
وقتی به فرمان خامنه‌ای به کوی دانشگاه حمله شد تلاش‌ باند‌های رژیم در این خلاصه گردید که نقش او را کتمان کنند. عاقبت، دانشجویان زخم خورده را برای تظلم خواهی نزد رهبر اوباش و اراذلی که به کوی دانشگاه حمله کرده بودند بردند. علی‌رغم سوز و گداز‌های عوام‌فریبانه‌‌، سرانجام در آن جنایت بزرگ کسانی که محکوم شدند دانشجویان بودند و سربازی که یک ریش تراش دزدیده بود. چیزی نگذشت مسعود ده‌نمکی یکی از جانیانی که به کوی دانشگاه حمله کرده بود، سوگلی رهبر شد و با اختصاص بودجه‌های میلیاردی فیلم‌ساز مورد حمایت دفتر او.
قتل‌های زنجیره‌ای با هدایت دفتر خامنه‌ای صورت گرفتند. پرونده به دستور او از مسیر خود خارج شد. در گفتگوهای پخش شده از جلسه سران رژیم با خامنه‌ای، در ارتباط با چاره‌جویی در مورد قتل‌های زنجیره‌‌ای اتفاقاً‌ این خاتمی است که تأکید می‌کند خامنه‌ای و ولایت فقیه خط قرمز ماست.
بعد از آن، همه‌ی تلاش اصلاح‌طلب‌های رژیم در این خلاصه شد که نقش خامنه‌ای در این جنایت را انکار کنند. خاتمی هم چپ و راست به خامنه‌ای دسته گل می‌داد که به دستور خامنه‌ای با این غده بدخیم مبارزه شد!
این یک دروغ محض بود، اتفاقاً همان‌هایی که خودسر معرفی شدند در دفتر خامنه‌ای دوباره سازماندهی شدند و سازمان اطلاعات موازی را تشکیل دادند و به جان مردم افتادند. و امروز دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و نهاد‌های سرکوبگر رژیم را هدایت می‌کنند. حسینیان یکی از رهبران همان خودسرها شد معاون امنیتی کابینه سوگلی رهبر و همچینن رئیس کمیسیون امنیت مجلس و پورمحمدی شد وزیر کشور و امروز رئیس بازرسی کل کشور. فتوای قتل‌ها را آیت‌الله خوشوقت پدر عروس خامنه‌ای داده بود. همان که بعداً‌ شد کاندیدای مجلس خبرگان از تهران.
وقتی حجاریان را ترور کردند، برای خاتمی مثل روز روشن بود که این ترور به دستور سپاه پاسداران و با هدایت واحد‌های آن و با رضایت شخص خامنه‌ای برای زمین‌گیر کردن جناح رقیب صورت گرفته است. فرمان خامنه‌ای که منافع سپاه را نمایندگی می کند مشخص بود؛ پای سپاه را به میان نکشید. خاتمی به فرموده رهبر عمل کرد. در پناه او بود که جانیان به سرعت از زندان آزاد شدند و دستخوش گرفتند.
وقتی خامنه‌ای فرمان دستگیری کرباسچی و نوری را که از نزدیکان رفسنجانی به شمار می‌رفتند داد انتظار می‌رفت رفسنجانی در حمایت از دوستان و یارانش در مقابل این تصمیم خامنه‌ای بایستد و اراده‌ی او را به چالش بگیرد. خامنه‌ای وقتی با سکوت رفسنجانی مواجه شد دست به پیشروی زد. شعار برعلیه رفسنجانی با هدایت و رضایت خامنه‌ای و دفتر او داده می‌شود. رفسنجانی تاوان عدم حمایت از نزدیکانش را امروز می‌پردازد و در آینده یبشتر خواهد پرداخت مگر آن که متقابلاً‌ دست به حمله بزند.
به فرمان خامنه‌ا‌ی، سعید مرتضوی با کمترین سوابق حقوقی و قضایی حتی در کادر قوانین رژیم به دادستانی انقلاب و عمومی رسید. این خامنه‌ای بود که وی را به جان مردم انداخت. سعیدمرتضوی بدون حمایت خامنه‌ای یک لحظه هم در قوه قضاییه دوام نمی‌آورد.
به فرمان خامنه‌ای روزنامه‌های منتقد را بستند و روزنامه‌نگاران را خانه‌نشین کردند. خاتمی و رفسنجانی و شرکایشان هر بار تلاش کردند آدرس عوضی بدهند.
حسین شرتعمداری دقیقاً‌ نظرات خامنه‌ای را بیان می‌کند. کیهان بلندگوی اوست.
جنایتکاران انصار‌حزب‌الله و باندهای وحشت و ترور رژیم تماماً‌ توسط او و دفترش سازماندهی می‌شوند. پول و امکانات این دسته نیروها از طریق او و دفترش تأمین می‌شود.
به فرمان خامنه‌ای آرای انتخابات مجلس ششم را جا به جا کردند و حداد‌عادل پدر عروسش را به مجلس بردند. در حالی که «اصلاح‌طلب»‌ها در اوج قدرت به سادگی می‌توانستند اعتبارنامه او را تأیید نکنند، به خاطر انتسابش به بیت رهبری از چنین کاری خودداری کردند. خامنه‌‌ای وقتی ضعف و زبونی آن‌ها را دید در انتهای دوره به شورای نگهبان دستور داد صلاحیت‌شان را برای دوره بعد رد کند و برای همیشه از ورود آن‌ها به مجلس جلوگیری کند.
خاتمی و کروبی به جای ایستادگی در مقابل اراده‌ی خامنه‌ای، برای تظلم خواهی نزد او که فرمان عدم صلاحیت نمایندگان مجلس را صادر کرده بود رفتند. پیشاپیش معلوم بود کاری از پیش نمی‌برند. نتیجه‌ی رایزنی‌ها چیزی نزدیک به صفر بود. انتخابات فضاحت بار مجلس هفتم را خاتمی برگزار کرد در حالی که قول داده بود زیر بار برگزاری چنین انتخابات «ناعادلانه» ای نرود.
وقتی به آن فضاحت تن دادند خامنه‌ای مصمم شد که در انتخابات ریاست جمهوری دور نهم احمدی‌نژاد را بالا بکشد و رفسنجانی را تحقیر کند. او به ضعف مفرط جناح مقابل پی برده بود.
وقتی یک هفته پیش رفسنجانی نامه‌ای هشدار دهنده به خامنه‌ای نوشت، لرزه بر ارکان رژیم افتاد، اما اشتباه بعدی را خود او مرتکب شد و به دیدار سه ساعته خامنه‌ای شتافت. پیام این دیدار هرچه که در آن رد و بدل شده باشد ضعف رفسنجانی را می‌رساند. ۲۰ سال گذشته نشان داده است هرقدمی که رفسنجانی به عقب برداشته باعث شده که خامنه‌ای یک قدم به جلو بردارد.نتیجه‌‌ی حرکت غلط رفسنجانی و عدم پیگیری علنی مفاد نامه‌‌اش آن شد که خامنه‌ای اجازه نداد او از خود در رادیو تلویزیون دفاع کند. خامنه‌ای به همین هم بسنده نکرد او که شاهد ضعف و زبونی جناح مقابل بود دستور داد برای تحقیر رفسنجانی و موسوی و کروبی، به احمدی‌ نژادی که ۲۴ ساعته تلویزیون در تیولش بود فرصت اضافه ۲۰ دقیقه‌ای هم بدهند تا در آخرین لحظه هرچه دلش می‌خواهد از سیمای جمهوری اسلامی بگوید. بدون تردید ضرغامی در این میان تصمیم‌گیرنده نبود. او در سلسله مراتب رژیم جایگاهی ندارد که بتواند چنین دستورهایی صادر کند. خامنه‌ای در روند انتخابات چندین بار مستقیماً‌ به نفع احمدی‌نژاد وارد منازعات شد.
این زبونی‌ها باعث شد خامنه‌ای جسارت کرده و احمدی نژاد را از صندوق بیرون بیاورد. او حساب همه چیز و از جمله خواری جناح مقابل را کرده بود. نیروهای سرکوبگرش را هم از قبل به میدان آورده بود اما او حساب مقاومت مردم را که عمل تعیین کننده‌اند نکرده بود.
حالا که مردم در خیابان‌ها هستند بایستی او را هدف گرفت. یادمان باشد دیکتاتورها بزدل‌تر از آنند که نشان می‌دهند و خامنه‌ای سرآمد بزدلان است. در حکومت کردن هرچقدر که جانی و شقاوت پیشه باشید به همان اندازه بزدل و ترسو هم هستید. وقتی خامنه‌ای اولین شعارهای دانشجویان مصمم را در ۱۸ تیر شنید از موضعی پایین و با چهره‌ای ترس‌خورده در تلویزیون ظاهر شد و خواهان مدارا با دانشجویان گردید. وقتی زیر بغلش را گرفتند، وقتی خاتمی در کنارش قرار گرفت وقتی سپاه به یاری‌اش شتافت، جان گرفت و چهره‌ی دیگر گرفت و فرمان سرکوب داد.
امروز ۴ روز پس از اعلام نتایج انتخابات و در آمدن احمدی نژاد از صندوق به کمک «امداد‌های غیبی»، اوضاع به شکلی باورنکردنی به نفع مردم و جنبش آزادیخواهانه چرخیده است.
درست در جایی که کسی فکرش را نمی‌کرد، شکاف دهان باز کرد و جنبش مردمی به پا شد. طبیعت انقلاب و خیزش و جنبش همین است. قبلاً هم روی آن تأکید کرده بودم، انقلاب و جنبش و خیزش مانند زلزله و سونامی است، چون سیل و طوفان است. نه می‌شود پیش‌بینی آن را کرد و نه می‌توان مانع‌اش شد. در لحظه‌ای که فکرش را نمی‌کنید به راه می‌افتاد.
فرصت طلایی نصیب مردم و جنبش سرنگونی طلب شده است. چنین فرصت‌هایی به سادگی به دست نمی‌آیند. معلوم نیست فرصت بعدی کی باشد. ۱۰ سال از ۱۷ تیر می‌گذرد. اما این خیزش کجا و آن خیزش کجا. دامنه‌ی این جبنش، سراسر ایران را در ابعادی باورنکردنی گرفته است. از زاهدان تا تبریز، از مشهد تا اهواز، از شیراز و اصفهان، رشت و بابل تا تهران و ...
ای کاش اپوزیسیون با هوش و موقع‌شناسی وجود داشت که می‌توانست از شرایط موجود به نحو احسن استفاده کند و دست خاتمی و موسوی و کروبی را از جنبش مردم کوتاه می‌کرد. ولی متأسفانه بایستی واقعیت را پذیرفت و به دنبال راه چاره بود.
دیکتاتورها مست از قدرت، در یک مرحله به جنون می‌رسند و همین‌جاست که گور خود را می‌کنند. خامنه‌ای مانند همه دیکتاتورها اشتباه بزرگی را مرتکب شد و بالاخره تاوان سنگینی را خواهد پرداخت.
صدام حسین نئشه از پیروزی در جنگ با ایران، به دنبال برآورده‌کردن جاه‌طلبی‌های احمقانه‌اش به کویت حمله کرد و سرانجامش را همه دیدیم. درست است که ۱۴ سال دست و پا زد اما عاقبت دودمان خود و حکومتش را به باد داد.
سرنوشت شاه را فراموش نکرده‌ ایم، وقتی قیمت نفت بالا رفت، وقتی جنبش مسلحانه با رکود و افول روبرو شد، وقتی نقش ژاندارمی منطقه را به عهده‌ی او گذاشتند، وقتی احساس کرد دنیا به کام اوست، فعالیت احزاب شاه ساخته را هم ممنوع کرد و حزب فراگیر رستاخیز را پایه گذاری کرد و با نخوت و تبختر عنوان کرد که هرکس خواهان عضویت در حزب رستاخیز نیست پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود. ۴ سال بعد او بود که برای همیشه از کشور خارج شد و طومار سلطنتش را به باد داد .
امروز را نگاه کنید، چهار روز است که مردم در خیابان‌ها هستند، فاصله‌ای عمیق بین مردم و حاکمان به وجود آمده است. رژیم حتا اگر موفق به سرکوب این جنبش هم که بشود، آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند. با کشوری روبرو هستیم که نزدیک به سه چهارم جمعیت‌اش بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند و یا شناختی از تحولات دهه‌ی خونین ۶۰ ندارند. اما تحولات‌ این روزها ‌خواهی نخواهی آنها را به گذشته پیوند می‌دهد. دریچه‌‌ای رو به گذشته می‌گشاید. رژیم جنایت می‌کند اما امروز امکان سرکوب دهه‌ی ۶۰ را ندارد. نه دنیا،‌دنیای دهه‌ی ۶۰ است و نه خامنه‌ای، توانایی خمینی را دارد. بخش مهمی از رژیم را نیز در مقابل خود دارد. همه‌ی این‌ها دست او را برای سرکوب در ابعاد دهه ۶۰ می‌بندد. وسایل ارتباط جمعی و انتقال سریع اخبار و اطلاعات پاشنه آشیل خامنه‌ای هستند.
شاه از روزی که با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت بازگشت تا روزی که سرنگون شد با بحران مشروعیت روبرو بود. هیچ نیرویی نمی‌توانست چاره‌ای برای این معضل بیاندیشد.
خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با بحران مشروعیت در داخل و خارج از کشور روبرو هستند. «اصلاح‌‌طلب‌» های حکومتی نمی‌‌توانند فاصله‌ی عمیق بین مردم و رژیم را بپوشانند. همه چیز عریان شده است و این به نفع مردم و نیروهای سرنگونی طلب است. حتی تا این لحظه مراجع تقلید رژیم هم جرأت نکرده‌اند نتیجه انتخابات را تأیید کنند. در حالی که این عمل بایستی همان شب اول صورت می‌گرفت. دست خامنه‌ای آن‌چنان خالی است که برای تأیید انتخابات به پسر آیت‌الله فاضل لنکرانی که دو سال پیش مرده متوسل شده است. معلوم است مراجع تقلید تابع تعادل قوا هم هستند.
شرکت گسترده و بی‌نظیر مردم در نمایش انتخابات بیش از هرچیز رژیم را در خیابان ها در تنگنا قرار داده و می‌دهد. برای همین نمی‌تواند با پس‌لرزه‌های آن کنار بیاید. با ملتی به پا خاسته روبرو است. بهت و تعجب و حیرت همه کسانی را که در داخل و خارج از کشور دل به جناح‌های رژیم بسته بودند فرا گرفته است. آن‌ها بیش از پیش ایزوله می‌شوند. برای اولین بار لااقل در ۲۱ سال گذشته راه برای آن‌هایی که خواهان سرنگونی این رژیم ضدبشری هستند باز می‌شود، اما این به شرطی است که عاقلانه رفتار کنند و قبل از هرچیز با واقعیات جامعه ایران کنار بیایند و یا حداقل با آن سر جنگ نداشته باشند.
حوادث یک هفته گذشته یک بار دیگر نشان داد که احمدی نژاد محصول تحریم انتخابات نیست، بلکه مردم چه انتخابات را تحریم کنند و چه نکنند احمدی‌نژاد از صندق بیرون ‌خواهد آمد.
باید از گذشته درس گرفت. اگر می‌خواهیم اراده‌مان را به رژیم تحمیل کنیم چاره‌ی آن شرکت وسیع در انتخابات نیست. در نظام جمهوری اسلامی قدرت مردمی و قدرت اصلاحات از صندوق رأی در نمی‌آید. شرکت مردم در انتخابات را به نفع خود مصادره می‌کند. بلکه این قدرت در خیابان‌ها تعیین تکلیف می‌شود. آن‌کس که امروز خیابان را به تسخیر خود در آورد برنده است.
برای پی بردن به وخامت اوضاع به گفته‌های گری سیک یکی از مشاوران امنیت ملی سه رئیس جمهوری آمریکا و مشاور کاخ سفید در سال ۱۳۵۷ توجه کنید. او یکی از مدافعان رژیم در طول ۳۰ گذشته بوده است. از هیچ تلاشی برای نزدیکی آمریکا به رژیم کوتاهی نکرده است. از هیچ کوششی برای بی‌اعتبار کردن اپوزیسیون و تحول‌خواهان ایرانی فروگذار نکرده است اما امروز می‌نویسد:‌
«آنچه مقامات رسمی انجام دادند، اقدام سازمان یافته ای برای شگفت زده کردن مخالفان خود بود که این تعریف کلاسیک کودتا است. این کودتای یک گروه از خارج علیه طبقه حاکم نبود بلکه کودتای طبقه حاکم علیه مردم خود بود.»
نزدیک شدن به حکومت کودتا در دنیای امروز کار سهل و ساده‌ای نیست. برای همین نغمه‌های مخالف در دولت‌های اروپایی و آمریکایی شروع شده است.
گری سیک به تغییر مسیر تاریخی رژیم و ناامیدی‌اش از اوضاع اشاره می‌کند و می‌نویسد:‌
« تمایل حکومت به انکار واقعیت و جعل نتیجه انتخابات بدون کوچکترین اشاره ای به تقلب، نشان دهنده یک تغییر مسیر تاریخی در انقلاب اسلامی ایران است. تمام رهبران پیشین ایران حداقل در ظاهر امر وانمود کردند که به خواسته های مردم ایران توجه دارند. ... انتخابات اخیر نشان می دهد که رهبران ایران می‌دانند که اعتبار خود را در بین بیشتر مردم ایران از دست داده اند و دیگر سعی نمی کنند وانمود کنند که مشروعیت دارند و می خواهند که با قدرت سرکوب عمل کنند. »
تأکید افرادی چون گری سیک روی بحران مشروعیت رژیم بیش از هرچیزی حاکمان را در داخل و خارج از کشور در تنگنا قرار خواهد داد.
گری سیک با آن‌که باندهای رژیم را اپوزیسیون ایران! معرفی می‌کند اما نمی‌تواند خطری که اساس رژیم را مورد تهدید قرار داده نفی کند:
«اپوزیسیون ایران که شامل برخی چهره ها و نهادهای قدرتمند داخل حکومت است، با تصمیمی دشوار رو به رو هستند. آگر انها مرعوب شوند و با نمایش قدرت سکوت کنند (مانند گذشته)، تمام اعتبار خود را در آینده با طرفداران خود از دست می دهند اما اگر بخواهند به مواجهه برخیزند، این احتمال وجود دارد تا کنترل اوضاع از دست برود و به طور بالقوه ساختار حکومت ایران را ساقط کند.»
معلوم نیست طبق تحلیل گری سیک نیرویی که ساختار حکومت را تهدید می‌کند چه نام دارد و یا کیست. چون هیچ حکومتی خود به خودی ساقط نمی‌شود؟
البته گری سیک توصیه‌ای به اصلاح‌طلبان درون حکومتی نمی‌کند ولی به آن‌ها هشدار می‌دهد که ممکن است اقداماتشان به ساقط شدن رژیم منجر شود. چیزی که مطلوب نظر گری سیک و اصلاح‌طلبان درون حکومت نیست.
با این حال گری سیک هم تأکید می‌کند:

« وضعیت فعلی به هر نحو پایان یابد، این یک نقطه عطف در تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی است.
»
ایرج مصداقی ۲۶ خرداد ۱۳۸۸
پانویس:
۱- اگر هیچ دسترسی به آرا هم که نداشته باشیم با تحلیل و به ویژه رتبه‌بندی کاندیدا‌ها و اهداف پشت آن می‌توان به سادگی پی به مهندسی آرا پی برد .
-رای کروبی را ۳۰۰ هزار نفر اعلام کرده‌اند. او بین ۴ نفر پنجم شده است! آرای او از آرای باطله هم کمتر است. به این ترتیب مهر باطله را با یک تحقیر و توسری به او زده‌اند. هدف از این کار جدا از تحقیر کروبی و «اصلاح‌طلبان» روبرو شدن با طرف‌ حساب‌ های خارجی و به ویژه اوباما است. کروبی بار قبل بیش از ۵ میلیون رأی آورده بود. این‌بار یک هفدم بار قبل رأی آورده است. در صورتی که صرفنظر از ماهیت او و شعارهایش در شکل، او منشور حقوق بشر خود را اعلام داشت و خود را ملزم به رعایت حقوق زنان، کودکان، اقلیت‌های قومی و مذهبی معرفی کرد. او مخالفت خود را با اعدام کودکان نیز اعلام کرد و دم از آزادی‌های سیاسی و اجتماعی زد. با زبان آمار می‌خواهند بگویند این‌ها مسئله‌ی جامعه ایران نیست و کسی که شعار آن را می‌‌داد با یک تودهنی بزرگ از سوی مردم روبرو شد و آرای دفعه‌ی قبل خود را نیز از دست داد. آرای اعلام شده برای کروبی کمتر از تعداد اعضای ستادهای انتخاباتی اوست. این پیام روشنی است برای محدود کردن همان اندک «حقوقی» که مردم در چهارچوب رژیم از آن برخوردارند.
- آرای محسن رضایی را هم بسیار کم اعلام داشته‌اند اما دو برابر کروبی است. در واقع احمدی‌نژاد ، موسوی را شکست داده و محسن رضایی کروبی را. یعنی هر دو کاندیدای جناح راست، کاندیداهای اصلاح‌طلب‌های حکومتی را شکست داده‌اند. این که چرا آرای رضایی را کم اعلام کرده‌اند بر می‌گردد به این که می‌خواهند بگویند در جناح راست شکافی نیست و همه یکدست پشت سر احمدی‌نژاد ایستاده‌اند.
- أرای احمدی نژاد را ۲۴ میلیون اعلام کرده‌اند تا از آرای خاتمی در دور اول و دوم‌اش بیشتر باشد. به این ترتیب می‌خواهند دهان آن‌ها و دوم خرداد را برای همیشه ببندند