Sunday, October 25, 2009

چرا جمهوری اسلامی شعار ما نيست؟


جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی بر جمجمه انسان ها بنيان نهاده شده است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی با نقض گسترده حقوق بشر و آزادی های اساسی پيوند يافته است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که به جای برابری تبعيض را مژده می دهد: تبعيض ميان مسلمان و غيرمسلمان، ميان مومن و کافر، ميان زن و مرد، ميان شيعه و سنی، ميان باورمند به ايدئولوژی اسلام سياسی و مخالف ايدئولوژی اسلام سياسی، ميان روحانی و غيرروحانی

کسانی مدعيند ۴۰ ميليون نفری که درانتخابات شرکت کرده اند از کسانی هستند که معتقدتد جمهوری اسلامی نظامی اصلاح پذير است و بنابراين دادن شعاری مغاير با جمهوری اسلامی از جانب مردم در خيابان امری غيرقابل قبول است. نه تمامی کسانيکه در انتخابات شرکت کردند معتقد به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی هستند و نه از اعتقاد به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی اين نکته بر می آيد که نبايد خواستار نظام ديگری شد. اما پيش از اينکه به اين دونکته بپردازم لازم می دانم اين نکته بديهی را توضيح بدهم که بسياری از کسانيکه در انتخابات شرکت کرده اند نه تنها به جمهوری اسلامی ارادتی ندارند بلکه ازصميم قلب با آن مخالفند و خواهان برچيده شدن بساط جمهوری اسلاميند.در انتخابات ۸۴ بخش عظيمی از مردم در انتخابات شرکت نکردند واضح بود که آن بخش ارادتی به جمهوری اسلامی نداشتند اما آن نکته ای که حياتی است وخود اصلاح طلبان هم خوب می دانند اين است که بسياری از کسانيکه در انتخابات شرکت کردند و يا حتی در ستادهای انتخاباتی اصلاح طلبان خصوصا آقايان معين و هاشمی حضور داشتند هم ارادتی به جمهوری اسلامی نداشتند ، بحث بر سر اين بود که حال که مجبور به زيستن زير دست همين موجود ناقص الخلقه هيولا صفت هستيم بهتر است کسی بر سر قدرت باشد که زندگی در اين زندان بزرگ را کمی قابل تحملتر کند ،دقيقا همين :کمی قابل تحملتر. خوب است عزيزان به ياد بياورند که بسياری از روشنفکران سکولار در آن انتخابات از اصلاح طلبان حمايت کردند نکند آنها هم از عشاق سينه چاک جمهوری اسلامی بودند؟

ممکن است کسانی بگويند اگر به جمهوری اسلامی اعتقادی ندارند چرا در انتخابات شرکت می کنند؟ سوال خوبی است چنانکه عده ای که ظاهرا هم سبزند و هم طرفدار آزادی چنين گفته اند و بدتر از خامنه ای و جنتی تکليف مردم را مشخص کرده اند که اگر جمهوری ايرانی می خواهيد حق نداشته ايد در انتخابات شرکت کنيد. مسئله اما چنان که گفتيم ساده است در انتخابات پيشين مردم وگروههای سياسی محاسبه کردند که وضعشان با شرکت در انتخابات اندکی بهتر می شود وحضوردوباره احمدی نژاد ضرری عظيم در پی دارد.شرکتی از سرناچاری و با اميد به آينده ای بهتر. شرکت در انتخابات برای مردم و بسيار گروههای سياسی ربطی به مشروعيت دادن به جمهوری اسلامی نداشت چرا که دولت در زندگی هر روزه مردم موثر است و مسائلی حياتی تر و عينی تر از مشروعيت دادن يا ندادن به حکومت را پيش پای ما گذاشته بود آن هم در وضعيتی که افق تغييرات اساسی سخت تيره بود.امروزه بسياری مجبورند سربازی خود را در سپاه بگذرانند ايا اين به معنای اعتقاد آنان به ايدئولوژی وعملکردسپاه است يا اجبارشان برای گرفتن کارت پايان خدمت؟مردم مجبورند برای حل مشکلاتشان به قوه قضائيه مراجعه کنند اين چه ربطی به اعتقاد به قوه قضائيه يا اعتقاد به اصلاح پذير بودن جمهوری اسلامی يا قوه قضائيه دارد؟از پی دولت به راستی بيمار احمدی نژاد شرکت مردم در انتخابات ضروری به نظر می رسيد ريختن اين رای به پای جمهوری اسلامی همان کاری است که آقای خامنه ای می کند.

آيا همه کسانيکه در انتخابات شرکت کردند به اصلاح پذير بودن نظام جمهوری اسلامی معتقد بودند؟ نخير. بسياری، تاکيد می کنم بسياری معتقد بودند که با شرکت در انتخابات ما اولا مطالبات خود را مطرح کرده و به گوش جامعه می رسانيم و ثانيا در صورت موفقيت و حضور کانديدايی اصلاح طلب در قدرت فرصتی برای نهادهای مدنی و نيروهای مخالف برای سازماندهی بهتر و بيشتر برای تغيير ساختاری مورد نطر فراهم می شود.اين حرفها پيش از انتخابات به وضوح زده شده است و اين بدمستيهای شريعتمدارانه و عهد شکنيهای به لحاظ تاريخی براستی مدنی براستی جای تاسف دارد.

آيا اعتقاد به اصلاح پذير بودن جمهوری اسلامی به معنای اين است که کسی جز جمهوری اسلامی چيز ديگری نمی خواهد؟خير.فی المثل نهضت آزادی از ابتدا با جمهوری اسلامی موافق نبوده است و خواهان جمهوری دموکراتيک اسلامی بود. نهضت آزادی همواره اصلاح طلب بوده است اين چه ربطی به جمهوری اسلامی خواه بودنش دارد؟اخيرا دکتر يزدی خواهان تجديد نطر در بحث ولايت فقيه وحذف آن شد. دکتر يزدی اصلاح طلب است اما اصلاح طلبيش معطوف به تغييرات اساسی در جمهوری اسلامی است، يعنی جمهوريت بدون ولايت فقيه، جمهوريت بدون حق ويژه برای روحانيون، جمهوريت بدون تبعيض عليه زنان، جمهوريت بدون تبعيض مذهبی و اين همه اگرباشد ديگرجمهوری اسلامی درکار نيست.اين آخر چه منطقی است؟ اگرکسی فی المثل در دوران رکود اقتصادی حاضرشد با حقوقی ناچيز کارکند آيا اين به اين معناست که بايد تا آخر عمر همان حقوق ناچيز را بخواهد؟ بخشهای مهمی از مردم ما اينک پس از اين خونها و هزينه ها قيام نکرده اند که فقط احمدی نژاد نباشد و مهندس موسوی باشد. شعار مرگ بر خامنه ای را نشنيده ايد؟ مردم ما قيام نکرده اند که خامنه ای نباشد و به جای او روحانی ديگری رهبر باشد خصوصا که ديگران نيز آن زمان که قدرتی داشتند بسی تندروتر از آقای خامنه ای بودند.مسئله فرد نيست نظام و جايگاهی است که استبداد را نهادينه کرده و تبعيض را روا می داند. هر قدر از آن جايگاه فاصله گرفته می شود آدميان به عقل سليم و دين رحمان و رحيم نزديک تر می شوند و هر قدر به آن جايگاه نزديک می شوند بر جنون و غضبشان افزوده می شود.در اين ميان فقيه عاليقدر آيت الله العظمی منتظری استثنايی يگانه است که با دست خود اين حلقه جنون آور قدرت مطلقه را پس زد و گوهر ايمانش را از طوفان بلا به در برد،ديگرانی که اما اينک در جنبش سبز فعالند تقريبا همگی در آزمون اين حلقه قدرت يک باری رفوزه شده اند ،سحر حلقه آنان را فريفته و آلوده کرده است.اگر حتی دستانی به خون آلوده ندارند بر دستانی به خون آلوده بوسه زده اند. اگر حتی خود پيکر ديگرانی را شکنجه نکرده اند پيکر شکنجه گران را صادقانه در آغوش گرفته اند،يا با قلم و قدم خود سرکوب را حمايت کرده اند يا با سکوتی تاييد آميز با آن ماشين کشتار و سرکوب همکاری کرده اند.گناه بيش از آنکه از افراد باشد از آن دستگاه و زمزمه سحرآميز آن حلقه قدرت مطلقه است ،آزموده را آزمودن خطاست و عاقل از يک سوراخ دوبارگزيده نمی شود .

کسانی مدعيند پای جمهوری اسلامی خونهای بسياری ريخته شده است و اين باعث می شود که همه ما مجبور به پذيرش آن باشيم. اين براستی از آن حرفهايی است که بيشترشايسته امثال عزيز جعفری و جنتی و مسعود ده نمکی است. من درباره خون تنها به سه نکته اشاره می کنم. جمع قابل توجهی از کسانی که شهيد شده اند و وصيت نامه شان قابل انتشار تشخيص داده شده در وصيت نامه هاشان خواسته اند که بازماندگان پشتيبان ولايت فقيه باشند.بسم الله پشتيبان ولی فقيه باشيد.ثانيا آنکه اگر نظامی جنگی را بی خردانه به درازا کشانيد و خون بسياری از جوانان به ناخق بر زمين ريخت اين با چه منطقی دليلی بر حقانيتش می شود ؟اگر چنين باشد رژيم هيتلری بر حق ترين رژيم تاريخ است چرا که بسياری از جوانان آلمانی با عشق برايش جان دادند.و نکته سوم انکه آيا فقط بسيجيان و سپاهيان در جنگ شهيد شدند؟ چرا آن همه سربازان وظيفه بی گناهی که يقينا بسياريشان دلداده جمهوری اسلامی نبودند همواره در گيومه اند؟چرا کسانی نمی روند ببينند آنان که به جبر زمانه به جنگ کشيده شدند چه آرزويی برای ميهن در دل داشتند؟ يقينا استمرار نظامی که جنگی بيهوده را به درازا کشاند و آنان را به کام مرگ فرستاد را در دل انتظار نمی کشيدند.

جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی بر جمجمه انسانها بنيان نهاده شده است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جايی ندارد چرا که جمهوری اسلامی با نقض گسترده حقوق بشر و آزاديهای اساسی پيوند يافته است. جمهوری اسلامی درشعارهای ما جايی ندارد چرا که به جای برابری تبعيض را مژده می دهد: تبعيض ميان مسلمان و غيرمسلمان، ميان مومن و کافر، ميان زن و مرد، ميان شيعه و سنی، ميان باورمند به ايدئولوژی اسلام سياسی و مخالف ايدئولوژی اسلام سياسی، ميان روحانی و غيرروحانی ...

مبارزه پيش رو يقينا مبارزه ای طولانی است و در اين راه ما نيازمند وحدتيم . وحدت اما در گروی اين نيست که کسانی تاريخ را تحريف کنند، به بهانه شرايط خطيرکنونی به ديگران زوربگويند و مدعی شوند با شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی وحدت جنبش حفظ می شود و هر کس جمهوری اسلامی را نمی خواهد جايی در ميان مردم و جنبش عظيم مردم ندارد آن هم در حاليکه اين مردمند که در شعارهايشان در برابر جمهوری اسلامی، جمهوری ايرانی را می نهند و در برابر هم غزه هم لبنان، فرياد نه غزه نه لبنان را سر می دهند. وحدت نيروها در جنبش با اصرار اصلاح طلبان بر اينکه سخنگوی اجباری بخشهای غيرمذهبی ،سکولار، مذهبی های سنتی و مخالف اسلام سياسی باشند تامين نمی شود. وحدت نيروها وقتی تامين می شود که اصلاح طلبان پايگاه واقعی اجتماعی خود، يعنی مدافعان اسلام سياسی با قرائت دموکراتيک – صرفنظر از اينکه امکان پذير هست يا نه – را نمايندگی کنند. اصلاح طلبان اگر براستی به جامعه ای دموکراتيک می انديشند بهتر است بپذيرند که حرف خود را بزنند، موقعيت موقتی که اصلاح طلبان به دليل حذف خشونت بار نيروهای ديگر توانسته اند نمايندگی انحصاری بخشهای محذوف جامعه را به دست بياورند و با منطق همين است که هست می خواهيد بخواهيد نمی خواهيد نخواهيد با خواسته های آن بخشهای محذوف برخورد کنند سريعا در حال تغيير است و ادامه آن امکان پذير نيست. اصرار بر استفاده بی رويه از سرمايه ای که موقتا در دستهای آنان است تنها منجر به از بين رفتن وحدت جنبش نمی شود اصلاح طلبان را نيز برای هميشه از دور خارج خواهد کرد.بهتر است هيچ يک ازما تجربه انتخابات ۸۴ را از ياد نبريم، بخش عظيمی از تحريم کنندگان انتخابات ۸۴ از آن انتخابات درسهای مهمی آموختند اصلاح طلبان اما گويا هنوز درس خود را نياموخته اند و با همان غرور و تبختری با ديگران سخن می گويند که موجب روی کار آمدن احمدی نژاد شد.

پايان سخن اينکه فارغ از تمامی اين بحثها اين شعار حتی به لحاظ تاکتيک تظاهراتی هم اشتباه است. در تظاهراتی که بلندگوهای حکومت فرياد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را سر می دهند دعوت مردم به سر دادن چنين شعاری همراه با حکومت آيا جز ياری کردن حکومت برای مصادره اين روزاست؟


سعید قاسمی نژاد
saeedghasemynejad(at)gmail.com