Monday, August 10, 2009

ديگر چه جنايتی مانده كه نكرده باشند؟


وبلاگ بابک داد «ديگر چه جنايتي مانده كه نكرده باشند؟»
براي اثبات يك مورد از «تجاوز به پسران در زندانها و توسط مأموران» تا ساعاتي ديگر يكي از فجيع ترين ماجراهايي را روي وبلاگ مي گذارم كه به تازگي و خيلي تصادفي از آن مطلع شده ام. ماجراي پسر جواني كه اهل شهرستان و كارگر يك پيتزافروشي در خيابان آزادي بود و به طور اتفاقي و در ميان جمعي از معترضان دستگير شد و دو هفته در كهريزك و يك زندان ناشناخته اسير بود و بارها مورد تجاوز جنسي خشونت آميز قرار گرفت. حالا «مهدي» بدليل عفونت روده و زخمهاي مقعدي و افسردگي شديد ناشي از چندين مرتبه تجاوز مأموران زندان، در گوشه خانه پدرش در بستر افتاده. در گذر از آن شهرستان، يك اتفاق مرا با پدر او و سرگذشت تلخ «مهدي» مواجه كرد و شبي تا صبح پاي گريه هاي پدر و خواهر بزرگش و حرفهاي پرسوزشان نشستم و به خانه نرفتم. «مهدي» تمام مدت، زل زده بود! ساكت و خيره به زمين و...! به راستي،بعد از شليك مستقيم و شكنجه هاي سياه و دهها رفتار وحشيانه ديگر، چه جنايتهاي ديگري بايد توسط مأموران و بازجويان و عوامل اين نظام صورت بگيرد تا آقايان به تظلم خواهي مردم و درخواست اشخاص شريفي مثل آقاي كروبي پاسخ بدهند؟ دستي بالا بزنند و كاري بكنند؟ چرا به كشتن دهها فرزند پاك اعتراضي نكردند و بعد از شهادت مظلومانه فرزند يكي از آقايان،شهيد محسن روح الاميني،صداي اعتراض برخي سرداران و مسؤلان درآمد و بزرگان، مظلوميت ساير شهيدان جنبش سبز را «باور» كردند؟ آيا بايد چنان تجاوزهاي كثيفي هم در مورد فرزندان يكي ديگر از مسئولان و بزرگان رخ دهد تا آقايان، ابعاد اين جنايات را لمس و باور كنند و واكنشي نشان بدهند؟ داستان مهدي به معناي واقعي «فجيع» است و توصيه مي كنم قبل از مطالعه، سن و ميزان تحمل روحي خود را بسنجيد. چون مي خواهم «واقعيت خشن و عريان» آنچه را شنيده ام، پيش چشمتان بگذارم. جنايتهايي كه در سرزمين ولي فقيه عادل جامع الشرايط(!) بر سر مهدي و هم بندانش رفته است! واقعيت عريان نظامي را پيش چشمتان مي گذارم كه داعيه انتظار فرج و ظهور «امام مهدي عج» را دارد ولي «مهدي»هاي معصوم ما را مورد ضدانساني ترين تجاوزها قرار مي دهند! * به مهدي و بچه هاي مدربندمان: « تا نپنداري ز يادت غافلم / گريه مي جوشد شب و روز از دلم / داغ ماتم هاست بر جانم بسي / در دلم پيوسته مي گريد كسي