شباهت ارگانیک پارازیت مخابرات و پارازیت ولایت
منصور امان
پس از دو هفته زندگی با بیم و امید و صرف انرژی کلان و پُرهزینه مالی و انسانی، رژیم ولایت فقیه تهدید یک مُسابقه عادی فوتبال را از سر گُذراند! گردانندگان "نظام" برای برآورد صحیح شرایط لرزان و ناپایداری که در آن به سر می برند، کافی است فقط نفس حبس کرده خود به دلیل حُضور مردُم در استادیوم و کوک شُدن همه جانبه ماشین سرکوب روی تهدید امنیتی تماشاچیان بازی استقلال – پرسپولیس را در ارزیابی شان دخالت دهند
بر کشیده شُدن این رویداد ورزشی به یک میدان صف آرایی جدید بین حُکومت و نیرویی که با گُذشت هر روز آن را در پهنه های بیشتری از زندگی روزمره اجتماعی به مبارزه می طلبد، برهم زده شُدن توازُن نیرو به سود جُنبش اعتراضی و راندن باند امنیتی – نظامی ولایت به موضع دفاعی را گواه می دهد.
از "نماز جُمعه" تا "روز قُدس" و از "مترو" تا "پُشت بام"، همه جا این حُکومت است که به دُنبال هژمونی از کف داده اش پُشت سر ابتکارهای توده ای روان است بدون آنکه بتواند به گونه واقعی جا ماندگی خود از 22 خُرداد تا کُنون را جُبران کرده باشد. برعکس، جُنبش اعتراضی با روشها و راه حلهای زیرکانه خود در یک فرآیند رُشد یابنده، به گونه پیوسته در حال خُنثی سازی حوزه های اعمال اقتدار حُکومت و ابزارهای به کار گرفته شُده در آنها، چه قهر مُستقیم (نیروهای لباس شخصی، بسیجی، گارد، پاسدار، اطلاعاتی و...) و چه قهر ساختاری (زندان، دادگاه، دوایر ویژه در موسسات گوناگون، سانسور و...) می باشد
پیوستگی و تداوم حرکتهای اعتراضی و چالشگرانه با هر میزان از گُستردگی، شناسه های یک طرح فراگیر و تفاوت انکار ناپذیر آن از اقدامات پراکنده و ایزوله را به رُخ آیت الله خامنه ای و شُرکا کشیده است. هر جا که جامعه در قالب یک اُرگانیسم زنده چهره نشان می دهد، جُنبش اعتراضی به اندام و سخنگوی آن تبدیل می شود تا حوزه دیگری از منابع حیاتی قُدرت - که بدون آنها شیر بی یال و دُم و اشکمی بیش نیست - را از چنگ اش خارج کُند
اگر نیک نگریسته شود، میان پارازیتهایی که رژیم ولایت فقیه برای اخلال امواج ماهواره ای می فرستد و جایگاه کُنونی آن یک شباهت اُرگانیک به چشم می خورد؛ همانگونه که پارازیت در نقش عامل مُزاحم برای یک واقعیت حاضر پدیدار می شود بدون آنکه در موجودیت آن تغییری بدهد، به همین شکل نیز رژیم امنیتی - نظامی آقای خامنه ای در برخورد به جُنبش دموکراتیک مردُم ایران، نقش یک پارازیت مُعارض را بازی می کُند؛ زایده نابهنجار و آزار دهنده ای آویخته بر واقعیت و نه جایگُزین آن!
|