مهرگان در نگاهی کوتاه
از: دکتر تورج پارسی
مري بويس، در تاريخ دين زرتشت رويه ۴۶مي نويسد : واژه ميترا در اوستا به گونه اي آشكار معنايى شبيه قرار داد و توافق را مى دهد . آنگونه توافق كه ميان افراد نوع آدم حاصل مي شود.
ا. ميله A.millet، با روشنى استدلال كرده كه ميتراى هند_ ايرانى تجسم آن نيرويى است كه در چنين قرار داد و توافق به وديعت گذاشته مى شود "
در مجموع بايد گفت كه در گذشته های دور مهر خداي پيوستگي و همبستگي بود و وظيفه ي نگهباني و سرپرستي پيمان را داشت .
هردوت در گزارشی از دوره ي هخامنشيان از اهميت خدای مهر در نزد آن ها می گويد و از فراوانی نام هايي که به نام يا معنای مهر نزديک بود.
مهر مترادف است با پيمان ، اگر مهر را عيني تر كرده و پوششي زميني به آن بدهيم ، تداوم هستي و گسترش نيكي محض را در آن جلوه گر خواهيم يافت . مهرجلوه اي است از پيمان انسان با انسان ، پيمان انسان با محيط اجتماعي و طبيعي ، دريك ژرف نگري انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستي خواهد بود . البته انساني كه گوهر راستين را برگزيده باشد .بنابر چه آمد " پاي بندي به پيمان " آن چنان اصل مسلم و آشكاري است كه مترادف مي شود با " آباد ي " و " پيمان شكني " با " ويراني و ظلمت " مترادف مي گردد .
«پيمان شكن نابكار سراسر كشور را ويران مي سازد » مهرپشت
پيمان شكني ، ويراني است ، خدشه در تدا وم هستي است . ضديت بنياد دين با گوهر راستين است . آب را آلوده ساختن و گندم سبز بريدن است . پيمان شكني در معناي عام گناه است . اين معنا را در راستاي فرهنگ و ادب ايران زمين پيگير شويم :
فردوسی بزرگ، در شاهنامه گويد :
چو " پيمان شكن " باشي و تيز مغز
نيايد زدست تو يك كار نغز
سعدي شيراز گويد :
در ازل بود كه پيمان محبت بستند
نشكند مرد اگرش سربرود پيمان را
حافظ هميشه معاصر ، نه تنها پيمان شكني نمي كند ، بلكه بنابه سپارش پير پيمان شكنش مى گويد:
"پير پيمان شكن " من كه روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
فايزشاعر دلسوخته ي دشتستان گويد :
رخ تو دلبرا مانند ماهه
رخ من از غمت چون برگ كاهه
به فايز عهد ياري بسته بودي
مگر نه عهد بشكستن گناهه
مري بويس به نقل از كتزياس پزشك دربار هخامنشي درباره ي جشن دوستى جان مي نويسد مهرگان تنها مـــــوقع سال است كـــه شاهــــــان پارس مي توانند و حق دارند تا مي توانند شراب بنوشند .
"
ويژگي هاي مهرگاني يا جشن دوستی جان :
از آنجايى كه زمستان هفت ماهه با پاييز و مهرگان مي آغازيد داراي ويژگى هايى است كه عبارتند از :
ـ نقطه ي آغازين فصل
ـ پيروزي حماسي كاوه
ـ نام فريدون بر پيشاني داشته وباپرچم برافراشته ي كاوه ي آهنگرآذين يافته بوده است
ـ نشانواره ى پيمان و نگهباني از پيمان بوده كه يكى از برجسته ترين نقطه هاى عطف تاريخ و فرهنگ بشرى است .
ـ جشن خرمن
ـ جشن دهقان
ـ پيوند ازدواج
ـ خوان و موسيقي مهرگانى
سفره مهرگان در جشن های مهرگان
آيينه و گل و ترازو (به معنای داد و عدالت و همآهنگی)، شربت و شيرينی و شراب و آب و اسفند و آتشی که بر آن چوب های خوش بود می ريزند.
مري بويس به نقل از كتزياس پزشك دربار هخامنشي درباره ي جشن دوستى جان مي نويسد مهرگان تنها مـــــوقع سال است كـــه شاهــــــان پارس مي توانند و حق دارند تا مي توانند شراب بنوشند .
جشن هاي ايراني آيين بودن ، شدن ، زيستن و پا فراگذاشتن است . انسان چنين انديشه اي در چنبره ي زندگي دست بسته نيست ، "حال " را درگرو " فردا " نمي گذارد ، بلكه " حال " را خردمندانه نردبان " فردا " مي سازد
http://www.savepasargad.com/2009%20October/mehrgan-parsi.htm
از: دکتر تورج پارسی
مري بويس، در تاريخ دين زرتشت رويه ۴۶مي نويسد : واژه ميترا در اوستا به گونه اي آشكار معنايى شبيه قرار داد و توافق را مى دهد . آنگونه توافق كه ميان افراد نوع آدم حاصل مي شود.
ا. ميله A.millet، با روشنى استدلال كرده كه ميتراى هند_ ايرانى تجسم آن نيرويى است كه در چنين قرار داد و توافق به وديعت گذاشته مى شود "
در مجموع بايد گفت كه در گذشته های دور مهر خداي پيوستگي و همبستگي بود و وظيفه ي نگهباني و سرپرستي پيمان را داشت .
هردوت در گزارشی از دوره ي هخامنشيان از اهميت خدای مهر در نزد آن ها می گويد و از فراوانی نام هايي که به نام يا معنای مهر نزديک بود.
مهر مترادف است با پيمان ، اگر مهر را عيني تر كرده و پوششي زميني به آن بدهيم ، تداوم هستي و گسترش نيكي محض را در آن جلوه گر خواهيم يافت . مهرجلوه اي است از پيمان انسان با انسان ، پيمان انسان با محيط اجتماعي و طبيعي ، دريك ژرف نگري انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستي خواهد بود . البته انساني كه گوهر راستين را برگزيده باشد .بنابر چه آمد " پاي بندي به پيمان " آن چنان اصل مسلم و آشكاري است كه مترادف مي شود با " آباد ي " و " پيمان شكني " با " ويراني و ظلمت " مترادف مي گردد .
«پيمان شكن نابكار سراسر كشور را ويران مي سازد » مهرپشت
پيمان شكني ، ويراني است ، خدشه در تدا وم هستي است . ضديت بنياد دين با گوهر راستين است . آب را آلوده ساختن و گندم سبز بريدن است . پيمان شكني در معناي عام گناه است . اين معنا را در راستاي فرهنگ و ادب ايران زمين پيگير شويم :
فردوسی بزرگ، در شاهنامه گويد :
چو " پيمان شكن " باشي و تيز مغز
نيايد زدست تو يك كار نغز
سعدي شيراز گويد :
در ازل بود كه پيمان محبت بستند
نشكند مرد اگرش سربرود پيمان را
حافظ هميشه معاصر ، نه تنها پيمان شكني نمي كند ، بلكه بنابه سپارش پير پيمان شكنش مى گويد:
"پير پيمان شكن " من كه روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
فايزشاعر دلسوخته ي دشتستان گويد :
رخ تو دلبرا مانند ماهه
رخ من از غمت چون برگ كاهه
به فايز عهد ياري بسته بودي
مگر نه عهد بشكستن گناهه
مري بويس به نقل از كتزياس پزشك دربار هخامنشي درباره ي جشن دوستى جان مي نويسد مهرگان تنها مـــــوقع سال است كـــه شاهــــــان پارس مي توانند و حق دارند تا مي توانند شراب بنوشند .
"
ويژگي هاي مهرگاني يا جشن دوستی جان :
از آنجايى كه زمستان هفت ماهه با پاييز و مهرگان مي آغازيد داراي ويژگى هايى است كه عبارتند از :
ـ نقطه ي آغازين فصل
ـ پيروزي حماسي كاوه
ـ نام فريدون بر پيشاني داشته وباپرچم برافراشته ي كاوه ي آهنگرآذين يافته بوده است
ـ نشانواره ى پيمان و نگهباني از پيمان بوده كه يكى از برجسته ترين نقطه هاى عطف تاريخ و فرهنگ بشرى است .
ـ جشن خرمن
ـ جشن دهقان
ـ پيوند ازدواج
ـ خوان و موسيقي مهرگانى
سفره مهرگان در جشن های مهرگان
آيينه و گل و ترازو (به معنای داد و عدالت و همآهنگی)، شربت و شيرينی و شراب و آب و اسفند و آتشی که بر آن چوب های خوش بود می ريزند.
مري بويس به نقل از كتزياس پزشك دربار هخامنشي درباره ي جشن دوستى جان مي نويسد مهرگان تنها مـــــوقع سال است كـــه شاهــــــان پارس مي توانند و حق دارند تا مي توانند شراب بنوشند .
جشن هاي ايراني آيين بودن ، شدن ، زيستن و پا فراگذاشتن است . انسان چنين انديشه اي در چنبره ي زندگي دست بسته نيست ، "حال " را درگرو " فردا " نمي گذارد ، بلكه " حال " را خردمندانه نردبان " فردا " مي سازد
http://www.savepasargad.com/2009%20October/mehrgan-parsi.htm
|