بحرانهای موجود مقدمه فروپاشی جمهوری اسلامی نیست
کورش اعتمادی
خانمها و آقایان! بحرانهای موجود مقدمه فروپاشی جمهوری اسلامی نیست
جمهوری اسلامی از نادرترین حکومت ها در جهان است که ترجیح میدهد در شرایطی غیرمتعارف و بحرانی بسر برد تا در آرامش سیاسی. تجربه نشان داده است جمهوری اسلامی در وضعیت بحرانی بهتر قادر است خود را حفظ کند. از جمله انگیزه میل به بحران آفرینی در بین سردمداران حکومت؛ توجیه سرکوب دگراندیشان و مردم معترض است که اغلب در روزهای سخت به بهانه اخلال در نظم عمومی قلع وقم میشوند. لازم است متذکر شوم مبتکر این ترفند سیاسی هم در آغاز بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت الله خمینی بود که در طول ده سال ًولایت امری ً اش بر ایران همیشه درپی خلق دشمنی ( ولو فرضی) علیه نظام بود تا با اتکاء به این بهانه ماندگار شدن جمهوری اسلامی را با سرکوب هر ندای آزادیخواهی تضمین کند. به یک معنا جمهوری اسلامی بدون بحران نه مفهوم دارد و نه هویت ایدئولوژیکی که تصور کند حتی برای کوتاه زمان از سرکوب مردم، دگراندیشان و آشوبگری در جهانی غافل بماند. از این رو هرگز شگفت زده نشوید زمانیکه رئیس جمهورحکومت،محمود احمدی نژاد، جهت شرکت در اجلاس رهبران سیاسی جهان به نیویورک میرود بناگهان اعلام میشود؛ دومین مرکز غنی سازی اورانیوم رژیم در نزدیکی شهر قم راه اندازی شد. بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی اظهار بی اطلاعی از وجود چنین تأسیسات اتمی در نزدیکی شهر قم میکنند و سران دول قدرتمند غربی ناچار میگردند مهلتی سه ماهه به تهران دهند تا بفوریت پیرامون برنامه های هسته ی اخیر خود گزارش کامل تری به مجامع بین المللی بدهد. امّا افشای خبر همزمانی راه اندازی دومین تأسیسات غنی سازی اورانیوم در قم و حضور احمدی نژاد در نیویورک توانست 100 روز قیام ملی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی را تحت الشعاع قرار دهد و همه ی افکار عمومی جهان را از سرکوب خونین مردم به رویداد جدید هسته ای رژیم معطوف کند. امّا آنچه که بیشتر از نزاع تازه غرب با جمهوری اسلامی بر سر برنامه های هسته ای انتظار میرود تشدید اختلاف باندهای درونی حکومت و احیانا ًمقابله آنها با یکدیگر میباشد، و نه چیزی فراتر از آن
جناح ًاصلاح گر ً حکومت هم که به وخامت اوضاع اجتماعی و اقتصادی کشور بخوبی واقف است میداند در صورت تشدید بحران هسته ای رژیم با غرب و تنگ تر شدن حلقه های تحریم اقتصادی و سیاسی غرب علیه ایران ثبات سیاسی کشور متزلزل تر از آنچه که امروز است خواهد شد. آنها پیش از جناح ًاصولگرای ً حکومت نگران از سرنوشت سیاسی جمهوری اسلامی هستند. در واقع حساب و کتابهای جناح ًاصولگرای ً حکومت برهبری سپاه پاسداران ازتشدید احتمالی بحران هسته ای رژیم با غرب درست است و این خود دلیلی بود که آنها مجبور شدند با همدستی رهبر درصدد برآیند تا در 22 خرداد با تقلبی آشکار ابتداء ریاست قوه مجریه و سپس قوه قضائیه را در اختیار گیرند تا محرکین اصلی بحران نظامی جدید در منطقه باشند. از سویی دیگر گروه ًاصولگرای ً حکومت خوب میداند در صورت دامن زدن به بحران نظامی در منطقه موفق خواهد شد به سبب کنترل بنادر و گمرکات مهم کشور سودهای کلانی از طریق واردات قاچاق اسلحه و کالاهای مورد نیاز مردم نصیب خود کند.
امّا بحران هسته ای جمهوری اسلامی با جهان غرب تنها معضل کنونی رژیم نیست. جدا از بحرانهای حاد اقتصادی داخلی که سرتا پای کشور را فرا گرفته است، موضوع نزاع باندهای حکومت با یکدیگر بر سر قدرت و سهم بری هر چه بیشتر از ثروتهای ملی کشور گونه دیگر از بحرانهای رژیم است که لاینحل باقی مانده است. دلجویی ًرهبر ً از هاشمی رفسنجانی در خطبه های نمارعید فطر در واقع تاکتیک فریبکارانی بود از سوی ً رهبر ً که هاشمی را راهی اجلاس مجلس خبرگان رهبری کند تا اجلاس خبرگان رسمیت و شکل قانونی یابد. و هاشمی زمانی از التفات دروغین ً رهبر ً نسبت به خود آگاهی مییابد که مشاهده میکند قطعنامه پایانی مجلس خبرگان رهبری که توسط آیت الله های مخالف اش علیه مطالبات او تنظیم و تدوین شده بود حتی بدون حضور او بر کرسی صدرات اجلاس خبرگان تصویب میشود. اینکه در آغاز اجلاس مجلس خبرگان رهبری هاشمی رفسنجانی اعلام میکند برخی از بزرگان و دلسوزان نظام بر آنند تا با بررسی موارد اختلاف راهی برای برون رفت از بحران بیابند، خود بیانگر وجود اختلافات جدی ما بین جناح های حکومت است که کماکان به قوت خود باقی است. امّا هاشمی ساده اندیش تر از آن است که تصور کند ً رهبر ً با همدستی سپاه پاسداران بنا دارند سهم او از قدرت و ثروت را همچون گذشته محفوظ بدانند. بنا به ادعای اخیرآقای زیبا کلام که از ًمتخصصین ً امور سیاسی درنظام و همچنین از طرفداران سرسخت هاشمی رفسنجانی است میشنویم که میگوید، جناح ًاصولگرا ً هیچ دلیلی نمی بیند در حالیکه قدرتمند ریاست سه قوه حکومتی را در اختیار دارد به هاشمی باج دهد و به خواستهای سیاسی او اجابت کند
بی شک بی اعتباری حکومت در نزد آحاد جامعه بزرگترین و شکننده ترین بحران سیاسی است که رژیم در سه دهه اخیر با آن مواجه شده است. و یقینا ًعدم مشروعیت رژیم نزد افکار عمومی و مبارزات بی امان مردم علیه این حاکمت جهل و زور قادر است سرنوشت سیاسی و بود و نبود جمهوری اسلامی را در آینده تعیین کند. این امکان همیشه وجود داشته است، حداقل سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر کشور گواه این واقعیت است، که رژیم اسلامی قادراست از بحرانهای سیاسی خود چه در سطح داخلی و چه در عرصه بین المللی یک به یک عبور کند بی آنکه گزندی مهلک به موجودیتش وارد شود. سران حکومت اسلامی خوب میدانند غرب در شرایط کنونی در صدد تغییر حاکمیت سیاسی در ایران نیست. رژیم جمهوری اسلامی هم دست غرب را خوب خوانده است و هم فرا گرفته است که چگونه با فرسایشی کردن دور مذاکرات هسته ای خود با غرب پیشتر نقطه نظرات و علایق خود را پیش برد. ستیز باندهای درونی رژیم با یکدیگر فراتر از آنچکه امروز مشاهده میشود نخواهد رفت، چرا که هیچ یک از رهبران گروه های درگیر در این ماجرا به قصد فروپاشی کل نظام در مقابل یکدیگر صف آرایی نکرده اند و نخواهند کرد. از اظهارات اخیر آقای موسوی گرفته تا بیانات همیشگی آیت الله حسینعلی منتظری که صریحا ً اعلام داشته اند منظور آنها از انتقادها صرفا ً اجرای برخی ًاصلاحات ً در چارچوب نظام است تا نظام از فروپاشی مصون بماند. بویژه آنکه مدعی رهبری ًجنبش سبز ً در ایران آقای موسوی بارها بروشنی اعلام کرده است هدف او از اعتراضات اخیر چیزی جز ًحفظ نظام ً و ًحفظ هویت اخلاقی نظام ً نیست که مبتنی است بر اصل اسلامیت و تائید حق نظارت ًولی فقیه ً در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است
امّا آنچکه در این سیاه بازیهای مضحک سیاسی باقی میماند پرسشی است که پیش روی جامعه روشنفکری ایرانی قرار گرفته است؛ پس تکلیف با این حکومت چیست؟ آیا میبایست 30 سال دیگر خود را درگیر ریاکاریهای مشتی سیاست پیشه دینمداری کنیم که چیزی جز سیه روزی برای ملت ایران به ارمغان نیاورده اند؟ و یا بنا داریم با اتکاء به نیروی قدرتمند جامعه که خواستار تحول و دگرگونی است، بسوی یک تحول عمیق سیاسی در ایران گام برداریم؟ به گمان من زمان پاسخ صریح به همه ی پرسشها در رابطه به آینده ایران فرا رسیده است. گریز از پاسخ، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت سنگینی است که امروز بر گرده تک تک ما سنگینی میکند. آنهم یافتن راه حلی برای خلاصی از جهنمی که 30 جمهوری اسلامی در ایران بر پا کرده است. دلخوش کردن به تغییر از خلال درگیریهای جناحی در درون رژیم، تهدید نظامی غرب و یا از پای افتادن حکومت به سبب بحرانهای اقتصادی و مالی اش بیهوده وقت تلف کردن است. بی شک جمهوری اسلامی میبایست برود که بتوانیم در راستای ایرانی نوین و مدرن گام برداریم. امّا اینکه چگونه و با چه ابزار مؤثری جمهوری اسلامی را از پای بیاندازیم پرسشی است پیش روی تک تک اندیش ورزانی است که بنا دارند با اتکاء به نیروی لایزال ملت بپاخاسته ایران به نبرد علیه دیو بد چهره جمهوری اسلامی بروند
Koroush_etemadi@hotmail.com
استهکلم 1 اکتبر 2009
|