زمانی که ترانه موسوی، دختر جوان 26 ساله را در هفتم تیرماه در اطراف مسجد قبا دستگیر کردند، به همراه 40 دختر و پسر دیگر به ساختمانی در حوالی پاسداران منتقل کردند، پس از بازجویی های دهشتناک تا ساعت 22 شب، همگی دستگیرشده گان را به اوین و کلانتری نوبنیاد منتقل کردند و تنها ترانه را نگهداشتند، کسی از نقشه ی شوم “سربازان گمنام امام زمان” خبر نداشت. تنها خود این دختر معصوم بود که در تمام مدت می گریست. بعدها معلوم شد به طور دسته جمعی به این دختر جوان تجاوز کرده اند تا حدی که دستگاه تناسلی و رحم اش دچار پاره گی شدید شده بود. پس از بیهوشی او را به بیمارستان خمینی کرج بردند. اما قبل از مداوا، پیکر بی هوش او را از بیمارستان ربودند.در 25 تیرماه به خانواده اش اطلاع دادند جسد سوخته دخترشان در جاده کرج ـ قزوین پیدا شده است. آن ها را هم چون روزهای قبل تهدید کردند که اگر سکوت نکنند، سرنوشت بهتری نخواهند داشت.همان زمان، چندین وبلاگ خبری، این جنایت هولناک را افشا کردند و تلاش نمودند تا پوشش خبری مناسبی در این رابطه ایجاد کنند. اما این جنایت، آن چنان وحشتناک بود که هم باورش مشکل بود و هم در جامعه ی به شدت مردسالار، طرح آن حتی از طرف خانواده و دوستان، با معذوریت و اکراه همراه بود. در جامعه ی مرد سالار با فرهنگ و سنت های زن ستیز، این قربانیان تجاوزند که سکوت می کنند و متجاوزین راست راست در خیابان راه می روند. همین سکوت خانواده و دوستان، امری بود که شرایط برای پوشش خبری این جنایت هولناک را به پائین ترین حد خود تقلیل داد. اگر شهادت ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی به سرعت رسانه های خبری را در سطح جهان پوشش داد، تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی می رفت در سکوت، فراموش شود.اما این ترانه، ترانه ای نبود که پژواک نداشته باشد. موضوع تجاوز و آتش زدن پیکر ترانه، در جمع خبرنگاران پارلمانی که با علی مطهری پرسش و پاسخ داشتند، مطرح شد و او گفت” من اطلاعتم کافی نیست اما مسئله این خانم “ترانه موسوی” هم باید روشن شود”. اما تجاوز به ترانه تنها مورد نبوده است. مهدی کروبی کاندیدای ریاست جمهوری، از وفاداران به نظام اسلامی، که دو دوره ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشته است در نامه ای در هفتم مرداد ماه به هاشمی رفسنجانی، ضمن تائید این جنایت نوشته است: ” عده ای از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پاره گی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده اند به طوری که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده اند و در کنج خانه های خود خزیده اند.” کروبی در بخش دیگری از نامه اش آورده است:” افرادی این مطالب را به من گفته اند که دارای پست های حساس در این کشور بوده اند. نیروهای نام و نشان داری که تعدادی از آن ها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بوده اند. این افراد اظهار داشته اند، اتفاقی در زندان ها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه ای است برای جمهوری اسلامی که تاریخ درخشان و سپید روحانیت تشیع را تبدیل به ماجرای سیاه و ننگین می کند که روی بسیاری از حکومت های دیکتاتوری از جمله رژیم ستم شاهی را سفید خواهد کرد.”اعترافی چنین آشکار توسط یکی از وفاداران نظام اسلامی و کاندیدای تائید شده ریاست جمهوری، که اطلاعات خود را از افرادی با پست های حساس، بدست آورده است، ابعاد جنایتی که در زندان های جمهوری اسلامی در حال وقوع است را به خوبی نشان می دهد. “سربازان گمنام امام زمان” و ” جان نثاران رهبر” که تحت هدایت بیت رهبری به سرکوب مردم مشغول هستند، برای مقابله با اعتراض مردم، حتی در خیابان ها از هیچ جنایتی رویگردان نبودند. آن ها مستقیم سینه ی دختران و پسران جوان را نشانه رفتند، با باتوم بر سر زنان و مردان کوبیدند، خوابگاه های دانشجوئی را به ویرانه ای تبدی کردند، به خانه های مردم هجوم بردند و در و پنجره ی آن ها را ویران ساختند، به اتوموبیل های پارک شده ی مردم هم رحم نکردند و از دادن فحش و دشنام های رکیک هم، هیچ ابائی نداشتند. آن ها که در خیابان ها بی مهابا به ضرب و شتم مردم مشغول بودند، روشن بود که در زندان ها و دور از انظار مردم و دور از هرگونه نظارتی حتی در چهارچوب قانون خود رژیم، به چه جنایاتی دست خواهند زد. تجاوز وحشیانه به دختران و پسران جوان، زدن به قصد کشت، شکنجه تا حد مرگ، و بکارگیری خشن ترین شیوه ها برای اعتراف گیری، تنها نمونه هایی از این جنایت است. جنایتی که به قتل چند صد تن از فرزندان این مرز و بوم منجر شده است. کشته شده گانی که جنازه هایشان را نیز به گروگان گرفته اند و تدریجی به خانواده ها تحویل می دهند تا ابعاد آن ناروشن بماند.اما اگر امروز، زیر فشار جنبش مردمی و بسیج افکار عمومی جهانی و به دلیل نقش قابل ستایش “خبرنگارـ شهروندی” در انعکاس این اخبار، همه گان از این جنایات مطلع شده اند و حتی وفاداران نظام هم لب به شکایت گشوده اند، دیروز، بسیاری از همین جنایت ها، در سکوت برگزار شد. وضعیت دستگیرشده گان خرداد سال 60 و سرکوب های اوایل آن دهه از این بهتر نبود. در همان زمان هم رهبران رژیم، فرمان تمام کش کردن جوانان زخمی در خیابان ها را صادر می کردند. در همان زمان هم به دختران باکره، قبل از اعدام بر پایه دستور صریح شرع مقدس شان، تجاوز می کردند. این امر در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 هم با شدت ادامه داشت. زمانی که زندانیان سیاسی دادگاه رفته که دوران محکومیت خود را می گذراندند، را به فرمان خمینی، گروه گروه حلق آویز کردند و به دختران باکره قبل از اعدام تجاوز نمودند.اگر امروز انتشار این اخبار باعث شده که برخی از وفاداران نظام اسلامی را نیز به واکنش وادارد، دلیل آن قدرت اعتراضی جنبش مردمی است. جنبشی که ارکان نظام اسلامی را به شدت لرزانده است. کودتاچیان را در انزوای فلج کننده ای گرفتار ساخته است. از این رو باید با تمام قدرت در افشای جنایت امروز و دیروز حکومت اسلامی کوشید. امروز اگر به دلیل فرهنگ مردسالار جامعه، یا به دلیل “شرم وحیای” موجود در میان مردم، قربانیان تجاوز جنسی در زندان ها نمی توانند لب به اعتراض بگشایند، می توان و باید که تجاوز کنندگان ، هر جا که نام و نشانی از آن ها موجود است، را رسوا کرد. باید این بیمارمان جنسی که تحت امر ولی فقیه به ضرب و شتم مردم و تجاوز به فرزندان کشور مشغول هستند را در سطح جهانی افشا کرد تا زمینه ی آن فراهم آید که هم خود آن ها و هم فرماندهان و آمرین دینی شان را به جرم جنایت علیه بشریت به مجرد فراهم شدن فرصت به پای میز محاکمه کشاند.امروز که متجاوزین به جان و جسم مردم و سرکوب گران ولی فقیه، بیش از پیش رسوا شده اند، باید هم زمان با گسترش دامنه ی مبارزات متحد مردمی، حمایت از قربانیات تجاوز و شکنجه و سرکوب و خانواده هایشان را در الویت همبستگی مبارزاتی قرار داد. نباید اجازه داد قربانیان این جنایتات در گوشه خلوت خود دچار افسرده گی و مرگ تدریجی شوند. باید به آن ها نشان داد که تنها با فریاد کردن این جنایت می توان از تکرار آن جلوگیری کرد. نباید گذاشت این “ترانه” های مردمی خاموش بمانند. باید که “ترانه” های مردم ما فریاد شوند و بنیان ادغام دین در دولت را از ریشه برکنند و بر پایه ی آن، حکومتی از آن خود مردم و پاسدار شرافت و شأن انسانی بنیان نهند.http://bamschad.wordpress.com/19 مرداد1388 ـ 9 اگوست 2009
Monday, August 10, 2009
ترانه ای که فریاد شد. پیرامون تائید تجاوز جنسی به دختران و پسران در زندان های جمهوری اسلامی
زمانی که ترانه موسوی، دختر جوان 26 ساله را در هفتم تیرماه در اطراف مسجد قبا دستگیر کردند، به همراه 40 دختر و پسر دیگر به ساختمانی در حوالی پاسداران منتقل کردند، پس از بازجویی های دهشتناک تا ساعت 22 شب، همگی دستگیرشده گان را به اوین و کلانتری نوبنیاد منتقل کردند و تنها ترانه را نگهداشتند، کسی از نقشه ی شوم “سربازان گمنام امام زمان” خبر نداشت. تنها خود این دختر معصوم بود که در تمام مدت می گریست. بعدها معلوم شد به طور دسته جمعی به این دختر جوان تجاوز کرده اند تا حدی که دستگاه تناسلی و رحم اش دچار پاره گی شدید شده بود. پس از بیهوشی او را به بیمارستان خمینی کرج بردند. اما قبل از مداوا، پیکر بی هوش او را از بیمارستان ربودند.در 25 تیرماه به خانواده اش اطلاع دادند جسد سوخته دخترشان در جاده کرج ـ قزوین پیدا شده است. آن ها را هم چون روزهای قبل تهدید کردند که اگر سکوت نکنند، سرنوشت بهتری نخواهند داشت.همان زمان، چندین وبلاگ خبری، این جنایت هولناک را افشا کردند و تلاش نمودند تا پوشش خبری مناسبی در این رابطه ایجاد کنند. اما این جنایت، آن چنان وحشتناک بود که هم باورش مشکل بود و هم در جامعه ی به شدت مردسالار، طرح آن حتی از طرف خانواده و دوستان، با معذوریت و اکراه همراه بود. در جامعه ی مرد سالار با فرهنگ و سنت های زن ستیز، این قربانیان تجاوزند که سکوت می کنند و متجاوزین راست راست در خیابان راه می روند. همین سکوت خانواده و دوستان، امری بود که شرایط برای پوشش خبری این جنایت هولناک را به پائین ترین حد خود تقلیل داد. اگر شهادت ندا آقاسلطان و سهراب اعرابی به سرعت رسانه های خبری را در سطح جهان پوشش داد، تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی می رفت در سکوت، فراموش شود.اما این ترانه، ترانه ای نبود که پژواک نداشته باشد. موضوع تجاوز و آتش زدن پیکر ترانه، در جمع خبرنگاران پارلمانی که با علی مطهری پرسش و پاسخ داشتند، مطرح شد و او گفت” من اطلاعتم کافی نیست اما مسئله این خانم “ترانه موسوی” هم باید روشن شود”. اما تجاوز به ترانه تنها مورد نبوده است. مهدی کروبی کاندیدای ریاست جمهوری، از وفاداران به نظام اسلامی، که دو دوره ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشته است در نامه ای در هفتم مرداد ماه به هاشمی رفسنجانی، ضمن تائید این جنایت نوشته است: ” عده ای از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پاره گی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده اند به طوری که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده اند و در کنج خانه های خود خزیده اند.” کروبی در بخش دیگری از نامه اش آورده است:” افرادی این مطالب را به من گفته اند که دارای پست های حساس در این کشور بوده اند. نیروهای نام و نشان داری که تعدادی از آن ها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بوده اند. این افراد اظهار داشته اند، اتفاقی در زندان ها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه ای است برای جمهوری اسلامی که تاریخ درخشان و سپید روحانیت تشیع را تبدیل به ماجرای سیاه و ننگین می کند که روی بسیاری از حکومت های دیکتاتوری از جمله رژیم ستم شاهی را سفید خواهد کرد.”اعترافی چنین آشکار توسط یکی از وفاداران نظام اسلامی و کاندیدای تائید شده ریاست جمهوری، که اطلاعات خود را از افرادی با پست های حساس، بدست آورده است، ابعاد جنایتی که در زندان های جمهوری اسلامی در حال وقوع است را به خوبی نشان می دهد. “سربازان گمنام امام زمان” و ” جان نثاران رهبر” که تحت هدایت بیت رهبری به سرکوب مردم مشغول هستند، برای مقابله با اعتراض مردم، حتی در خیابان ها از هیچ جنایتی رویگردان نبودند. آن ها مستقیم سینه ی دختران و پسران جوان را نشانه رفتند، با باتوم بر سر زنان و مردان کوبیدند، خوابگاه های دانشجوئی را به ویرانه ای تبدی کردند، به خانه های مردم هجوم بردند و در و پنجره ی آن ها را ویران ساختند، به اتوموبیل های پارک شده ی مردم هم رحم نکردند و از دادن فحش و دشنام های رکیک هم، هیچ ابائی نداشتند. آن ها که در خیابان ها بی مهابا به ضرب و شتم مردم مشغول بودند، روشن بود که در زندان ها و دور از انظار مردم و دور از هرگونه نظارتی حتی در چهارچوب قانون خود رژیم، به چه جنایاتی دست خواهند زد. تجاوز وحشیانه به دختران و پسران جوان، زدن به قصد کشت، شکنجه تا حد مرگ، و بکارگیری خشن ترین شیوه ها برای اعتراف گیری، تنها نمونه هایی از این جنایت است. جنایتی که به قتل چند صد تن از فرزندان این مرز و بوم منجر شده است. کشته شده گانی که جنازه هایشان را نیز به گروگان گرفته اند و تدریجی به خانواده ها تحویل می دهند تا ابعاد آن ناروشن بماند.اما اگر امروز، زیر فشار جنبش مردمی و بسیج افکار عمومی جهانی و به دلیل نقش قابل ستایش “خبرنگارـ شهروندی” در انعکاس این اخبار، همه گان از این جنایات مطلع شده اند و حتی وفاداران نظام هم لب به شکایت گشوده اند، دیروز، بسیاری از همین جنایت ها، در سکوت برگزار شد. وضعیت دستگیرشده گان خرداد سال 60 و سرکوب های اوایل آن دهه از این بهتر نبود. در همان زمان هم رهبران رژیم، فرمان تمام کش کردن جوانان زخمی در خیابان ها را صادر می کردند. در همان زمان هم به دختران باکره، قبل از اعدام بر پایه دستور صریح شرع مقدس شان، تجاوز می کردند. این امر در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 هم با شدت ادامه داشت. زمانی که زندانیان سیاسی دادگاه رفته که دوران محکومیت خود را می گذراندند، را به فرمان خمینی، گروه گروه حلق آویز کردند و به دختران باکره قبل از اعدام تجاوز نمودند.اگر امروز انتشار این اخبار باعث شده که برخی از وفاداران نظام اسلامی را نیز به واکنش وادارد، دلیل آن قدرت اعتراضی جنبش مردمی است. جنبشی که ارکان نظام اسلامی را به شدت لرزانده است. کودتاچیان را در انزوای فلج کننده ای گرفتار ساخته است. از این رو باید با تمام قدرت در افشای جنایت امروز و دیروز حکومت اسلامی کوشید. امروز اگر به دلیل فرهنگ مردسالار جامعه، یا به دلیل “شرم وحیای” موجود در میان مردم، قربانیان تجاوز جنسی در زندان ها نمی توانند لب به اعتراض بگشایند، می توان و باید که تجاوز کنندگان ، هر جا که نام و نشانی از آن ها موجود است، را رسوا کرد. باید این بیمارمان جنسی که تحت امر ولی فقیه به ضرب و شتم مردم و تجاوز به فرزندان کشور مشغول هستند را در سطح جهانی افشا کرد تا زمینه ی آن فراهم آید که هم خود آن ها و هم فرماندهان و آمرین دینی شان را به جرم جنایت علیه بشریت به مجرد فراهم شدن فرصت به پای میز محاکمه کشاند.امروز که متجاوزین به جان و جسم مردم و سرکوب گران ولی فقیه، بیش از پیش رسوا شده اند، باید هم زمان با گسترش دامنه ی مبارزات متحد مردمی، حمایت از قربانیات تجاوز و شکنجه و سرکوب و خانواده هایشان را در الویت همبستگی مبارزاتی قرار داد. نباید اجازه داد قربانیان این جنایتات در گوشه خلوت خود دچار افسرده گی و مرگ تدریجی شوند. باید به آن ها نشان داد که تنها با فریاد کردن این جنایت می توان از تکرار آن جلوگیری کرد. نباید گذاشت این “ترانه” های مردمی خاموش بمانند. باید که “ترانه” های مردم ما فریاد شوند و بنیان ادغام دین در دولت را از ریشه برکنند و بر پایه ی آن، حکومتی از آن خود مردم و پاسدار شرافت و شأن انسانی بنیان نهند.http://bamschad.wordpress.com/19 مرداد1388 ـ 9 اگوست 2009
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|